عقلانیت در سیاست داخلی ایران

آرمان امروز- عرفان بیوک‌نژاد: عقلانیت در سیاست داخلی به معنای اتخاذ تصمیمات و سیاست‌هایی است که بر اساس تحلیل منطقی، شواهد عینی، و منافع بلندمدت عمومی باشد. در این چارچوب، سیاست‌مداران و تصمیم‌گیران باید از احساسات، تعصبات و منافع شخصی صرف‌نظر کنند و به جای آن، رویکردهای علمی، داده‌محور و مبتنی بر گفتگو و تبادل نظر را اتخاذ کنند.
ویژگی‌های اصلی عقلانیت در سیاست داخلی شامل موارد زیر است:
تحلیل دقیق مشکلات: سیاست‌ها باید بر اساس درک عمیق و واقعی از مشکلات و نیازهای جامعه شکل بگیرند. این به معنای استفاده از داده‌های معتبر، تحقیقات علمی و کارشناسان است.
هدف‌مندی و منافع عمومی: سیاست‌گذاران باید اهداف روشنی داشته باشند که به منافع عمومی کمک کند، نه منافع گروهی یا شخصی. این منافع باید در راستای بهبود کیفیت زندگی، افزایش رفاه عمومی و ارتقای عدالت اجتماعی باشند.
پیش‌بینی و ارزیابی نتایج: تصمیمات سیاسی باید شامل ارزیابی دقیق پیامدهای احتمالی آنها باشند. این به معنای پیش‌بینی اثرات کوتاه‌مدت و بلندمدت سیاست‌ها است.
انعطاف‌پذیری و تطبیق‌پذیری: سیاست‌ها و تصمیمات باید انعطاف‌پذیر باشند تا بتوانند در صورت نیاز اصلاح شوند. شرایط اجتماعی و اقتصادی تغییر می‌کند و سیاست‌های عقلانی باید بتوانند خود را با این تغییرات هماهنگ کنند. گفتگو و مشارکت عمومی: عقلانیت در سیاست نیازمند ایجاد فضای گفتگوی باز و شفاف میان سیاست‌مداران، کارشناسان و مردم است. این فرآیند باعث می‌شود که تصمیمات بهتر و جامع‌تری اتخاذ شود.
به طور کلی، سیاست داخلی مبتنی بر عقلانیت به دنبال ایجاد تعادل بین منافع مختلف جامعه و رسیدن به بهترین نتیجه ممکن برای کل جامعه است.
هادی اعلمی فریمان، پژوهشگر مسائل سیاسی به روزنامه «آرمان امروز» گفت: واژه عقلانیت از اصول اولیه لیبرالیسم است و یک محور اساسی که خود لیبرال ها به آن اشاره دارند عقل یا عقلانیت است که بیشتر ناظر به پیشرفت و آمادگی برای پیشرفت است.
وی افزود: این اصول لیبرالی بیشتر در دوران معاصر ناظر به مطالعات ماکس وبر است و ماکس بیشترین تاثیر را بر روی بحث عقلانیت داشته است.
این پژوهشگر ادامه داد: اگر بخواهیم بیشتر آثاری که در حوزه سیاست داخلی و خارجی بیشترین استفاده را از واژه عقلانیت یا رشنالیتی به کار می‌برند را از دیکدیگر تفکیک کنیم، به مفهوم جدیدی در سیاست داخلی می‌رسیم که از سال ۱۹۸۰ سازمان ملل مروج این تفکر بود و آن بحث گود گاورنس است.
وی افزود: در حوزه گود گاورنس یکی از بحث های که مطرح می‌شود عقلانیت است که بخشی از آن مربوط به کارایی و محاسبه پذیری و پیش بینی پذیری و کنترل است. گود گاورنس مطرح می‌کند که حکمت‌ها باید عقلانیت را در کنار بحث‌هایی مثل شفافیت و عدالت رعایت کنند تا بتوانند به یک ساختار خوب سازمانی و بهره‌وری در حکومتشان چه در قوه قضاییه، مقننه و مجریه داشته باشند.
اعلمی فریمان خاطر نشان کرد: حکومت‌داری خوب سه محور را پوشش می‌دهد که عقلانیت را در همین سه محور پوشش می‌دهد. در حوزه سیاست خارجی نیز بحث عقلانیت بیشترین واژه‌ای است که در این حوزه بکاربرده می‌شود که بیشتر ناظر به امنیت سازی و بهبود زندگی مردم است.
وی ادامه داد: اگر قرار باشد در حوزه سیاست داخلی بحث عقلانیتی ایجاد شود ما باید دو محور را در نظر داشته باشیم که یکی از آن‌ها بهره وری بالا و دومین‌ محور تضمین یک زندگی مطلوب برای مردم است. یعنی مردم بتوانند در حوزه زندگی زیستی داخلی خودشان فارغ از بحث های احساساتی، هیجانی و عاطفی بتوانند با به کار گرفتن مثلاً عقل و خرد، شناخت متعادلی از وقایع داشته باشند و به بهترین مطلوبیت دست پیدا کنند. همچنین یک نوع عقلانیت ارزش گرا یا اعتقاد گرا وجود دارد که بیشتر انگیزه های مذهبی یا اخلاقی دارد که بیشتر بر مبنای احساسات، هیجان و عادت‌ها است. این امکان وجود ندارد که یک سیستم حکمرانی خوب در داخل را بدون در نظر گرفتن عقلانیت برای یک زندگی مطلوب تصور کنیم بخاطر همین است که سیستم سیاسی ما دچار پارادوکس است.
این پژوهشگر تشریح کرد: عقلانیت یک بحث ادراکی روانشناختی است. هر مسئولی که متصدی دولت می‌شود، یک ادراک شخصی از بحث عقلانیت دارد اما آن چیزی که در جهان فلسفه علم به عنوان عقلانیت مطرح شده این است که ما ارزیابی و تجزیه تحلیل منطقی داشته باشیم که در این ارزیابی تجزیه و تحلیل منطقی و علمی قطعاً بحث‌های احساسات شخصی، غرایز وهنجارهای اخلاقی نباید نقشی داشته باشد. همچنین در این بحث می‌توان به موضوع تغییر قانون اساسی نیز بیشتر فکر کرد تا با بحث عقلانیت همخوانی بیشتری داشته باشد.
وی در نهایت خاطر نشان کرد: آقای پزشکیان مرتب در مناظرات انتخاباتی خود به این امر اشاره کردند که مرتب بحث کارشناسی را دنبال خواهیم کرد. نظریه‌ای که جامعه علمی خواهند داد قطعا مبنی علمی دارد و بحث‌های آن مشخص است. در حوزه سیاست داخلی و خارجی هم آن چیزی که جامعه علمی و دانشگاهی به آن اشاره خواهند کرد این است که ما در قلمرو داخلی کشور خودمان تصمیم گیری کنیم تا بتوانیم مشکلات داخلی را حل کنیم و یک سیستم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و در حوزه سیاست خارجی بر مبنای عقلانیت گام برداریم.

عقلانیت در سیاست داخلی ایران - روزنامه آرمان امروز (armandaily.ir)

https://armandaily.ir/%d8%b9%d9%82%d9%84%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%af%d8%a7%d8%ae%d9%84%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/

پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ (تلاطم امریکای ترامپی)/۴

روی کار آمدن دونالد ترامپ با تدوین سند جدید استراتژی امنیت ملی آمریکا مطابق با نظر وی همراه بود. در این سند درباره مباحث آموزش و علم آمده است: پیشتازی در تحقیقات، فناوری، اختراع و نوآوری در اولویت قرار دارد. هدف این این موضوع تقویت صنایع، ایجاد مشاغل جدید و ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان می باشد. برای حفظ برتری رقابتی آمریکا، باید سرمایه گذاری روی فناوری های نوظهوری همچون علوم داده ها، فناوری های خودکار، نانو فناوری، فناوری های رایانه های پیشرفته و هوش مصنوعی از خودروهای خودران گرفته تا تسلیحات خودکار باید تقویت شود چرا که اینها لازمه رشد اقتصادی و امنیت پایدار است.

در بخش دیگری از سند استراتژی امنیت ملی آمریکا تاکید شده است که ما باید مسیرهای آسان تری را برای جریان ورود و خروج دانشمندان و مهندسان به آمریکا ایجاد کنیم. دولت آمریکا از دانش و مهارت فنی بخش خصوصی و ظرفیت های تحقیق و توسعه به طور مؤثرتر استفاده خواهد کرد. تاکید بر این موضوع در شرایطی است که اساسا سیاستهای مهاجرتی دولت ترامپ ، در تناقض آشکار با این هدف سند امنیت ملی بود. بیش از 25% دانشمندان فعال آمریکا از مهاجران هستند. سهم فزاینده مهاجران در بین دانشمندان و مهندسان فعال حاکی از این است که وابستگی ایالات متحده به دانشمندان متولد خارج و مهاجر افزایش چشمگیری داشته است. اما تحت تاثیر رویکرد ترامپ، تمایل نخبگان در سراسر جهان برای حضور در دانشگاههای آمریکایی در مقایسه با گذشته کاهش یافت. همچنین رشد تولید مقالات علمی آمریکا به طرز قابل توجهی آهسته تر گردید و در نتیجه سهم آمریکا در دانش جهانی در دوره ترامپ کاهش و هرچه  بیشتر دچار افول شد.

سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در دوره ترامپ، نسبت به مسایل بیولوژیکی نیز نقشه راهی را ترسیم کرده و این حوادث را علیه آمریکا در حال افزایش و نیازمند اقدامات سریع و ضربتی اعلام کرده بود. در این سند با نگاهی بدبینانه نسبت به کشورهای جهان، اعلام شد، شیوع و بروز طبیعی ویروس هایی مانند ابولا و سارس و همچنین، حمله عمدی علیه آمریکا با شیوع سیاه زخم در سال 2001 ، بیانگر تشدید تهدیدات بیولوژیکی علیه امنیت ملی آمریکا است. بر اساس این سند، تلفات جانی، ایجاد خسارت های اقتصادی و سلب اعتماد مردمی از نهادهای دولتی از جمله پیامدهای تهدیدات بیولوژیکی علیه آمریکاست. این در شرایطی است که در دوره ترامپ نیز گزارش های متعددی درباره فعالیت آزمایشگاه های فرامرزی بیولوژیکی و نظامی آمریکا از جمله در آفریقا، آسیا و اوراسیا منتشر شد اما هیچ کدام از آنها تعطیل نشدند. در واقع رویکرد آمریکا برای تحقیق، توسعه و کاربرد سلاحهای بیولوژیکی در دوره ترامپ نیز ادامه پیدا کرد.

دولت ترامپ با نوعی توهم و کینه نسبت به جهان در سند استراتژی ملی اعلام می کند: پیشرفت های علوم زیستی که برای بهداشت، اقتصاد و جامعه ما سودمند هستند، ممکن است ابزارهای جدید در اختیار گروه هایی قرار دهد که به دنبال آسیب زدن به آمریکا هستند. احتمال دارد که برخی فعالان خاص دولتی، سلاحهای زیستی پیشرفته تری تولید کنند و این تجهیزات به دست فعالان غیردولتی تبهکار بیفتد. ما برای کشف و مهار زودهنگام شیوع بیماری و پیشگیری از گسترش بیماریها، با سایر کشورها همکاری خواهیم کرد. ما سایر کشورها را به سرمایه گذاری در سیستم مراقبت های اولیه بهداشتی و تقویت امنیت بهداشت جهانی ترغیب خواهیم کرد تا از شیوع بیماری های عفونی جلوگیری شود. این ادعای دولت ترامپ نیز در شرایطی بود که آمریکا به بهانه نفوذ چین در سازمان بهداشت جهانی، از این سازمان خارج شد و عملا در فعالیت های سازمان بهداشت جهانی برای مقابله با بیماری کووید- 19 اخلال ایجاد کرد .

یکی از مهم ترین سیاست هایی که در حوزه بهداشت و درمان ، ترامپ در بدو ریاست جمهوری آن را مورد تجدید نظر قرار داد، سیاست  دولت اوباما موسوم به Obamacare (اوباماکِر) بود که موجب مناظره های گسترده در داخل شد. هدف از «لایحه حفاظت از بیمار و مراقبت مقرون‌به‌صرفه» موسوم به «اوباماکر»، کاهش هزینه های درمان، تقویت بیمه ها  و کیفیت خدمات بود اما ترامپ با آن مخالفت کرد.

همزمان با گسترش کووید19 در آمریکا، مخالفت ترامپ با ماسک، قرنطینه، فاصله اجتماعی و مخالفت با سازمان بهداشت جهانی زبان زد همگان شد و یکی از علل کاهش آرای او نیز در این بخش قابل ارزیابی است. به همه این انتقادها، درخواست خروج آمریکا از سازمان بهداشت جهانی در ژوئیه 2020 را نیز باید اضافه کرد. خروج ترامپ از این سازمان، نشان داد که آمریکا هیچ تعهدی برای همکاری مشترک جهانی جهت پیشگیری از از بیماریهای همه گیر، برای خود قائل نیست .عبدالباری عطوان سردبیر روزنامه "رای الیوم" چاپ لندن  درباره مواضع دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا علیه سازمان بهداشت جهانی گفته است: اینکه ترامپ به چین درباره کرونا حمله کند برای همه شناخته شده و غیرقابل بحث است اما اینکه خشمش را بر سازمان بهداشت جهانی  که خدمات آن به بشریت برای همگان آشکار است، پیاده کند نشانه نفرت، تحقیر و نژادپرستی است.

ترامپ علیرغم وعده هایی که برای بهبود زیرساخت های بهداشتی آمریکا و تقویت خدمات سلامت و درمان داده بود، از طریق اقدامات اجرایی و قضایی متعدد، برای برچیدن قانون مراقبت مقرون به صرفه معروف به اوباماکر تلاش کرد. ترامپ همچنین از پیشنهاد کنگره برای جایگزینی اعتبارات مالیات حق بیمه حمایت کرد.این اقدامات ترامپ در عمل برخلاف شعارهای تبلیغاتی وی و به نفع سرمایه داری و نه مردم امریکا بود. سیاستهای اشتباه و شعارهای پوپولیستی ترامپ در مورد سیستم بهداشتی آمریکا با شیوع اپیدمی کووید 19، بیشتر آشکار شد. انتقاد به سیاستهای بهداشتی ترامپ تا جایی پیش رفت که عدم استفاده ترامپ از ماسک توسط وی و طرفدارانش به یکی از انتقادهای پر تکرار دموکرات‌ها علیه وی در انتخابات ریاست جمهوری 2020 شد.در واقع حوزه بهداشت و درمان در دوره ترامپ یکی از مهمترین حوزه هایی در داخل آمریکا بود که مورد انتقاد قرار گرفت. براساس تحقیقی که «صندوق رفاه عمومی» در آمریکا انجام داده است. نظام بهداشت و درمان آمریکا بدترین وضعیت را در مقایسه با ۱۱ کشور ثروتمند دارد.استفان موریسون مدیر مرکز سیاست‌های بهداشتی در اندیشکده «مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی» امریکا می گوید در هفت گزارش مقایسه‌ای که صندوق رفاه عمومی امریکا به عنوان یک بنیاد خصوصی منتشر کرده، نظام بهداشت و درمان امریکا در مقایسه با استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، هلند، نیوزلند، نروژ، سوئد، سوئیس، انگلستان همواره در جایگاه آخر قرار گرفته است. وی با انتقاد از سیسم بهداشت و درمان امریکا، گفته است بسیاری از آمریکایی‌هایی که بیمه درمانی دارند هم از پوشش‌های کافی بیمه‌ای برخوردار نیستند.

پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ (تلاطم امریکای ترامپی)2؛

در قسمت قبلی برنامه، به بررسی «استراتژی امنیت ملی ترامپ درسال 2017 » پرداختیم. در نوشتار پیش رو، به «پیامدهای انتخاب ترامپ در سیاست داخلی امریکا بویژه در زمینه زیرساخت ها و اصلاحات مالیاتی» می پردازیم.

دربررسی پیامدهای انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری در حوزه های سیاست داخلی ایالات متحده، یکی از مهمترین مولفه ها، توجه به وضعیت ساختارهای آمریکا، تبعیض نژادی در داخل و رویکرد سلطه طلبانه این کشوراست. ساختار کلان ایالات متحده بر استثمار، بهره کشی و امپریالیسم فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی و نظامی استوار است و هر رئیس جمهور فارغ از جمهوری خواه و یا دموکرات،  پیگیر این نوع خط مشی است.

ویل نیکولاس هاتون William Nicolas Hutton، روزنامه نگار و استاد دانشگاه آکسفورد، درباره رویکرد امپریالیستی ایالات متحده در حوزه مالی می گوید:" ایالات متحده با سوء استفاده از سازمان های جهانی و پافشاری بر هژمونی دلار محیطی پدید آورده است که در آن اساساً بقیه جهان خودشان را با انتخاب های اقتصادی آمریکا سازگار می کنند و برده ایدئولوژی مالی و اقتصادی ایالات متحده شده اند"

اگرچه شکاف روزافزون بین افراد بسیار ثروتمند و بقیه مردم امریکا، چیز جدیدی نیست اما این موضوع در دوره ترامپ نیز حل نگردید. در طول دهه های اخیر بویژه پس از جنگ جهانی دوم ، در آمریکا همواره انتقال ثروت از طبقه متوسط در خانواده های کارگر به ثروتمندترین افراد در جامعه صورت گرفته است. بطوریکه ثروت 50 نفر از ثروتمندترین افراد در آمریکا، از ثروت بیش از نیمی از اقشار پایین جامعه آمریکا یعنی 165 میلیون نفر بیشتر است. شاید باور نکردنی است که جف بزوس Jeff Bezos و ایلان ماسک دو ثروتمند آمریکایی، اکنون نسبت به ۴۰ درصد دهک پایین جامعه آمریکایی ثروت بیشتری دارند. ترامپ علیرغم وعده برای بهبود وضعیت اقتصادی امریکا در چارچوب شعار «نخست آمریکا» تنها باعث ثروتمند تر شدن ثروتمندان گردید و این موضوع بر تشدید شکاف طبقاتی دامن زد . 

در ارزیابی پیامدهای  انتخاب ترامپ در سیاست داخلی امریکا به عملکرد دولت وی در زمینه بازسازی زیرساخت های عمدتا فرسوده آمریکا نیز باید توجه کرد. سوال این است که آیا ترامپ با وجود نابرابری ها در جامعه آمریکا و مشکلات ساختاری، توانست تحولی در وضعیت داخلی از زیرساخت ها تا مالیات و آموزش و حقوق زنان ایجاد کند؟ اهمیت این موضوع از آن جهت است که زیر ساخت های آمریکا بسیار فرسوده و بسیاری از آنها در حال فروپاشی هستند . چنانچه برنی سندرز سناتور دموکرات معتقد است : «ما باید برای بازسازی زیرساخت‌های در حال فروپاشی خود اعم از جاده ها، پل ها، تصفیه خانه های فاضلاب، آبریز ها، سد ها، مدارس و مسکن ارزان قیمت میلیون‌ها شغل با درامد خوب ایجاد کنیم و با تغییر بنیادی سیستم انرژی خود از سوخت‌های فسیلی به سمت بهره‌وری انرژی و انرژی‌های تجدیدپذیر که میلیونها شغل پردرآمد نیز ایجاد می‌کند با تغییرات اقلیمی مبارزه کنیم.»

بررسی کارنامه ترامپ در این خصوص گویای آن است که ترامپ تلاش کرد با سیاست هایی نظیر تشدید قوانین مهاجرتی، ایجاد انقباض در سیاست های مهاجرتی، تشویق بخش خصوصی به سرمایه گذاری، ارایه طرح برای بازسازی زیرساخت ها و همچنین حذف برخی از محدودیتها و ممنوعیت های زیست محیطی، تغییراتی در حوزه زیرساخت های اقتصادی و همچنین اجتماعی ایجاد نماید.اما منتقدان معتقدند وی حتی به طرح های خود در این خصوص نیز پایبند نبوده است .   

"سارا سندرز سخنگوی مطبوعاتیِ سابق کاخِ سفید می گوید: «مسأله­ ی زیرساخت ها محلِ توافقِ دموکرات ها و جمهورخواهان است.  ترامپ از بخشهای عمده ای از طرح زیرساخت­ها را که در 2018 از آن رونمایی کرد «نفرت داشت»، طرحی که 200 میلیارد دلار از سرمایه ی دولتِ فدرال را می­طلبید تا در محلِ پروژه ها و مرمّت های تازه هزینه کند و در عینِ حال مشوقِ سرمایه‌گذاریِ بخشِ خصوصی باشد.»

براساسِ گزارشِ سال 2017 جامعه ی مهندسینِ مدنیِ آمریکا (ASCE) پیرامونِ زیرساختها که هر چهار سال یکبار منتشر می شود، زیرساختهای آمریکا نمره ی D+ می گیرد؛ همان نمره ای که در سالِ 2013 گرفته بود. طبقِ برآوردِ ASCE، آمریکا برای به سازیِ وضعِ جاده ها، پل ها، سدها، فرودگاه ها، مراکزِ آموزشی و دیگر زیرساختهای کشور، تا سالِ 2025 به هزینه ای بالغ بر 4.5 تریلیون دلار نیاز دارد. موافقان معتقدند ترامپ اقدامات محدود اجرایی در جهت توسعه زیرساختها انجام داد. بعنوان مثال در ژانویه 2017 سه فرمان را در مورد ساخت خطوط لوله جدید امریکایی از جمله احداث ساخت خطوط لوله به داکوتا و کیستون Keystone را امضا کرد. اما مخالفان معتقدند این فرمان ها با هدف تامین منافع برخی بنگاه های کوچک امریکایی و پس از ملاقات با آنها صورت گرفته است. از دید منتقدان، دستور ترامپ برای ساخت خطوط لوله جدید انتقال انرژی همراه با اعمال فشار به تولیدکنندگان لوله برای استفاده از فولاد تولید شده در امریکا بوده است.

راهبرد ملی ترامپ درباره مباحث مالیاتی، فدرال رزور و بودجه سالانه بر حذف قوانین دست و پا گیر، مکانیسم های نظارتی و کاهش بدهی ها متمرکز بود. ترامپ ادعا کرد که دولت اش با کنگره برای تدوین نظامنامه مالیاتی ساده، عادلانه تر و حامی رشد اقتصادی، همکاری خواهد کرد تا ایجاد مشاغل با دستمزد بالا را تشویق کند و به خانواده های دارای درآمد متوسط معافیت های مالیاتی بدهد. علیرغم این، دونالد ترامپ به دلایل مختلف که در ادامه ذکر خواهیم کرد موفق نشد بطور کامل این امر را محقق کند.

در زمانیکه ترامپ، دولت را از اوباما تحویل گرفت، اعلام کرد که بدهی ملی امریکا، بالغ بر 20 تریلیون دلار است و این تهدیدی جدی برای رفاه بلندمدت و امنیت ملی آمریکاست. ترامپ اعلام کرد که با ایجاد محدودیت در هزینه های دولت فدرال، دولت کارآمدتر شده و با نوسازی نظام مالیاتی و افزایش توان رقابتی،  کسب کار را در عرصه جهانی رونق داده و باعث رشد اقتصاد خواهد شد و نتیجیتاً بدهی های موجود را بازپرداخت خواهد کرد. بر این مبنا در ژانویه 2017 ترامپ دستوراتی را برای کنترل هزینه ها صادر کرد.

علیرغم وعده های ترامپ ، در عمل پس از پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ، شواهد حاکی است که برنامه های اقتصادی وی اجرایی نشد. در سال  2018 دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا قانون جنجالی 1.5 تریلیون دلار اصلاحات مالیاتی را امضاء کرد. قانون اصلاحات مالیاتی آمریکا که در نوع خود در 30 سال منتهی به 2018  بی سابقه بود، مالیات شرکت ها را از 35 درصد به 21 درصد کاهش داد اما مالیات افراد حقیقی به طور متوسط تنها 900 دلار در سال به طور موقت کاهش یافت. منتقدان می گویند این قانون که پس از ماهها کش و قوس و در میان مخالفت دمکرات ها تصویب شد، ظرف 10 سال 1.5 تریلیون دلار به بدهی های خارجی آمریکا که تا آن زمان بیش از 20 تریلیون دلار بود، خواهد افزود.

نظرسنجی ها از جمله نظرسنجی های موسسه تحقیقاتی پیو pew در سالهای 2018 و 2019 نشان داد اکثریت قابل توجهی از مردم آمریکا با طرح اصلاحات مالیاتی دولت ترامپ، مخالفت کردند و آن را در راستای منافع شرکت ها و ثروتمندان می دانستند. ثروتمندان آمریکا که تنها یک درصد از مردم این کشور را تشکیل می دهند، براساس این طرح اصلاحی، به طور متوسط از کاهش 51 هزار دلاری در مالیات سالانه خود برخوردار شدند، این در حالی بود که طرح کاهش مالیاتی ترامپ تنها 900 دلار کاهش در مالیات سالانه افراد عادی کم درآمد که جمعیتی برابر با 99 درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند، پیش بینی کرده بود.

 به این ترتیب سیاست های اصلاح مالیاتی ترامپ،  فدرال رزرو و مالیات کشور را وارد فاز جدیدی از بدهی های گسترده کرد و کسری بودجه سالانه را برای اولین بار از سال ۲۰۱۳ به بیش از یک تریلیون دلار رساند. ضمن اینکه ترامپ در حالی ریاست جمهوری را در سال 2021 به جوبایدن تحویل داد که بدهی ملی آمریکا به حدود 28 تریلیون دلار رسیده بود . همچنین به نظر می رسد دولت ترامپ در پیشبرد بحث زیرساخت ها به دلیل عدم اعتبار کافی، معطل ماندن و تصویب نشدن بسیاری از طرح ها در کنگره و بدلیل رویکرد های تبعیض آمیز، ناموفق بود و مشکلات زیرساخت های آمریکا به جوبایدن  رئیس جمهور بعدی منتقل شده است.

پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ (تلاطم امریکای ترامپی)1؛ استراتژی امنیت ملی ترامپ در سال 2017

بررسی پیامدها و تبعات کوتاه و بلند مدت دولت ترامپ در سیاست داخلی و خارجی امریکا، هدف این مجموعه مقالات است. بررسی این پیامدها، ضمن ترسیم تاثیر ترامپ بر تشدید شکاف های اجتماعی و سیاسی در جامعه آمریکا، چشم انداز افول هژمون امریکا در جهان را نیز مشخص تر می سازد. در این نوشتار به بررسی «استراتژی امنیت ملی ترامپ درسال 2017 » خواهیم پرداخت.

دونالد ترامپ رقابت های انتخاباتی سال 2016 میلادی را در مقابل هیلاری کلینتون با شعار «اول آمریکا» و «بازگرداندن عظمت به امریکا» آغاز کرد. البته هر دو نامزد، قبل از شروع انتخابات ریاست جمهوری سال 2016، در درون احزاب خود نیز فرایند نفس گیری را برای انتخاب شدن به عنوان نامزدهای نهایی حزب متبوع شان برای انتخابات ریاست جمهوری طی کردند. همان مقطع، برخی از تحلیل گران، این موضوع را نشانه ای از شکل یک هنجار سیاسی جدید دانستند که عرصه سیسای را پرآشوب تر خواهد ساخت .

راند براونستین Ron Brownstein تحلیل گر سیاسی در ماهنامه آتلانتیک در این خصوص در سال 2016 نوشته است:" با وجود برتری های هر دو کاندیدای پیشتاز (دموکرات و جمهوری خواه)، کلینتون و ترامپ احتمالا تا آخرین روز رقابت های مقدماتی باید با رقبای خود دست و پنجه نرم کنند. چنین رقابت پرآشوبی ممکن است علامت یک هنجار (سیاسی) جدید باشد. از دهه ۱۹۸۰ تاکنون فرایند انتخاب نامزدهای هر دو حزب برای انتخابات ریاست جمهوری، همواره به سادگی حل و فصل شده است اما رقابت های امسال بیانگر تغییرات ساختاری است که می­توانند رقابت های طولانی تر و پرآشوب تر را به دنبال داشته باشند. رقابت های درون حزبی نامزد ها هرگز تا بدین حد شدید نبوده است. می توان گفت که رقابت های انتخاباتی درون حزبی امروز، از دو ماراتن در حال تبدیل شدن به ورزش های سه گانه است".

در جریان رقابتهای انتخاباتی، ترامپ در بسیج کردن قشرهای نادیده گرفته شده و طبقه کارگر سفیدپوست بسیار موفق عمل کرد. این طبقه درحالی به ترامپ رای دادند که وی در سخنرانی های خود به بخشی از تفکرات سنتی آمریکا، به ویژه کاهش مالیات ثروتمندان و کاهش خدمات اجتماعی به ظاهر متعهد بود. کارگران سفید پوست به طور سنتی و تا زمان انتخاب شدن بیل کلینتون به ریاست جمهوری آمریکا، طرفدار حزب دموکرات بودند و به طور سنتی به نامزد این حزب رای می ­دادند. ترامپ عمدتا به دو مشکل اصلی افزایش نابرابری، که متوجه طبقه کارگر سفید است و تحت سلطه بودن سیستم سیاسی آمریکا توسط گروههای ذی نفع  پرداخت. این شعارها در جذب آرای طبقه کارگر سفید پوست موثر واقع شد. هر چند این طبقه در پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ نیز در مقایسه با سال 2016 ، وضعیت چندان مساعدی نداشتند.  

هرچند ترامپ هیچ طرحی برای حل دو مشکل «افزایش نابرابریها» و «دخالت گروه های ذینفوذ و دولت سایه در نظام سیاسی»، ارائه نکرد، اما به نظر می ­رسد رای دهندگان آمریکایی تحت تاثیر شعارهای پوپولیستی ترامپ به این موضوع مهم توجهی نداشتند. رای دهندگان حتی به جنجال های رسانه ­ای در خصوص نیز توجه نکردند و افشای نقاط ضعف ترامپ در رسانه ها ظاهرا هیچ تاثیری بر روی رای آنان نداشت. چرا که دونالد ترامپ زمانی نامزد انتخابات شد که بی اعتمادی به سیستم سیاسی و رسانه ­ای آمریکا در میان مردم به اوج خود رسیده بود. ترامپ با استفاده از این وضعیت، نشان داد که ظاهراً نیازی به پشتیبانی حزبی ندارد و هر زمان که یکی از شخصیت های جمهوری خواه علیه اش سخن می گفت، افتخار می کرد که وی علیه سیستم سیاسی موجود بوده و در مسیری درست، قرار دارد. از اینرو مبارزات انتخاباتی ترامپ بر ضد سنت سیاسی آمریکا قرار داشت. وی با رویکرد پوپولیستی در انتخابات سال 2016 و علیرغم ادعای دخالت روسیه در انتخابات ، پیروز شد. شروع ریاست جمهوری ترامپ ار سال 2017، سیاست داخلی و خارجی آمریکا را، دچار تلاطم ساخت. 

پس از انتخابات ریاست جمهوری، در دسامبر 2017 ، ترامپ سند «استراتژی امنیت ملی» دولت خود را منتشر کرد.سندی «استراتژی امنیت ملی» سندی است که دولت ایالات متحده موظف است به طور سالانه آن را منتشر کند. در این سند منافع و اهداف این کشور در سطح بین‌الملل مشخص شده و مسائلی که برای امینت ملی ایالات متحده اهمیت دارند، تبیین ‌می‌شوند. این سند نیز مانند اسناد دیگر نشان‌دهنده اهداف راهبردی دولت وقت این کشور است. ترامپ در این سند دیدگاه‌های راهبردی خود را در خصوص موضوعات  مهم داخلی و خارجی مطرح کرد. رئوس، نکات کلیدی و اهداف راهبردی این سند نسبتا طولانی عبارتند از:

«مردم آمریکا من را انتخاب کردند تا عظمت آمریکا را بازگردانند. من قول داده‌ام که دولت من، امنیت، منافع و رفاه شهروندان آمریکا را در صدر اولویت قرار دهد. ما با شعار «نخست آمریکا» منافع سیاست خارجی شهروندان خود را در اولویت قرار خواهیم داده و از حقوق مستقل خود به‌عنوان یک کشور محافظت خواهیم کرد. آمریکا بار دیگر در عرصه جهانی رهبری خواهد کرد».

ترامپ در سند استراتژی امنیت ملی دولت خود اذعان می کند:«آمریکا با جهانی خطرناک، روبه‌روست که مملو از طیف گسترده‌ای از تهدیدهایی است که در سال‌های اخیر تشدید شده‌اند. در داخل، عدم اجرای قوانین سخت مهاجرتی، باعث آسیب‌پذیری کشور شده است. کارتل های جنایتکار نیز، مواد مخدر و خطرات مهلکی وارد جامعه می‌کنند. شیوه‌های تجاری غیرمنصفانه در سطح بین المللی باعث تضعیف اقتصاد آمریکا و انتقال مشاغل به خارج از این کشور شده است». از نظر ترامپ، تقسیم غیرمنصفانه هزینه‌ها با متحدان آمریکا در سازمان ها و ائتلاف های بین المللی، موجب فشار مالیات بر شهروندان و همچنین تقویت بدخواهان این کشور شده است، و بسیاری از مردم آمریکا، اعتماد خود را به دولت، امیدشان به آینده و ایمانشان به ارزش‌های آمریکایی را از دست‌داده اند».

ترامپ اعتقاد داشت، متحدان آمریکا باید سهم بیشتری در دفاع مشترک برعهده‌ بگیرند. وی اعلام کرد که آمریکا دیگر تهاجم اقتصادی یا شیوه‌های غیرمنصفانه تجاری را تحمل نخواهد کرد و از طریق سرمایه‌گذاری بی‌سابقه‌ای در  بخش های نظامی و امنیتی، مرزها را کنترل می‌کند. ترامپ تاکید داشت که روابط تجاری امریکا را بر اساس انصاف و سود متقابل برقرار و در دفاع از منافع کشور هیچ عذری نخواهد پذیرفت.

ترامپ در سال اول ریاست جمهوری اش و در سند استررتژی امنیت ملی دولت خود اهدافی را در چهار رکن مطرح کرد. اولین رکن، حفاظت از مردم آمریکا، وطن و سبک زندگی آمریکایی بود. در رکن دوم به گسترش رفاه آمریکایی پرداخته و تاکید کرد؛ امنیت اقتصادی، امنیت ملی است. ترامپ رکن سوم را به حفظ صلح از طریق قدرت، اختصاص داد.

دونالد ترامپ در رکن چهارم اهداف سند استراتژی امنیت ملی دولت خود، به صراحت اعلام می کند؛ ما نفوذ آمریکا در جهان را با شعار «اول آمریکا» در سیاست خارجی گرامی داشته و به‌عنوان نیرویی مثبت که می‌تواند به تعیین شرایطی برای صلح، رفاه و توسعه جوامع کمک کند، ارزیابی می کنیم. شکست یا پیروزی به اقدامات ما بستگی دارد.

طبق دکترین ترامپ، هدف غایی آمریکا، برتری دادن به این کشور در تمام حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و سیاست خارجی ایالات متحده است. این در شرایطی است که دوره ریاست جمهوری ترامپ در حالی پایان یافت که افول این کشور در بسیاری از زمینه ها، تشدید یافته و گسل های اجتماعی نیز فعال شده اند. 

واقعیت این است که شعار«نخست آمریکا» بعنوان هدف اول دولت ترامپ، در عمل به این معنا بود که تمام کشورهای دیگر باید در خدمت هدف اول آمریکا قرار گیرند. اجرای این مدل در اقتصاد جهانی، سیاست خارجی و سایر زمینه ها مانند مهاجرت، موجب ایجاد «خود» و «دیگری» شد. بنابراین اساساً دیگران در رویکرد اعلامی ترامپ جایی نداشتند مگر آن‌که به‌عنوان ابزار مورداستفاده باشند. چنین دیدگاهی که بر اساس نظریه ناسیونالیسم محافظه کار، شکل گرفته بود باعث انزوای آمریکا در عرصه بین المللی شد، بدون اینکه در عرصه داخلی نیز دستاورد چشمگیری داشته باشد.