تنش زدایی نفتی در روابط آمریکا و ونزوئلا

منتشر شده در مجله دلوارنامه ویژه صنعت نفت و گاز شماره ۳

روابط بین ونزوئلا و ایالات متحده آمریکا در دهه‌های گذشته یک مسیر خطی و مشخص را طی نکرده است؛ در دوره حاکمیت هوگو چاوز این روابط تیره و تار بود و با آمدن نیکلاس مادورو تا حدودی بهبود پیدا کرد. هرچند همزمانی دوران دونالد ترامپ و مادورو نیز نتیجه خوبی برای ونزوئلا نداشت و منجر به تشدید تحریم‌ها علیه کاراکاس شد. هادی اعلمی فریمان، پژوهشگر مسائل آمریکای لاتین می‌گوید که امروز در دوره جو بایدن شاهد یک معافیت نفتی برای ونزوئلا هستیم. وی توضیح داد:« ایالات متحده در 26 نوامبر2022 با اعطای مجوز به شورون برای از سرگیری تولید و واردات نفت ونزوئلا، تحریم ها علیه ونزوئلا را کاهش داد. این مجوز شش ماه طول می کشد و پس از آن به طور خودکار تمدید می شود، اما ایالات متحده دولت می تواند در هر زمانی مجوز را لغو کند،این مجوزبه دلیل گفتگوی مادورو با مخالفان برای 6 ماه دیگر هم تمدید شد.»

اعلمی فریمان درباره دلایل این تصمیم‌گیری گفت که جنگ اوکراین و بی‌ثباتی در بازار نفت خاورمیانه، آمریکا را به سمت نفت ونزوئلا سوق داده است.

دکتر اعلمی، ابتدا توضیح بدید که فرازوفرود مناسبات آمریکا و ونزوئلا و شیفت از خصومت به تنش‌زدایی بین دو کشور در دهه‌های اخیر چه روندی را طی کرده است؟

از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۸ کشور تحت نظام دیکتاتوری نظامیان قرار گرفت تا اینکه در ۱۹۵۸ دولت نظامیان با کودتای دیگری وارد فرایند ظهور دمکراسی به رهبری دریاسالار ولفگانگ لارازابال شد و نظامی تحت عنوان پیمان پانتوفیخیستا (دموکراسی مبتنی بر پیمان) تشکیل شد. این فرایند به تشکیل دولت کارلوس آندره پرز از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۳ باسیاست آزادسازی و لیبرالیسم منجر شد و سپس دولت چالدره تا ۱۹۹۸ تصدی را در دست داشت.تا سال 1998 مجموعا یک سری از دولت‌های راست سنتی و محافظه‌کار متمایل به ایالات متحده در ونزوئلا روی کار می‌آمدند و در واقع دو حزب بودند که قدرت بین‌شان بر مبنای همین پانتوفیخیستا تقسیم می‌شد.این احزاب حزب اقدام دمکراتیک(AD) و حزب اجتماعی مسیحی(COPEI) بودند که با کلیسای کاتولیک محافظه کارو بازرگانان ملی محافظه کار نیز پیوند داشتند.هوگو چاوس فریاس سوسیالیست از ۱۹۹۸ با انتخابات آزاد رئیس‌جمهور شد و تا مرگ در ۲۰۱۳ قدرت را در دست داشت و سپس نیکلاس مادورو از ۲۰۱۳ تا کنون (۲۰۲۳) رئیس‌جمهور است و انتخابات بعدی 2024 خواهدبود.از ابتدای شکل گرفتن ونزوئلا نفت در قرن بیستم از لحاظ اقتصادی ونزوئلا را کامل وابسته به درآمد خود ساخت. پیوند بین تاریخ، جغرافیا و نفت موجب شد ایالات متحده آمریکا به‌عنوان بازیگر اصلی بیشترین نفوذ را در ونزوئلا داشته باشد؛ از جنگ جهانی دوم به بعد سرمایه‌گذاران اصلی و شرکای مهم این کشور در ایالات متحده بوده‌اند، بنابراین در بررسی موقعیت استراتژیک ونزوئلا باید توجه داشت که در این کشور فرهنگ «آمریکایی سازی» بیش از سایر کشورهای آمریکای لاتین اتفاق افتاده است. تا قبل از ظهور چاوز میزان حرکت ضدآمریکایی در اقتصاد، تجارت و فرهنگ عمومی بسیار پایین و ناچیز بوده است. اما با قدرت‌یابی هوگو چاوز و ادبیات سیاسی و تئوریک وی، نگرش مثبت به آمریکایی‌ها به شکل حرکت ضد امپریالیستی یا ضد نظم نوین جهانی تغییر یافت و سپس از فوریه 1999 رهیافت امنیت ملی ونزوئلا در درون و بیرون بر پایه حرکتی چندقطبی نهاده شد. البته لازم به توضیح است که تا قبل از قدرت‌یابی چاوز، دولت‌های ایالات متحده از نظام نیروهای مسلح ونزوئلا موسوم به سیستم پانتوفیخیستا[1] حمایت می‌کردند. به‌هرحال نظام پانتوفیخیستا با مدیریت نظامیان و استفاده از درآمد نفت کشور توانست به مدت 30 سال نیروهای مسلح را کنترل نماید و سطوح مختلف نیروهای مسلح را به‌گونه‌ای سازمان‌دهی کند تا نقش آن‌ها به‌عنوان حافظان نظم و حقوق عمومی موردپذیرش قرار گیرد، تا بدین‌وسیله کشور بتواند به سطوح رقابت دموکراتیک و مشارکت سیاسی برسد. عمدتا روندهای با ماهیت غیر لیبرال و اختلاف‌نظرها در حوزه سیاست خارجی دو کشور سبب واگرایی شدید در مواضع دو کشور شد. سیاست امنیتی تعریف‌شده به‌وسیله هوگو چاوز بر این مبنا بود که مسائل پیشین و مداخله ایالات متحده در امور داخلی ونزوئلا نباید وجود داشته باشد. درمجموع تحرکات دیپلماتیک، دیدارها و اظهارنظرها مسیر روابط دوجانبه را سمت تنش و سردی روابط برد. به‌هرحال علاوه بر این مسائل، مهم‌ترین ویژگی سیاست ایالات متحده در قبال ونزوئلا در دوره چاوز را می‌توان سیاست صبر و انتظار و استفاده از فرصت‌های به‌دست‌آمده از سوی گروه مخالف دانست. ایالات متحده سوءظن شدیدی درباره دمکراسی انقلاب و مشارکتی و دیدگاه غیر لیبرال داشت. از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز یکی از موضوعات مهم در روابط دوجانبه، جنگ روانی و تبلیغی بود که از ابتدا توسط رسانه‌های ایالات متحده و رسانه‌های تحت کنترل گروه مخالف داخلی صورت گرفت. ادبیات مورداستفاده از سوی هر دو طرف از سبک و سیاق خاصی برخوردار بود. اما آنچه از مجموع یافته‌های رسانه‌ای برمی‌آید، این است که ایالات متحده در تمام وقایع ونزوئلا از کودتا تا همه‌پرسی به برکناری هوگو چاوز تمایل داشته است.ایالات متحده از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز از ادبیات روانی خاصی برای توصیف حکومت چاوز استفاده می کرد که عبارت بودند از: رژیم، تروریسم، فشار، دیکتاتوری، خودکامگی، اقتدارگرا، مداخله‌گرایی، کمونیستی، کاستروئیسم، رژیم کودتا، مواجهه گرا، وحشی، ضد تمدن، خشونت‌گرا، مخالف آزادی، افراطی و ظالم.به نقل از دو پژوهشگر به نام کورالس و رومرو این روابط را خلاصه می کنم که در خلال دوران ریاست جمهوری هوگو چاوز از 1999 تا 2013 روابط ایالات متحده و ونزوئلا با یکدیگر در سطح تهدیدات امنیتی در سطح متوسط بود. هردو کشور سیاست‌های چالش‌زای امنیتی علیه یکدیگر اتخاذ می‌کردند، اما تهدید مرگباری در کار نبود. ونزوئلا تحت تصدی چاوز در دوره‌ی 14 ساله در سیاست خارجی، ملتی ضدآمریکایی در تمام نیمکره شد و چاوز به شکل نظام‌مند با همه‌ی ابتکارات ایالات متحده در منطقه از گسترش بازار آزاد، آزادسازی اقتصادی، انزوای کوبا، حمایت از حقوق مدنی و دمکراسی لیبرال، جنگ علیه مواد مخدر و برنامه کلمبیا مخالفت کرد و به شکلی قوی از طرح‌های همگرایی منطقه‌ای حمایت کرد.

بعد از رفتن چاوز روابط چه تغییری کرد؟

بعد از رفتن چاوز،مساله صادرات نفت باز هم ادامه داشت. آمریکایی‌ها در انتخابات‌های مختلف معمولا مسئله تقلب را مطرح می‌کردند. چاوز، نیکلاس مادورو را مستقیم به کرد او در انتخابات به قدرت رسید و تا امروز کماکان در قدرت است.باز به نقل از رومرو و کورالس که تعبیر جالبی در توصیف مادورو دارند می گویم که ژست مادورو در مقایسه با سلف خود چاوز ، نسبت به ایالات متحده در تخاصم و خرابکاری کمتر بود و در برخی موارد او کمی عمل‌گرایانه‌تر و حتی آشتی‌جویانه‌تر عمل می‌کرد. او از سال 2013 تا 2015 حداقل هشت بار پیشنهاد ملاقات در سطح بالا به مقامات ایالات متحده داد .یک عامل ناسازگاری مادورو در سیاست خارجی نسبت به ایالات متحده میراثی از تحولات سیاست داخلی و خارجی است که از چاوز به ارث برده است. عوامل داخلی و خارجی درمجموع او را به سمت ضدآمریکایی بودن سوق داد. یکی از مسائل سیاسی منطقه‌ای این بود که مادورو دریافت ، ضدآمریکایی بودن سنت طولانی در آمریکای لاتین است و در بازار سیاسی حامی دارد و رأی‌دهندگان، رهبران و روشنفکران از این روند حمایت می‌کنند. مادورو تمایل داشت مانند قهرمانانی مانند فیدل کاسترو و چاوز داعیه‌دار حرکت انقلابی در منطقه باشد. برخی عوامل ماهیت منطقه‌ای دارد. مادورو در دوره‌ی اوباما سعی داشت از ورود ایالات متحده به مسائل داخلی خود جلوگیری کند و بنابراین این موضوعات نشانگر این است که سیاست مادورو بی‌قاعده و غیرقابل‌پیش‌بینی است .برخی پژوهشگران معتقدند سیاست جدید دولت بوش نسبت به ونزوئلا سخن نرم و تحریم نرم[2] بود. این سیاست متفاوت از 1999 تا 2003 جریان داشت که از تهدیدات ونزوئلا چشم‌پوشی می‌کرد، یا آن را حداقل می‌دانست و یا از 2004 تا 2006 بیش ‌از حد فعال می‌دانست. از زمان به قدرت رسیدن مادورو حفظ سیاست سخن نرم و تحریم نرم برای کاخ سفید هم سخت وهم آسان بوده است. یک دلیل برای آسان‌گیری معتدل شدن سیاست خارجی ونزوئلا بود و به‌علاوه حوزه‌های مشخصی که ونزوئلا درگیر آن بود به شکل مستقیم متمایل به منافع ایالات متحده می‌شد:- فارک و دولت کلمبیا به مذاکرات صلح پیوستند.- ایران و ایالات متحده شروع به مذاکرات موفقیت‌آمیز در موافقت‌نامه هسته‌ای کرده و کوبا و ایالات متحده نیز به سمت عادی‌سازی روابط پیش رفتند. در 2014 یک حوزه در سیاست خارجی باقی بود که آن نیز در جهت سیاست‌های ایالات متحده قرار گرفت که حوزه نفتی بود. در دوره‌ی چاوز ، هدف او افزایش حداکثری بهای نفت با متحدان بود که خلاف منافع ایالات متحده بود. اما از سال 2010 به بعد به دلیل توسعه نفت استحصالی از فناوری شکست موسوم به شل، کاهش مصرف در ایالات متحده، ورود کانادا به رقابت با ونزوئلا برای فروش به ایالات متحده و صادرات نفت مکزیک به آن کشور، تصویب آزادسازی بخش نفت و شروع کاهش قیمت‌ها در 2014 همگی موجب شکست ونزوئلا در این عرصه‌ها شد. بنابراین دولت مادورو تهدید جدی کمتری برای ایالات متحده داشت. یکی از موضوعات روابط خاص اپوزیسیون مادورو با ایالات متحده بوده و تمامی گروه مخالف تمایل به مداخله جهانی و موضع‌گیری نسبت به دولت مادورو دارند و این موجب شده است بلوکی از گروه‌های فشار در کنگره و کاخ سفید شکل بگیرد و درمجموع ایالات متحده با معمای سیاسی در سیاست‌گذاری نسبت به ونزوئلا مواجه است. از سویی خواهان اجتناب از تحریک دولت مادورو بوده است، اما درهمان زمان با زیادشدن فشارهای جدید از کنگره، ادارات دولتی و بازیگران ونزوئلا باید راه‌حل‌هایی برای واکنش بیابند. در 18 دسامبر 2014 کاخ سفید حمایت از لایحه جدید کنگره مبنی بر تحریم هفت مقام رسمی ونزوئلا را اعلام کرد که قانون دفاع از حقوق بشر و اجتماع مدنی[3] نام گرفت. در مارس 2015 کاخ سفید اجرای تحریم‌ها را اعلام کرد. این اعلام عمومی گسترده در قالب فرمان اجرایی انجام شد.فرمان اجرایی مناقشه برانگیزترین اقدام ایالات متحده علیه ونزوئلا پس از کودتای 2002 بود. فرمان حاوی دو ویژگی بود. ابتدا اینکه تحریم‌ها در این مرحله به‌عنوان تحریم‌های هوشمند[4] شناخته شد. تحریم‌های هوشمند صرفاً مقامات را قبل از حکومت هدف می‌گیرند دوم نوع زبان و ادبیات ایالات متحده از نیمه دهه 2000 تحریک‌کننده‌تر بود. این تحریم‌ها به‌عنوان قانون اضطراری ملی[5] با توجه به تهدید فوق‌العاده و نامعمول نسبت به امنیت ملی و سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به ونزوئلا عنوان شد. این تحریم ها در دوره ترامپ گسترش بیشتری داشت و حتی مساله مداخله نظامی در این کشور مطرح شد.

البته پژوهشگران بر اساس مطالعات خود از6 تلاش نافرجام ایالات متحده برای کودتا در ونزوئلا نوشته‌اند که منشأ همگی نفت و یا منابع بوده است 1. 11 تا 14 آوریل 2002: رئیس جمهور چاوز توسط ارتش برکنار و دوباره به قدرت بازگشت.2. دسامبر 2002 تا فوریه 2003: تعطیلی شرکت نفت دولتی همراه با تأثیر کودتای آوریل،باعث از دست رفتن 29 % تولید ناخالص داخلی شد.تقریبا نیمی از کارکنان PDVSA اخراج می شوند.3. آوریل 2013: نیکلاس مادورو پس از مرگ چاوز در انتخابات پیروز شدکه ایالات متحده از به رسمیت شناختن نتایج انتخابات خودداری می کند انتخابات باطل شد.4. فوریه تا آوریل 2014: مخالفان درانتخابات2013 سراسر کشور متحمل شکست شدند. خشونت واعتراضات به رهبری لئوپولدو لوپز دوباره با هدف برکناری مادورو انجام شد.5. آوریل تا ژوئیه 2017: اپوزیسیون کنترل مجلس ملی را به دست آورد.دسامبر 2015 مادورو در نبردهای حقوقی با مجمع پیروز شد. درآوریل 2017، اعتراضات خشونت آمیز با هدف سرنگونی مادورو دوباره شروع شد.حاصل آن صد و بیست و شش کشته بود.6. ژانویه 2019 خوان گوایدو توسط ایالات متحده و بسیاری از متحدانش به عنوان رئیس جمهور موقت به رسمیت شناخته شد. دولت ترامپ تحریم های اقتصادی را تشدید می کند و درآمدهای حاصل از فروش نفت را مسدود می کند.درخواست مستقیم از ارتش ونزوئلا برای برکناری مادورو مطرح می شود.سپس با انشعاب در داخل اپوزیسیون خوان گوایدو نیز از مقام رهبری اشان برکنارشد و در انتخابات جدید 2024، اتحاد بین اپوزیسیون سراسری را شاهد بودیم که عنصر مطرح آن خانم ماریا کوریناماچادو است که امروزه با جدیت در حال فعالیت است.

روابط ونزوئلا و آمریکا در دوره مادورو و ترامپ به چه صورت بود؟

روابط عمدتا دارای الگوی به سمت تنش بوده است. ترامپ دائماً تهدیدات نظامی علیه ونزوئلا را افزایش میداد و ضمن انتقاد از دولت مادورو از امکان مداخله نظامی نیز سخن گفت. ترامپ در یک فرمان اجرایی دستور مسدود شدن همه‌ی دارائی‌های دولتی و ممنوعیت نقل و انتقالات مالی با ونزوئلا را صادر کرد که این اقدام اولین بار علیه دولتی در 30 سال گذشته بوده است. دولت ترامپ در ژوئن 2017 و در مجمع عمومی سازمان کشورهای آمریکایی رهیافت روشن‌تری نسبت به ایالات متحده اتخاذ کرد و هدفش را ترویج دموکراسی در ونزوئلا اعلام کرد. در 31 جولای 2017 دولت ترامپ نام مادورو را به فهرست تحریم‌ها اضافه کرد که تنها چهار رئیس دولت در جهان مشمول این شده‌اند. هدف از تحریم‌ها فشار بر دولت مادورو و شرکت نفت و گاز برای جلوگیری از فشار حقوق بشری بر مردم اعلام شد .آمدن مایک پمپئو و جان بولتون وضعیت را متفاوت کرد. دیدگاه بولتون در طیف بازها و بدبینی به ‌نظام چندجانبه گرایی و دفاع از کاربرد نیروی نظامی علیه دولت‌های متخاصم مانند ایران و ونزوئلا خط‌مشی جدید آن‌ها بود. آن‌ها بر فشار به مادورو با استفاده از زور تأکید داشتند. گزینه نظامی و مداخله پیشنهاد شد. اما کاخ سفید با توجه به تشکیک به رهیافت نظامی تحریم‌های مالی را به‌ویژه در بخش نفت و گاز گسترش داد و اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی نیز توسط آژانس‌های مرتبط گسترش یافت درباره‌ی چرایی شروع بحران نظرها بسیار متفاوت است. در بحث منطقه‌ای منازعه با کلمبیا به‌عنوان متحد ایالات متحده یکی از کلیدی‌ترین مؤلفه‌های منطقه‌ای بود. است. در آن زمان از منظر مادورو، کلمبیا نقطه‌ی راهبردی برای مداخله‌ی احتمالی نظامی از سوی این کشور با حمایت ایالات متحده محسوب می‌شود که رئیس‌جمهور این کشور بنا به ارزیابی مادورو بازیگر اصلی برای تغییر و ناآرامی در کشور است. مسئله حمایت‌های بشردوستانه از مرز با کلمبیا صورت می‌گرفت که البته الان با آمدن پترو به عنوان چپ گرا منتفی شده است،اما مساله مهمی در تنش روابط دوجانبه بود. هم‌زمان با بحران‌های داخلی و منطقه‌ای در بحث بین‌المللی نیز ونزوئلا صحنه رقابت‌های قدرت‌های جهانی شد، ایالات متحده در رقابتی استراتژیک با چین و روسیه قرار گرفت، مضافاً ایجاد پایگاه نظامی روس‌ها در ونزوئلا منجر به تشدید رقابت‌های بین‌المللی شد. هم‌زمان ترامپ دو راه برای سران ارتش پیشنهاد داد، یا پذیرش حمایت از گوایدو و مشمول عفو شدن یا پذیرش عواقب حمایت از مادورو . هم‌زمان با این تحولات موضوع امکان مداخله‌ی نظامی به‌عنوان گزینه روی میز ابتدا توسط دریادار کورت تید[6]در آوریل 2017 در کمیته خدمات نیروهای مسلح سنا از رشد بحران انسانی در ونزوئلا سخن گفت که نتیجه‌اش وادار شدن به واکنش منطقه‌ای بود.این مسئله درنهایت به طرح تغییر رژیم در ژانویه 2018 توسط ریکاردو هاوسمن[7] مسئول امور ونزوئلا منجر شد که مادورو را علاقه‌مند به قحطی دادن میلیون‌ها ونزوئلایی برای باقی ماندن در قدرت متهم کرد و مداخله نظامی لازم است تا به ونزوئلای آزاد منجر شود. علت تنش اصلی و مداخله‌ی فوری ایالات متحده به دلیل بحران مهاجرت روی داد که عواقب آن بدون شک ایالات متحده را نیز به دلیل تغییر بافت جمعیتی و ناامنی دربر می‌گرفت و متأثر می‌ساخت. برابر آمار سازمان ملل در نیمه جولای 2018 حدود 3/2 میلیون ونزوئلایی کشور را ترک کردند که بزرگ‌ترین بحران پس از بحران پناهندگان در سوریه بود. باوجوداین بحران مادورو و متحدان نیروهای خود را علیه گروه مخالف سازمان‌دهی و بسیج کردند. البته اقتصاد ونزوئلا از اوت 2017 و پس از تحریم‌ها وارد رکود عمیق با تورم به میزان 758 درصد و 1350 درصد سالانه شده بود. یکی از مهم‌ترین تأثیر فوری تحریم‌ها تأثیر بر زندگی بهداشتی افراد بود که تخمین زده شد بین 2017 تا 2018 حدود 40000 تن از بین رفتند .کنگره ایالات متحده در شرایط جدید 5/17 میلیون دلار برای تقویت دموکراسی و تقویت قانون در ونزوئلا اختصاص داد. دولت نیز 9 میلیون دلار برای کمک به دموکراسی و اجازه انتقال 500 میلیون دلار برای حمایت از گذار یا واکنش به بحران ونزوئلا اختصاص داد. ایالات متحده از مذاکرات مخالفان با دولت مادورو در اسلو در 29 مه 2019 باهدف حرکت به سمت جلو برای توافق بر حل موضوع قانون اساسی در کشور حمایت کرد. وزارت خارجه این کشور هم از پیشرفت مذاکرات حمایت کرد .اعضای کابینه ترامپ درباره مخالفت با مادورو نظر یکسانی داشتند. درمجموع دولت ترامپ در سیاست خارجی هدفش افزایش فشار دو و یا چندجانبه بر مادورو برای برکناری بوده است.در طول سال 2019 مجموعه مذاکراتی بین دولت مادورو و گوایدو به عنوان اپوزیسیون در نروژ انجام شد که بی‌نتیجه ماند، اما در فوریه 2020 و آوریل 2020روابط دوجانبه وارد نقطه عطف جدیدی شد. ابتدا دونالد ترامپ، خوان گوایدو به عنوان مهمان ویژه را به جلسه نطق سالانه در کنگره دعوت کرد و سپس شرکت نفت روس را برای دور زدن تحریم‌ها به عنوان شرکتی ثالث مورد تحریم قرار داد که نشان داد ترامپ کماکان برابر آیین خود، سیاست تغییر رژیم را در ونزوئلا دنبال میکرد و سپس در آوریل 2020 نیز دولت ترامپ مجددا از مادورو درخواست کرد تا انتخابات جدید را بپذیرد و دولت را واگذار نماید و این موضوع به رقابت‌های راهبردی بین روسیه به عنوان حامی مادورو و آن کشور به عنوان حامی گوایدو دامن زد.

یک آمار مختصری از وضعیت تولید نفت ونزوئلا ارائه می‌دید؟

.احتمالا ذخایر قطعی کشور بین 100میلیارد بشکه تا 304 میلیارد (آمارهای متفاوت ) و در کمربند اورینوکوی احتمالا500 میلیارد بشکه برای توسعه در آینده وجود داشته باشد تولید نفت ونزوئلا در دهه گذشته به شدت کاهش یافته است و در سال 2021 به زیر 700 هزار بشکه در روز رسیده است. این کمتر از یک چهارم تولید این کشور در سال 2010 است.تولید نفت ونزوئلا در ماه های اول سال 2022 رشد مستمری داشت و در آوریل 2022 به تولید 760 هزار بشکه در روز رسید. در مقایسه با ماه مشابه سال قبل، این افزایش بیش از 45 درصدی را نشان می دهد. با این وجود، تولید سالانه نفت خام در ونزوئلا از سال 2015 عمدتاً به دلیل تنش های سیاسی روند نزولی داشته است و به حدود 650 هزار بشکه در روز در سال 2021 رسید.در سال 2021، 90 چاه نفت در ونزوئلا تکمیل شد. اوج تکمیل چاه در سال 2011 بود که به اوج خود و بیش از هزار واحد تکمیل شد.از دسامبر 2021، هیچ دکل فعال نفتی در ونزوئلا وجود نداشت. آخرین سکوی فعال در این کشور در ماه مه 2020 فعالیت خود را تعطیل کرد. تعداد سکوهای فعال نفتی در ونزوئلا در طول دهه گذشته عمدتاً روند نزولی داشته است. تا پایان سال 2019، 23 سکوی فعال نفتی گزارش شده بود که نسبت به 70 سکوی فعال گزارش شده در پایان سال 2013 کاهش داشت.ظرفیت پالایش نفت ونزوئلا در دهه گذشته ثابت مانده است و 1.3 میلیون بشکه در روز بوده است. از سال 1990 ظرفیت کشور تقریباً 10 درصد افزایش یافته است. در حال حاضر آموا[8] ، بخشی از مجتمع پالایشگاه پاراگوانا[9]، بر اساس ظرفیت، بزرگترین واحد پالایشی در ونزوئلا است.در سال 2021، ونزوئلا ظرفیت پالایش نفت خام تقریباً 2.3 میلیون بشکه در روز را داشت. آموا بزرگترین واحد پالایشگاهی در این کشور آمریکای جنوبی با ظرفیت 645 هزار بشکه در روز بود. پس از آن کاردون[10] با ظرفیت 310 هزار بشکه در روز قرار دارد. هر دو واحد به همراه باخوگرانده [11]بخشی از مجتمع پالایشگاهی پاراگوانا، یکی از بزرگترین مجتمع های پالایشگاهی جهان هستند.ظرفیت پالایشگاه نفت ونزوئلا در دهه گذشته عمدتاً روند نزولی داشته است. در سال 2021، تولید 169 هزار بشکه در روز را گزارش کرد که رشد سالانه آن تقریباً 37 درصد بود. اما این رقم در مقایسه با سال 2011 نزدیک به 83 درصد کاهش داشته است. در این مدت، ظرفیت پالایش ونزوئلا در حدود 1300 هزار بشکه در روز ثابت مانده است.در سال 2021، سوخت های فسیلی منبع اصلی مصرف انرژی اولیه در ونزوئلا بود. گاز طبیعی و نفت ترکیبی بیش از 70 درصد از کل مصرف کشور را به خود اختصاص داده است. در همین حال، برق آبی معادل 0.58 اگزاول[12] از مصرف انرژی اولیه ونزوئلا در آن سال بود.مصرف نفت ونزوئلا در سال 2021 به 289 هزار بشکه در روز رسید که نسبت به مدت مشابه سال قبل حدود چهار درصد افزایش داشت. این رقم در مقایسه با سال 2013 که مصرف به اوج دهه گذشته رسید بیش از 65 درصد افت داشته است. به همین ترتیب، تولید نفت ونزوئلا در طول دهه گذشته به طور مداوم کاهش یافته است.در سال 2021 تقاضای نفت در ونزوئلا به 232 هزار بشکه در روز رسید که در مقایسه با سال قبل از آن حدود 23 درصد رشد داشت. بنزین و پسماندها بیشترین سهم از تقاضای کشور را در آن سال تشکیل می دادند که هر کدام حدود 65 هزار بشکه در روز بود. تقاضا برای روغن موم و پارافین43 هزار بشکه در روز بود.در سال 2021، صادرات نفت خام ونزوئلا به طور متوسط ​​حدود 448 هزار بشکه در روز بود که کمترین رقم گزارش شده در قرن بیست و یکم است. این رقم در مقایسه با سال گذشته حدود هشت درصد کاهش داشته است. صادرات نفت این کشور از سال 2015 سالانه کاهش یافته است. به طور مشابه، تولید نفت خام ونزوئلا بیش از 75 درصد در دهه گذشته کاهش یافته است.در سال 2021، آسیا با میانگین 418 هزار بشکه در روزمعادل 90%، منطقه اصلی مقصد صادرات نفت خام ونزوئلا بود. این در حالی است که صادرات به آمریکای لاتین کمتر از 30 هزار بشکه در روز بوده است. قبل از تحریم 2018ایالات متحده یازدهم مقصد اصلی نفت ونزوئلا بود، اما صادرات نفت به دنبال تحریم های اعمال شده توسط ایالات متحده به شدت کاهش یافت. در سال 2020، نفت خام 61.4 درصد از ارزش صادراتی این کشور آمریکای جنوبی را به خود اختصاص داده است. در ترکیب با نفت پالایش شده، این صنعت حداقل 75 درصد از صادرات ونزوئلا را در طول دهه گذشته به خود اختصاص داده است. بیشترین سهم این دوره در سال 2013 با نزدیک به 96 درصد گزارش شده است.در سال 2019، ترمینال خوزه، واقع در شمال شرقی ونزوئلا، با 90 % مهم ترین نقطه بارگیری نفت خام ،منطقه خلیج آموا با5%جایگاه دوم را دارد.در سال 2021، واردات فرآورده های نفتی در ونزوئلا به 69 هزار بشکه در روز رسید که تقریباً همان رقم یک سال قبل گزارش شده بود. ایران 1.53 میلیون بشکه بنزین و قطعات پالایشی به ونزوئلا می دهد.چینی ها سرمایه گذاری گسترده ای در ونزوئلا به دلیل پیوندهای ایدئولوژیک ایجاد کرده اند.لی گکو[13] منطق چین را خلاصه بیان کرده است:" «ما سرمایه زیادی داریم و کمبود منابع داریم، آن‌ها منابع زیادی دارند" فرایند حضور چین از سال 1996آغاز شدکه واردات نفت امولسیون شده از ونزوئلا را آغاز کرد و در همان سال توافقنامه بهره برداری مشترک نفت امضا شد.که به نوبه خود منجر به نزدیک شدن بیشتر چین به ونزوئلا شده است.ونزوئلا به شدت به صادرات به چین وابسته است که90% بوده است.

قضیه معافیت‌های نفتی ونزوئلا چیست؟

اوایل سال 2022، اوفک یک مجوز عمومی صادر کرد و اجازه داد که شورون یک کار جدی را در ونزوئلا شروع کند. این مجوز 6 ماهه بود و چون دولت ونزوئلا با مخالفان وارد گفتگو شد، این مجوز تمدید شد.کار در 5 حوزه نفتی با مجوز6 ماهه آغاز شده است:

1- توسط پتروبوسکان[14] و سرمایه گذاری مشترک با PDVSA 39.2 % منافع شورون

میدان بوسکان،ایالت زولیا، غرب ونزوئلا.

2- توسط پتروایندیپینته[15] 25.2%منافع شورون،میدان نفتی ال ال 652[16] واقع در دریاچه ماراکایبو،خلیج شمال غربی دریای کارائیب.[17]

3- سرمایه گذاری مشترک غیر عملیاتی با PDVSA در نقطه نفتی پتروپایر[18]،30 % منافع شورون ،کمربند اورینوکو،این پروژه یکپارچه عمودی، نفت خام فوق سنگین را از میدان هویاپاری[19] پردازش می کند و آن را به نفت مصنوعی سبک تر و با ارزش بالاتر ارتقا می دهد.

4- توسط پتروایندیپندنسیا شرکت نفت ونزوئلا[20]،34 % منافع شورون،پروژه کارابوبو3،[21]این پروژه نفت سنگین در سه بلوک در منطقه کارابوبو در کمربند اورینوکو قرار دارد.

5- بلوک 2 فراساحلی ونزوئلا،60 %سود شورون،میدان لوران[22] در بلوک 2 و میدان ماناته[23] در ترینیداد و توباگو که یک میدان فرامرزی واحد را در امتداد مرز دریایی ونزوئلا و ترینیداد و توباگو تشکیل می دهند.[24]مجوز 355میلیارددلاری وزارت خزانه داری به شورون، احتمالا قیمت ها را کاهش می دهد.اگر میادین به سطح قبل از تحریم بازگردند، حدود 200 هزار بشکه در روز تولید خواهد شد. برای شورون، این کمتر از ۷ درصد تولید روزانه است. شورون بیش از 4 میلیارد دلار از پروژه های خود در ونزوئلا بدهکار است که باید آن را جبران کند. اما در مجوز شریک ونزوئلایی خود را از سود منع می کند، بنابراین چشم انداز تولید بالاتر محدود به نظر می رسد. تجهیزات نفتی تحلیل رفته و کارگران بسیار ماهر از کشور مهاجرت کرده اند.در نتیجه، میادین آنقدر پربار نیستند و استخراج نفت ممکن است هزینه بیشتری داشته باشد. این تولید در ونزوئلا حدود 1 درصد از ایالات متحده است. بر اساس شاخص OCI+، اورینوکو ونزوئلا نیز یکی از میادین فشرده گازهای گلخانه‌ای در جهان است که باعث انتشار گاز می شود که هزینه زاست.ایالات متحده در 26 نوامبر2022 با اعطای مجوز به شورون برای از سرگیری تولید و واردات نفت ونزوئلا، تحریم ها علیه ونزوئلا را کاهش داد. ایالات متحده دولت می تواند در هر زمانی مجوز را لغو کند.

خزانه‌داری اوفک به شورون اجازه می‌دهد تا بتواند در ونزوئلا تولید نفت داشته باشد اما پول آن به صورت مستقیم در اختیار دولت قرار نمی‌گیرد بلکه این پول صرف بدهی‌هایی که ونزوئلا داشته می‌شود. همین مسئله موجب شد که شخص مادورو وارد مذاکره شود تا بتواند برای 6 ماه بعدی نیز مجوز بگیرد. آمریکایی‌ها گفتند چون ایشان تصمیم گرفته با اپوزیسیون وارد گفتگو شود مجوز را می‌دهند.لذا هر زمانی مادورو یک گام برای مذاکره با اپوزیسیون بردارد 6 ماه دیگر مجوز معافیت نفتی تمدید می‌شود.

چرا آمریکا تصمیم به دادن معافیت نفتی به ونزوئلا گرفت؟

جنگ اوکراین یکی از دلایل چنین تصمیم‌گیری‌ای از سوی واشنگتن است. همچنین بی‌ثباتی در بازار نفت خاورمیانه نیز آمریکا را به سمت نفت ونزوئلا سوق داد. عربستان سعودی در یک مقطعی رابطه خوبی با ایالات متحده نداشت و آمریکایی‌ها تقاضا کردند که تولید نفت را افزایش دهد اما عربستان استنکاف کرد. به نظر می‌رسد بعد از این اتفاقات، آمریکا تصمیم گرفت که مستقیم به جنوب قاره خود نگاه کند و لذا محتاطانه به سمت ونزوئلا گام برداشت.

تاثیر معافیت تحریمی روی آینده بازار انرژی در منطقه خاورمیانه چیست؟

ونزوئلا در کنار مکزیک در زمره بزرگترین تولیدکنندگان نفت است. وقتی ذخایر نفتی این کشور بین 100 تا 304 میلیارد بشکه تخمین زده شده و 500 میلیارد بشکه هم در کمربند اورینوکو وجود داشته باشد، معافیت تحریمی آن، تاثیر چشمگیری بر بازار نفت خواهد داشت. اما این موضوع در درازمدت و در صورت موافقت مادورو به تفاهم با اپوزیسیون تاثیر خواهد داشت.ممکن است تبعات سیاسی و یا ایجاد تنش مجدد بین دو کشور همه این ماجرا را به بن بست بکشاند.

آیا سیاست‌های بایدن در قبال ونزوئلا با ترامپ متفاوت است؟

بایدن از زمانی که به قدرت رسیده تغییر چندانی در سیاست واشنگتن نسبت به ونزوئلا ایجاد نشده مگر در همین حوزه معافیت‌های نفتی. آمریکایی‌ها تمایل دارند که ونزوئلا وارد مذاکره و مصالحه با اپوزیسیون شود و یک انتخابات آزاد با حضور ناظران بین‌المللی در آنجا برگزار شود. بر اساس این تمایل، واشنگتن می‌گوید اگر انتخابات آزاد در ونزوئلا برگزار شود و دو طرف نیز از نتایج آن رضایت داشته باشند، مشکلی با نتیجه انتخابات نخواهند داشت و در این صورت مذاکره بر سر معافیت‌های تحریمی ادامه پیدا می‌کند و روابط واشنگتن-کاراکاس نیز بهبود پیدا خواهد کرد. هنوز به سختی می توان اخبار جالب توجهی در مورد سیاست ایالات متحده در قبال ونزوئلا پیدا کرد. در حال حاضر ونزوئلادر کانون بحث در سیاست واشنگتن نیست.کماکان دولت و کنگره نسبت به روابط سرسخت هستند و همه این پیشرفت ها را منوط به سازش در عرصه داخلی کرده اند.

آیا مادورو می‌خواهد به سمت تفاهم و توافق با اپوزیسیون برود؟

به نظر می‌رسد مادورو بیشتر به دنبال خریدن زمان و کسب فرصت است. در خصوص فضای داخلی ونزوئلا به نظر می‌رسد که اگر وضعیت اقتصادی مردم بهبود پیدا کند، مجددا مادورو رای خواهد آورد. منتها امروز شرایط دو قطبی است. خانم ماچادو هم بسیار فعال است و حامیان خود را دارد و به نظر می رسد سیاست تمایل به تغییر شرایط سخت تحریمی نزد اکثریت مردم وجود داشته باشد.

آیا قدرت‌های بزرگ مانند چین، روسیه و آمریکا می‌توانند در نتیجه این انتخابات اثرگذاری داشته باشند؟

مسئله مهم این است که در کشورهایی که سابقه دمکراسی با پیشینه تاریخی دارند، قدرت‌های بزرگ نمی‌توانند خیلی موثر باشند و بیشتر صندوق رای تعیین کننده است. در این بین برای چین خیلی فرقی نمی‌کند که در ونزوئلا یک سیستم راست‌گرا روی کار باشد یا یک سیستم با گرایشات چپ. به نظر می‌آید پولی که چین به ونزوئلا داده به هر حال از نظر اعتبار حقوقی پابرجا بماند. روس‌ها سرمایه‌گذاری خاصی در ونزوئلا انجام نداده‌اند و بیشتر در حوزه تسلیحات و مسائل تکنیکی و نظامی در کاراکاس فعال هستند لذا برایشان مهم نیست کدام جریان در آنجا قدرت بگیرد،گرچه ترجیح می دهند این پایگاه اصلی را از دست ندهند.

جنگ نفتی ونزوئلا با گویان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

فراساحل گویان با دارا بودن بیش از 10 میلیارد بشکه نفت، توجه جهان را به خود جلب کرده است. این در حالی است که یک اختلاف طولانی مدت سرزمینی، دو کشور آمریکای جنوبی را درگیر کرده است. باید توجه داشت که منطقه اسکیبوی گویان که تقریبا 160 هزار متر مربع است، قبلا تحت استعمار بریتانیا بوده است. ونزوئلا همیشه نسبت به این منطقه ادعای حاکمیت داشته و معتقد است که اسکیبو یکی از ایالت‌های ونزوئلا محسوب می‌شود. چند سال پیش یک همه‌پرسی در ونزوئلا برگزار شد که مردم با اکث9ریت آرا گفتند تمایل دارند اسکیبو یکی از ایالت‌های ونزوئلا شود.

البته مسئله اصلی بر سر نفت است؛ تقریبا چیزی حدودی 10 میلیارد بشکه نفت آنجا در اسکیبو کشف شده و منازعه‌ای که امروز بین ونزوئلا و گویان است تا حد زیادی به دلیل نفت است. آمریکایی‌ها نیز در فرماندهی جنوب از این جریان به نفع گویان حمایت می‌کنند. تحلیل صحیح این است که این بحران 3 ضلع امریکایی،بریتانیایی و ونزوئلایی دارد و هر لحظه ممکن است به تنش کشیده شود.ممکن است بحران مالویناس آرژانتین آنجا تکرار شود.روابط بریتانیا با ونزوئلا پس از بلوک کردن طلای آن کشور وارد تنش و تیرگی شده است و همه اینها ممکن است هر لحظه مستعد جنگ شود.برزیل هم وارد میانجیگری شده است.

منتشر شده در مجله دلوارنامه.نشریه تخصصی نفت و گاز شماره ۳


1- Punto fijista این واژه در فارسی به دموکراسی مبتنی بر پیمان ترجمه شده است.

[2] -Talk Softly Sanction Softly

[3] -Venezuela Defense of Human Rights and civil Society Act of 2014

[4] Smart Sanctions-

[5] -National Emergency

[6] -Kurt Tidd

[7] -Ricardo Haussmann

[8] -Amuay

[9] -Paraguaná Refinery Complex

[10]-Cardón

[11] - Bajo Grande

[12] - exajoules

[13] - Li Kegu

[14] - petroboscán

[15] - Petroindependiente

[16] - LL-652.

[17] -در سال 2001 شورون اعلام کرد که میدان LL-652 ونزوئلا بیش از حد انتظار برای افزایش تولید طول می کشد، اما نسبت به رسیدن به هدف خود یعنی 115000 بشکه در روز خوش بین است. کارلوس آگیلرا، مدیر کل وقت به رویترز گفت که قیمت 2.5 دلاری میلیارد پروژه فراساحلی در غرب دریاچه ماراکایبو به پیشرفت های چشمگیری در زمان حفاری و اهداف بلندپروازانه برای تزریق آب و گاز دست یافته بود.به نقل از: https://gulfnews.com/business/energy/chevron-optimistic-despite-delay-in-venezuela-field-1.413577

[18] - Petropiar، S.A.

[19] - Huyapari

[20] - Petroindependencia، S.A.

[21] - Carabobo 3 Project

[22] - Loran

[23] - Manatee

[24] - https://www.chevron.com/worldwide/venezuela

پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ(تلاطم امریکای ترامپی)/(10) قسمت پایانی

­در قسمت پایانی این مجموعه برنامه به عملکرد ترامپ از دیدگاه اندیشکده های آمریکایی و انگلیسی می پردازیم.

مناسبات دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا با اندیشکده های امریکایی به مانند مناسباتش با رسانه ها عمدتاً منفی و پر چالش بود. امروزه اندیشکده ­ها در آمریکا نقش روزافزونی در تاثیرگذاری بر سیاست سازی این کشور دارند. اغلب این اندیشکده ها در دوره ترامپ عمدتا تلاش داشتند وی را مجاب سازند که در سیاستهای سلیقه ای خود تعدیل کند. بنابر سوابق تاریخی و شواهد متعدد، سیاستمداران آمریکایی قبل از ترامپ به یافتهها و توصیه های این مراکز بیشتر اهمیت می دادند و حتی در بسیاری از موارد راهکارهای پیشنهادی آنان را در تصمیم گیری­های خود لحاظ می­کردند. تاثیر اندیشکده‌های آمریکایی بر سیاست خارجی این کشور را می‌توان به این دلایل تشریح کرد: اول اینکه آنان بعضاً بیش از یک قرن سابقه فعالیت دارند و این سابقه نسبتاً طولانی و تلاش در تاثیرگذاری، امکان دخیل بودن در سیاست سازی را برای آنان فراهم می کند. دومین دلیل، غیردولتی بودن برخی از آنها و استقلال نسبی از دولت می باشد. تعدد اندیشکده های امریکایی، که 25 درصد کل اندیشکده های جهانی را تشکیل می دهند دلیل سوم تاثیر این اندیشکده ها در تصمیم سازیهای داخلی و خارجی در امریکا تلقی می شود. در ادامه به بررسی نظرات کارشناسان و تعدادی از این اندیشکده ها در موارد مختلف سیاست امریکا در دوره ترامپ می پردازیم. مرکز مطالعات آمریکا (ussc ) در خصوص تضعیف قدرت نظامی امریکا در دوره ترامپ و تاثیر قطبی سازی در آن می نویسد: حزب گرایی فزاینده و قطبی سازی اجتماعی، در زمان ترامپ به شدت نمود پیدا کرد که این موضوع تبعات منفی در حوزه های سیاسی و نظامی داشته است. تقویت قطبی گرایی در دوره ترامپ رسیدن به اجماع برای تعیین اولویت ها در تخصیص بودجه را دشوار ساخت. آمریکا با کسری های فزاینده و رشد سطح بدهی عمومی مواجه است و به دلیل قطبی سازی عرصه سیاست، اقدامات اجرایی برای اصلاح این چالشها کُند بوده است. در صورت تداوم این روند، بخش اندکی از بودجه فدرال برای پنتاگون باقی خواهد ماند. از دیدگاه اندیشکده «مرکز مطالعات امریکا»، رشد تورم در دوره ترامپ، منابع مالی اندکی را برای پنتاگون باقی گذاشت، حال آنکه توصیه هایی برای توسعه و نوسازی سیستمهای تسلیحاتی آمریکا به صورت جدی مطرح شده بود. چندین دهه است که آمریکا دارای نیرو و تجهیزات نظامی مستهلکی است که این روند خصوصاً با سیاست های دونالد ترامپ سرعت گرفته و به اندازه کافی آماده، مجهز یا در وضعیتی نیست که مناسب رقابت در اقیانوس هند و آرام و سایر نقاط راهبردی جهان باشد. مرکز مطالعات آمریکا ussc در ادامه گزارش می نویسد: در دوره ترامپ در برخی سطوح آمادگی نیروهای نظامی، اقداماتی برای بهبود امور انجام شد اما چالشهای ساختاری در ارتش باقی ماند. زیرساختهای نظامی ایجاد ساخته شده در دهه 80 فرسوده­ تر شده اند و نگهداری و تامین آنها پرهزینه تر شده است؛ و دولت ترامپ نیز به دلیل کمبود منابع از تامین این هزینه ها طفره می رفت. این در شرایطی است که بسیاری از پایگاههای عملیاتی آمریکا و متحدانش در اقیانوس هند و آرام در معرض حمله موشکی احتمالی چین بوده و فاقد زیرساخت قدرتمند است. استقرار نیرو و تجهیزات نظامی متناسب با اقتضائات جنگ احتمالی نیست و بطرز نگران کننده ای قابلیت نظامی آمریکا در دوره ترامپ و پس از آن نیز افت شدید داشته است.مرکز پژوهشی پیو pewresearch نیز با استناد به نظر سنجی از افکار عمومی، گزارشهایی از افزایش بی اعتمادی به ترامپ در داخل و خارج از امریکا منتشر کرده است. موسسه پیو در گزارشی در سال 2018 به شکل گیری نگاهی در داخل و خارج امریکا اشاره کرد که سیاستهای اتخاذ شده توسط ترامپ را کاملا منفعت طلبانه و نافی منافع کشورهای دیگر می دانست. بر اساس گزارش موسسه پیو فقط 18 درصد اروپائیان نسبت به ترامپ نظر مثبت دارند، در حالیکه 82 درصد به وی اعتماد ندارند. اندیشکده امریکایی فارن افرز، نیز شکاف و دودستگی در مسائل مهم سیاست خارجی را از جمله پیامدهای دوره ترامپ می داند. این اندیشکده پس از انتخاب جو بایدن، وضعیت امریکا را اینطور توصیف می کند: هم اکنون آمریکا در مسائلی چون چند جانبه گرایی، تغییرات اقلیمی و تروریسم بیش از هر زمان دیگری دچار دودستگی و اختلاف است. با شدت گرفتن فضای دو قطبی در آمریکا در دوره ترامپ، اختلافات حزبی به سیاست خارجی نیز کشیده شد، حال آنکه در آمریکا سیاست خارجی کمتر از سیاست داخلی دو قطبی شده بود اما نظرسنجی های عمومی حکایت از اختلافات روزافزون میان دموکرات ها و جمهوریخواهان در امور خارجی نیز دارد. تشدید فضای سیاسی دو قطبی امریکا در دوره ترامپ، سیاستمداران را از پرداختن به مهمترین مسائل مربوط به سیاست خارجی در چارچوب همکاری دو حزبی باز داشت. کارشناسان اندیشکده انگلیسی چتم هاوس نیز معتقدند که دونالد ترامپ سیاست خارجی آمریکا، را برای همیشه تغییر داده است. از دیدگاه چتم هاوس، به دلایل زیادی، بعید است که بازگشت آمریکا به چندجانبه‌گرایی و استقبال از ارزش‌های ادعایی دموکراتیک، به معنای بازگشت آن به جایگاه سابق خود باشد. از دیدگاه این اندیشکده، موقعیت آمریکا در اقتصاد جهانی کاهش‌یافته، موقعیت چین قوی‌تر شده و جهان از جنبه‌های مختلف به ضرر آمریکا تغییر کرده است. از دید چتم هاوس، هرچند که بایدن احتمالاً می‌تواند آمریکا را به دیپلماسی بین‌المللی بازگرداند اما احیای موقعیت سابق این کشور دشوار خواهد بود. لری دایموند استاد علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد اعتقاد دارد: ترامپ رییس‌جمهور اسبق آمریکا که حساب رفتارهای غیر‌دموکراتیک ­اش از دست در رفت؛ نمونه ای از سیاستمدارانی است که اقداماتش همانند حاکمان خودکامه و مستبدی بود که در تلاش برای خفه کردن دموکراسی در کشورهایشان، گام به گام انجام داده‌اند. در نهایت اندیشکده انگلیسی چتم هاوس اذعان می کند، هر چند که جو بایدن سعی در برگرداندن قطار از ریل خارج شده سیاست امریکا پس از دونالد ترامپ دارد و حتی فعالیتهایی را نظیر بازگشت آمریکا به توافق اقلیمی پاریس، سازمان بهداشت جهانی و شورای حقوق بشر سازمان ملل را انجام داده است اما با این‌حال، تناقض بالقوه در سیاست خارجی دولت بایدن هم‌اکنون نیز از جمله در غرب آسیا و در ارتباطات امریکا با کشورهای دیکتاتوری مشهود است.

اصلی‌ترین خواسته مردم کوبا آزادسازی سیستم اقتصادی است

هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین در گفتگو با خبرنگار بین‌الملل خبرگزاری دانشجو درباره اعتراضات مردمی کوبا و ریشه این اعتراضات گفت: منشا اصلی در اعتراضات کوبا بحث‌های اقتصادی است. پاندمی کرونا و شرایط اقتصادی کشور منجر به منزوی شدن اقتصاد کوبا شده است و از آنجا که سیستم دولت کوبا سوسیالیستی است بنابراین از نظر اقتصادی در تنگنای شدیدی قرار گرفته است و در حقیقت شرایط اقتصادی در کوبا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به تنکنا کشیده شد. تا زمانی که شوروی برپا بود، کمک‌های بسیاری خوبی به کوبا می‌کرد، اما بعد از سال ۱۹۹۱ به بعد دیگر شاهد این کمک‌ها نبودیم.

وی ادامه داد: از سوی دیگر بخشی از کمک‌ها به کشور کوبا از طریق ونزوئلا انجام می‌شد، اما چندسال بعد خود ونزوئلا هم دچار تحریم و اقتصاد شکست خورده شد و نتوانست دیگر کمکی به کوبا کند.

اعلمی با اشاره به سردی روابط بین امریکا و کوبا تصریح کرد: در زمان اوباما برای مدت کوتاهی روابط بین کوبا و امریکا بسیار خوب شد و بحث حواله‌های دلار در کوبا رایج شد. اما بعد از روی‌کار آمدن ترامپ به دلیل ضدیتی که با نظام‌های کمونیستی و از جمله کوبا داشت، تحریم‌های شدیدی را روانه این کشور کرد و وضعیت اقتصادی کوبا به وخامت رفت. در نهایت باید گفت ریشه اصلی اعتراضات کوبا وضعیت اقتصادی بحرانی کوبا و درکنار آن گروه‌هاییست که بحث‌های آزادی و دموکراسی را مطرح می‌کنند.

مهم‌ترین درامد‌های کوبا توتون، تنباکو و توریست است که درحال حاضر به علت تحریم‌های ترامپ رو به وخامت رفته است

کارشناس مسائل آمریکای لاتین درباره نقش امریکا در اعتراضات مردم این کشور گفت: نقش اصلی امریکا در بحران کوبا، اعمال تحریم‌هاست. آن‌ها حدود ۶۰ سال است که برای براندازی کاسترو‌ها تلاش می‌کنند. یکی از مهم‌ترین درامد‌های کوبا توتون، تنباکو و توریست است که درحال حاضر به علت تحریم‌های ترامپ رو به وخامت رفته است. درحقیقت بحران کوبا دو جنبه دارد. یکی بحث تحریم‌ها و دیگری نظام سوسیالیستی شکست خورده این کشور است.

مردم این کشور برای تعمیرات کفش خود نیز مجبورند به بخش دولتی بروند

وی تصریح کرد: درحال حاضر تعداد نظام‌های سوسیالیست در جهان اندک شمار است که کشور‌های کره شمالی و کوبا از جمله آنان هستند. به همین دلیل این گونه اقدامات سرکوبگرانه از سوی این دولت‌ها بعید نیست، اما قطعا این اقدامات چاره کار نیست و مردم را معترض‌تر خواهد کرد. از سوی دیگر در کوبا حتی کوچکترین مشاغل نیز در اختیار دولت است. برای مثال مردم این کشور برای تعمیرات کفش خود نیز مجبورند به بخش دولتی بروند. به طور کلی ماهیت نظام‌های کمونیستی رنج و ازار مردم را به دنبال دارد و مردم کوبا نیز سال‌ها متحمل این رنج‌ها بوده‌اند.

اعلمی فریمان پیرامون خواسته مردم کوبا در اعتراضاتشان اظهار کرد: اصلی‌ترین خواسته مردم آزادسازی سیستم اقتصادی کوباست. برای مردم آزادی کشور و خودشان مطرح است و آن‌ها در ابتدا آزادی خودشان را می‌خواهند. خواسته بعدی مردم کوبا اجرای دموکراسی و آزادی در کشورشان است. مردم کوبا سالیان سال است که به دو دسته تقسیم شده‌اند. دسته‌ای از مردم همان کاسترو‌ها هستند که هم نظر با دولت‌اند، اما دولت اینان را هم نمی‌تواند سرویس‌دهی کند. دسته‌ای دیگر از مردم کوبا مخالف دولت هستند که برخی از آن‌ها نیز از کوبا مهاجرت کردند و به امریکا پناهده شدند. دسته‌ای دیگر که در کشور ماندند درنهایت دیگر به صدا درآمدند و خواستار تغییر وضع موجود شده‌اند. درنهایت به عقیده بنده این مردم کوبا هستند که موفق خواهند شد و دولت کمونیستی را مجبور به عقب نشینی و تغییرات بنیادی خواهند کرد.

روابط آمریکا و ونزوئلا در عصر بایدن

منتشر شده در دنیای اقتصاد

با وجود تغییر دولت در کاخ سفید و کنار رفتن جمهوری‌خواهان و روی کار آمدن دموکرات‌ها به‌نظر می‌رسد سیاست خارجی ایالات‌متحده در قبال ونزوئلا در دوره ریاست‌جمهوری جو بایدن کماکان همان سیاست خارجی قبلی است. در ژانویه ۲۰۲۱ آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا خوان گوایدو را به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم مورد شناسایی قرار داد و این سیاست همان سیاست دوره ترامپ است.

روابط آمریکا و ونزوئلا در عصر بایدن

خوان گوایدو نیز اخیرا با هدف کسب حمایت متحدان خود به‌ویژه اروپا و ایالات‌متحده به این کشورها سفری داشت. از سوی دیگر نیکولاس مادورو پس از ریاست‌جمهوری جو بایدن بارها علاقه‌مندی خود را برای بهبود روابط و از بین بردن تنش‌ها بین واشنگتن و کاراکاس مطرح کرده است. آخرین واکنش ایالات‌متحده به این پیشنهاد نیز این بوده که مادورو در صورتی می‌تواند برای حل مشکلات ناشی از تحریم‌ها با آمریکا وارد گفت‌وگو شود که با گوایدو به تفاهم و مصالحه‌ای دست پیدا کنند تا یک انتخابات شفاف و قابل راستی‌آزمایی با نظارت ناظران در ونزوئلا برگزار کنند.

بنابراین فقط در این صورت می‌توان امیدوار بود که آمریکایی‌ها برخی از تحریم‌های بشردوستانه و انسان‌دوستانه را در ونزوئلا کاهش دهند. هرچند در مجموع تا زمانی که حزب سوسیالیست انعطاف‌ناپذیری خود را داشته باشد و بر موضع خود باقی باشد بسیار بعید است تحولی در روابط دو‌جانبه آمریکا و ونزوئلا پدید آید؛ چراکه در عمل اکنون ونزوئلا میدان بازی قدرت‌های بزرگی مانند روسیه و چین نیز شده که بحث ورود قدرت‌‌های استراتژیک به این عرصه، تاثیر خود را بر روابط دو‌جانبه این دو کشور گذاشته است.

سیاست فعلی آمریکا در قبال ونزوئلا را می‌توان ادامه و استمرار سیاست تحریم‌ منتها با شدت کمتر دانست. سیاستی که از دوره باراک اوباما شروع شد، در دوره دونالد ترامپ بسیار شدت گرفت اما اکنون وضعیتی تقریبا خنثی پیدا کرده است.

آمریکایی‌ها همچنان منتظر هستند این تحریم‌ها تاثیر خود را در ونزوئلا برجای بگذارد و بتواند این کشور را پای میز مذاکره با مخالفان بکشاند. هرچند اکنون آمریکایی‌ها یک گام به عقب نهاده‌اند و می‌گویند مسائل و مشکلات ونزوئلا داخلی است و در داخل باید حل و فصل شود البته به شرط آنکه همه سیاستمداران به‌ویژه حاکمان و اپوزیسیون بتوانند به یک تفاهم دوجانبه دست پیدا کنند.

در حال حاضر روسیه، چین، آمریکا و اتحادیه اروپا چهار بازیگر اصلی در قبال ونزوئلا هستند که در این بین روسیه اخیرا و پس از آنکه روابط ونزوئلا با آمریکا در دوره ترامپ تیره شد، حضور نظامی خود را در این کشور تقویت کرد و قراردادهای متعددی بین دو کشور به امضا رسید. این توافقات اغلب در حوزه نظامی، انرژی و داروسازی است.

البته این روابط موجب حساسیت آمریکایی‌ها شده است و مسکو در پاسخ به انتقادات واشنگتن می‌گوید به دعوت مادورو، وارد این بازی شده است. از دیگر سو باید توجه داشت مشکلات ونزوئلا به خصوص مشکلات اقتصادی در سطح بالا همچنان باقی است و این کشور اخیرا به دنبال جذب سرمایه‌گذاری‌های نفتی و خارجی بوده که در این بین روسیه مهم‌ترین بازیگر در بحث‌های اقتصادی و نظامی با کاراکاس محسوب می‌شود. هر چند مسکو قادر نیست به تنهایی این مساله را پوشش دهد. چراکه ساختار پالایشگاه‌های ونزوئلا یک ساختار مستهلک شده است و نیاز به نوسازی، بازسازی و جذب سرمایه‌های کلان دارد که تحقق این امر به تنهایی از روسیه ساخته نیست و متاسفانه کماکان مشکلات باقی خواهد ماند. همچنین به‌نظر می‌رسد تا زمانی که مادورو و حزب سوسیالیست تجدیدنظری در مورد برگزاری انتخابات آزاد نکنند یا به مصالحه‌ای با گوایدو نرسند، شاهد ادامه همین وضعیت خواهیم بود.  در خصوص مناسبات بروکسل و کاراکاس نیز باید مدنظر داشت که در اسفند ۹۹ و فروردین ۱۴۰۰ شاهد یک تنش گسترده‌ میان ونزوئلا و اروپا بودیم. از یک سو بخشی از کشورهای اروپایی به‌دلیل کاهش کارآیی گوایدو، رسمیت ریاست‌جمهوری ایشان را پس گرفتند و از سوی دیگر با این استدلال که انتخابات برگزار شده در ونزوئلا موجب تضعیف دموکراسی و حاکمیت قانون شده، ۱۹ تن از مقامات دولت ونزوئلا را تحریم‌ و سفیر کاراکاس در اتحادیه اروپا را اخراج کردند. ونزوئلا نیز متقابلا سفیر اتحادیه اروپا را اخراج کرد. بنابراین روابط بروکسل و کاراکاس بسیار تنش‌زا شده است و بعید به‌نظر می‌رسد تا زمان در قدرت بودن مادورو و به مشروعیت نشناختن حکومت ایشان از سمت اتحادیه اروپا تغییری در این وضعیت ایجاد شود.

روابط چین و ونزوئلا نیز حائز اهمیت است؛ از آنجا که چینی‌ها در مسائل اقتصادی خیلی دقیق هستند، روابطشان با ونزوئلا نسبت به روسیه کمتر است. آنها یک اتحاد نفتی با ونزوئلا دارند و مادورو ترجیح داده بحث ورود یوآن در این کشور شدت بگیرد. حتی سیاست جدید حوزه آمریکای لاتین این است که بحث رمزارزها در آنجا افزایش پیدا کند و در این راستا السالوادور اولین کشوری بود که بیت‌کوین را به رسمیت شناخت. سیاست مادورو نیز در این سال‌ها این بود که پیگیر بحث رمزارز و استفاده از طلا در مبادلات کالایی باشد تا بتواند وابستگی‌اش را به دلار کاهش دهد؛ بنابراین اتحاد نفتی چین و ونزوئلا در مرحله دوم قرار دارد.

در نهایت در ارتباط با توافق احتمالی مادورو و خوان گوایدو می‌توان گفت مادورو و حزب سوسیالیست باید تصمیمات سختی در این حوزه بگیرند. اگر این تصمیمات سخت گرفته نشود بعید به‌نظر می‌رسد چشم‌اندازی برای حل مشکل وجود داشته باشد؛ زیرا مادورو کماکان در حال پیگیری دور زدن تحریم‌ها و حل مشکلات از طریق راه‌هایی به غیر از مصالحه با ایالات‌متحده و گروه‌های اپوزیسیون است. لذا این احتمال خیلی کمرنگ است که مادورو در کوتاه‌مدت یا میان‌مدت به مصالحه‌ای با اپوزیسیون دست پیدا کند.

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-5/3782307-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%88%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A6%D9%84%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%86 

نسخه كمونيسم چيني براي كوبا

اعتراض مردمي گسترده‌اي كه در كوبا رخ داده است، يك اعتراض بي‌سابقه از زمان انقلاب كوبا تا به امروز است. در كوبا، طي ۷ دهه گذشته به اين شكل و به اين وسعت شاهد اعتراضات نبوديم. در دوران پيشين و زمان حاكميت فيدل كاسترو، اختناق سياسي به حدي بود كه مخالفان پيش از آنكه امكان بيان انتقاد يا نمايش اعتراض خود را داشته‌ باشند بازداشت مي‌شدند و عمدتا به ايالات متحده امريكا تبعيد مي‌شدند. اما اين‌بار، براي نخستين‌بار شاهد بروز اعتراضات گسترده و فراگير در كوبا هستيم. عامل اين اعتراضات فشارهاي اقتصادي و معيشتي است كه به اوج خودشان رسيده‌اند. پيش از روي كار آمدن دونالد ترامپ در امريكا، طي يك فرآيند سياسي در دوران اوباما، تحريم‌هاي سخت عليه كوبا تا اندازه‌اي تسهيل شد و روابط تا حدودي بهبود پيدا كرد. منتها در دوره ترامپ وضعيت مجددا به شكل سابق بازگشت و تحريم‌ها، حتي سخت‌تر از قبل دوباره اعمال شد. در هفت ماهي كه از انتخاب جو بايدن به رياست‌جمهوري امريكا مي‌گذرد، تقريبا شاهد سكوت كاخ سفيد در قبال كوبا بوديم و سياست و رويكرد مشخصي در مورد آينده روابط دو كشور اعلام نشده است. مجموعه‌اي از تحولات داخلي و بين‌المللي در كوبا رخ داده است كه به نظر مي‌رسد اين كشور را به سمت تحولات تازه‌اي سوق دهد. دوران كاستروها تمام شده است، فيدل كاسترو كه خودش در مقطعي مظهر وحدت ملي كوبا بود، در گذشته است. كنگره حزب كمونيست كوبا، نوسازي شده است و خيلي از جواناني كه يكي، دو نسل بعد از انقلاب كوبا متولد شده‌اند، وارد كنگره حزب شده‌اند. برنامه‌هايي هم كه از سه، چهار سال گذشته توسط حكومت كوبا در پيش گرفته ‌شده است، در جهت تحول در ساختار حكومت و اقتصاد دولتي متمركز و برنامه‌ريزي شده است. كوبا چند سالي است كه به شكل بسيار خزنده و نامحسوس به سوي نوعي اقتصاد آزادتر ميل مي‌كند. خيلي از محدوديت‌هاي اقتصادي كه سراسري و فراگير شامل حال همه كوبايي‌ها مي‌شد، در حال حذف شدن هستند. اما به‌رغم اين تحولات، با سكوت و عدم موضع‌گيري دولت جديد امريكا، تحريم‌هاي سخت دوران ترامپ همچنان پابرجا است و فشارهاي اقتصادي روز به روز براي مردم كوبا سخت‌تر از گذشته مي‌شود. من تصور مي‌كنم كه ميگل دياز كانل، رييس‌جمهور و دبير اول حزب كمونيست كوبا ناچار است كه دو اقدام را براي كوبا در پيش بگيرد. نخست اينكه دياز كانل بايد برنامه‌هاي آزادسازي اقتصاد را تسريع كند و شدت ببخشد، چرا كه بعيد است بتواند به صورت مكرر اعتراضات بالقوه بعدي را سركوب كند. دومين اقدام هاوانا، تلاش براي باز كردن مجدد كانال رابطه با ايالات متحده امريكاست. من تصور مي‌كنم دولت جو بايدن تمايل داشته ‌باشد كه مشابه دولت اوباما رفتار كند، اين تمايل در دولت بايدن وجود دارد كه تحريم‌ها را كاهش دهد. منتها دولت جديد امريكا بدش نمي‌آيد كه از بسترهايي كه دولت پيشين براي فشار و تحريم همه‌جانبه برخي كشورها آماده كرده است، حداكثر بهره‌برداري را ببرد و بيشترين امتيازها را از كشورهاي طرف معامله بگيرد. در نتيجه مسير پيش روي حكومت هاوانا رو به سوي تجديدنظر در دو حوزه اقتصاد سياسي داخلي و در حوزه مذاكره با امريكا پيش خواهد رفت. ساختار حكومت كمونيستي كوبا، فعلا به‌رغم مشكلات اقتصادي و ديپلماتيك، موقعيت لرزاني ندارد. اگر بخواهيم به گزينه‌هايي مانند كودتا يا دخالت نظاميان براي تغيير حكومت در كوبا فكر كنيم، بايد بدانيم كه از ۱۹۵۴ تاكنون به اندازه‌اي ارتش و نيروهاي مسلح كوبا به نظام حاكم وابسته شده‌اند كه امكان كودتا بسيار ناچيز است. حاكميت كوبا قطعا هواداران سرسختي دارد و البته مخالفان زيادي نيز چه در داخل كوبا و چه به عنوان تبعيدي در خاك امريكا دارد. اما بايد توجه داشت شرايط اقتصادي كوبا به حدي وخيم است كه من تصور مي‌كنم كه اين وخامت اوضاع اقتصادي، مي‌تواند در سرنوشت حكومت كوبا بسيار تعيين‌كننده باشد. برآوردها اين است كه حزب كمونيست كوبا يك مرحله جديدي از نوسازي را آغاز كند كه در آن شاهد رفتار مشابه رفتار حزب كمونيست چين در عرصه بين‌المللي باشيم. يعني اينكه اگر هيات حاكمه فعلي كوبا مطمئن باشند كه بعد از تغيير نظام از حالت كمونيستي به حالت بازار نسبتا باز، آسيبي مستقيما به آنها وارد نشود، ممكن است كه اصلاحات را در فرآيند و دوره‌اي گذار بپذيرند. به هر حال مساله تحول رويكرد، در امريكاي لاتين، چندان دو از انتظار نيست. شايد بدترين و سخت‌ترين شكل تحول و سازش در امريكاي لاتين را بتوان به مساله شورشيان فارك در كلمبيا نسبت داد، اما نهايتا هر چقدر هم روند طولاني و سخت بود، نهايتا دولت كلمبيا توانست منازعات را مديريت كند و به مصالحه با شورشيان فارك برسد. يكي از نگراني‌هاي اصلي احزاب سوسياليست و كمونيست در كشورهاي منطقه امريكاي مركزي و جنوبي، اتفاقات احتمالي بعد از فرآيند گذار و تحول سياسي در كشورهاي‌شان است. پيش‌بيني من اين است كه حزب كمونيست كوبا به اين نتيجه برسد كه گشايش‌هايي در ساختارهاي اقتصادي ايجاد كند و نهايتا از شعارهاي سخت و متصلب خودش دست بردارد. اگر بخواهيم منطقه امريكاي مركزي و لاتين را حياط خلوت امريكا تصور كنيم، بايد اين را هم در نظر بگيريم كه اين ايده، امروز تحت‌الشعاع رقابت‌هاي ژئواستراتژيك قرار گرفته است. روسيه و چين در منطقه امريكاي جنوبي بسيار فعال هستند و سرمايه‌گذاري‌هاي كلاني مي‌كنند. امريكايي‌ها به هيچ‌وجه به لحاظ رقابت‌هاي اقتصادي كه با چين دارند، تمايلي به نفوذ چين در منطقه ندارند. در عين حال روسيه را هم تاكنون تحمل كرده‌اند، اما در بلندمدت علاقه زيادي به نفوذ بيشتر روسيه در منطقه امريكاي جنوبي و مركزي ندارند. به هر تقدير حوزه امريكاي لاتين، كمابيش به سمت دموكراسي تمايل پيدا كرده است و دموكراسي‌هاي بالغي در منطقه حاكم شده‌اند. دوره راستگراها را در آرژانتين شاهد بوديم كه با انتخابات وضع دگرگون شد، در برزيل هم به همچنين، اين امكان وجود دارد كه در انتخابات سال آينده بار ديگر آقاي لولا به قدرت برسد و حكومت از يك راست‌گراي پوپوليست به يك چپ‌گرا سپرده ‌شود. مجموع اين تحولات را نمي‌توان براي امريكا نگران‌كننده دانست. چيزي كه واشنگتن را نگران مي‌كند اين است كه اين كشورها به پايگاه‌هايي تبديل شوند كه امنيت ملي امريكا را مورد آسيب قرار دهند. هر جايي احساس كنند كه امنيت ملي حوزه سرزميني امريكا در خطر است، وارد عمل مي‌شود، حتي ممكن است مداخله نظامي هم بكنند. اين ايده در امريكا وجود دارد كه نظام‌هاي سوسياليستي اگر به حال خودشان رها شوند، خود به خود دچار فروپاشي خواهند شد و اساسا نيازي به مداخله امريكا نيست. شايد چنين ايده‌اي چندان هم بي‌ربط نباشد اگر كه واقعيت ميداني را بپذيريم كه نظام‌هاي بسته كاملا سوسياليستي باقيمانده در سراسر جهان فقط كوبا و كره شمالي هستند.  در كوتاه‌مدت به نظر من، حكومت كوبا، رويكرد آزادسازي اقتصاد را سرعت مي‌بخشد و به نوعي مدل چيني بازار آزاد در قالب حكومت كمونيستي را به تدريج پياده مي‌كند. همزمان شرايط براي دولت‌هاي ميگل دياز كانل و جو بايدن، فراهم است تا به هر صورت ممكن نوعي مصالحه ميان دو كشور ايجاد شود و مذاكرات ميان واشنگتن و هاوانا از سر گرفته ‌شود و بلكه سفارت‌هاي دو كشور هم بازگشايي شود. اين سرسختي و قطع مناسبات در دوران ترامپ اتفاق افتاد و البته بدون محرك و بدون دليل هم بود، چون كوبايي‌ها واقعا اقدامي عليه امريكا انجام نداده‌بودند. به نظر من دولت دموكرات در امريكا ممكن است با اندكي گشايش شرايط حقوق بشري در كوبا، وضعيت را به دوران قبل از ترامپ برگرداند و هيات حاكمه حزب كمونيست كوبا هم اين آمادگي را دارد كه با اين شرايط همراهي كند.

ابعاد سفرهای تیم «بایدن» به آمریکای لاتین

کارشناس مسائل آمریکای لاتین گفت: سیاست آمریکا به رهبری بایدن و دموکرات‌ها در قبال آمریکای لاتین را باید یک سیاست تعاملِ به دور از افزایش تنش ارزیابی کرد که البته پیچیدگی خاص خود را دارد.

«هادی اعلمی فریمان» کارشناس مسائل آمریکای لاتین در تشریح ابعاد و دلایل سفر وزیر خارجه و معاون رئیس جمهوری ایالات متحده به آمریکای لاتین در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: سیاست بایدن در قبال آمریکای لاتین بیشتر شبیه به سیاست تیم باراک اوباما است. اوباما در آ‌ن زمان، تعامل با آمریکای جنوبی را پیگیری می‌کرد و بایدن هم به نظر می‌رسد از همین راهبرد پیروی کند اما یک تفاوت در این میان وجود دارد و آن هم حمله تیم دونالد ترامپ به سیاست‌های بایدن در قبال آمریکای لاتین است. طی ماه‌های اخیر بارها شاهد بودیم که تیم ترامپ و جمهوریخواهان از راهبرد تیم بایدن در قبال مهاجرت از آمریکای لاتین به خاک ایالات متحده انتقاد کرده است. بر این اساس ما می‌بینیم که بایدن در تبلیغات انتخاباتی خود بحث نظارت بر مهاجران و جلوگیری از خشونت علیه آنها را مطرح کرد که بدون تردید هندوراس، السالوادور و گواتمالا در رأس آن قرار دارند.

وی ادامه داد: در گذشته هم شاهد آن بودیم که دونالد ترامپ منشأ قاچاق مواد مخدر، جرایم سازمان یافته و مهاجرت غیرقانونی را سه کشور مذکور می‌دانست و حالا هم به نظر می‌رسد که بایدن دنباله‌روی همان سیاست ترامپ است، اما تغییراتی در شیوه اجرای آن اعمال خواهد شد. عموماً کشورهای آمریکای لاتین با بحران اقتصادی و اجتماعی روبرو هستند و به همین دلیل مهاجرت به سمت ایالات متحده از همین مشکل نشأت می‌گیرد. بر این اساس شاهد آ‌ن هستیم که آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده چند روز پیش به آمریکای لاتین سفر کرده و اولین مقصد او کاستاریکا خواهد بود. از سوی دیگر کامالا هریس، معاون جو بایدن هم قرار است ۱۷ و ۱۸خرداد به گواتمالا و مکزیک سفر کند که این نشان می‌دهد تیم بایدن به یک باره حل و فصل مشکلات همسایگان جنوبی خود را در دستور کار خود قرار داده‌اند.

این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: آنها به دنبال بحث توقف مهاجرت‌های غیرقانونی خواهند بود و از منظر دیگر بحث بهبود وضعیت اقتصادی به عنوان موتور محرک مهاجرت‌های غیرقانونی را پیگیری خواهند کرد. در این مورد اما مخالفت‌هایی با سفر بلینکن به کاستاریکا از سوی برخی سازمان‌های مدنی و مردم‌نهاد این کشور انجام شده که بیشتر به سیاست‌های غلط ایالات متحده طی دهه‌های اخیر اشاره می‌کند. واقعیت این است که صحنه سیاست در آمریکا به شدت متکثر است و فکر نمی‌کنم که این مخالفت‌ها تاثیر چندانی بر سفر وی و سیاست‌های آمریکا در قبال آمریکای لاتین داشته باشد. باید متوجه باشیم که نگاه شهروندان آمریکای لاتین یا مخالف آمریکا هستند یا موافق این کشور. مثلا در گواتمالا مخالفان آمریکا به شدت زیاد است اما در برزیل دقیقاً خلاف این مساله اثبات شده است. یا مثلاً در مورد ونزوئلا هم ما می‌بینیم که طیف زیادی از آنها با نیکلاس مادورو مخالفند و بخشی دیگر با هم هماهنگ هستند.

وی در پایان گفت: معتقدم که مخالفت یا موافقت با آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین، یک امر نسبی است اما در کل جنبش‌های اجتماعی کار خود را انجام می‌دهند که منشأ اعتراض آنها مداخله مکرر ایالات متحده در جغرافیای آمریکای لاتین به حساب می‌آید و یکی دیگر از دلایل مخالفت، کودتاهایی است که با هماهنگی آمریکا انجام شد. در این میان یکی دیگر از کشورهایی که در سیاست خارجی ایالات متحده مهم قلمداد می‌شود، کوبا است. واقعیت این است که تیم بایدن آماده تعامل با این کشور است اما در هاوانا تصمیم اول و آ‌خر از سوی حزب کمونیست گرفته می‌شود و باید دید که کوبایی‌ها چگونه رفتار خواهند کرد. در کل سیاست آمریکا به رهبری بایدن و دموکرات‌ها در قبال آمریکای لاتین را باید یک سیاست تعاملِ به دور از افزایش تنش ارزیابی کرد که البته با آمدن بایدن و مهره‌های امنیتی و سیاسی وی، پیچیدگی‌های خاصی در این روابط به وجود خواهد آمد.

https:https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1085675//www.ilna.news/fa/tiny/news-1085675

تنش‌زدایی غرب در قبال ونزوئلا؟

شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: با توجه به هماهنگی اروپا با کابینه جو بایدن احتمالا غرب، شامل اروپا و آمریکا به‌طور کلی سیاست همسو و مشترکی را در قبال ونزوئلا دنبال خواهند کرد.
دکتر هادی اعلمی‌فریمان – کارشناس مسائل آمریکای لاتین

سیاست خارجی دولت جو بایدن را باید در قالب سیاست‌های کلان حزب دموکرات آمریکا بررسی کرد؛ در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما شاهد بودیم که سیاست وی سیاست حفظ وضع موجود و پیشگیری از ایجاد بحران و تنش تصاعدی بین آمریکا و ونزوئلا بود. اوباما تلاش داشت تا جایی که ممکن است باب دیپلماسی و گفتگو با هوگو چاوز، رئیس‌جمهور وقت ونزوئلا بسته نشود؛ بتواند با آن کشور رایزنی‌هایی داشته باشد و تاحدی نیز دیپلماسی فشار را در قبال این کشور اعمال می‌کرد.

اما در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ ما شاهد بودیم که وی برعکس اوباما عمل کرد و با روی کار آمدنش ضمن آنکه نشان داد مخالف تمایلات سوسیالیستی است و به دولت‌های چپ‌گرا با دیده شک و تردید می‌نگرد، اساسا تحریم‌ها را علیه ونزوئلا گسترش داد. همچنین ترامپ دولت خوان‌گوایدو را به رسمیت شناخت.

حال با آمدن دولت بایدن شرایط تغییر خواهد کرد و سیاست خارجی دموکرات‌ها نیز در قبال مسئله ونزوئلا مشخص است. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا در آخرین اظهارنظری که داشت دوباره همان بحث‌های راهبرد کلان دموکرات‌ها را مطرح کرد؛ به این ترتیب سرمایه‌گذاری‌های داخلی برای تقویت بنیان‌های خارجی، احیای اتحادهای آمریکا، تعامل مجدد با نهادها و موافقت‌نامه‌های کلیدی، دفاع مجدد از ارزش‌های آمریکا و اصلاح مواضع جهانی آمریکا از جمله سیاست‌های ایالات متحده در دوره بایدن دموکرات به شمار می‌رود.

درواقع سرفصلی که از سوی دموکرات‌ها مطرح شده «دیپلماسی» است و دیپلماسی بر مبنای بحث‌های دمکراسی، تقویت دمکراسی و حقوق بشر، منافع ملی آمریکا و مقابله با نظام‌های استبدادی از نظر آمریکاست که در راس دستور کار وزارت خارجه این کشور قرار خواهد گرفت.

بنابراین می‌توان گفت که در دوره بایدن شاهد بازگشت به سیاست‌های به اصطلاح حمایت از حقوق بشر خواهیم بود، اما در ونزوئلا تا زمانی که وضعیت فعلی حاکم است و به زعم غرب، مادورو تن به انتخابات آزاد نداده و بحث‌های حقوق بشری را رعایت نمی‌کند، آمریکا بر اساس دستورکار دموکرات‌ها، بحث تحریم‌ها را دنبال خواهد کرد. هرچند مطرح شده که تاحدودی از تحریم‌ها علیه ونزوئلا کاسته می‌شود تا مردم این کشور تحت فشار قرار نگیرند، اما در مجموع می‌توان گفت که در مورد ونزوئلا شاهد تنش گسترده میان آمریکا با این کشور نخواهیم بود و بحث‌های نظامی به ویژه تحریک نظامی توسط همسایگان از جمله کلمبیا احتمالا از دستور کار خارج خواهد شد.

در چنین شرایطی به نظر می‌رسد که یکی از دو سناریوی زیر در دستور کار دولت دموکرات‌ها باشد؛ یا تحریم‌های گسترده‌تر اقتصادی با هدف تغییر رفتار کاراکاس و برگزاری مجدد انتخابات و یا پیگیری یک دیپلماسی فراگیر تا اینکه مادورو، اپوزیسیون را در قدرت سیاسی شریک کند و یا به نحوی تن به انتخاباتی دهد تا آمریکا نیز از طریق سازمان‌های کشورهای آمریکایی بتواند بر آن نظارت داشته باشد.

در این بین مادورو و سوسیالیست‌ها نیز همچنان به پیگیری سیاست‌های قبلی خود با هدف کاهش فشار تحریم‌ها ادامه خواهند داد و احتمال می‌رود که پیشنهاد مذاکره مجدد را مطرح کنند.

در نتیجه هیچ دورنمای روشنی وجود ندارد که حکایت از آن داشته باشد بایدن تجدیدنظر اساسی در قبال ونزوئلا انجام دهد و کماکان طبق معیارهای دموکرات‌ها که شامل مباحث دمکراسی، حقوق بشر، منافع ملی و … است هیچ روابط اساسی بین واشنگتن و کاراکاس شکل نخواهد گرفت.

در خصوص روابط اتحادیه اروپا و ونزوئلا نیز باید توجه داشت که در طول تاریخ همواره این اتحادیه تلاش کرده سیاست خارجی نسبتا مستقلی را در قبال آمریکای لاتین و ونزوئلا اتخاذ کند. در حال حاضر نیز به دلیل نپذیرفتن آخرین انتخابات پارلمانی ونزوئلا توسط اروپا بعید به نظر می‌رسد این روابط لااقل در میان مدت بهبود یابد، چرا که روابط بین بروکسل و کاراکاس اخیرا بسیار تیره شده است و کماکان اروپا خوان گوایدو را در هماهنگی با ایالات متحده به رسمیت می‌شناسد.

در مجموع با توجه به هماهنگی اروپا با کابینه بایدن احتمالا غرب شامل اروپا و آمریکا به‌طور کلی سیاست همسو و مشترکی را در قبال ونزوئلا دنبال خواهند کرد.

رئیس جمهور شدن بایدن و ترامپ چه فرقی برای ایران دارد؟

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خبرآنلاین، هادی اعلمی فریمان در پاسخ به این سوال که آیا پیروزی جو بایدن و یا دونالد ترامپ در انتخابات تاثیری بر سیاست های آمریکا در قبال ایران دارد گفت: انتخاب مجدد ترامپ و یا بایدن تاثیری در رفتار سیاسی آنها در قبال ایران ندارد.

جمهوری خواهان و یا دموکرات ها هر دو در صورت پیروزی در انتخابات سیاست تجدیدنظر در برجام را در دستور کار خواهند داشت. این طور نیست که بپنداریم بایدن در صورت پیروزی به سرعت به برجام باز می گردد و همان توافق را ادامه می دهد؛ او قطعا پیش شرط هایی جدید خواهد داشت. اساسا ساختار سیاسی فعلی آمریکا مانع از آن خواهد شد که در این شرایط با جمهوری اسلامی ایران مذاکره شود. آقای ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در اظهارات اخیر خود بیان کردندکه یک تفاوت تنها این است  که بایدن می داند که قادر به سرنگون کردن ایران نیست.

این کارشناس افزود: معتقدم که دو حزب به لحاظ ساختار سیاسی به صورت یکپارچه هستند، ممکن است رفتارهایشان به صورت تاکتیکی متفاوت باشد اما به لحاظ اینکه در آمریکا ساختاری (checks and balances) داریم، رفتارها آنچنان تاثیرگذار نیست.

برای مثال توافقی در ایران تصویب و در کنگره آمریکا ملغی می شود و یا اینکه به تعویق می افتد. پیمان های مختلفی در زمان روسای جمهور آمریکا در دولت بسته شده اما وقتی به کنگره می رود به قدری دچار فرسایش زمانی می شود که به نتیجه نمی رسد.

خیلی از پیمان های دوجانبه آمریکا با متحدانش و حتی در منطقه آمریکای لاتین چنین سرنوشتی را تجربه کرده است. بنابراین برای جمع بندی باید بر گفتگوهای دوجانبه تاکید کنم. مخصوصا در شرایط حاضر که شاهد همه گیری ویروس کرونا هستیم و ضروت ایجاب می کند که همکاری بین المللی به خصوص در زمینه های بهداشتی به بهترین نحو شکل گیرند.

عدم شکل گیری همکاری های مختلف به دلیل مسائل سیاسی در این برهه به صلاح نیست. کووید ۱۹ به ما آموخته است که بشریت باید از خودخواهی های سیاسی و منازعات مسلحانه دست بردارد و به  سیستم بهداشت و رفاه به شکل جهانی توجه کند.

شاید ملی گرایی در جاهایی رشد داشته باشد اما به موازات آن اکنون جهان نیاز به گفتمان صلح و همکاری در همه سطوح برای کاهش آلام انسان ها دارد. براین مبنا جهت گیری ما در داخل باید به سمت همکاری.،اعتمادسازی و تقویت اقتصاد داخلی باشد. دنیای پس از کووید باید چارچوبی اخلاقی داشته باشد، هرچند رئالیست ها اینگونه فکر نمی کنند.

انتخاب یک سرخپوست توسط بایدن، نشان از تغییر دیدگاه در مورد آمریکا لاتین است

«هادی اعلمی فریمان» تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین در تشریح سیاست خارجی احتمالی دموکرات‌ها در مورد کشورهای آمریکای لاتین در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: طی روزهای اخیر تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌های زیادی درباره مدل رویارویی و سیاست‌های بایدن در قبال آمریکای لاتین و به خصوص ونزوئلا در فضای مجازی منتشر شده است. برخی از رسانه‌ها با استناد به داده‌های ارائه شده از سوی منابع نزدیک به تیم سیاست خارجی «جو بایدن» تلویحاً اعلام کرده‌اند که دموکرات‌ها پس از استقرار در کاخ سفید سیاست‌های ملایم‌تری را در قبال آمریکای لاتین اتخاذ خواهند کرد و برخی دیگر معتقدند که این سیاست‌ها صرفاً در موضوعات حقوق بشری تندتر خواهد شد. فارغ از این مسائل باید به این موضوع اشاره کنم که تمام این داده‌ها صرفاً براساس گمانه‌زنی‌ها صورت می‌گیرد و تا زمانی که بایدن و تیمش وارد کاخ سفید نشوند هیچ مدلی را نمی‌توان مد نظر قرار داد؛ اما با استناد به سخنان بایدن و تیمش می‌توان یک تحلیل نسبتاً کامل را ارائه کرد.

وی ادامه داد: در مورد مکزیک بحث توقف ساخت دیوار مرزی با آمریکا مطرح است. توجه داشته باشید که در دولت‌های قبلی ایالات متحده مانند دولت «باراک اوباما» و بوش پسر، مدلی از نظارت مختلط در مورد مرزهای این کشور با مکزیک اعمال می‌شد که بخشی از آن به اقدامات پلیسی و نظارتی مربوط بود و بخشی دیگر به مانیتورینگ تهدیدهای مرزی مختص می‌شد. بر این اساس به احتمال زیاد ساخت دیوار مکزیک تا حد زیادی متوقف خواهد شد اما مباحث نظارتی به صورت دیگری جریان خواهد داشت. در مورد ونزوئلا هم به نظر می‌رسید که تجدیدنظرهای مختلفی صورت خواهد گرفت، ولی باید دید که آیا مادورو و سوسیالیست‌های ونزوئلا وارد مذاکره با تیم بایدن می‌شود یا خیر. توجه داشته باشید که بسیاری معتقدند دموکرات‌ها و مادورو بر سر انتخابات مجدد در ونزوئلا با یکدیگر توافق خواهند کرد یا حداقل وارد مذاکره می‌شوند، اما نکته‌ای که در اینجا باید مورد نظر قرار بگیرد این است که مادورو به دنبال ایجاد یک حاشیه امن برای خود است.

این کارشناس مسائل سیاسی تصریح کرد: رئیس‌جمهوری ونزوئلا و سوسیالیست‌هایی که در کنار او در رأس قدرت این کشور قرار دارند، به دنبال آن هستند تا اطمینان حاصل کنند که اگر چرخش قدرت در کشورشان به وجود آمد هیچ تهدیدی آنها را متوجه خود نمی‌کند. به این جهت آنها به دنبال یک فضای امن در صورت برگزاری مجدد انتخابات برای خود می‌گردند. بر این اساس هنوز انجام مذاکره مجدد میان آمریکا و ونزوئلا مشخص نیست؛ چرا که انبوهی از اخبار درست و غلط در فضای مجازی منتشر شده که نمی‌توان آنها را قطعی دانست. در مورد کوبا هم باید بگویم که به نظرم تنش‌ها تا آن حد که گفته می‌شود گسترده نیست. توجه داشته باشید که در دوران اوباما، روابط میان هاوانا و واشنگتن بعد از ۵۴ سال عادی شد و حالا آمریکا و کوبا از دوره رویارویی‌های خصمانه دوران کاستروها عبور کرده‌اند. لذا با اطمینان بیشتری می‌توان گفت بایدن در مورد کوبا دست به تجدیدنظر خواهد زد.

اعلمی فریمان افزود: در مورد برزیل باید توجه داشت که ارتباط این کشور با آمریکا اساساً یک رابطه سنتی و تکنیکی است. این کشور عموماً در مباحث فنی و اقتصادی با آمریکا هماهنگ بوده و این اتفاق‌ها در حالی رخ می‌دهد که ژائیر بولسونارو، رئیس جمهور برزیل حامی خود یعنی «دونالد ترامپ» را از دست داده است. بر این اساس احتمال دارد روابط برزیل با آمریکا تا حدودی تغییر کند. توجه داشته باشید که مهمترین کشور حوزه آمریکای لاتین برای آمریکا و به خصوص دموکرات‌های کاخ سفید، ونزوئلا خواهد بود. اگر قرار باشد یک تجدیدنظر در مورد این کشور انجام شود باید مسائلی مانند صادرات نفت و اقتصاد را در صدر آن ببینیم. این در حالیست که روابط ایران و ونزوئلا در حوزه نفتی یکی از موضوعاتی است که کماکان مورد نظر آمریکایی‌ها بوده و اگر قرار باشد آمریکا با ایران وارد مذاکره شود، بدون تردید ونزوئلا متأثر از این روند نخواهد بود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: سیگنال‌هایی که از سوی ونزوئلا به آمریکا مخابره می‌شود، نشان داده که مادورو مایل به مذاکره است، اما باید توجه داشته باشید هر زمان که رابطه ایران و آمریکا نسبتاً آرام شده یا اتفاقی مانند برجام رخ داده، تا حدودی روابط تهران و کاراکاس تضعیف شده است. دلیل این امر هم سیال بودن سیاست‌ خارجی در تمام دنیا است. به یاد داریم زمانی که کلمبیا با جدایی‌طلبان فارک وارد مذاکره شد سطح تهدیدات در حوزه مواد مخدر میان آمریکا و کلمبیا کاهش پیدا کرد و در مورد ونزوئلا هم چنین اتفاقی افتاد. اما زمانی که ونزوئلا و آمریکا با یکدیگر وارد چالش جدی شدند، سطح تهدید در حوزه مواد مخدر زیاد شد. بر این اساس تمام مسائل و راهبردهایی که در حوزه روابط آمریکای لاتین و واشنگتن مشاهده کرده‌ایم به صورت زنجیروار به یکدیگر متصل است ولی به هر ترتیب معتقدم بایدن سیاستی ملایم‌تر از ترامپ در قبال این جغرافیا به کار خواهد بست. کمااینکه او یک سرخپوست را به عنوان وزیر کشور آمریکا منصوب کرده است که همین مسأله می‌تواند گویای بهبود احتمالی روابط واشنگتن با کشورهای آمریکای لاتین باشد.

آمریکا و اروپا نمی‌دانند در ایران با چه کسی طرف هستند

بایدن در سیاست خارجی خود چگونه تصمیم خواهد گرفت؟ ‌آیا او سیاست خارجی اوباما را ادامه خواهد داد یا رویکرد تازه ای دارد؟

مهسا مژدهی:بایدن در سیاست خارجی خود چگونه تصمیم خواهد گرفت؟ ‌آیا او سیاست خارجی اوباما را ادامه خواهد داد یا رویکرد تازه ای دارد؟رئیس جمهور منتخب آمریکا برنامه صدروزه اول کار خود را ارایه داده و مشخص شده که او قصد دارد پیش از هر چیز به پیمان آب و هوایی پاریس برگردد و همزمان به دنبال چاره ای برای بیماری کرونا باشد. اما این تنها مشکل ایالات متحده آمریکا نیست. شیوه تعامل ترامپ با جهان به گونه ای بوده که بایدن باید زمان ویژه ای را برای بهبود روابط با دیگر کشورها به ویژه اروپایی ها صرف کند تا هم اعتماد آنها را بازگرداند و هم بتواند با بازگشت به برخی از توافقات جای پای خود را درعرصه بین الملل محکم کند.

در خبرآنلاین با دکتر هادی اعلمی فریمان کارشناس ارشد مطالعات آمریکا گفتگو کرده ایم که در ادامه مشروح آن را می خوانیم:

بایدن برنامه صد روز اول خود را بیان کرده است . به نظر می رسد که این برنامه به موضوع توافق با ایران و ترمیم اساسی روابط به اروپا نپرداخته است. او گفته که اولویت خود را به بازگشت به توافق آب و هوایی پاریس٬ کرونا و بازگشایی مدارس می دهد. چرا او این موارد را برای صد روز اول انتخاب کرده است؟

ما در ایالات متحده یک ساختاری با عمر هشتاد ساله داریم که این کشور برای اینکه بتواند جایگاه رهبری جهان را داشته باشد٬ این ساختار را در تمام دوران روسای جمهور دموکرات و جمهوری خواه اجرایی کرده است. وقتی آمریکا سیاست انزوا گرایانه خود را پس از جنگ جهانی تعدیل کرد٬ علاقه مندی خود را بر روی رهبری دنیا معطوف کرد. این ساختار در دوره ترامپ بهم خورد. او هیچ علاقه ای به این وضعیت نداشت و دست به تجدیدنظر جدی زد. او سعی کرد آمریکا را از آن راهی که سالیان است که می رود به سمت نوعی ملی گرایی ببرد.

بایدن سعی می کند مسیر را برگردد و به همان مسیری که ایالات متحده دهه هاست به دنبال آن است٬ بر گرداند.  یعنی به مسیر رهبری جهانی. بایدن  این رهبری جهانی را با بازگشت به ائتلاف های بین المللی و بین الملل گرایی در تمام ارکان دنبال می کند. او سعی می کند که با توجه به این مساپل به سیستم قبل از ترامپ بازگردد.

اولین گام بایدن هم توافق آب و هوایی است چون بایدن و دموکرات ها مطلع هستند که زمانیکه ترامپ تجدید نظر در این حوزه را اعلام کرد با خشم افکار عمومی در همه جای دنیا مواجه شد. چون بحث بین المللی است و مستقیما با جان انسان ها مرتبط است. افکار عمومی یکی از نقطه ضعف های ترامپ را همین موضوع می دانند.

بایدن سعی دارد تا دوباره این بحث را احیا کند. او در کمپین های انتخاباتی هم موضوع انقلاب سبز را مطرح کرده بود. او تمایل داشت که برگردد و ترجیح داده که هرچه زودتر بر سر این مساله برود.

درمورد کرونا هم موضوع بسیار جدی است. یکی از علل شکست ترامپ در انتخابات را هم بسیاری همین بیماری می دانند. بایدن روی این قضیه بسیار مانور داده و آمار کشته شدگان هم بسیار بالاست. بنابراین طبیعی است که بخواهد فوری سراغ این موضوع برود.

پیش از این به نظر می رسید که بایدن موضوع بازگشت به برجام و افزایش همکاری با اروپایی ها را در اولویت خود بگذارد. اما این اتفاق نیافتاده است. از طرف دیگر ممکن است که ایران مجبور شود که طرح مجلس را اجرا کند. در این صورت آمریکا چه رویکردی خواهد داشت و سرنوشت برجام چه می شود؟

ایران وضعیت پیچیده ای دارد. آنها انتظار دارند هر اظهار نظری که تیم بایدن انجام می دهد و گامی که بر می دارد٬ ایران هم حسن نیتی از خود نشان دهد. من فکر می کنم این کار دوجانبه است و اگر قرار باشد دو طرف به سمت تنش زدایی پیش بروند٬ هر دو گام هایی را بردارند. من فکر می کنم بهترین گام این است که گفتگوهایی در خصوص بازگشت به برجام شکل بگیرد. افکار عمومی داخل آمریکا مرتب به بایدن گوشزد می کند که به برجام بازگردد. اما اگر او بخواهد به توافق بازگردد٬ نیازمند این است که هر دو کشور گام هایی برای اثبات حسن نیت خود بردارند. به همین دلیل است که  فعلا اروپایی هم پیرو آمریکایی ها هستند. به نظر من دو طرف باید دست به اقداماتی برای اثبات حسن نیت خود بزنند در غیر این صورت اروپایی ها راحت تر پشت سر بایدن برای تحت فشار قرار دادن تهران می ایستند. اگر ایران بخواهد که طرح را اجرایی کند٬ این موضوع می تواند ضربه به اعتماد سازی باشد.

>>> بیشتر بخوانید:
این رویکرد نمی‌تواند اتفاق خوبی برای ایران باشد
اولویت سیاست‌خارجی بایدن چیست و چرا به سمت آسیا هجوم می‌برد؟
طرح مجلس؛ نفع ملی یا نفع جناحی؟/ آیا این مصوبه تحریم‌ها را لغو می‌کند؟

اولویت های سیاست خارجی آمریکا در قبال روسیه و چین چطور خواهد بود؟

دموکرات ها مسائل استراتژیک دارند. اما در مسائل بین المللی به موضوعاتی چون گفتگو و سازش و مذاکره اعتقاد دارند. یعنی من فکر می کنم که آنها مشکلات خود را با روسیه و چین هم با همین قالب رفع و رجوع می کنند. این مساله را ترامپ به عنوان یک هشدار به کار می برد و میگوید که اگر بایدن بیاید کشور را به سمت چین سوق می دهد. اما موضوع بیشتر اقتصادی است. به نظر من دولت بایدن به دنبال برخی توافقات مثلا در سازمان بهداشت جهانی با چین خواهد بود. فکر نمی کنم که در دولت بایدن فضا با مسکو و پکن به سمت تنش برود و آمریکا در خیلی از حوزه ها برخی امتیازات را خواهد داد و امتیازاتی هم خواهد گرفت.

روابط به شکل دوران ترامپ نخواهد بود و بیشتر به سمت تعامل پیش می رود. حتی با ایران و آمریکای جنوبی هم وضعیت تعاملی و صلح جویانه پیش خواهد رفت.

مشکل فعلی ایالات متحده با روسیه چیست و بایدن چه سیاست هایی را در قبال این کشور اتخاذ می کند؟

بحث روسیه بسیارپیچیده است. به نظر می رسید که در دوره ترامپ روس ها نقطه ضعف هایی را از او داشتند. ترامپ چندان مایل نبود که بحث با روسیه به تنش و درگیری بیشتر کشیده شود. خیلی جاها آمریکا در قبال روسیه پا پس می کشید و آن هم به خاطر خود ترامپ بود که تمایلی نداشت که با پوتین در بیفتد. رییس جمهور روسیه هم رابطه خوبی داشت. او حتی دیرتر از بسیاری از کشورها به بایدن به خاطر برد در انتخابات تبریک گفت که نشان می داد از این اتفاق تازه چندان خوشنود نیست.

من فکر می کنم روابط ترامپ و پوتین خاص و پیچیده بود و من بعید می دانم در دوره بایدن تکرار شود. بلکه فکر می کنم روشی که اوباما در مورد روسیه و حتی چین داشت٬ با توجه به تیم سیاست خارجی که چیده٬ دوباره تکرار شود. آنها علاقه مند به بحث مهار هستند.

در مورد چین چه اتفاقی پیش خواهد آمد و اولویت آمریکا در خصوص این کشور چیست؟

چین الان کشوری است که برخی از مهم ترین اندیشکده های روابط بین الملل معتقدند باید اولویت اول آمریکا باشد. به همین خاطر بحث این کشور اهمیت زیادی دارد. پکن به عنوان یک قدرت نوظهور ممکن است در عصر آینده موقعیت متفاوتی داشته باشد و از سال 2005 به بعد در رقابت مساوی با ایالات متحده قرار بگیرد. آمریکایی ها بحث مهار چین را مهم تر از مهار روسیه می دانند. چرا که روسیه بعد از فروپاشی شوروی چندپاره شد. اما در ایالات متحده نگرانی از قدرت چین وجود دارد. طیفی در آمریکا وجود دارد که معتقد است نباید به این کشور فرصت داد و یک طیف گسترده تری هم هست که می گوید باید با پکن تعامل کرد. این نوع تعامل هم به دلیل همان سیاست مهار است. دو طرف احتمالا گفتگوهایی با هم داشته باشند و بخواهند با دادن و گرفتن امتیازاتی به ویژه در زمینه تعرفه و تجارت یکدیگر را کنترل کنند.

برخی معتقدند که آمریکا به دلیل وضعیت اقتصادی که چین دارد٬ از این پس اولویت سیاست خارجی خود را به سمت این کشور می برد و حتی دیگر ارتباطاتش را با اروپا به شکل سابق برنخواهد گرداند. به ویژه اینکه دلار ایالات متحده به دلیل کرونا هم دارای مشکلاتی شده است. این امر چقدر محتمل به نظر می رسد؟

به احتمال قوی آمریکایی ها به سمت تعامل با چین پیش می روند. صحنه بین المللی در حال تغییر است. کرونا بسیار موثر بوده و با نوع شعارهایی که طیف دموکرات می دهند٬ ارزش های جهانی و همبستگی جهانی احیا شود. این طیف از دموکرات ها در تصمیم گیری های آمریکا در زمان بایدن موثر خواهند بود و این از نوع چینش کابینه او هم مشخص است. اما در عین حال آمریکا می گذارد که هژمونی اش را از دست بدهد. اما طیفی که به دنبال تعامل است٬‌دست بالا را دارد.

روابط با آمریکا یک رابطه سنتی است. ممکن است این دو در حوزه های مختلفی اشتراک یا رقابت داشته باشند. اما اولویت امریکا نزدیکی به اروپا بوده . اما نگاه به چین یک موضوع اقتصادی است که بعید است چندان دوری بین این دو اتفاق بیفتد.

در مورد ایران٬ دو مساله وجود دارد. اولی برداشته شدن تحریم ها و دیگری بازگشت به توافق هسته ای است. به نظر شما ایران چه جایگاهی در اولویت های بایدن دارد و چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

خیلی از مشکلات سیاست خارجی ما داخلی هم هست. تا زمانیکه وضعیت داخلی تثبیت نشود و جناح های سیاسی به یک انسجام ملی نرسند٬ وضعیت برای ما همین طور خواهد بود. آمریکا و حتی اتحادیه اروپا چندان نمی دانند که با چه ایران و کدام طیفی طرف هستند. به همین خاطر ما اول باید در داخل تغییراتی داشته باشیم که یک همبستگی ملی و محور واحد در سیاست خارجی به وجود بیاید. 

اگر ما در داخل به این دستاورد برسیمُ آن وقت است که دولت بایدن هم می تواند به طور روشن بگوید و اعلام کند که در قبال موضع ما چه سیاستی را قرار است که در پیش بگیرد. او اعلام کرده که خواهان بازگشت به برجام است و به نظر نمی رسد که بخواهد از این قول تخطی کند. اما چگونگی این اتفاق است که مورد بحث قرار دارد.

برخی معتقدند موضوع تحریم ها برای بایدن با یک فرمان قابل حل است. اما برخی می گویند او ممکن است با نگه داشتن تحریم ها و با دست یافتن به یک اجماع با اروپا٬ بخواهد شروطی را برای ایران بگذارد. شما کدام را محتمل تر می دانید؟

با توجه به گذشت زمان٬ آمریکایی ها تمایل خواهند داشت که برجام تازه ای را ایجاد کنند. از نظر آمریکایی ها با توجه به بحث های منطقه ای به نظر می رسد که نیاز به یک توافق دیگر ضروری است. آمریکا می گوید انتظاراتش برآورده نشده. البته آنها هنوز به یک جمع بندی مشخص نرسیده اند. چرا که آنها هنوز مستقر نشده اند و فقط گمانه زنی هایی است که مطرح می شود. اما اگر قرار بر مذاکره باشد٬ بحث های دیگر از جمله مسائل منطقه ای و موشکی را مطرح خواهند کرد.

312 310

سبد رای کاندیدها را چه کسانی پر کردند و نتایج چه شد؟

مهسا مژدهی: اوضاع انتخابات ایالات متحده برخلاف پیشبینی های اولیه پیش می رود. در شرایطی که به نظر می آمد آمریکایی ها از قلدری ترامپ به ستوه آمده و نگرانی زیادی بابت بی کفایتی اش در زمینه کرونا دارند و به دنبال یک گزینه معقول تر می گردند؛ آرا نشان داد که حداقل در ایالات مهم و تاثیرگزار آمریکا، ترامپ هنوز جایگاه خوبی دارد. او حالت خودش را رئیس جمهور آمریکا دانسته و می گوید رای کافی برای اینکه در کاخ سفید بماند را به دست آورده است. در مقابل بایدن هم خود را پیروز میدان می داند. دموکرات ها امیدوارند که رای های پستی به دلیل بیماری کرونا به نفع بایدن باشد. این پیشبینی چندان دور از ذهن نیست.  سیستم انتخاباتی ایالات متحده می گوید تا لحظه آخر اعلام نتایج باید برای اطمینان از آن صبر کرد.

در خبرآنلاین با دکتر هادی اعلمی فریمان کارشناس ارشد مطالعات آمریکا به گفتگو پرداختیم:

ترکیب آرا با آنچه که در هفته های منتهی به انتخابات پیشبینی می شد متفاوت است. در نظرسنجیها به نظر می آمد که بایدن قلب آمریکایی ها را فتح کرده اما آمار اولیه ای که از رای گیری روز سه شنبه بیرون آمده می گوید که ترامپ محبوبیت خود را از سال 2016 تاکنون حفظ کرده است. دیدگاه شما در مورد ترکیب آرا تا کنون چیست؟

چیزی که قبل از همه باید بدانیم این است که انتخابات آمریکا وابسته به نظرسنجی های پیش از آن نیست. تلقی این است که دموکرات ها بیشتر از جمهوری خواهان در نظرسنجی ها شرکت می کنند و به همین دلیل رقم بالاتری نصیب کاندیدایشان می شود.

بخشی از کسانی که به ترامپ و به طور کلی جمهوری خواهان رای می دهند، کارگرانی هستند که اغلب تحصیلات ویژه ای ندارند و در نظرسنجی ها شریک نمی شوند. در مورد دیگر اقشار حامی جمهوری خواهان هم این موضوع صدق می کند و آنها علاقه مند نیستند که زودتر از موعد اعلام کنند قصد رای دادن به چه کسی را دارند. به ویژه سفید پوستان مسن تر که با چنین مفاهیمی کنار نمی آیند. به همین دلیل نظر آنها در پیش از انتخابات در نظر گرفته نمی شود.

از سوی دیگر به نظر می رسد که یک حرکت زیرپوستی در جریان بوده که جمهوری خواهان به صورت مداوم یکدیگر را تشویق می کرده اند که به ترامپ رای دهند. حتی آرای خاکستری که دفعه قبل به سمت ترامپ رفته بود هم تنها دو یا سه درصد ریزش داشته و جمهوری خواهان سنتی هرچند که با او زاویه داشتند، اما رای خود را به نام کاندیدای جمهوری خواه به صندوق انداختند و حاضر نشدند که کاندیدای دموکرات ها را انتخاب کنند.

دموکرات ها هم طبق معمول همان سبد رای خود را حفظ کرده اند. یعنی بخشی از اسپانیش ها و مسلمانان و زنان و... که معمولا به دموکرات ها اعتماد بیشتری دارند، باز هم به بایدن رای دادند و به همین خاطر فاصله بین دو کاندیدا بسیار کم است و توصیه می شود که تا پایان شمارش همه آرا بهتر است صبوری کرد. آرای پستی هنوز شمرده نشده اند و بیشتر آنها در مناطقی هستند که بایدن طرفدار بیشتری دارد.

نگرانی هایی در داخل آمریکا و حتی در جهان بابت شکست احتمالی بایدن وجود دارد. ما شاهد بودیم که کشورها، حتی متحدان ایالات متحده منتظر دیدن شکست ترامپ بوده اند و حتی فکر می کردند که این شکست آسان تر از این حرف ها به دست می آید. اما ترس از باخت بایدن جای امیدواری ها را گرفته است. اگر بایدن نتواند به کاخ سفید راه بیابد، ایالات متحده به چه سمتی حرکت خواهد کرد؟

دیدگاه لیبرال ها دیدگاه جهانی است  و در طول تاریخ ایالات متحده سیاست این کشور بر همین اساس چیده شده است. آنها تلاش کرده اند تا رهبری خود را در جهان حفظ کرده و در عین حال به توافقات و معاهده هایی که در آن وارد شده اند، عمل کنند تا بتوانند نقش خود را به عنوان ژاندارم نظام بین المللی حفظ کنند.  به ویژه در زمان هایی که دموکرات ها روی کار بوده اند، این سیاست مبتنی بر سازش و گفتگو و... به خوبی پیش رفته است و مشکلی در اجرای آن نبوده.

با آمدن دونالد ترامپ به صحنه سیاسی آمریکا، نوعی دگرگونی استراتژیک در ایالات متحده پیش آمد و ساختار سیاسی به سمت ملی گرایی پیش رفت. ترامپ شروع به پولی کردن امنیت کرد و این سوال را ایجاد کرد که چرا آمریکا باید سواری مجانی بدهد و در تعهدات مختلفی شریک باشد بدون اینکه سود چندانی از آنها ببرد؟

این سوالاتی بوده که در بین بخشی از نخبگان سیاسی ایالات متحده همیشه مطرح می شده است که چرا آمریکا باید همه جا خود را دخالت دهد؟ دونالد ترامپ محصول این سوال و تردیدهاست که در قرن بیستم بارها پرسیده شده بود و بعد از اینکه انتخاب شد سعی کرد که این طرح ها را جامه اجرا بپوشاند.  پس به سمت کاهش تعهدات آمریکا رفت و تمرکزش را بر مسائل داخلی بیشتر از قبل کرد. به نظر من بعید است که حتی اگر بایدن رئیس جمهور شود، این روندی که ترامپ پایه گذاشته به زودی قابل تغییر باشد. در چهارسال می شود تعهدات زیادی را زیرپا گذاشت اما بازگشت به حالت قبلی کار سخت تری است.

ترامپ متهم است که در دوره کرونا با عملکرد ضعیفی که از خودش نشان داده، باعث مرگ هزاران آمریکایی شده است. برخی هم معقتدند او در زمینه پاندمیک، کشور را رها کرده است. با این حال سبد رای او کم نشده است و حتی بسیاری از کسانی که دوره قبلی رای نداده بودند، به پای صندوق رای آمدند و اسم ترامپ را بر روی برگه ها نوشتند. چرا ترامپ با وجود پرونده های فساد اقتصادی و اخلاقی و عملکرد ضعیف در بسیاری از موارد هنوز مورد استقبال قرار می گیرد؟

ما باید اول به شعارهای ترامپ از همان  ابتدا، یعنی سال های 2015 و 2016 نگاه کنیم. او موضوعاتی چون کاهش مالیات، ممانعت از ورود مهاجران و بازسازی صنایعی که به نحوی فسیلی به حساب می آمدند و حتی موضوع نفتا، اشاره دارد. می توان نتیجه گرفت که شعارهایی که جنبه وطن پرستانه دارند و منافع اقتصادی آمریکایی ها را تامین می کنند، مردم را به خود جلب می کند. 

برای آنها بحث مالیات بسیار مهم است و حتی هر سنت را حساب می کنند. این موضوعات از سیاست خارجی و حتی کرونا هم برای آمریکایی ها با اهمیت تر است. در واقع سبد رای ترامپ را کسانی تشکیل می دهد که ترس چندانی از کرونا ندارند و اصلا مخالف محدودیت ها برای این بیماری هستند و مانند خود دونالد ترامپ به این موضوع نگاه می کنند. به همین خاطر است که آن مواردی که دموکرات ها در موردش تبلیغ می کرده اند، برای کسانی که به موارد بالا اهمیت می دهند، مطرح نبوده است.

همین بحث دیوار مرزی اهمیت زیادی داشت. ترامپ می گفت بایدن اگر رئیس جمهور شود، ایالات متحده به حال خود رها خواهد شد و هر کسی می تواند از مرزها وارد شود. این موضوع ترسناکی برای بخشی از جامعه آمریکایی است و آنها امیدوارند که ترامپ بتواند مهاجرت به این کشور را کاهش دهد.

برخی منتظرند که یک چرخش کامل باعث شود که بایدن رای بیاورد یا کار به انتخاب توسط نانسی پلوسی برسد. آنها در واقع بیشتر منتظر آرای پستی هستند و امیدوارند در ارای الکترال بایدن، ترامپ را بگیرد.  چقدر چنین چیزی ممکن است؟

من بعید می دانم که اگر وضعیت به همین منوال پیش برود ناگهان چرخش ویژه ای ایجاد شود یا کار به انتخاب توسط رئیس مجلس نمایندگان و خانم نانسی پلوسی برسد. اما به هر حال این یکی از سازوکارهای ایالات متحده است و اگر ارای الکترال برابر باشند، پلوسی رئیس جمهور را تعیین می کند و مشخصا آن فرد ترامپ نخواهد بود.

یک موضوع دیگری که مطرح می شود و من آن را تقریبا غیرممکن می دانم، ایجاد درگیریهای مسلحانه و شدید است. ساختار سیاسی در آمریکا منظم و مشخص است و افراد را وادار می کند تا نتایج به دست آمده از صندوق های رای و آرای الکترال را بپذیرند. شاید در گوشه و کناری درگیری های خشونت امیز رخ دهد، اما اینکه تمام کشور یا حداقل ایالت های مهم درگیر چنین اتفاقی باشند، به نظر من بعید است. نام هر کسی که به عنوان رئیس جمهور آمریکا اعلام شود، پروسه به صورت عادی طی خواهد شد.

متحدان ایالات متحده به شکل واضحی منتظر روی کارآمدن بایدن هستند. برای آنها یک متحد دموکرات بسیار بهتر از جمهوری خواهی است که علاقه ای به روابط بین دو طرف ندارد و همه چیز را از دریچه پول در آوردن می بیند. اما اگر ترامپ بالا بیاید و دوباره در کاخ سفید بماند، آنها چه رویکردی را انتخاب خواهند کرد؟

متحدان آمریکا به ویژه اروپائی ها ناچارند که خود را با هر آنچه که در ایالات متحده اتفاق می افتد تنظیم کنند. ساختار سیاسی اروپا به وضعیت پیشین یعنی دوستی و همراهی با آمریکا عادت کرده است و حتی اگر کسی در کاخ سفید روی کار بیاید که مانند قبل منافعشان را تامین نکند، باز هم با انعطاف پذیری به نحوی با او کنار خواهند آمد. به ویژه انگه بحث های مالی و تجاری بین دو طرف خیلی قوی است و نیاز به ادامه روابط نزدیک وجود دارد. 

 احتمال زیاد برای رئیس‌جمهور شدن ترامپ

کار دانش سیاسی پیشگویی نیست. لکن بازار پیش بینی اینکه رئیس جمهور آینده آمریکا چه کسی خواهد بود داغ است. برخی با داده های سیاسی، اقتصادی، یا ریاضی انتخاب جو بایدن یا دونالد ترامپ را پیش بینی می کنند که بیشتر داده ها به روایت نظرسنجی ها است.

کنار زدن اطلاعات ساختگی یا کذب و نگریستن از نگاه هر قشر از ملت آمریکا، برآوردها و نتیجه های مختلفی را در بر خواهد داشت. من با توجه به چند واقعیت ساده نتیجه می گیرم که به احتمال قوی دونالد ترامپ مجدداً با تفاوت درصد کمی از آرای الکترال و به سختی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا خواهد شد:
 

۱ ـ ابتدا اینکه تمام کسانی که آرزوی پیروزی بایدن را دارند، مهاجرین مسلمان، غیرآمریکایی ها، اروپایی ها و یا تمام کسانی هستند که به نحوی از سیاست های ترامپ آسی دیده و آمریکا را کماکان کشوری باز و لیبرال می خواهند که به آرزوهایشان جامه عمل بپوشاند. ساکنان اولیه آمریکا به ویژه طبق کارگران، طبقه متوسط، همچنان شعارهای وطن پرستانه و مردم پسند ترامپ را می پسندند و به آن علاقه دارند و به او رأی خواهند داد؛ به ویژه شعارهای او در حوزه اشتغال.

۲ ـ مسأله مالیات عامل نهایی انتخاب مردم است. موضوع کاهش مالیات مهمترین عنصر در انتخاب ترامپ است.

۳ ـ مسأله امنیت مرزها و احداث دیوار مرزی، با وجود مخالفت نخبگان، مورد استقبال اکثریت مردم آمریکا است.

۴ ـ مردم آمریکا از فزون باری امپریالیستی (Imperial Overstrech) خسته و دلزده شده اند. ترامپ به خوبی ایالات متحده را ضمن ایفای برخی تعهدات گزینشی از این سمت رهبری خواهد کرد. عملکرد او درباره ناتو، کاهش نیروهای نظامی آمریکا در عراق و افغانستان، مؤیدموضوع است.

۵ ـ مردم آمریکا سالها است که می دانند ترامپ فردی ثروتمند است و نیازی به حقوق دولت ندارد. از این منظر به او اعتماد دارند. لکن اعتماد کمتری به بایدن و شبکه بوروکراسی دموکرات ها دارند و تصور می کنند که او و خانواده اش، واقعاً در حال سو استفاده از مناصب دولتی هستند.

۶ ـ استدلال اینکه ترامپ به بایدن می گوید شما ۸ سال دولت را مستقیم در دست داشتید و سالها سابقه کار حکومتی داشته اید و چرا همان زمان کاری نکردیده اید، خوشایند ذائقه آمریکایی ها است.

۷ ـ دونالد ترامپ در ۴ سال ریاست جمهوری خود دقیقاً برابر مفاد استراتژی امنیت ملی سال ۲۰۱۷ عمل کرده است و شعارهای دوران رقابت های انتخاباتی را پیگیری کرده است. لذا همه می دانند صرفنظر از برخی اغراق ها، به آنچه که می گوید عمل می کند؛ مگر جاهایی که ساختار سیاسی، یا موانع دولت فدرال به او اجازه نمی دهد.

بایدن یا ترامپ؛ برای ایران فرقی می‌کند؟

به گزارش خبرآنلاین، هادی اعلمی فریمان در پاسخ به این سوال که آیا پیروزی بایدن و یا ترامپ در انتخابات تاثیری بر سیاست های آمریکا در قبال ایران دارد گفت: انتخاب مجدد ترامپ و یا بایدن تاثیری در رفتار سیاسی آنها در قبال ایران ندارد. جمهوری خواهان و یا دموکرات ها هر دو در صورت پیروزی در انتخابات سیاست تجدیدنظر در برجام را در دستور کار خواهند داشت. این طور نیست که بپنداریم بایدن در صورت پیروزی به سرعت به برجام باز می گردد و همان توافق را ادامه می دهد؛ او قطعا پیش شرط هایی جدید خواهد داشت.اساسا ساختار سیاسی فعلی آمریکا مانع از آن خواهد شد که در این شرایط با جمهوری اسلامی ایران مذاکره شود.آقای ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در اظهارات اخیر خود بیان کردندکه یک تفاوت تنها این است  که بایدن می داند که قادر به سرنگون کردن ایران نیست.

این کارشناس افزود: معتقدم که دو حزب به لحاظ ساختار سیاسی به صورت یکپارچه هستند، ممکن است رفتارهایشان به صورت تاکتیکی متفاوت باشد اما به لحاظ اینکه در آمریکا ساختاری (checks and balances) داریم، رفتارها آنچنان تاثیرگذار نیست. برای مثال توافقی در ایران تصویب و در کنگره آمریکا ملغی می شود و یا اینکه به تعویق می افتد. پیمان های مختلفی در زمان روسای جمهور آمریکا در دولت بسته شده اما وقتی به کنگره می رود به قدری دچار فرسایش زمانی می شود که به نتیجه نمی رسد. خیلی از پیمان های دوجانبه آمریکا با متحدانش و حتی در منطقه آمریکای لاتین چنین سرنوشتی را تجربه کرده است. بنابراین برای جمع بندی باید بر گفتگوهای دوجانبه تاکید کنم. مخصوصا در شرایط حاضر که شاهد همه گیری ویروس کرونا هستیم و ضروت ایجاب می کند که همکاری بین المللی به خصوص در زمینه های بهداشتی به بهترین نحو شکل گیرند. عدم شکل گیری همکاری های مختلف به دلیل مسائل سیاسی در این برهه به صلاح نیست.کووید ۱۹ به ما آموخته است که بشریت باید از خودخواهی های سیاسی و منازعات مسلحانه دست بردارد و به  سیستم بهداشت و رفاه به شکل جهانی توجه کند.شاید ملی گرایی در جاهایی رشد داشته باشد.اما به موازات آن اکنون جهان نیاز به گفتمان صلح و همکاری در همه سطوح برای کاهش آلام انسان ها دارد.براین مبنا جهت گیری ما در داخل باید به سمت همکاری.،اعتمادسازی وتقویت اقتصادداخلی باشد.دنیای پس از کووید باید چارچوبی اخلاقی داشته باشد،هرچند رئالیست ها اینگونه فکر نمی کنند.

مشروح این گفتگو را اینجا بخوانید.

آیا ترامپ جهان را غافلگیر می‌کند؟

کارشناس مسائل بین الملل در گفتگویی با بیان اینکه کنترل اوضاع از دست جمهوری خواهان خارج شده گفت که قهرمان بازی ترامپ در ترخیص زودهنگام از بیمارستان و عدم رعایت مسائل بهداشتی موجب ریزش آرای او خواهد شد.

ابوالفضل خدائی: رئیس جمهور آمریکا پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان والتر رید، سرانجام به کاخ سفید بازگشت و پزشک او یعنی شان کانلی طی توضیحاتی عنوان کرد که روند درمانی او در کاخ سفید ادامه خواهد داشت. ترامپ  به محض رسیدن به کاخ سفید بار دیگر از حاشیه سازی دست برنداشت و ماسک را از صورتش برداشت و به مردم توصیه کرد که از کرونا نترسند و نگذارند که این ویروس بر آنها مسلط شود. از نفس زدن هایش مشخص بود که حالش آنچنان بهبود نیافته اما ادعا کرد که بهتر است. وی همچنین خبر داد که در روزهای آینده واکسن کرونا بیرون می آید. وضعیت ادامه رقابت های انتخاباتی هنوز نامشخص بود که ترامپ سرانجام در توئیتی خبر داد که در مناظره دوم که ۱۵ اکتبر در میامی برگزار می شود مشتاقانه شرکت خواهد کرد. حال باید دید تا زمان چهار هفته مانده به انتخابات ترامپ می تواند با این وضعیت جسمانی به مبارزات خود ادامه دهد یا خیر؛ در این باره با دکتر سیدهادی اعلمی فریمان کارشناس مسائل آمریکا گفتگو کرده ایم که در ادامه مشروح آن را می خوانید:

در خصوص ابتلای ترامپ به بیماری کوویدـ۱۹ شک و تردیدهایی وجود دارد؛ برخی معتقدند با سابقه او در دروغگویی و فریبکاری این اقدامش می تواند یک تئاتر سیاسی برای جلب ترحم باشد. به خصوص اینکه اعلام آمادگی برای مناظره کرده. نظر شما در این باره چیست؟

بعید است که چنین مساله ای صحت داشته باشد؛ ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا به گونه ای نیست که حقیقت مساله مهمی چون ابتلا و یا عدم ابتلای ترامپ پنهان بماند. طرح این مسائل بیشتر در قالب تئوری توطئه می گنجد. نظام سیاسی آمریکا بر مبنای (checks and balances) است؛ بدین معنا قوای سه گانه هم را کنترل می کنند و اینکه دو بازوی قدرتمند دموکرات و جمهوری خواه را در این عرصه داریم که در این مسائل همدیگر را خنثی می کنند. اگر فرض را به عدم ابتلای ترامپ بگذاریم یک رسوایی بزرگی به راه خواهد افتاد. در نتیجه بدیهی است که ترامپ به این بیماری مبتلا شده و دلیل اصلی آن هم تمسخر بیماری کوویدـ۱۹ از سوی ترامپ و عدم رعایت پروتکل های بهداشتی بودکه گروه زیادی را در کاخ سفید گرفتار کرد.

با این اوصاف حال که او از بیمارستان مرخص شده وضعیت جسمانی و بیماری او تا چه حد می تواند بر کیفیت مبارزات انتخاباتی او تاثیر بگذارد؟ برخی از رسانه ها ترخیص او را به یک نمایش هالیوودی تشبیه کرده اند.

اقدام ترامپ در ترخیص سریع و یا اقدام به تردد با خودرو و یا استفاده نکردن از ماسک به نظر من از منظر عموم مردم که گرفتار کووید ۱۹ و مسایل و مشکلات آن هستند، موجب کاهش درصدی از آرای او خواهد شد، تنها قشری ازسفیدپوستان نژادپرست این رفتار را می پسندند. قهرمان بازی به این شکل با منطق رفتار بیمار تحت کنترل سازگار نیست. اما در کلیت موضوع از آنجایی که دولت و سنا در دست جمهوری خواهان بوده آنها به دنبال این هستند تا وضعیت بیماری را عادی جلوه دهند. این تحولات در حالی رخ می دهد که در اوج رقابت های انتخاباتی هستیم که تداوم این وضع نیز به ضرر ترامپ خواهد بود. با توجه به گزارشات پزشکی در خصوص وضعیت ترامپ، حتی در صورت بهبودی کامل او با توجه به کهولت سن وی به صورت عادی و با انرژی قادر نخواهد بود تا در رقابت های انتخاباتی و گردهمایی ها متعددشرکت نماید.البته اعلام کرده است آمادگی برگزاری مناظره دوم در میامی فلوریدا را دارد. انتشار ویدیوی ترامپ از بیمارستان و همچنین خروجش از این مکان و ترخیص از بیمارستان نشان داد که دغدغه های زیادی از سوی حزب جمهوری خواه و او وجود دارد. آنها احساس می کنند که اوضاع از کنترلشان خارج شده و شرایط به گونه ای رقم خورده که دموکرات ها از آن نفع می برند.

وضعیت برگزاری انتخابات در این صورت به چه شکل خواهد بود؟ فکر می کنید ترامپ باز هم خواستار تعویق آن است؟

البته اکنون که از بیمارستان مرخص شده شرایط متفاوت است.اما کنگره به لحاظ قانونی برای به تعویق انداختن انتخابات اختیارات قانونی دارد؛ اما این قضیه در تاریخ ایالات متحده آمریکا سابقه نداشته و به نوعی یک چالش سیاسی ـ حقوقی گسترده ای در این کشور به وجود آمده است. نظرات در این بین متفاوت بوده، برای مثال جمهوری خواهان می گویند که انتخابات به همین شکل برگزار شود و اگر ترامپ بیمار باشد روی برگه ها اسم او نوشته شود و یا جانشینی برای او انتخاب شود. در آن سو دموکرات ها نیز همین خط را دنبال می کنند که انتخابات در این شرایط برگزار شود. حتی با بررسی نظریات حقوقدان ها نیز نمی توان دریافت که وضعیت به چه شکلی خواهد بود. اما آنچه که مشخص است تا زمانی که شخص رئیس جمهور و یا معاونش موضوع ناتوانی را به صورت رسمی مطرح نکرده اند، شرایط به همین شکل ادامه خواهد یافت و در صورت بیماری او نیز نامش در برگه های آرا نوشته شود.

اگر به هر دلیلی ترامپ نتواند در رقابت های انتخاباتی شرکت داشته باشد تکلیف چیست؟

البته هنوز گزارش ها ضد و نقیض است. برخی حتی از احتمال ایجاد مشکل مغزی سخن گفته اند. اما در صورت ادامه بیماری در برگه های آرای کالج الکترال قاعدتا نام او نوشته خواهد شد. اگر هم فوت کند کمیته جمهوری خواهان نامزد دیگری را معرفی خواهد کرد. البته ناگفته نماند مرجع رسیدگی به این اقدامات دو مرجع اصلی هستند. یکی از این دو کنگره است که از اختیارات اضطراری نیز برخوردار بوده و می تواند در زمان بحران سناریوهای مختلف را بررسی کند. مخصوصا زمانی که به لحاظ حقوقی و سیاسی اختلافات گسترده ای وجود داشته باشد. در صورت عدم حل این مشکل دیوان عالی کشور مسئول رسیدگی به این امور خواهد بود که قانون اساسی ایالات متحده آمریکا نیز اختیارات زیادی به آن داده است.

درحال حاضر یکی از سه مناظره ها برگزار شده است و ترامپ اظهار کرده در مناظرات بعدی حاضر خواهدشد که آزمونی برای بررسی میزان سلامت او خواهد بود.

همانطور که اشاره کردید دو مرجع اصلی مسئول رسیدگی به این امور هستند. در حال حاضر اکثریت سنا در دست جمهوری خواهان است و تایید گزینه جدید برای دیوان عالی آمریکا نیز می تواند دو اهرم قدرتمند را در اختیار ترامپ قرار دهد؛ از این بابت که کارشناسان می گویند با توجه به این دو اهرم فشار ترامپ می تواند حرف خود را در خصوص تقلب در انتخابات و مخدوش کردن آن به کرسی بنشاند. نظر شما چیست؟

اگر قرار باشد به این شکل قضیه جلو رود کمیسیون ملی انتخابات باید وضعیت را ارزیابی و اعلام کند. اگر این کمیسیون صحت انتخابات را تایید کند و ترامپ نتایج آن را نپذیرد آمریکا بار دیگر صحنه هرج و مرج و درگیری خواهد شد. همانطور که ترامپ طرفداران شبه نظامی خود را برای این موقع بسیج کرده است فرمانداران دموکرات نیز حربه لازم را برای مواجه با این شرایط در اختیار دارند. ضمن اینکه اکثریت مجلس نمایندگان نیز در دست دموکرات ها است و در صورت چنین اتفاقی باید شاهد یک منازعه سیاسی ـ حقوقی گسترده ای در ایالات متحده باشیم.البته رفتار سیاسی حتی پس از ترخیص او ثابت می کند که بیماری تاثیری بررفتار اونگذاشته و کماکان قصد دارد نقش راکی را بازی کند.توییت های او همگی شعارهای پوپولیستی اش را بازتاب می دهد.او اول امریکای قدرتمند را مطرح می کند در حالی که فاقد تعهد در مسایل است. حتی اصول اولیه پزشکی را رعایت نمی کند.

در نظرسنجی های اخیر منتشر شده نیز شاهد آن هستیم که ترامپ به جای نزدیک شدن به بایدن در حال فاصله گرفتن است و اختلاف او حتی به ۱۴% نیز رسیده است. آیا چنین نظرسنجی هایی می تواند منبع موثقی برای سنجش عملکرد ترامپ و افزایش احتمال باخت او در انتخابات باشد؟

در ایالات متحده آمریکا نظرسنجی های مستقل بسیار کم هستند و اکثرا مرتبط به دو حزب اصلی دموکرات و جمهوری خواه هستند. بنابراین نمی توان آنها را یک منبع مهم و تعیین کننده تلقی کرد. در این روند آرای خاکستری که رقمی بین ۴ تا ۱۰ درصد را تشکیل می دهند مهم خواهد بود. افرادی که در انتخاب خود مردد هستند و همین ۱۰% است که نقشی مهم را ایفا می کند. از همین حالا تا زمان برگزاری انتخابات موج رسانه ای و برگزاری انتخابات می تواند تأثیر مستقیم بر روی این درصد از رأی دهندگان بگذارد. بنابراین نمی توان روی این نظرسنجی ها حساب باز کرد و ممکن است در آخرین لحظه جو به صورتی باشد که مردم رأی خود را بنا به دلایلی تغییر دهند.یکی از آن عوامل می تواند احساس همدردی ویا مخالفت با سوپرمن بازی های  دونالد ترامپ باشد. از طرفی باید در نظر داشته باشیم که بایدن در حال حاضر فعالتر عمل می کند و با تمام بخش های آمریکا ارتباط برقرار می کند. به عنوان جمع بندی باید عنوان کنم که نظرسنجی ها ملاک نیستند و این رفتار سیاسی نامزدهای انتخاباتی در طول هرروز تا رای گیری است که نقش مهم ایفا می کند.

با توجه به طرح مسائلی چون سورپرایز اکتبر فکر می کنید ترامپ تا زمان برگزاری انتخابات می تواند برگ برنده ای را رو کند تا بتواند از این مهلکه فرار کند؟

یکی از آن سورپرایزها بحث واکسن بود که ترامپ مطرح کرد که تناقض زیادی ایجاد کرد. جامعه پزشکی آمریکا در این خصوص می گوید که حداقل تا پایان سال میلادی ۲۰۲۰ و حتی ۲۰۲۱ برای ساخت این واکسن زمان نیاز است. در مورد مسائل دیگر نیز به همین شکل است. او به دنبال این بود تا با جمهوری اسلامی ایران مذاکره کند که تا به این لحظه موفق نشده است. به همین دلیل انتظاری از او نمی رود که تا زمان انتخابات مردم را غافلگیر کند.

به بحث علاقه ترامپ به مذاکره با ایران اشاره کردید آیا برنده شدن هر یک از نامزدها در انتخابات سوم نوامبر تاثیری برای ایران دارد یا خیر؟

چه ترامپ یا معاونش، یا نامزد دیگری از جمهوری خواهان، چه بایدن و یا معاونش در آمریکا روی کار بیایند، ایران بایستی مساله روابط و مناسبات خود با آمریکا را به نوعی حل و فصل نماید. این یک زخم کهنه ای است که هر چه طولانی تر شود سودی برای دو طرف نخواهد داشت. در همین راستا نیاز است که دو طرف به صورت منطقی مشکلات خود را بررسی و درصدد حل آن برآیند. این درست نیست که ما منتظر پیروزی یک طیف در انتخابات آمریکا باشیم؛ چرا که مشکلات و اختلافات دو طرف حتما باید به صورت ریشه ای و عمیق حل شود تا این تنش ها تا ابد ادامه پیدا نکند.هیچ دشمنی ابدی نیست ودوستی هم ابدی نیست. بخشی از مسایل مختلف ما داخلی است.سیاست خارجی نتیجه رفتار سیاست داخلی است. ما برای گام های اول باید در سیاست داخلی نظر مردم و نخبگان را ملاک قرار دهیم.بایددراین فرایند به قدرت مردمی تکیه کنیم که ابتدا اعتماد به کارایی سیستم داشته باشند و احساس کنند نظراتشان مهم است. یک نکته بسیار مهم در داخل این است که ظاهرا بنای نظام بر عدم مذاکره است بنابراین چه تفاوتی می کند کی رییس جمهور باشد.اگر بنا بر مذاکره باشد لذا نوع رییس جمهور  هم نباید تفاوت کند. شاید ترامپ با اشتیاقی که به مذاکره دارد بهتر امتیاز بدهد.

یعنی معتقدید به لحاظ رویکرد نیز تفاوتی بین ترامپ و بایدن وجود ندارد؟

انتخاب مجدد ترامپ و یا بایدن تاثیری در رفتار سیاسی آنها در قبال ایران ندارد. جمهوری خواهان و یا دموکرات ها هر دو در صورت پیروزی در انتخابات سیاست تجدیدنظر در برجام را در دستور کار خواهند داشت. این طور نیست که بپنداریم بایدن در صورت پیروزی به سرعت به برجام باز می گردد و همان توافق را ادامه می دهد؛ او قطعا پیش شرط هایی جدید خواهد داشت.اساسا ساختار سیاسی فعلی آمریکا مانع از آن خواهد شد که در این شرایط با جمهوری اسلامی ایران مذاکره شود.آقای ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در اظهارات اخیر خود بیان کردندکه یک تفاوت تنها این است  که بایدن می داند که قادر به سرنگون کردن ایران نیست. معتقدم که دو حزب به لحاظ ساختار سیاسی به صورت یکپارچه هستند، ممکن است رفتارهایشان به صورت تاکتیکی متفاوت باشد اما به لحاظ اینکه در آمریکا ساختاری (checks and balances) داریم، رفتارها آنچنان تاثیرگذار نیست. برای مثال توافقی در ایران تصویب و در کنگره آمریکا ملغی می شود و یا اینکه به تعویق می افتد. پیمان های مختلفی در زمان روسای جمهور آمریکا در دولت بسته شده اما وقتی به کنگره می رود به قدری دچار فرسایش زمانی می شود که به نتیجه نمی رسد. خیلی از پیمان های دوجانبه آمریکا با متحدانش و حتی در منطقه آمریکای لاتین چنین سرنوشتی را تجربه کرده است. بنابراین برای جمع بندی باید بر گفتگوهای دوجانبه تاکید کنم. مخصوصا در شرایط حاضر که شاهد همه گیری ویروس کرونا هستیم و ضروت ایجاب می کند که همکاری بین المللی به خصوص در زمینه های بهداشتی به بهترین نحو شکل گیرند. عدم شکل گیری همکاری های مختلف به دلیل مسائل سیاسی در این برهه به صلاح نیست.کووید ۱۹ به ما آموخته است که بشریت باید از خودخواهی های سیاسی و منازعات مسلحانه دست بردارد و به  سیستم بهداشت و رفاه به شکل جهانی توجه کند.شاید ملی گرایی در جاهایی رشد داشته باشد.اما به موازات آن اکنون جهان نیاز به گفتمان صلح و همکاری در همه سطوح برای کاهش آلام انسان ها دارد.براین مبنا جهت گیری ما در داخل باید به سمت همکاری.،اعتمادسازی وتقویت اقتصادداخلی باشد.دنیای پس از کووید باید چارچوبی اخلاقی داشته باشد،هرچند رئالیست ها اینگونه فکر نمی کنند.