تحلیلی بر تغییرات سیاسی برزیل در دوره جدید ریاست جمهوری داسیلوا

شورای راهبردی آنلاین-گفتگو: پژوهشگر مسائل آمریکای لاتین درباره انتخاب دوباره لولا داسیلوا به عنوان رئیس جمهور جدید برزیل و سیاست‌های وی در عرصه داخلی و خارجی گفت مهمترین دستورکار داسیلوا در دوره جدید، تقویت مرکوسور در منطقه آمریکای لاتین است.

هادی اعلمی‌فریمان در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی با بیان اینکه سیاست خارجی رئیس جمهور منتخب برزیل سه محور اصلی دارد، توضیح داد: «نخست اینکه تمایل داسیلوا به راهبرد همکاری جنوب – جنوب و تقویت مرکوسور در منطقه است که اولین و مهمترین دستورکار وی خواهد بود. دومین مسئله توسعه مشارکت برزیل در سازمان‌های بین‌المللی، مشارکت فعال در عملیات حفاظت از صلح، رشد حضور در بازار تجهیزات نظامی و تقویت پیمان‌های همکاری دوجانبه با کشورها است.»

فریمان افزود که هر دولت مستقر در برزیل این مسائل را به عنوان یک اصل پرستیژی و ثابت پیگیری کرده است.

به گفته این کارشناس، محور سوم به روابط جدیدی مربوط می‌شود که احتمالا داسیلوا در پیش خواهد گرفت و آن همکاری با اروپا و سایر نقاط و پیشبرد همان روابط قبلی با ایالات متحده خواهد بود.

وی درباره مناسبات برزیل و آمریکا در دوره ریاست‌جمهوری مجدد داسیلوا گفت: «در حوزه همکاری با آمریکا به نظر می‌رسد که کماکان مبادلات تجاری با این کشور برقرار خواهد بود؛ باید توجه داشت که اختلاف برزیلی‌ها با آمریکا در حوزه سازمان تجارت جهانی، فناوری‌های اطلاعات و محصولات کشاورزی مثل اتانول و کتان است و چون الان چین هم وارد بازار شده و با آمریکا رقابت می‌کند، نقش پکن در این حوزه‌ها مهم خواهد بود که در قالب حوزه بریکس قابل بررسی است.»

به گفته این کارشناس روابط سیاسی دو طرف به تحولات پیش رو بستگی دارد.

اعلمی فریمان با تشریح این موضوع که روسای جمهوری برزیل از هر طیفی و در هر مقطع زمانی که بر سر کار بودند، با ایالات متحده روابط پر فرازو نشیبی داشتند، گفت البته باید روابط تجاری و اقتصادی را از روابط سیاسی تفکیک کرد.

کارشناس مسائل آمریکای لاتین با بیان این موضوع که در حوزه اقتصادی و تجاری شریک اول آمریکایی‌ها در آمریکای لاتین، برزیل است و همیشه مبادلات دو جانبه در صادرات و واردات کالا در سطح بالایی بوده است توضیح داد: «اما در حوزه سیاسی روابط طرفین بستگی به این داشته که کدام جناح در برزیل قدرت را دست داشته است؛ اگر جناح راست حاکم بوده روابط خوب بوده اما اگر جناح چپ روی کار بوده روابط به سردی گرائیده است.»

وی همچنین به واکاوی سیاست‌های داسیلوا در دوره پیشین ریاست‌جمهوری‌اش پرداخت و گفت: «وی در دوره اول برنامه‌های خود را با طرح بزرگ فقرزدایی در برزیل شروع کرد و میزان فقر را به شکل قابل ملاحظه‌ای کاهش داد. همچنین نوعی عدالت گرایی در آن کشور حاکم شد و در ادراک مردم برزیل یک حس نوستالژی سیاسی بسیار خوب شکل گرفت.»

فریمان ادامه داد: «ارزیابی پژوهشگران حوزه توسعه بر این مبنا است که یکی از موفق‌ترین دوره‌های شکوفایی توسعه اقتصادی بزریل همین دوره اول داسیلوا بوده است. رئیس جمهور بعدی خانم دیلما روسف بود که ایشان نیز با حمایت داسیلوا موفق شد رئیس‌جمهور شود و موفقیت خانم روسف بیشتر در حوزه‌های حقوق بشری، بحث حمایت از زنان سرکوب شده و جنبش‌های اجتماعی بود. »

این کارشناس درباره روی کار آمدن ژایر بولسونارو، سلف داسیلوا توضیح داد: «زمانی که بولسونارو رئیس‌جمهور شد، ایشان با حمایت اکثریت مردم و با استناد به شکست حزب کارگر در مسئله افشای فساد در این حزب و ماجرای شرکت پتروبراس موفق شد آرای مردم را کسب کند. بولسونارو، ترامپ آمریکای لاتین لقب گرفت. مهمترین مواضع و عملکرد وی در ماجرای خودداری از واکسیناسیون گسترده در بزریل بود که منجر به کشته شدن ۶۰۰ هزار نفر شد. در ماجرای مذاکرات مربوط به سلاح نیز ایشان معتقد به آزادی حمل سلاح بود.»

اعلمی فریمان در خصوص تاثیر پیروزی مجدد داسیلوا بر کشورهای چپ منطقه آمریکای لاتین گفت: «در حال حاضر ۱۴ کشور چپ در حوزه آمریکای جنوبی حضور دارند که در حال پشتیبانی فرهنگ چپ‌گرایی هستند. البته باید توجه داشت که دو نوع جناح چپ در این منطقه داریم؛ یک جناح به بحث‌های حقوق بشری، صلح و دموکراسی تمایل دارند ولی دسته دیگر دیدگاه اقتدارگرایانه و غیردمکراتیک دارد که در کشورهایی مانند کوبا، نیکاراگونه و ونزوئلا حاکم شده‌اند.»

وی با بیان اینکه این که چپ‌ها در منطقه در یک اردوگاه هستند افزود: «ولی تفاوت دیدگاه‌ها مشهود است و احتمالا دیدگاه‌های داسیلوا به دیدگاه‌های روسای جمهوری جدید شیلی و کلمبیا نزدیک خواهد بود.»

کارشناس مسائل آمریکای لاتین در نهایت در مورد سیاست احتمالی رئیس‌جمهور جدید برزیل در قبال ایران گفت: «احتمالا در دوره جدید به نسبت دوره بولسونارو روابط با ایران بهتر و متعادل‌تر باشد اما احتمالا این روابط مانند دوره اول داسیلوا نخواهد بود».

https://www.scfr.ir/fa/?p=146990

احتمال تکرار نوستالژی سیاسی لولاداسیلوا در برزیل

احتمال تکرار «نوستالژی سیاسی» لولا در برزیل بسیار کم است/ اختلاف کم آراء کار را برای رئیس‌جمهوری جدید سخت می‌کند

کارشناس مسائل آمریکای‌جنوبی گفت: رئیس‌جمهوری منتخب برزیل سعی می‌کند به هر ترتیب که شده برنامه‌ فقرزدایی را مجدداً عملیاتی کند اما بدون شک با موانع داخلی از سوی مخالفانش روبه‌رو خواهد شد.«هادی اعلمی‌فریمان» کارشناس مسائل آمریکای‌جنوبی با اشاره به نتایج انتخابات ریاست جمهوری برزیل و چالش‌های داخلی رئیس‌جمهوری جدید این کشور در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: انتخابات ریاست جمهوری برزیل با برگزاری دور دوم آن و طی کردن فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی بالاخره به پایان رسید و در نهایت «لولا داسیلوا» به عنوان رییس‌جمهوری این کشور انتخاب شد. توجه داشته باشید که در دور اول این رقابت‌ها ما شاهد مبارزه سرسختانه بین لولا داسیلوا و ژایر بولسونارو بودیم و در این میان داسیلوا طرح محرومیت‌زدایی را مطرح کرد و در مقابل رقیب او که یک پوپولیست تمام‌عیار به حساب می‌آید، بحث فساد اقتصادی را علیه وی طرح کرد. توجه داشته باشید که برای مردم برزیل به دلیل ساختاری سیاسی و اقتصادی لیبرال این کشور، اقتصاد حرف اول و آخر می‌زند و اهمیت زیادی دارد.وی ادامه داد: بر همین اساس رئیس‌جمهوری پیشین این کشور در رقابت‌های انتخاباتی سعی کرد تا جامعه برزیل را از بازگشت لولا داسیلوا بترساند اما در نهایت او پیروز شد. در این بین بولسونارو اعلام کرده بود که اگر لولا داسیلوا روی کار بیاید بحث آزادی سلاح از سر گرفته می‌شود و در فاز دیگر چپ‌ها برزیل را در چنگ خود می‌گیرند و این دو موضوع را یک تهدید علنی و بزرگ برای رأی‌دهندگان برزیل قلمداد کرد. به همین دلیل بود که یک دو قطبی مشخص در انتخابات برزیل به وجود آمد. این دو قطبی به دلیل شعارهایی بود که دو طرف علیه یکدیگر مطرح کردند و به همین جهت است که می‌بینیم اختلاف آراء کسب شده توسط دو نامزد، زیر دو درصد بود که دقیقاً همان جامعه دو قطبی برزیل را مهر تایید می‌زند.این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: بولسونارو بین دور اول و دور دوم انتخابات، کمپین انتخاباتی بسیار قوی و مستحکمی علیه لولا داسیلوا به راه انداخت و حتی مدعی آن شد که وی نمی‌تواند بحث فقرزدایی را جلو ببرد. از سوی دیگر او با برچسب‌زنی‌های منفی سعی کرد تا حزب کارگر برزیل را به اختلاس و فساد متهم کند تا در دور نخست، افکار عمومی برزیل علیه لولا داسیلوا شکل بگیرد. در این میان باید توجه کرد که برزیل در دوره‌ای که لولا داسیلوا رییس‌جمهوری این کشور بود برنامه فقرزدایی را اجرایی کرد اما او با آراء بالاتری در آن دوره به پیروزی رسید. حالا بازگشت وی پس از حدود ۱۲ سال به قدرت نمی‌تواند دقیقاً همان طرح‌ها را مهر تایید بزند. توجه داشته باشید که لولا داسیلوا در شرایط کنونی با آراء کمتری به ریاست جمهوری رسیده است و به نظرم همین موضوع باعث می‌شود تا «نوستالژی سیاسی» قبلی به حاشیه برود.وی در پایان خاطرنشان کرد: لولا بدون شک در آینده نه چندان دور برای آنکه بتواند طرح‌های خود را در حوزه داخلی اجرا کند با مخالفت رقبایش و طیف منتسب به بولسونارو مواجه خواهد شد و به همین دلیل است که می‌گویم احتمال دارد طرح محرومیت‌زدایی یا فقر‌زدایی او اجرایی نشود. در حوزه سیاست خارجی هم بدون شک لولا داسیلوا دو محور را مد نظر قرار خواهد داد که نخست جایگاه برزیل به عنوان یک عضو سازمان ملل است اما در مورد دوم، بحث ماهیت برزیل و کنشگری این کشور در تصمیمات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مدنظر است. باید متوجه بود که لولا داسیلوا سعی می‌کند در فاز اول، اجماع‌های منطقه‌ای را با همسایگانش در آمریکای جنوبی پیش ببرد و در سطح دوم سعی می‌کند با اروپا (به خصوص فرانسه) و همچنین با ایالات متحده به رهبری جو بایدن وارد تعاملات جدید شود.

https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1293274

روابط ایران و برزیل در دوره «لولا» چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟

شرق: لوئیس ایناسیو لولا دا‌سیلوا، رئیس‌جمهوری پیشین و نامزد چپ‌گرای انتخابات ریاست‌جمهوری برزیل با غلبه بر ژائیر بولسونارو، رقیب راست‌گرای خود، بار دیگر به قدرت بازگشت. بر اساس نتیجه دور دوم این انتخابات که شامگاه یکشنبه ۳۰ اکتبر اعلام شد، لولا با اختلافی اندک به یک پیروزی مویرگی اما بسیار بزرگ دست یافت که سبب شد ۱۲ سال پس از ترک قدرت بار دیگر سکان هدایت دستگاه اجرائی کشورش را در دست گیرد. این پیروزی چپ‌گرایان در برزیل با واکنش برخی رسانه‌ها و جریان‌های سیاسی در داخل کشور مواجه شده است که می‌تواند به پوست‌اندازی در روابط جمهوری اسلامی ایران و برزیل منجر شود. ازاین‌رو «شرق» روابط دو کشور در دوران ریاست‌جمهوری لولا داسیلوا را در گفت‌وگو با هادی اعلمی‌فریمان، تحلیلگر ارشد مسائل آمریکای لاتین بررسی کرده است که در ادامه می‌خوانید.

‌‌پیش از ورود به بحث اصلی باید این سؤال را پرسید که آیا پیرو مصاحبه قبلی‌تان با روزنامه «شرق» می‌توان گفت که لولا داسیلوا به‌عنوان نماینده جریان چپ در برزیل که به ریاست‌جمهوری این کشور رسیده است، اکنون امتداد و دنباله‌ای از چپ مدرن در آمریکای لاتین است که نمونه بارز آن در شیلی و کلمبیا شکل گرفت؟ آیا لولا هم مشابه گابریل بوریک (رئیس‌جمهوری شیلی) و گوستاو پترو (رئیس‌جمهور کلمبیا) عمل می‌کند؟

این نقطه‌نظر شما کاملا درست است. همان‌طور ‌که من در مصاحبه قبلی با روزنامه «شرق» عنوان کردم، خاستگاه سیاسی جریان چپ در آمریکای لاتین به‌ویژه در کشورهایی مانند شیلی و کلمبیا متفاوت از خاستگاه چپ در کشورهایی مانند کوبا یا ونزوئلا است. اساسا ما می‌توانیم جریان چپ را به دو دسته تقسیم کنیم؛ یک جریان چپ ارتودوکس و سنتی است که به دموکراسی، صندوق رأی و جریان آزاد سیاسی اعتقاد ندارد و با یک سیستم بسته کشورها را هدایت می‌کند که نمونه بارز آن کره‌شمالی، چین، کوبا و نظایر آن است. در مقابل ما با یک چپ مدرن و حتی پست‌مدرن مواجه هستیم که نه‌تنها تضاد و اختلافی با دموکراسی ندارد،‌ بلکه ماهیت اصلی خود را در یک فضای باز سیاسی و انتخابات آزاد تعریف کرده است و به همین دلیل هم نگرش‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن به‌طور ‌کلی متفاوت از چپ سنتی است که نگاهی اقتدارگرایانه دارد.

‌پس چپ آمریکای لاتین به سوسیال‌دموکراسی رسیده است؟

بله ماهیتی برابرخواهانه و عدالت‌طلبانه آن‌هم در بستر فضای باز سیاسی، یعنی چپ مدرن و در آمریکای لاتین هم به‌شدت به حقوق زنان، آزادی رسانه‌ها و مطبوعات، جنبش‌های اجتماعی و مدنی، آزادی سیاسی و... اعتقاد دارند. به همین دلیل و در پاسخ به سؤال نخست شما طبعا لولا داسیلوا و جریان چپ برزیل هم نمی‌تواند بدون تأثیر‌پذیری از این جریان چپ جدید در آمریکای لاتین عمل کند. اتفاقا در دوران ریاست‌جمهوری پیشین داسیلوا، وی نگرش‌های چپ نو و مترقی‌خواهانه داشت،‌ اما همین نگرش‌های چپ جدید را با چاشنی محافظه‌کارانه‌ای به کار می‌برد و اعمال می‌کرد. مضاف بر آن نباید فراموش کنیم که جانشین وی یعنی خانم دیلما روسف نیز یک چریک قدیمی بود که از قربانیان خشونت علیه زنان محسوب می‌شود. به همین دلیل حساسیت و تأکیدی جدی بر حقوق زنان، آزادی‌های اجتماعی، آزادی رأی، آزادی مطبوعات و ... دارد. در این بین نباید این نکته را فراموش کرد که اساسا جریان چپ رادیکال، سنتی و ارتودوکس و همچنین جریان راست افراطی مشابه هم عمل می‌کنند و علاقه‌ای به افکار عمومی و مطالبات، انتظارات و درخواست‌های افکار عمومی و جامعه ندارند و به شکلی اتوریته و اقتدارگرایانه عمل می‌کنند و با نوعی پوپولیسم و موج‌سواری سیاسی و رسانه‌ای، کل جامعه را در حاشیه قرار می‌دهند.

‌خاستگاه چپ جدید در آمریکای لاتین را باید در چارچوب نظریه سیاسی جست‌وجو کرد؟ چون بسیاری معتقدند چپ مدرن منبعث از خاستگاه فکری مکتب فرانکفورت است.

بله، این‌گونه است. کسانی همچون هربرت مارکوزه از مکتب فرانکفورت، بحث‌های نظری اقلیت‌ها و حتی بحث‌های پست‌مدرن در حوزه سیاست و اداره کشور را پیش کشیدند و در این میان حاشیه‌نشینان و جنبش‌های زنان مورد تأکید مکتب فرانکفورت و کسی مانند هربرت مارکوزه بود. این جریان چپ نو به صلح، گفت‌وگو، تفاهم، رفاه و هر چیزی که مربوط به این مقوله‌ها باشد، اعتقاد دارد. اکنون در آمریکای لاتین می‌توان نمونه‌های آن را در شیلی و کلمبیا و ریاست‌جمهوری پترو و بوریک دید.

‌بر اساس نتیجه نهایی اعلام‌شده، لولا داسیلوا موفق به کسب ۵۰.۹ درصد آرا شد و ژائیر بولسونارو، رئیس‌جمهوری فعلی و چهره سرشناس جریان راست افراطی در برزیل، ۴۹.۱ درصد آرا را از آن خود کرد. دلیل پیروزی لولا چه بود؟

پیروزی شکننده لولا داسیلوا بر بولسونارو بیشتر به خاطر شعارهای او در زمینه فقرزدایی و همچنین نوستالژی مثبت مردم برزیل از دوره پیشین ریاست‌جمهوری وی است‌؛ اما اینکه تا چه اندازه لولا داسیلوا بتواند این برنامه‌های فقرزدایانه خود را در برزیل پیش ببرد، به تحولات و پارامترهای بسیار زیادی بستگی دارد. با‌این‌حال بسیار بعید می‌دانم که لولا بتواند با این شرایط و با این آمار نزدیک به رقیب، شرایط مساعدی را برای یک دولت کارآمد و مقتدر فراهم کند. ما با یک فضای دوقطبی در برزیل مواجهیم که نیمی از آن به جریان چپ تعلق خاطر دارد و نیم دیگر هم به نگرش‌های راست اعتقاد پیدا کرده است. این نکته گویای آن است که فضا دوقطبی شده است. این دوتکه‌شدن در برزیل باعث خواهد شد هر جریان و رئیس‌جمهوری که روی کار بیاید، عملا با نیمی از جامعه در ستیز باشد و به همین دلیل شدت انتقادها و اعتراض‌ها و همچنین واکنش و حساسیت افکار عمومی به عملکردها و مواضع دولت بسیار بالا باشد. همچنان که در دوره بولسونارو مشابه آن روی داد و اکنون هم احتمالا برای دولت داسیلوا شکل خواهد گرفت. اگر‌چه معروف است که داسیلوا استاد اجماع‌سازی و ائتلاف‌سازی سیاسی در برزیل است،‌ اما با این فضای دو‌تکه‌شده در این کشور و با در‌نظر‌گرفتن این نکته مهم‌تر که حزب کارگر برزیل فقط بخشی از جریان چپ را نمایندگی می‌کند، لولا نمی‌تواند یک دولت یکپارچه، با‌ثبات و مقتدر را برای پیشبرد امور مانند دوره پیشین شکل دهد.

‌به موضوع مهم‌تر بپردازیم. پیرو این ارزیابی و تحلیل شما از جریان چپ در آمریکای لاتین، به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی ایران با یک خوانش اشتباه از این مسئله مواجه است و بر این باور است که با همان نگاه به ونزوئلا یا کوبا می‌تواند به کلمبیا، شیلی، برزیل و... نیز نگاه کند. اتفاقا در این زمینه اقدام گابریل بوریک در نپذیرفتن استوارنامه سفیر اسرائیل در شیلی به‌عنوان یک واکنش مهم از سوی رسانه‌های داخلی در ایران مرکز توجه قرار گرفت؛ در‌عین‌حال گابریل بوریک، اولین رئیس‌جمهوری بود که در سخنرانی سالانه سران کشورها در مقر سازمان ملل متحد به شکل جدی، صریح و مستقیم جمهوری اسلامی ایران را بابت مرگ مهسا امینی و اعتراضات مورد انتقاد قرار داد. آیا این خوانش اشتباه درباره لولا داسیلوا نیز وجود دارد؟

ارزیابی شما کاملا درست است. از این بابت به نظر می‌رسد مقامات جمهوری اسلامی ایران این تصور را دارند که هر جریان چپی در آمریکای لاتین، نماینده همان چپی است که در سایه ادبیات نخ‌نما‌شده چپ سنتی سر ستیز و عناد با امپریالیسم و آمریکا دارد؛ یعنی تهران این باور را دارد که می‌تواند مشابه روابطی که با روسیه، چین و کره‌شمالی دارد، به نوعی یک حوزه نفوذ را هم در آمریکای لاتین برای خود کسب کند. در‌صورتی‌که چپ مدرن اساسا با هرگونه اقتدارگرایی، نابرابری اجتماعی، نادیده‌گرفتن حقوق زنان، برخورد سیاسی و امنیتی با مطبوعات و روزنامه‌نگاران و کنارگذاشتن فعالیت‌های آزاد حزبی و سرکوب اعتراضات مدنی مخالفت می‌کند. در نتیجه همان رفتاری که از سوی گابریل بوریک در قبال مرگ مهسا امینی و اعتراضات در ایران شکل گرفت، می‌تواند از سوی لولا داسیلوا هم دیده شود.

‌لولا داسیلوا در دوره احمدی‌نژاد سعی داشت نقش مهمی در پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایفا کند و اتفاقات در یک ابتکار عمل با ترکیه به دنبال خروج مذاکرات هسته‌ای از بن‌بست با انتقال سوخت ۲۰ درصد از کشور بود. آیا لولا همان نگاه سابق را به تهران دارد؛ به‌ویژه آنکه دولت رئیسی هم دولت دوقلوی احمدی‌نژاد تلقی می‌شود و همان خاستگاه نگاه به شرق را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داده است؟

اینجا مسئله دولت احمدی‌نژاد یا رئیسی مطرح نیست، بلکه در راستای همان ارزیابی و آسیب‌شناسی که از جریان چپ در آمریکای لاتین داشتیم، باید گفت لولا داسیلوا مانند دولت پیشین خود در برابر جمهوری اسلامی ایران و پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران عمل نمی‌کند.

‌به چه دلیل؟

چون نمی‌تواند.

‌نمی‌تواند یا نمی‌خواهد؟

هم نمی‌تواند و هم نمی‌خواهد. ببینید از یک طرف ماهیت، محتوا و اقتضائات فعلی پرونده فعالیت‌های هسته‌ای و مذاکرات احیای برجام به‌شدت متفاوت از دوره ریاست‌جمهوری قبلی داسیلوا است و عوامل متعددی در این زمینه نقش‌آفرین هستند و از طرف دیگر همان‌گونه که گفتم لولا در همان دوره قبلی ریاست‌جمهوری هم خاستگاه و نگاه مترقی‌ با بینش چپ سیاسی خود را داشت. بینش لولا با کسی مانند مادورو فرق دارد. تهران نباید و نمی‌تواند لولا را با مادورو یکی کند؛ چون لولا در برابر هرگونه اقدامی درخصوص نادیده‌گرفتن حقوق زنان، سرکوب اعتراضات، محدود‌کردن فعالیت‌های سیاسی و حزبی، بستن فضای مطبوعات و برخورد با رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران به‌شدت حساس است که می‌تواند روی روابط ایران و برزیل اثرگذار باشد. شاید در دوره لولا داسیلوا یک پوست‌اندازی در روابط سیاسی و دیپلماتیک بین برزیل و جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد، اما متأسفانه تحولات و اتفاقات کنونی در کشور باعث شده است که برزیل در دوره لولا هم تمایلی به ارتقای روابط با جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد. البته من معتقدم لولا در عین تمایل‌نداشتن، نمی‌تواند در زمینه ارتقای روابط، به‌ویژه در حوزه‌ اقتصادی و تجاری با جمهوری اسلامی گام مؤثری بردارد؛ چراکه مهم‌ترین مانع به تحریم‌ها و فشارهای آمریکا بازمی‌گردد. بنابراین در کل لولا داسیلوا، نه در پرونده هسته‌ای مانند دوره پیشین رفتار خواهد کرد و نه می‌تواند نقشی جدی برای ارتقای روابط با جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه در حوزه تجاری داشته باشد. خاصه آنکه دولت رئیسی هدف غایی خود را در سیاست خارجی به دیپلماسی و مناسبات تجاری اختصاص داده است. پس برزیل در دوره لولا نمی‌تواند آورده و سودی برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.

‌پس برخی امیدواری‌های تهران هم نزدیک به واقعیت نیست؛ چون این تصور وجود دارد که درخواست رئیسی برای عضویت در گروه بریکس علاوه بر روسیه با روی کار آمدن لولا در برزیل بتواند اجابت شود؟

این مسئله به روسیه، برزیل، پوتین یا لولا و... بازنمی‌گردد. مشکل وضعیت متشنج سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که باعث شده عملا ظرفیت‌های لازم را برای عضویت در هیچ معاهده و توافق‌نامه‌ای نداشته باشد. حتی در همین پیمان شانگهای هم برخی مقررات و قوانینی وجود دارند که جمهوری اسلامی ایران باید برای عضویت در پیمان شانگهای آنها را بپذیرد. در ضمن عضویت ما در پیمان‌هایی مانند اکو و نظایر آن هم نتوانست به ایران کمک کند. مضافا آنکه توان اقتصادی و تجاری ایران هم به اندازه کشورهای عضو بریکس نیست و به‌ همین ‌دلیل ایران نمی‌تواند عضویت گروه را داشته باشد. از طرف دیگر تحریم و سیاست فشار حداکثری به‌عنوان مهم‌ترین پارامتر در نپذیرفتن ایران در گروه بریکس عمل خواهد کرد. تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران به نظر برخی کشورها یک سیاست خارجی نرمال را در منطقه و جهان پیش نبرد، هیچ‌کدام از پیمان‌نامه‌ها، حتی با وجود عضویت ظاهری و صوری، نمی‌تواند آورده و سودی در حوزه اقتصادی و تجاری برای کشور به دنبال داشته باشد.

‌ولی جناب فریمان، بولسونارو را دونالد ترامپ آمریکایی لاتین نامیده بودند که واشنگتن را محور سیاست خارجی خود قرار داده بود؛ آیا در دوره لولا تغییری در روابط برزیل و آمریکا شکل خواهد گرفت؟

با روی کار آمدن لولا داسیلوا نوعی توازن‌بخشی در روابط آمریکا و برزیل شکل خواهد گرفت، اما این به آن معنا نیست که ما شاهد روابط سرد بین دو طرف خواهیم بود. اتفاقا در دوره پیش از ریاست‌جمهوری لولا، او با رئیس‌جمهور وقت آمریکا یعنی جورج بوش پسر روابط و مناسبات رو به رشدی را طی کرد؛ یعنی روابط آمریکا و برزیل اگرچه در مقاطعی با شدت و ضعف همراه بوده، اما در یک سیر کلی این روابط در حال تقویت است و به نظر می‌رسد همین مسیر در دوره لولا هم طی شود. اینجاست که برخلاف تصور جمهوری اسلامی ایران، برزیل در دوره داسیلوا ضدآمریکایی نخواهد شد.


https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-860137