«گفت‌وگوی ملی»؛ نیاز جدی دولت – ملت

آرمان امروز- عرفان بیوک‌نژاد: سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور پیشین، در سخنانی با تأکید بر اهمیت مسیر مذاکره با جهان، خواستار احیای گفت‌وگو در سیاست داخلی نیز شد. او گفت: «چرا همیشه بیرون را می‌خواهیم، اما با داخل کشور، با مردم و نخبگان خود گفت‌وگو نمی‌کنیم؟»
خاتمی تأکید کرد که گفت‌وگو نباید فقط تشریفاتی یا نمایشی باشد، بلکه باید نهادمند، نتیجه‌محور و اثربخش باشد. از نظر او، گفت‌وگو برای گفت‌وگو کافی نیست؛ این روند باید به توافق و تصمیم منجر شود تا تحولی واقعی رقم بخورد.
این سخنان در شرایطی بیان می‌شود که ایران در مسیر کاهش تنش‌های بین‌المللی گام‌هایی برداشته است. حال پرسش این است که آیا این منطق تعامل‌گرایانه می‌تواند به عرصه سیاست داخلی نیز راه یابد؟ کارشناسان معتقدند بدون بازتاب این رویکرد در داخل، پایداری موفقیت‌های خارجی دشوار خواهد بود.
ایده «گفت‌وگوی ملی» که از دهه‌های پیش توسط اصلاح‌طلبان طرح شده، حالا بار دیگر تا حدودی موضوعیت یافته است. گفت‌وگویی که اگر نهادمند و با مشارکت واقعی احزاب، نخبگان و گروه‌های اجتماعی باشد، می‌تواند به حل بسیاری از گره‌های داخلی کمک کند.
خلاصه آن‌که کشور بیش از همیشه نیازمند گفت‌وگویی اصیل و هدفمند است؛ گفت‌وگویی که به جای انفعال و بی‌نتیجگی، سیاست را به مسیر تفاهم و تصمیم‌سازی بازگرداند.
اعلمی فریمان با اشاره به دو سنت کلان در فلسفه سیاسی یعنی رئالیسم و ایده‌آلیسم می‌گوید: «در طول تاریخ، از یونان باستان تا امروز، سیاست‌ورزان و متفکران سیاسی عمدتاً پیرو یکی از این دو سنت بوده‌اند. رئالیسم ناظر به حفظ قدرت، بقا، نظام‌های تسلیحاتی و ساختارهای اقتدارگرایانه است و در قالب‌هایی چون فاشیسم، بنیادگرایی یا حتی مارکسیسم اقتصادی تبلور یافته است.»
گفت‌وگو و مدیریت تعارض، نه صرفاً تبادل نظر او در مقابل، ایده‌آلیسم را سنتی می‌داند که چشم‌اندازی روشن نسبت به آینده دارد: «کانت یکی از بزرگ‌ترین ایده‌آلیست‌هاست که مفهوم صلح را در سیاست نظری پی گرفت. بسیاری از مفاهیم مدرن نظیر دموکراسی، حقوق بشر، زیست‌محیط‌گرایی و فمینیسم، وام‌دار این سنت فکری هستند.»
این کارشناس سیاسی تأکید می‌کند: «فرهنگ گفت‌وگو یکی از مهم‌ترین برآیندهای عقلانیت انسانی است که در جهان غرب حدود ۳۰۰ سال قدمت دارد، اما در منطقه خاورمیانه هنوز نهادینه نشده است. دلایل آن متعدد است؛ از ساختارهای قبیله‌ای و پاتریمونیال گرفته تا شکست روند ملت‌سازی.»
او ادامه می‌دهد: «در ایران نیز اگرچه فرهنگ گفت‌وگو در سنت‌های مذهبی و ملی ما سابقه دارد، اما بدون رویکرد اخلاق‌گرا به دین، این ظرفیت‌ها فعال نمی‌شود. مفاهیم قرآنی و سیره پیامبر اسلام سرشار از دعوت به گفت‌وگوی مؤدبانه و عقلانی است؛ به شرط آنکه قرائت اخلاقی از دین، جای خود را به قرائت‌های سیاسی و ایدئولوژیک ندهد.»
اعلمی فریمان معتقد است که «گفت‌وگو برای گفت‌وگو» کافی نیست. او می‌گوید: «فرهنگ گفت‌وگو یعنی توانایی شنیدن، درک متقابل، بیان افکار و در نهایت، مدیریت تعارض. این فرآیند مستلزم فضای آزاد، احترام متقابل و پذیرش نتایج گفت‌وگو از سوی ساختار حاکم است.»
او با اشاره به تجربه دولت سید محمد خاتمی و طرح «گفت‌وگوی تمدن‌ها» یادآور می‌شود: «آن طرح زمانی مطرح شد که جهان در آستانه عبور از جنگ سرد بود و ضرورت همزیستی مسالمت‌آمیز مطرح شده بود. اما امروز، در سیاست داخلی نیز به یک گفت‌وگوی ملی واقعی نیاز داریم؛ گفت‌وگویی که با نهادسازی، آزادی بیان و احترام متقابل همراه باشد.»

حکومت و مسئولیت شنیدن
به باور این استاد دانشگاه، یکی از پیش‌شرط‌های موفقیت فرهنگ گفت‌وگو، نقش حاکمیت در شنیدن و عمل به نتایج آن است: «اگر ۸۰ میلیون نفر در کشوری ۱۰۰ میلیونی درباره مسئله‌ای به توافق برسند، اما حاکمیت به آن بی‌اعتنا باشد، گفت‌وگو معنای خود را از دست می‌دهد. زمانی می‌توان انتظار داشت احزاب، نخبگان و جامعه مدنی برای حل مسائل وارد عرصه گفت‌وگو شوند که مطمئن باشند صدایشان شنیده می‌شود و اثر دارد.»
او در پایان خاطرنشان می‌کند: «ما ناچاریم برای پیشبرد امور کشور، هم از اخلاق اسلامی و هم از سازوکارهای دموکراسی‌های نوین بهره بگیریم. فرهنگ گفت‌وگو زیربنای توسعه سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی است؛ اما بدون اراده سیاسی در سطح حاکمیت، تحقق آن ممکن نخواهد بود.»

https://armandaily.ir/?p=90271

En memoria de José Mujica

El expresidente uruguayo José Mujica falleció a los 89 años. Siempre lo he admirado, más allá de sus actividades políticas. Fue un ejemplo perfecto de humildad moral, humana y mística, y nunca sucumbió a las tentaciones de la riqueza y el poder. Guerrillero veterano de la organización izquierdista Tapamaro, recibió seis disparos y se ganó el título del político más pobre del mundo, gastando el 90% de sus ingresos en caridad. Tras el fin de su presidencia, se dedicó a la agricultura y a conducir su viejo Volkswagen. Cabe preguntarse, ¿qué hizo por su nación? Y cabe decir que, sin duda, reflexionó sobre el papel de un presidente y la diferencia entre democracia y monarquía mucho más que su época. En una época en la que algunas personas —no humanos en el sentido estricto de la palabra— destruyen la tierra y el tiempo en aras del poder y la dominación, preguntó cuál es la diferencia entre los políticos actuales y los antiguos sultanes y señores feudales, mientras que todas estas formalidades, protocolos y enormes gastos en trámites actuales evocan aquella época pasada. Su propio estilo de vida como político puede ser una gran advertencia para quienes piensan en objetivos políticos distintos de servir y atender las preocupaciones de sus compatriotas. Quizás, sin más preámbulos, el mejor resumen de su trayectoria se encuentra en parte de sus palabras en la entrevista: "Soy un agricultor que ama la vida y espera el fin de su vida, que ha vivido para el cambio con muchos fracasos y 10 años de aislamiento, con los valores y el estilo de vida de mi país. Ser presidente no me importa; debemos ser felices desde dentro. Comprar un jet privado para el presidente no me importaba; en cambio, compramos un helicóptero de rescate con todo el equipo de emergencia para salvar a las víctimas de Francia. Mi idea no es volver a la pobreza y la austeridad, sino observar la moderación y una vida sencilla, dejar de malgastar nuestros recursos y vidas en lujos innecesarios. Dedicar nuestro tiempo a mejorar el trabajo de toda la nación. Los gobiernos siempre se preocupan por ganar las próximas elecciones y se olvidan de la gente y sus crisis. Eliminemos el resentimiento y luchemos por nuestros ideales mirando hacia el futuro, porque no podemos alcanzarlo mirando las heridas del pasado".

دیاسپورای عرب و مسئله توسعه در آمریکای لاتین  (درس‌هایی برای ایرانیان)




هادی اعلمی فریمان[1]



چکیده

دیاسپورا در جهان مدرن مفهومی فراتر از تغییر مکان جغرافیایی افراد تلقی می‌گردد. دگردیسی و تغییر ماهیت مفهوم دیاسپورا در جهان مدرن به واسطه گسترش و توسعه دیجیتالیسم و ارتباطات مجازی حاصل شده است. امروزه به دلیل ارتباط آنلاین مبدأ و مقصد تقریباً به‌هم‌پیوستگی کاملی با یکدیگر دارند و بر اساس آن است که تعامل دوسویه، گروهی و چندجانبه ایجاد می‌گردد. این تعامل گسترده در همه حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و به‌ویژه اقتصادی خواهد بود. بر این مبنا پرسش پژوهش جاری این است که دیاسپورای عرب در چه قلمرو و یا حوزه‌هایی از توسعه در آمریکای لاتین نقش دارند و یافته‌ها نیز حکایت دارد که نخبگان عرب‌تبار در همه حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی سردمدار حرکت‌های نوین و ابتکاری در جامعه مقصد بوده، ضمن اینکه دارای پیوند عاطفی با کشور مبدأ نیز بوده‌اند و بر این مبنا ایرانیان نیز می‌توانند همین نقش را فراتر از روابط فردی به شکل گسترده برای ساختن ایران ایفا نمایند و الگوی کارکردی نخبگان عرب مدل مطلوبی برای ایرانیان خواهد بود.

کلیدواژگان: آمریکای لاتین، ایرانیان، عرب، دیاسپورا، هویت.

Arab diaspora and the issue of development in Latin America

(Lessons for Iranians)

Hadi Aalami Fariman[2]



abstract

Diaspora in the modern world is considered a concept beyond the change of geographical location of people. The metamorphosis and change of the nature of the concept of diaspora in the modern world has been achieved due to the expansion and development of digitalism and virtual communication. Today, due to online communication, the origin and destination are almost completely interconnected. they have with each other and it is based on that that two-way, group and multilateral interaction is created. This wide interaction will be in all cultural, political, social and especially economic fields. Based on this, the question of the current research is, in what territory or areas of development do the Arab diaspora play a role in Latin America, and the findings also indicate that Arab elites are the leaders of new and innovative movements in all economic, political and cultural fields. in the destination society, while having an emotional bond with the country of origin, and on this basis, Iranians can also play the same role beyond individual relationships in a wide way to build Iran, and the functional model of Arab elites is a desirable model. It will be for Iranians.

Keywords: Latin America, Iranians, Arabs, diaspora, identity.

Introduction and basic information

From a strategic point of view, two major views have been drawn in the Western Hemisphere towards the Arabs. In one point of view, they are a minority that is considered as one of the constituent elements of the identities of the adopted countries, they are respected and they play a very important and prominent role in the cultural, social and political construction of the country where they are settled. Or the explosion of the Amia cultural center in Argentina is caused by the fact that this minority is considered terrorist, destructive and indigestible in the accepted society, which is related to the religious nature of these people. What is clear now is that some Arab elites in various fields, especially economic ones, tend to lobby and do business with their home countries and have the strongest links in a network of interaction with private companies. Politicians of Arab origin are also in a cycle of political and social communication between the two regions, and they have generally been successful in diplomatic communication or public diplomacy. Because the need for these capital networks - whether in the economy or in politics and culture - It is a two-way flow and both regions benefit from each other. In particular, the United Arab Emirates has the most communication links with this region through air connections, and by understanding the new characteristics of tomorrow's globalization, it has a favorable understanding and entry into the region. The economic success of the "Arab Diaspora in Latin America" opens politics to them first at the local scale, at the provincial level, and finally at the national level. Many Latin Americans of Arab origin have held the positions of bank president, army general, governor, minister, and even presidential or presidential candidate. Today, the influence of Arab elites in Latin America is so wide that it can no longer be ignored, even though they are a minority, they have a powerful influence on the economic, political, cultural and literary structure. They have been integrated in the society and culture and have been influenced by them. Arab elites have been more influential with their many works in different fields, which needs to be investigated in each country with a specific case. Therefore, when we evaluate the role of the elites of the Arab world in Latin America, we are actually talking about a compact situation from the point of view of space and time that has shaped the structure of globalization. Many different technologies have created opportunities for people to easily transfer capital and themselves as human resources. Therefore, the roots of contemporary Arab immigrants in Latin America are related to the last decades of the nineteenth century to the middle of the twentieth century. There are very few written works or information about Latin American Arabs (Boos 2017). Because the immigrant generations are gradually integrated into the immigrant society and their previous identity is gradually fading in the next generations. Grandchildren and descendants may not be inclined to understand generational identification, but it is clear that it is impossible to think of Latin America without considering the lasting influence and contributions of Arabs living in the region.There is no documented and reliable information about the statistics of Arabs in Latin America. All information from the centers is an estimate. Most of the studies have been done by academic centers about the Arabs. Some centers estimate the number of Arabs between 14 and 30 million tons. But the more realistic figure is 10 to 12 million. About 3 million and 200 thousand Lebanese and 100 thousand to 120 thousand Palestinians in Colombia, 7 to 10 million Lebanese and 4 million Syrians in Brazil, 3 and a half million Lebanese and Syrians in Argentina, 800 thousand Syrian Arabs, 500 thousand Palestinians in Lebanon. In Chile, one million There are 100,000 Syrians, Lebanese, Iraqis, and Palestinians in Mexico and some scattered elsewhere (Khader and Blesa 2020). Arabs in Latin America have a common narrative of the successful rise of Arab businessmen from poverty to becoming millionaires. This story continues to influence the contemporary image of Arab society, which is well integrated despite maintaining specific ethnic identities. However, they suffer from discrimination. Throughout Latin America, Arabs are called "turcus" (Turkish), which is considered offensive. Most academics do not use the specific term "Arab Diaspora", but there are also differences in the focus of this research depending on the region of origin of a specific group of Arabs under investigation (Hassan 2019, 167). While the Lebanese and Syrian diaspora focuses on economic and cultural issues, writings about the Palestinian diaspora have always had political undertones. One of the important emerging topics in the studies of Arab migration to Latin America since the beginning of the 21st century is the global connection of Arab immigrant communities in different dimensions - social, communicative, economic, etc. - which is known as "transnational" in diaspora studies. Based on this, the basic question is, what effective role does the Arab diaspora play in positive development in a general sense (cultural, economic and political) in Latin American countries? The findings and identification of influential elements in different cultural, political and economic fields in different countries also show that Arab elites have played a very active role in different sectors since the beginning of their arrival in these countries, in a way that they have a positive connection and solidarity with the country. It has preserved its origin and, as an active actor, has created important roles in the dynamics and various initiatives in the destination society, in such a way that there have been many innovations in the economy, politics and culture of the origin and caused the national pride of the society. destination and origin as well have been The research method is based on the description and analysis of library data.

مقدمه و اطلاعات بنیادین

از منظر راهبردی دو دیدگاه کلان در نیمکره غربی در قبال اعراب ترسیم شده است. آنان در یک دیدگاه، اقلیتی هستند که از عناصر سازنده هویت‌های کشورهای پذیرش شده محسوب شده، محترم محسوب شده و در ساخت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور محل استقرار نقش بسیار مهم و برجسته‌ای دارند. دیدگاهی دیگر که عموماً از مسائل ۱۱ سپتامبر و یا انفجار مرکز فرهنگی آمیا در آرژانتین ناشی می‌شود که این اقلیت را تروریست، مخرب و غیرقابل‌هضم در جامعه پذیرش شده می‌دانند که به ماهیت دینی این افراد مرتبط است.

آنچه اکنون مشخص است برخی از نخبگان عرب در حوزه‌های مختلف به‌ویژه اقتصادی تمایل به لابی‌گری و تجارت با کشورهای زادگاه خود را دارند و از قوی‌ترین پیوندها در شبکه‌ای از تعامل با شرکت‌های خصوصی برخوردارند. سیاست‌مداران عرب‌تبار نیز در سیکلی از ارتباط سیاسی و اجتماعی بین دو منطقه قرار دارند و عموماً در بخش ارتباط‌گیری دیپلماتیک و یا دیپلماسی عمومی موفق عمل کرده‌اند. زیرا نیاز به این شبکه‌های سرمایه - چه در اقتصاد و یا در سیاست و فرهنگ - جریانی دوسویه است و هر دو منطقه از یکدیگر سود می‌برند. به‌ویژه امارات عربی متحده بیشترین پیوند ارتباطی را از طریق ارتباطات هوایی با این منطقه دارد و با درک ویژگی‌های جدید جهانی‌شدن فردا درک و ورودی مطلوب به منطقه دارد.

موفقیت اقتصادی "دیاسپورای عرب در آمریکای لاتین" سیاست را ابتدا در مقیاس محلی، سطح استانی و در نهایت در سطح ملی به روی آنها باز می‌کند. بسیاری از آمریکایی‌های لاتین با منشأ عرب، پست‌های رئیس بانک، ژنرالی ارتش، فرمانداری، وزیری و حتی نامزد ریاست‌جمهوری یا ریاست‌جمهوری را بر عهده داشته‌اند.

امروزه تأثیر نخبگان عرب‌تبار در آمریکای لاتین به حدی گسترده است که دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت، با وجودی که اقلیت هستند، تأثیری قدرتمند در ساختار اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ادبی دارند. این اقلیت در هر کشوری که حضور داشته‌اند، در جامعه و فرهنگ ادغام شده و تأثیر گرفته و هم تأثیر گذاشته‌اند. نخبگان عرب‌تبار بیشتر با آثار متعدد خود در حوزه‌های مختلف تأثیرگذار بوده‌اند که نیازمند بررسی در هر کشور با مورد خاص است.

بنابراین هنگامی که نقش نخبگان جهان عرب در آمریکای لاتین را ارزیابی می‌کنیم، به‌واقع از وضعیتی به هم فشرده از منظر مکانی و زمانی سخن می‌گوئیم که ساختار جهانی‌شدن را شکل داده است. نوعی تردد سریع در ارتباطات مکانی که شرایط ادغام را سرعت می‌بخشد. فناوری‌های مختلف و متعدد فرصت‌هایی برای انسان‌ها ایجاد کرده است که با سهولت سرمایه و خود را به‌عنوان نیروی انسانی جابه‌جا کنند. بر این مبنا ریشه مهاجران عرب معاصر در آمریکای لاتین مرتبط با دهه‌های پایانی قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم است. آثار مکتوب و یا اطلاعات بسیار اندکی درباره اعراب آمریکای لاتین وجود دارد ( Boos 2017). زیرا نسل‌های مهاجر به‌تدریج در جامعه مهاجرپذیر ادغام شده و هویت قبلی خود را به‌تدریج در نسل‌های بعد کم‌رنگ می‌کنند. نوه‌ها و نتیجه‌ها ممکن است تمایلی به درک شناسایی نسلی نداشته باشند. اما مشخص است که فکرکردن به آمریکای لاتین بدون درنظرگرفتن تأثیر و کمک‌های پایدار عرب‌تبار ساکن در منطقه غیرممکن است.

با شروع اواخر قرن نوزدهم و اوج‌گرفتن در سه دهه اول قرن بیستم، مهاجرانی از ترکیه، لبنان، فلسطین، مصر، سوریه، اردن و دیگران همراه با ترکیبی از مسائل سیاسی، فرهنگی و مذهبی به نیمکره غربی مهاجرت کردند. آن‌ها از منظر اقتصادی با افراد هم هویت و فرزندانشان رهبران تجاری، سیاسی و سازمان‌های فرهنگی - عربی شدند و حضور آنها در کشورهای مختلف آمریکای لاتین متفاوت است. بخش زیادی از این اعراب تبدیل به طبقه نخبگان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شدند و نه‌تنها در این منطقه، بلکه شهرتی جهانی یافته‌اند. از چهره‌های برجسته معاصر آمریکای لاتین با تبار عرب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: کارلوس اسلیم تاجر مکزیکی، شکیرا خواننده کلمبیایی، سلما هایک بازیگر مکزیکی، میشل تمر رئیس‌جمهور سابق برزیل و نایب بوکله رئیس‌جمهور کنونی السالوادور (Dale 2024).

درباره آمار اعراب در آمریکای لاتین اطلاعات مستند و موثقی در دست نیست. تمام اطلاعات مراکز تخمینی است. بیشترین مطالعات را مراکز دانشگاهی درباره اعراب انجام داده‌اند. برخی مراکز تعداد اعراب را بین 14 تا 30میلیون تن تخمین می‌زنند. اما آمار واقع بینانه تر 10تا 12 میلیون است. حدود 3میلیون و200هزار تن لبنانی و 100هزارتا 120هزار فلسطینی در کلمبیا،7تا 10میلیون نفر لبنانی و 4میلیون سوری در برزیل،3ونیم میلیون لبنانی و سوری در آرژانتین،800هزار از اعراب سوری، لبنانی که 500هزار تن فلسطینی در شیلی، یک میلیون و 100هزار سوری، لبنانی و عراقی و فلسطینی در مکزیک و برخی پراکنده در سایر جاها حضور دارند (Khader and Blesa 2020).

لذا آمار اعراب در کشورهای آمریکای لاتین دقیق و مستند نیست و آنچه مشخص است مهاجران عمدتاً از قرن 19 به بعد و قبل از جنگ جهانی اول ازکشورهای کنونی لبنان، فلسطین و سوریه یعنی بخشی از امپراتوری عثمانی به منطقه آمدند. سوری‌ها و لبنانی‌ها بیشتر به آرژانتین، برزیل و مکزیک مهاجرت کردند، در حالی که فلسطینی‌ها در شیلی و کشورهای آمریکای مرکزی ساکن شدند. نسل فعلی در این مناطق حضور دارند. مهاجرت اعراب به آمریکای لاتین پس از جنگ جهانی دوم تقریباً به طور کامل متوقف شد و سپس با نرخ نسبتاً پایینی در دهه 1990 دوباره آغاز شد. در حالی که در دوره پیشین، اکثریت قریب به اتفاق مهاجران مسیحی عرب بودند، در دهه‌های اخیر عموماً به مسلمانان تعلق داشتند. [3]

اعراب در آمریکای لاتین روایت مشترکی از صعود موفق بازرگانان عرب از وضعیت فقر به میلیونر شدن دارند. این داستان همچنان بر تصویر معاصر جامعه عرب تأثیر می‌گذارد که علی‌رغم حفظ هویت‌های قومی خاص، به‌خوبی ادغام شده است. بااین‌حال آنها از تبعیض رنج می‌برند. در سرتاسر آمریکای لاتین به اعراب «تورکوس[4]» (ترک) می‌گویند که آن را توهین‌آمیز می‌دانند. بیشتر دانشگاهیان از اصطلاح خاص «دیاسپورای عرب[5]» استفاده نمی‌کنند، اما تفاوت‌هایی نیز در تمرکز این تحقیقات بسته به منطقه مبدأ گروه خاصی از اعراب مورد بررسی وجود دارد (Hassan 2019, 167).

دیاسپورای لبنان و سوریه بر مسائل اقتصادی و فرهنگی متمرکز است، نوشته‌های مربوط به دیاسپورای فلسطینی همیشه دارای رنگ‌های سیاسی بوده‌اند. یکی از موضوعات نوظهور مهم در مطالعات مهاجرت اعراب به آمریکای لاتین از آغاز قرن بیست و یکم، ارتباط جهانی جوامع عرب مهاجر در ابعاد مختلف - اجتماعی، ارتباطی، اقتصادی و غیره است - که در مطالعات دیاسپورا به‌عنوان "فراملی" شناخته می‌شود. بر همین مبنا پرسش اساسی این است که دیاسپورای عرب چه نقش مؤثری در توسعه مثبت به معنای عام (فرهنگی، اقتصادی و سیاسی) در کشورهای آمریکای لاتین دارد؟ یافته‌ها و شناسایی عناصر تأثیرگذار در حوزه‌های مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کشورهای مختلف نیز نشان می‌دهد که نخبگان عرب از ابتدای ورود به این کشورها نقش بسیار فعالی در بخش‌های مختلف داشته، به‌نحوی‌که هم پیوند و همبستگی مثبتی با کشور مبدأ خود را حفظ کرده و هم به‌عنوان بازیگر فعال، نقش‌های مهمی را در پویایی و ابتکارات مختلف در جامعه مقصد ایجاد کرده، به‌نحوی‌که در اقتصاد، سیاست و فرهنگ مبدأ نوآوری‌های بسیار زیادی بوده‌اند و موجب مباهات و غرور ملی جامعه مقصد و مبدأ نیز بوده‌اند. روش پژوهش بر اساس توصیف و تحلیل داده‌های کتابخانه‌ای انجام شده است.

پیشینه پژوهش

یکی از مهم‌ترین دلایل برای نگارش مقاله پژوهشی این است که تاکنون کتاب و مقاله درباره دیاسپورای اعراب در آمریکای لاتین به زبان فارسی نوشته نشده است. کتاب‌های موجود به زبان انگلیسی نیز اندک هستند، اما شماری از مقالات موضوع را بررسی کرده‌اند. دلیل کمیابی موضوع نیز مشخص است، کار درباره دیاسپورا معمولاً نیاز به پژوهش میدانی و تحقیقات محلی و منطقه‌ای دارد و کمتر مبانی نظری می‌تواند آن را پوشش دهد. حتی بیشتر منابع خارجی نیز با شیوه گزارش میدانی تهیه شده‌اند. بر همین مبنا در این مقاله سعی شده است تا از آخرین پژوهش‌های موجود بهره گرفته شود.

توبیاس باس[6] در کتاب شناسی آکسفورد با عنوان «دیاسپورای عرب در آمریکای لاتین» به تاریخ و مهاجرت دیاسپورای عرب معاصر در آمریکای لاتین از دهه‌های پایانی قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم اشاره دارد ( Boos 2017) و به چند مقاله عمده در اینباره استناد کرده است:

بائزا سیسیلیا (۲۰۱۴) در مقاله فلسطینی‌ها در آمریکای «بین همسان‌سازی و ملی‌گرایی از راه دور» تاریخی دقیق از توسعه جوامع فلسطینی در آمریکای لاتین و به‌ویژه شیلی ارائه می‌دهد. این مقاله پویایی‌های سیاسی و تشکل‌های فراملی را که جوامع فلسطینی در آمریکای لاتین را به سایر جوامع فلسطینی در سراسر جهان متصل می‌کند، توصیف می‌کند و از دیدگاه فراملی از ارتباط جوامع مذکور با روابط جهانی حمایت می‌کند. ( Boos 2017)

برجین جیلداس (۲۰۰۸) در کتاب «سوری‌ها و لبنانی‌ها در آمریکای جنوبی (۱۹۱۸-۱۹۴۵)» بر نقش مهم دولت فرانسه در شکل‌گیری هویت‌های ملی در میان سوری‌ها و لبنانی‌های مقیم آمریکای لاتین پس از پایان امپراتوری عثمانی تمرکز دارد. در این زمان، لبنان و سوریه تحت فرمان فرانسه بودند که سعی در ترویج هویت سوری و لبنانی داشت و این امر به‌شدت بر توسعه بعدی جوامع عرب در آمریکای لاتین تأثیر گذاشت. ( Boos 2017)

ایگناسیو کلیچ و جفری لسر (۱۹۹۸) به‌عنوان ویراستار کتاب «مهاجران عرب و یهودی در آمریکای لاتین، تصاویر و واقعیات» در مجموعه‌ای از مقالات به جنبه‌های مختلف مهاجرت و فرهنگ‌پذیری اعراب و یهودیان در آمریکای لاتین می‌پردازند و بررسی می‌کنند که چگونه نخبگان آمریکای لاتین که مشتاق تغییر ترکیب قومی کشورهای خود بودند، از ورود اعراب و یهودیان احساس خطر کردند. کتاب در ۱۱ فصل به شکل دقیق به هم‌زیستی اعراب و یهودیان در نیمه اول دهه ۱۹۰۰ آرژانتین، به نقش اعراب و یهودیان در توسعه کارائیب کلمبیا ۱۸۵۰-۱۹۵۰ و حضور اقتصادی عرب - یهود در سن پدرو سولا، پایتخت صنعتی هندوراس، وضعیت اقتصادی و اجتماعی مهاجران یهودی و عرب در بولیوی، تاریخ قومی، ناسیونالیسم و فراملیت‌گرایی در فرهنگ‌های عرب و یهودی آرژانتین، تاریخ‌نگاری مهاجرت یهودیان به آرژانتین می‌پردازد (Klich and Lesser 1998).

کوین فانک[7] (۲۰۲۲) در کتاب تحقیقی و ارزشمند به نام «ریشه‌های جهانی‌شدن، نخبگان تجاری عرب آمریکای لاتین و سیاست تصویرسازی جهانی» درباره ارتباطات اعراب با آمریکای لاتین در ابعاد ملی، منطقه‌ای و جهانی‌شدن در کشورهای برزیل، شیلی، آرژانتین منتشر کرده است که حاوی اطلاعات بسیار خوبی برای درک ارتباط نخبگان عرب فعال در منطقه است. ضمن اینکه حاوی اطلاعات جزئی درباره نخبگان عرب است. در کتاب به افرادی از نخبگان عرب اشاره دارد. مثلاً در شیلی به دیِگو ماخول[8] مدیر ارشد در دستگاه توسعه بین‌المللی شیلی و مؤسس یک گروه تجاری بخش خصوصی عرب - شیلی اشاره می‌کند که پس از آن توسط دولت شیلی برای خدمت در یک موقعیت دیپلماتیک سطح بالا در خاورمیانه منصوب شد. یا دکتر رافائل بیشارا[9] اقتصاددانی با تحصیلات که بنیان‌گذار و برای چندین دهه به‌عنوان مدیر یک گروه تجاری آرژانتینی با تمرکز بر لبنان بود. دیم الحسنی[10] و عقیل قاسم[11]که هر دو از مدیران ارشد یک انجمن تجاری برزیلی عراق هستند، به سوابق و فعالیت‌های این افراد و یا افراد مشابه در ونزوئلا به شکل کامل پرداخته شده است ( Funk 2022).

کریستیان ریچی (۲۰۲۳) در کتاب دیاسپورای عربی - آفریقایی در اسپانیا، پرتغال و آمریکای لاتین مباحث بسیار جالب‌توجهی درباره تأثیرات فرهنگی و جریان‌های ادبی و به طور دقیق جریان‌های نخبگان هنرمند را در کشورهای شیلی، آرژانتین و کلمبیا مطرح کرده است. (Ricci 2023)

چارچوب نظری پژوهش

واژه دیاسپورا تا چند دهة اخیر واژه پر کاربردی نبوده است و تا دهه ۱۹۷۰ میلادی به‌ندرت از آن در مباحث آکادمیک استفاده می‌شد، اما به‌تدریج به یکی از کلیدواژه‌های رایج نه‌تنها در نوشتار آکادمیک بلکه در فرهنگ عامه تبدیل شد. بیشتر مباحث اولیه در مورد دیاسپورا به شکل قاطعانه‌ای ریشه در یک وطن انتزاعی داشتند که در ابتدا مستقیماً به گروه یهودی‌ها می‌پرداختند؛ اما همان‌طور که مفهوم دیاسپورا شروع به بسط و گسترش کرد، موارد دیگر را نیز شامل شد، در واقع چنین پارادایمی در مفهوم دیاسپورا بر اساس دیاسپورای یهودی به‌عنوان نمونه‌ای کلاسیک مفهوم‌سازی شده بود. نخستین تئوری دیاسپورا اولین‌بار در مقاله‌ای تحت عنوان” دیاسپورا های بسیج شده و پرولتاریایی” نوشتة گابریل شفر[12] پدیدار شد (کاظمی ۱۳۹۹).

برخی گروه‌های مهاجر که اندرسون آن‌ها به‌عنوان “ناسیونالیست‌های از راه دور” عنوان کرده است به دلیل تداوم مداخلاتشان در سیاست‌های وطن که گاهی شامل حمایت از جنبش‌های تروریستی یا فراملی‌گرایی می‌شود، به‌عنوان دیاسپورا شناخته می‌شوند. این گسترش مفهومی به طور فزاینده ما را با انواع دیگری از دیاسپوراهای فرضی مانند دیاسپورای دیکسی، دیاسپورای یانکی، دیاسپورای سفید، دیاسپورای لیبرال، دیاسپورای دگرباش، دیاسپورای بنیادگرا و… روبه‌رو می‌کند. (کاظمی ۱۳۹۹)

رویکرد بروبیکر نسبت به این مسئله منتقدانه است او با قراردادن واژة دیاسپورای در داخل گفتاورد برآن است تا بر مرزهای معنایی آن تأکید کند. او معتقد است برخلاف پراکندگی مفهومی، می‌توان سه عنصر اصلی تشکیل‌دهندة مفهوم دیاسپورا در بیشتر تعاریف و مباحث در مورد این پدیده درک کرد. پراکندگی به معنای اجبار، گرایش به وطن به‌عنوان یک منبع معتبر از ارزش‌ها، هویت و وفاداری و مرز که شامل حفظ یک هویت متمایز در جامعه یا جوامع میزبان می‌شود. مرز همان چیزی که است که فرد را قادر می‌سازد تا از دیاسپورا به‌عنوان یک جماعت متمایز حرف بزند که توسط یک همبستگی متمایز و فعال و همچنین روابط اجتماعی نسبتاً متراکم گردآمده، مرزهای دولتی را شکسته و اعضای دیاسپورا را در کشورهای مختلف در یک جماعت فراملی به هم پیوند داده است. (کاظمی ۱۳۹۹)

به‌طورکلی، دیاسپورا، بیان‌کننده رابطه میان یک جمعیت و سرزمین مادری‌شان است که از آن دور افتاده‌اند و بدون توجه به تمایزهای موجود میان گروه‌ها، برای توصیف همه جمعیت‌های بدون سرزمین یا فراملیتی (افرادی با اصالتی متفاوت از سرزمینی که در آن زندگی می‌کنند) به کار گرفته می‌شود. هرچند دیاسپورا واژه پرکاربردی در حوزه علوم اجتماعی و مهاجرت است، اما از نظر دلالت‌های معنایی و نظری، همچنان واژه‌ای چالش‌برانگیز است و بحث‌هایی چون نوع مهاجرت (اختیاری/ اجباری)، هویت (حفظ هویت پیشینی یا ساخت هویت جدید) رابطه با سرزمین مادری و سرزمین میزبان (اجتماع مهاجران خواهان پیوستگی با سرزمین مادری یا عدم پیوند و گسست با کشور میزبان) دررابطه‌با آن مطرح است. (خزائی ۱۳۹۹, ۷۲)

در دیاسپورا سه تعریف باز، طبقه‌بندی‌شده و متقابل وجود دارد. در تعریف باز از دیاسپورا مؤلفه"حفظ پیوند و رابطه با سرزمین مادری"و" ِداشتن رابطه عاطفی و مادی محکم و تنگاتنگ با سرزمین زادگاه مورد تأکید است. ر تعریف طبقه‌بندی‌شده، یا تأکید بر معیارها همچون"میزان جمعیت مهاجر"در بیرون از سرزمین مادری است و یا بر مؤلفه‌هایی چون"نگهداشت یک حافظه جمعی از سرزمین مادری، پذیرفته‌نشدن جمعیت مهاجر از سوی جامعه میزبان، حفظ تصویر آرمانی از وطن به‌مثابه هدف و انگیزهای برای بازگشت و نیز، اعتقاد گروهی به تعهد برای مرمت و امنیت سرزمین مادری تأکید می‌شود. تعریف متقابل از دیاسپورا، در سال‌های 1980 اهمیت یافته و متأثر از اندیشه پست‌مدرن و نقد مدرنیته، به‌ویژه در کارهای میشل فوکو و رویکردهای مطالعات فرهنگی در مورد خرده‌فرهنگ‌ها، زیردست‌ها، یا جمعیت‌های پسااستعماری، کارگران، اقلیت‌ها و مهاجران است. بیشترین تأکید در این تعریف از دیاسپورا، بر"نقطه آغاز مهاجرت، نگهداشت هویت نخستین و یکسان باوجود پراکندگی جمعیت"و همچنین، درپیش‌گرفتن یک بازاندیشی پست‌مدرنیستی به نفع هویتی پارادوکسال و هیبریدی است. (خزائی ۱۳۹۹, ۷۵-۷۷)

در دیاسپورا به درهم تنیدگی به روش‌های، پیوسته و پیچیده‌ای ازعوامل ساخت هویتی نیز اشاره دارد که به برخی از آنها مثل نژاد، طبقه، جنسیت، ملیت، مذهب، توانایی جسمانی/ناتوانی، قومیت، سن می‌توان اشاره کرد. این عوامل درهم تنیده با تلاقی، همکاری و همپوشانی با سیستمهاو مکانیسم‌های اجتماعی مختلف مراتب طرد، استثمار و تبعیض اجتماعی متعدد را برای گروه‌های مختلف ایجاد می‌کنند. از اینرو، درهم تنیدگی تأثیر همزمان، پرتنش، انعطاف ناپذیر، متغیر و مستقیم عوامل متعدد و گوناگون بر وضعیت اجتماعی، هویت‌های اجتماعی و جایگاه‌های اجتماعی درطبقه بندی قدرت و برتری را برجسته می‌کند. درحقیقت، عوامل موجود می‌توانند پیچیدگی‌های درهم تنیدگی را افزایش دهند و هویت‌های چندگانه/ترکیبی ایجاد کنند. به همین ترتیب، رویکرددرهم تنیدگی برجایگاهی که فرد به‌عنوان یک کل جدا نشدنی اشاره می‌کند. (پورعلی, اسلامیه و چاوشیان ۱۴۰۳, ۲۹۴-۲۹۵)

مدلی که می‌تواند یک دیاسپورای کامل را به تصویر بکشد شامل مراحل: تاریخ پراکندگی، حافظه تاریخی مکانی که ریشه هویتی فرد در آنجاست، بیگانگی در کشور جدید، تمایل به بازگشت به وطن اصلی، حمایت‌های مداوم از وطن اصلی و حس تعلق و هویت جمعی به‌مثابه یک گروه است. مفهوم دیاسپورا در بستر جغرافیا شکل می‌گیرد. جغرافیا و دیاسپورا که یک نقطه عزیمت برای جغرافی‌دانان در مطالعه دیاسپورا، ماهیت رابطه دیاسپورای قلمرو است. مردم در فضا و ارتباطات فراملی بین مردم و مکان هستند. جغرافیا به‌وضوح در قلب دیاسپورا نهفته است. رویکرد جغرافیایی در توانایی بالقوه آن برای ارزیابی و فهم دیاسپورا به‌مثابه یک فریاد که در آن فضا، مکان وزمان می‌تواند به‌عنوان حد و بیکران در سازه‌های هویتی که جامعه و دولت و ملت دیده می‌شوند، نهفته باشد. (حاتمی ۱۳۹۶, ۶۷-۷۰)

یک دیاسپورای اجتماعی ابتدا به وجود می‌آید و سپس با بدهی زندگی می‌کند، بدهی به هر چیزی که در یک مکان معین، بین کسانی که می‌خواهند پیوند برقرار می‌کند. گروه‌بندی‌کردن و حفظ روابط از راه دور با گروه‌های دیگر که اگر چه در جای دیگری مستقر هستند، اما هویت مشترکی را به دنبال دارند. این پیوند می‌تواند به اشکال مختلف مانند خانواده، اجتماع، اعتماد وجود داشته باشد. روابط عجیب، اجتماعی - سیاسی و اقتصادی یا خاطره مشترک یک فاجعه یا آسیبی که توسط اعضای دیاسپورا یا آنها متحمل شده‌اند. اجداد یک دیاسپورا دارای یک سرمایه نمادین است که قادر به بازتولید و غلبه بر مانع است. یک دیاسپورا در محل فعلی سکونت خود، کل مجموعه را با هم متحد در مکان‌های خرد (مثلاً محله‌های شهر یا روستاها) اشغال شده یا توسط کسانی که آنها را متعلق به خود می‌دانند عبور می‌کنند. هر کدام از اینها مکان‌ها به‌عنوان مرکزی در قلمرویی عمل می‌کنند که در آن نزدیکی‌های اجتماعی سرکوب می‌شوند. همه دیاسپوراها در شبکه‌های فضایی - اجتماعی لزوماً در حال گسترش سرزمینی هستند. زیرا هم‌مکان‌های خاطره و هم‌مکان‌های حضور را جمع می‌کنند. ( Chen, Bandara and Sanford 2024, 137-148)

اصطلاح «دیاسپورا» اغلب بیشتر جنبه استعاری دارد و می‌توان به شش مورد اساسی محدود کرد. تمرکز حول پراکندگی تحت‌فشار، انتخاب مقصد، شناسه، آگاهی واحد، فضای شبکه‌ای، مدت‌زمان روابط فراملی و روابط استقلال از جوامع میزبان و مبدأ. مهاجران دیاسپوریک تجربه پراکندگی در شامل چندین نسل پس از اولین مهاجرت. آنها هویت خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده‌اند. دیاسپورا تمایل دارد که یک شکل‌گیری اجتماعی مستقل از میزبان و جوامع مبدأ به لطف فرهنگ متعدد آن انجمن‌های فرهنگی، سیاسی، مذهبی، حرفه‌ای. دیاسپورا در اقتصاد شبکه‌ها بازیگران نامرئی در تجارت بین‌المللی هستند که مسیری را برای فراملیت ایجاد می‌کنند که شامل (1)مزیت‌های تجاری کارآفرینی مهاجر فراملی، (2) عوامل تعیین‌کننده تبدیل‌شدن به یک کارآفرین مهاجر فراملی، (3) شبکه‌های فراملی مهاجران، (4)تأثیرات اقتصادی کارآفرینی مهاجر فراملی بر کشورهای داخلی و میزبان (5) اینکه آیا محیط‌های محلی موفقیت کارآفرینی را ممکن می‌کند یا از آن جلوگیری می‌کند. بانک جهانی نشان می‌دهد که وجوه ارسالی از جمعیت‌های دیاسپورا در سراسر جهان بالغ بر 630 میلیارد دلار در سال 2022 (بانک جهانی، 2023)بوده است. ( Chen, Bandara and Sanford 2024, 137-148)

پیوند بین دیاسپورا و فراملی‌گرایی و چندفرهنگی، گرچه هریک از این واژگان اشاره به روندی خاص دارد، اما دیاسپورا اغلب به گروه‌های ملی و مذهبی اشاره دارد که به دلیل مهاجرت خارج از سرزمین اصلی زندگی می‌کنند. این‌ها به‌صورت فرماسیون فعال شبکه‌ای، گروهی و سازمانی عمل می‌کنند؛ لذا بین فراملی‌گرایی و دیاسپورا ارتباط منطقی هست. (baubock , rainer; faist, thomas;& ohters 2010, 9)

دیاسپورا چند ویژگی دارد. ۱- دیاسپورا و رویکردهای فراملی با ارتباط شدید با سرزمین‌های محلی یا لابی‌های آن دارد. ۲- حفظ روابط مستمر مهاجران با کشورهای مبدأ و یا مشارکت در جنبش‌های اعتراضی . ۳- دیاسپورا و فراملی‌گرایی ممکن است ارتباطی با جهانی‌شدن نداشته باشند، بلکه به حق مهاجرت مربوط باشد که در لیبرال دمکراسی‌ها از حقوق اساسی شهروندان است و بیشتر به حق تعیین سرنوشت جمعی اشاره دارد و بیشتر متمرکز بر تمایز فرهنگی در مسائلی مانند جوامع مذهبی و ملیت و عملکرد اجتماعی مرتبط باشد. (baubock , rainer; faist, thomas;& ohters 2010, 16)

دیاسپوراها در عرصه بین‌المللی قادر به تأثیرگذاری در موضوع سیاست خارجی کشورهای مبدأ و مقصد نیز هستند. دیاسپورا ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻣﯿﺰان اﺛﺮگذاری ﺑﺮ اﻣﻮر ﺑﻪ دو دﺳـﺘﻪ دﯾﺎسپوراهای ﻓﻌـﺎل و دﯾﺎسپوراهای ﻣﻨﻔﻌﻞﻗﺎﺑﻞ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. دﯾﺎﺳپوراﻫﺎی ﻣﻨﻔﻌﻞ آن دﺳﺘﻪ از دﯾﺎﺳپوراﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ که ﻧﻪ ﺑـﻪواﺳـﻄﻪ ﻋﻤﻞ و اﺛﺮگذارﯾﺸﺎن که ﺑﻪواﺳﻄﻪ روﯾﺪادﻫﺎی ﺧﺎص ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪ رواﺑﻂ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ اﻓﺰوده می‌شوند. اﻏﻠﺐ، اﯾﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ وقتی اﺗﻔﺎق می‌افتد که گروه دﯾﺎسپور در ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﻣﯿﺰﺑﺎن ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ کمک کشور ﻣﺒﺪأ ﯾﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎنی می‌شود. دﺳﺘﻪ دوم دﯾﺎسپورها ﺑﺎزیگران ﻓﻌﺎلی هستند که توانایی و انگیزه اﺛﺮگـﺬاری ﺑـﺮﺳﯿﺎﺳـﺖ ﺧﺎرجی کشور ﻣﯿﺰﺑﺎن و ﻣﺒﺪأ ﺧﻮد را دارﻧﺪ. دﯾﺎسپوراها مخصوصاً ً آﻧﻬﺎیی که در ﺟﻮاﻣـﻊ ﻟﯿﺒـﺮال دﻣﻮکراتیک ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﻏﻠﺐ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺄﺛﯿرگذاری ﺑﺮ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧـﺎرجی کشور ﻣﯿﺰﺑـﺎن در ﻣﻘﺎﺑـﻞ کشور زادگاهشان به ﻋﻨﻮان گروه‌های ذیﻧﻔـﻮذ ﺳـﺎزﻣﺎﻧﺪهی می‌شوند. در واﻗـﻊ، در ﺟﻮاﻣـﻊ دﻣﻮکراتیک گروه‌های قومی دیاسپورا به‌مثابه بخشی از جامعه مدنی تکثرگرا ﯾﺎ وزﻧﻪ ﺗﻌـﺎدل نخبگان سیاسی به شمار می‌روند که می‌توانند ﺑـﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺳﯿﺎﺳﺖ کشور خاستگاه را از ﺧـﺎرج (از ﻃﺮﯾـﻖ ﺳـﺮﻣﺎﯾﻪگـﺬاری و ﺗـﺄﻣﯿﻦ وﺟـﻮه جنبش‌های ﺧﺎص ﯾﺎ اﻧﺘﺸﺎر دیدگاهشان در ﺧﺼﻮص ﺳﯿﺎﺳﺖ و ﻫﻮﯾﺖ ملی) ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﯿﺮ ﻗـﺮار دﻫﻨﺪ و ﯾﺎ در کشور ﻣﯿﺰﺑﺎن ﺑﺮ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرجی آن کشور ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺮزﻣﯿﻦ اﺻلی اﺛﺮ بگذارند. در برخی کشورها، دﯾﺎسپوراها همچنین ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ از ﻃﺮﯾﻖ ﻧﻤﺎﯾﻨـﺪگی ﺳﯿﺎﺳـی در کشور ﻣﺒﺪأ اﻋﻤﺎل ﻧﻔﻮذ می‌کنند. به ﻫﺮ ﺣﺎل، دﯾﺎسپوراها ممکن اﺳﺖ در وﺟﻪ ﻣﺜﺒﺖ، ﻣﻨﺒﻊ ﺑﺴـﯿﺞ ﻧﯿـﺮوی اﻧﺴـﺎنی، ﺳـﺮﻣﺎﯾﻪ، ﺗﺤﻮﻻت در ﺣﻮزه ﻓﻨﺎوری و اﯾﺠﺎد اﺷﺘﻐﺎل ﺑﻪ ﻧﻔﻊ کشور ﻣﺒﺪأ و ﯾﺎ در وﺟﻪ ﻣﻨﻔـی، ﻣﻨﺒـﻊ ﺗـﺄﻣﯿﻦ ﻧﯿﺮو و ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ و فکر ﺑﺮای گروهﻫﺎیﺧﺮابکار ﯾﺎ ﺟﺪاییﻃﻠﺐ در ﻣﻘﺎﺑﻞ کشور ﻣﻮﻃﻦ ﺧﻮد ﺑﺎﺷﻨﺪ. (واعظی ۱۳۹۲, ۳۱-۳۳)

در مجموع به‌رغم تنوع و گوناگونی شکل‌های مهاجرت، برابر باور کوهن چند خصیصه کلیدی با هم اشتراک دارند: حرکتی داوطلبانه یا اجباری از یک سرزمین مادری به منطقه و یا مناطقی جدید؛ - خاطره‌ای مشترک درباره سرزمین مادری، پایبندی به حفظ این خاطره و ایمان به امکان بازگشت نهایی؛ - هویت قومی نیرومندی که در طول زمان و مکان پابرجا می‌ماند؛ حس همبستگی با اعضای همان گروه که در سایر مناطق زندگی می‌کنند؛ درجه‌ای از تنش و اصطکاک در مناسبات میان مهاجران و جوامع میزبان؛ توان ایفای سهم خلاق و ارزشمند در جوامع میزبان کثرت‌گرا. (گیدنز ۱۳۸۹, ۳۸۲)

دیاسپورای فرهنگی لاتینی عرب‌تبار

بسیاری از نویسندگان تلاش کرده‌اند داستان زندگی مهاجران خاورمیانه به آمریکای لاتین را روایت کنند که امین معلوف در «ریشه‌ها» [13] (2004) از سفر اعضای خانواده‌اش به کوبا، رافائل کانفیانت[14] در رمان خود سفر پرفرازونشیب یک مهاجر سوری به مارتینیک در اوایل قرن بیستم را توصیف می‌کند. این مجموعه آثار «آداب مهاجر[15]» (ادبیات دیاسپورا) نامیده می‌شود که خلیل جبران نمادترین نویسندگان آن است. بخش زیادی از مهاجران مسلمان پرتغالی - معروف به موریسکوس یا مورها[16] - که به برزیل مهاجرت کرده‌اند تمایل به کسب اطلاعات در مورد اولین مهاجران مسلمان در آمریکای لاتین دارند. اما جامعه لبنانی و سوری تبار در آرژانتین هرگز علاقه زیادی به چنین موضوعاتی نشان نداده است. برخی از نخبگان عرب در برزیل دوست دارند خود را اروپایی ببینند، اما بخش زیادی نیز ترکیبی از مردم بومی، آفریقایی‌ها، اروپایی‌ها و همچنین مورها هستند (Lima 2024).

روایتی‌هایی وجود دارد که مسلمانان و اعراب نه‌تنها با مهاجران از اندلس، بلکه با آفریقایی‌هایی که به‌عنوان برده آورده شده‌اند و موج عظیم مهاجران سوری و لبنانی که از آن زمان به برزیل آمده‌اند، سهم تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری مردم برزیل در پایان قرن 19 داشته و شیوه‌های زندگی مردم را در سطوح مختلف تغییر دادند ( Oualalou 2017).

دیدگاه‌های مخالفی نیز وجود دارند که درباره هویت اسلام اعراب موضع‌گیری می‌کنند. کتاب‌های حاوی این دیدگاه‌ها به نقش عرب‌زبانان (مسیحیان، یهودیان و مسلمانان) در دیاسپورا در سرتاسر آمریکای لاتین اشاره می‌کنند و بر تولید هویت‌هایی به‌عنوان سوری/لبنانی، ترک، مسلمان و موریسکو در این قاره تأکید می‌کنند. اول اینکه اکثر عرب‌زبانانی که به این منطقه مهاجرت کردند مسیحی و یهودی بودند نه مسلمان؛ بنابراین ارتباط بین زبان و فرهنگ عربی و دین اسلام خطی نیست. حضور مهاجران عرب‌زبان و مسلمانان غیرعرب در آمریکای لاتین ناشی از مجموعه‌ای از امواج مهاجرتی از ابتدای اسکان اروپایی‌ها در این قاره بوده است. در نیمه دوم قرن نوزدهم، عرب‌زبانان امپراتوری عثمانی که در حال گذراندن فرایند مدرنیزاسیون بود، گروهی متمایز از مهاجران به قاره آمریکا را تشکیل دادند که عمدتاً از لبنان و سوریه امروزی و مسیحیان مارونی و ارتدوکس بودند. این گروه‌ها در آمریکای لاتین با جوامع محلی تعامل داشتند و فرهنگ‌های پیچیده‌ای را شکل می‌دادند که دائماً در حال تغییر هستند و خود را دوباره طراحی می‌کردند که توسط دیاسپورای معاصر تغذیه می‌شد. مهاجران لبنانی در جامعه برزیل و ارتقای اجتماعی آنها به موقعیت‌هایی از دست‌فروشان (شغل رایج این گروه در سراسر قاره آمریکا) تا متخصصان لیبرال، پزشکان و در نهایت سیاست‌مداران می‌رسد ( Mota 2020, 821-824).

زمان ورود اولین مهاجران به فرصت‌های ارائه شده توسط بازار مرتبط است. در دستور کار مطالعات پسااستعماری، نویسندگان، مطالعات خود را بر مسلمان شدن متمرکز می‌کنند و ذات‌گرایی نهفته در این زمینه مطالعاتی را رد می‌کنند. آنها استدلال می‌کنند که مفهوم مناطق جهان، جغرافیا را به‌عنوان واحدهای فرهنگی محدود کرده است و درک مبادله، گردش و تاریخی بودن فرهنگ را تیره کرده است. رویه روش‌شناختی اتخاذ شده در این کتاب‌ها را می‌توان «شک‌گرایی خلاق» توصیف کرد. هنگامی که ارتباطات آمریکا با جامعه جهانی مسلمانان در مرکز بحث قرار می‌گیرد، موضوعات جدیدی هست که عبارت‌اند از (1) تولید هویت‌های جدید مسلمانان در آمریکای لاتین و کارائیب در تقابل با امپریالیسم ایالات متحده یا همگن سازی هویت‌های ملی اروپامحور و مسیحی. (2) گردش افکار در میان روشنفکران مسلمان در سرتاسر جهان که مدارهایی غیر از اقیانوس اطلس غربی را برجسته می‌کند و (3) تأثیر مفهوم نژاد بر هویت‌های اسلامی در قاره آمریکا. شرق‌شناسی‌های آمریکای لاتین گواه برداشت‌هایی از اسلام و جهان‌های عرب (مسلمان یا غیر مسلمان) است که تخیلات، کلیشه‌ها، نفرت‌ها و افسون‌ها را می‌سازند. بنابراین، گفتارهای مهاجرت و اسلام عرب زبانان و در مورد آن، عناصر سازنده تجربیات آمریکای لاتین به‌عنوان یک کل هستند که تاریخ طولانی نادیده گرفته شده‌ای را باز می‌کنند ( Mota 2020, 821-824).

با ذکر موضوع‌محوری قبلی مشخص است بین مسلمانان و اعراب آمریکای لاتین باید تفکیک قائل شد. انجمن پیو با حمایت مالی دانشگاه دفاع ملی میزگردی با موضوع «اسلام و جنگ جهانی علیه تروریسم در آمریکای لاتین» برگزار کرد. برخی اظهارات و یافته‌های کلیدی به شرح زیر بود:1- تعداد مسلمانان در آمریکای لاتین حدود 6 میلیون نفر یا 1.2 درصد از جمعیت تقریباً 500 میلیونی است. جمعیت مسلمانان عمدتاً سنی هستند که اساساً مطابق با نسبت آن در سراسر جهان است که حدود 84 درصد سنی و 16 درصد شیعه هستند.2- دو مدل از جوامع در آمریکای لاتین هست. اول، جوامعی که توسط مهاجران تأسیس شده‌اند. مهاجرانی از هند، پاکستان یا اندونزی هستند که به سورینام، گویان و ترینیدادوتوباگو آمده‌اند. نسبت مسلمانان در این کشورها نسبت به جمعیت، بیشترین نسبت را در آمریکای لاتین دارد. مدل دوم، جوامع مسلمانی است که توسط مهاجران سوری، لبنانی و فلسطینی تأسیس شده است. بدین ترتیب مذهب آنها خصلت قومی پیدا کرد. این شخصیت قومی از اواخر دهه 1990 شروع به تغییر کرد، زمانی که اسلام به طور گسترده وارد صحنه بین‌المللی شد ( de Oliveira 2006).

انواع دیگری از جوامع را داریم - جوامع مسلمانی که توسط تازه مسلمانان یا نوکیشان تأسیس شده‌اند که یک پدیده کاملاً جدید است. ما چند نمونه از آن جوامع در مکزیک، هائیتی، کوبا و اکوادور داریم. این تازه مسلمانان عموماً دانشجویانی هستند که در حین تحصیل در اروپا و ایالات متحده به اسلام گرویدند. سپس برخی به کشورهای مسلمان می‌روند تا درباره اسلام و اشاعه بیشتر بیاموزند. این جوامع 1% بسیار فعال‌تر و پویاتر از جوامعی هستند که توسط مهاجران راه اندازی شده‌اند.2 - مهاجران عرب که این جوامع را راه‌اندازی کردند، اکنون به یک موقعیت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی تعلق دارند که در جوامعی خود بسیار بالاتر از حد متوسط است. برخلاف مسلمانان اروپایی، این جوامع با طرد اجتماعی همراه نیستند. این عامل باید در نظر گرفته شود: موقعیت و جذب آسان مسلمانان در مهاجرت به فرهنگ‌های آمریکای لاتین عامل مهمی است که باید در بررسی جوامع مسلمان در آمریکای لاتین مورد توجه قرار گیرد.3 - تازه مسلمانان یا نومسلمانان نقش فزاینده‌ای ایفا می‌کنند. آنها تنها امکان رشد اسلامی در آمریکای لاتین را نشان می‌دهند، زیرا مهاجرت مسلمانان رو به کاهش بوده است. تازه مسلمانان و نوکیشان تأکید بیشتری بر جنبه‌های مذهبی و پاکدامنی عمل خود دارند و تلاش بیشتری برای جذب شرکت کنندگان جدید می‌کنند. حضور آن‌ها در جوامعی که توسط مهاجران تأسیس شده‌اند، تنش‌هایی را بین آن‌ها و افراد مسلمان به دنیا آمده، ایجاد می‌کند. حضور نوکیشان منجر به تاکید بیشتر بر مطالبه حقوق دینی برای جامعه مسلمانان در حوزه عمومی و کاهش علاقه به مسائل سیاسی بین‌المللی مرتبط با خاورمیانه شده است.4 - توجه به خصلت فراملی این دین و حرکت دائمی اعضای آن در کشورهای مسلمان اهمیت دارد. شیوخ برای اجرای فعالیت‌های مذهبی می‌آیند. متولدین و تازه مسلمانان برای تحصیل و زیارت مکه می‌روند.5 - نقش کمک‌های بین‌المللی کشورهای مسلمان در جامعه آمریکای لاتین یکی دیگر از ویژگی‌های مهم اسلام در آمریکای لاتین است. بیشتر این کمک‌های مالی از سوی دولت عربستان سعودی و سازمان‌های بین‌المللی تامین می‌شود. 6- هر جامعه یا مسجد مستقل از بقیه است و بنابراین ویژگی‌های خاص خود را دارد که بیشتر به پروتستان‌ها شباهت دارد تا کاتولیک‌های رومی. 7- جزیره مارگاریتا حدود 4000 نفر مسلمان دارد که اکثرا لبنانی و فلسطینی و عمدتاً بازرگان هستند. پس می‌توان گفت که هم جوامع دارای ویژگی قومی‌تری هستند و هم مهاجرت آنها جدیدتر است. در مورد ایجاد هسته‌های تروریستی، این هرگز ثابت نشده است. رسانه‌ها در مورد تهدید در ارتباط با جوامع مسلمان منطقه اغراق کرده‌اند و واقعیت کاملاً متفاوت از آن چیزی است که به تصویر کشیده شده است. یک اقتصاد غیرقانونی بزرگ در این منطقه رشد می‌کند، اما این لزوماً به این معنا نیست که جامعه مسلمان به‌عنوان یک کل درگیر است.8 - اتفاقات ایران و در عربستان سعودی به طور بالقوه می‌تواند در آمریکای لاتین تأثیر بگذارد.9 - در آمریکای لاتین واقعاً اهداف بزرگ زیادی برای تروریسم وجود ندارد. چه کسی به برزیل حمله می‌کند؟ معمولاً خصومتی با برزیلی‌ها وجود ندارد. احتمالاً گروهی از حزب الله و یک شبکه وجود دارد. شاید آنها بتوانند از آن استفاده کنند و در آمریکای لاتین مشکل ایجاد کنند ( de Oliveira 2006).

عربستان سعودی در جذب نخبگان منطقه بسیار فعال است. "لاتین‌های عرب"نام پروژه‌ای است که توسط یونسکو تحت حمایت مالی برنامه سلطان بن عبدالعزیز آل سعود برای ترویج زبان عربی در سال 2021-2022 قرار دارد. برنامه عمل شامل چهار رکن: 1) تحقیق و تولید دانش تولید؛ 2) ارتقای ارتباط و آگاهی 3) ظرفیت سازی؛ 4) همکاری‌های بین‌المللی. برنامه اقدام برای پنج سال طراحی شده است: 2023-2027. همه کشورهای کشورهای عربی و منطقه آمریکای لاتین و کارائیب به علاوه اسپانیا و کشور پرتغال در آن مشارکت دارند. ( de Campos 2022)

شیلی مکانی برای نخبگان هنرمند، نویسنده، نقاش، شاعر و روزنامه‌نگار فلسطینی است. گاهی می‌گویند هر زمان انتفاضه در فلسطین اتفاق می‌افتد، در شیلی هم اتفاق افتاده است. نوعی فرهنگ و ادبیات غنی عربی در شیلی و همچنین در آرژانتین شکل‌گرفته است که از تأثیرات نخبگان هنرمند است (Ricci 2023).

به‌هرحال یافته‌ها در بخش‌های فرهنگی حکایت از آن دارد که دیاسپورای فرهنگی امروزه در کشورهای آمریکای لاتین به‌ویژه شیلی به یکی از تأثیرگذارترین و خلاق‌ترین بخش‌ها تبدیل شده است. این دیاسپورا علاوه بر اینکه خود دارای ابتکارات کلیدی در توسعه فرهنگ و هنر هستند و حتی در بخش‌های تبلیغی نیز الگویی برای معرفی اسلام به شمار می‌روند، بلکه از سوی کشورهای خود مانند عربستان سعودی نیز حمایت‌های کامل می‌شوند.

دیاسپورای اقتصادی لاتینی عرب‌تبار

اولین مهاجران در کشورهایی پیاده شدند که زبان و آداب‌ورسوم آنها چیزی نمی‌دانستند. تنها فعالیتی که آنها در آن مشغول بودند تجارت سیار بود. در کمتر از یک نسل، مهاجران شروع به راه‌اندازی غرفه‌ها و باز کردن مغازه‌ها کردند. با نسل دوم، ماهیت مهاجرت تغییر کرد: از موقت به دائم، از فردی به خانوادگی. خیلی زود، مغازه‌های کوچک به «فروشگاه‌های بزرگ» و کارگاه‌های صنعتی کوچک به «شرکت‌های بزرگ» به‌ویژه در بخش نساجی تبدیل شدند. فرزندان نسل دوم و نسل‌های بعدی پس از صعود از نردبان موفقیت اقتصادی، به دانشگاه‌ها و مدارس معتبر رفت‌وآمد می‌کنند، به احزاب سیاسی و سازمان‌های کارگری یا حتی جنبش‌های انقلابی می‌پیوندند، اما خارج از خانواده ازدواج می‌کنند. در زمینه هویت عربی لاتینی‌های دارای میراث فلسطینی در این زمینه نمادین است، زیرا آنها روابط بسیار محکمی با خانواده‌های خود که در فلسطین مانده‌اند حفظ می‌کنند (Klich and Lesser 1998) .

این فعالیت‌ها اکنون به شکل شبکه‌ای از تعامل اعراب منطقه با ساختار تجارت کشور مربوطه از دولتی تا خصوصی و کشور مقصد انجام می‌شود. مثلاً اتاق بازرگانی دبی در 2022 میزبان چهارمین دوره مجمع تجارت جهانی آمریکا بود که توسعه اقتصادی بین امارات متحده عربی، کشورهای آمریکای لاتین و منطقه کارائیب را تقویت می‌کند. در این دیدار بر تعهد برخی از شرکت‌های اماراتی فعال در این منطقه از جمله دی پی[17] یک شرکت لجستیک چندملیتی به مدیر عاملی سلطان احمد بن سلیم عمدتاً فعال در ترمینال‌های فرودگاه‌ها و ورودی‌های بندرتاکید شد. مدیرعامل این شرکت گفته است: " امروزه ما 75 میلیون کانتینر را در سراسر جهان جابه‌جا می‌کنیم که تقریباً 11 درصد از کل مبادلات به دلار را تشکیل می‌دهد. این معادل سه و نیم میلیارد دلار محموله در پایانه‌های ما در سرتاسر جهان در سال است. آمریکای لاتین یک بازار بسیار مهم برای ما است. ما یک شرکت مشتری مدار هستیم، بنابراین در جایی سرمایه‌گذاری خواهیم کرد که مشتری به خدمات ما نیاز داشته باشد. ما در جمهوری دومینیکن هم با لجستیک پارک‌های صنعتی و هم عملیات بندری و در سانتوس در برزیل، آرژانتین، پرو، اکوادور، سورینام و در شیلی با دو بندر و یک عملیات لجستیکی هستیم. سرمایه‌گذاری در آمریکای لاتین تضمین شده است و به مرور زمان موانع و مشکلات دسترسی به مشتری برطرف می‌شود." شیخ محمد بن راشد آل مکتوم حامی اصلی این رویداد است. ( Ortiz 2022)

دیاسپورای اقتصادی لاتینی عرب‌تبار امروزه یکی از قوی‌ترین بخش‌های اقتصادی این قاره را در اختیار دارند و از پشتیبانی کشورهای مبدأ خود نیز به طور کامل برخوردارند. امارات عربی متحده و عربستان و قطر بیشترین ارتباط را با این مناطق دارند.

دیاسپورای سیاسی لاتینی عرب‌تبار

موفقیت اقتصادی "دیاسپورای عرب در آمریکای لاتین" سیاست را ابتدا در مقیاس محلی، سطح استانی و در نهایت در سطح ملی به روی آنها باز می‌کند، بسیاری از آمریکایی‌های لاتین با منشأ عرب پست‌های رئیس بانک، ژنرال‌های ارتش، فرمانداران، وزرا و حتی نامزدهای ریاست‌جمهوری یا رؤسای جمهور را بر عهده داشته‌اند. به‌عنوان‌مثال، ریکاردو یافت[18]، با اصالت لبنانی ، قبل از اینکه وزیر اقتصاد شود، رئیس بانک مرکزی برزیل بود و یک لبنانی دیگر به نام کامیلو آچکار[19] جانشین او شد. در شیلی، کارلوس مساد[20] نیز رئیس بانک مرکزی این کشور بود. در دهه 2000 نوادگان مهاجران عرب تعداد زیادی کرسی در پارلمان برزیل داشتند. آنها در تمام پارلمان‌های آمریکای لاتین حضور دارند. باتوجه‌به وضعیت اقتصادی آنها، می‌توان فرض کرد که این "آمریکایی‌های لاتین با اصالت عربی" به محافظه‌کاران و دست راستی رأی خواهند داد. حضور آنها در اتحادیه‌های کارگری و احزاب چپ و حتی انقلابی نیز وجود داشته است. مثلاً: پدرو سعد[21]، رهبر اتحادیه کارگری در اکوادور. اسعد بوکارم[22]، بنیان‌گذار نیروهای متمرکز مردمی[23] در اکوادور؛ سرخیو بیتار[24]، عضو حزب کمونیست شیلی؛ جبور معلوف[25]، از جنبش انقلابی بولیوی؛ و فرناندو نادرا[26]، وزیر دادگستری کوبا در زمان فیدل کاسترو. از دهه 1970 ده آمریکایی لاتین با تبار لبنانی، فلسطینی و سوری به رده‌های بالای دولت ایالتی به‌عنوان نخست‌وزیر یا رئیس‌جمهور رسیده‌اند: ادوارد سیگا[27]، نخست‌وزیر جامائیکا (1980- 1989)، خولیو سمیر توربای[28]، رئیس‌جمهور کلمبیا (1978-1982)، خاکوبو ماخلوتا آزار[29]، رئیس‌جمهور دومینیکن (1984)، کارلوس منم، رئیس‌جمهور آرژانتین (1989-1999)، عبدالله بوکارام[30]، رئیس‌جمهور اکوادور (1996-1997)، جمیل ماهود[31]، رئیس‌جمهور اکوادور (1998-2000)، کارلوس فلورس فاکوسه[32]، رئیس‌جمهور هندوراس (1998-2002)، الیاس آنتونیو ساکا[33]، رئیس‌جمهور السالوادور (2004-2009)، میشل تمر، رئیس‌جمهور برزیل (2016-2018)، و ماریو عبدو بنیتز[34]، رئیس‌جمهور پاراگوئه از آوریل 2018.حتی سفر لولا رئیس‌جمهور برزیل به خاورمیانه در سال 2003 به لبنان و سوریه تحت‌تأثیر لابی‌های عرب از جمله با حضور یک مهاجر سوری - لبنانی در برزیل قابل‌توجیه بود که در سطوح سیاسی و اقتصادی بسیار تأثیرگذار بودند. امارات یک بازار وارداتی برای محصولات کشاورزی برزیل و منبع بالقوه سرمایه‌گذاری است و مصر سومین واردکننده بزرگ محصولات برزیلی در منطقه عربی است. دررابطه‌با فلسطینی‌ها، آنها همیشه از همبستگی بی‌شائبه برزیل در مبارزه خود علیه اشغالگری اسرائیل برخوردار بوده‌اند. اما کشورهای خلیج‌فارس به دلیلی غیر از تجارت به آمریکای لاتین علاقه دارند: سرمایه‌گذاری متقابل. به‌عنوان‌مثال، غول معدنی برزیل[35] یک کارخانه فولاد در عمان با سرمایه‌گذاری کل نزدیک به یک میلیارد دلار راه‌اندازی کرده است. بخش بانکداری آمریکای لاتین نیز علاقه شدیدی را در میان سرمایه‌گذاران خلیج‌فارس برانگیخته است. صندوق سرمایه‌گذاری ابوظبی[36] با سرمایه‌گذاری حدود 350 میلیون دلار از شعبه برزیل بانک سانتاندر[37] خرید کرده است. این مشارکت جنوب - جنوب باتوجه‌به وابستگی‌های متقابل امروزی آشکارا دوام می‌یابد و گسترش می‌یابد[38]. امروز مجموع تجارت آنها بین 30 تا 35 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. این مشارکت جنوب - جنوب باتوجه‌به وابستگی‌های متقابل امروزی آشکارا دوام خواهد داشت و گسترش می‌یابد. البته درصورتی‌که آشفتگی خاورمیانه، بی‌ثباتی‌های آمریکای لاتین و به‌قدرت‌رسیدن رهبران پوپولیست در برخی از کشورهای آمریکای لاتین که توسط جریان‌های انجیلی طرف‌دار اسرائیل حمایت می‌شوند، راه‌های آینده را مسدود نکند. (Khader and Blesa 2020)

امروزه فضای جهانی‌شدن و ارتباطات طبقه نوظهور و نخبگان ابرقدرت سرمایه‌داری را به وجود آورده است که نخبگان عرب آمریکای لاتین بخشی از بازیگران آن هستند. روابط جنوب و جنوب در سال‌های اخیر با سرعت "قابل‌توجه" رشد کرده است و روابط اعراب و آمریکای لاتین به‌وضوح نمونه‌ای از این روند جهانی به سمت جهانی غیرمتمرکزتر است. این نخبگان علائق زیر را دارند: از منظر آن‌ها تا حد زیادی توسط روابط مبتنی بر مکان تعریف می‌شود و منطقه جغرافیایی خاص موردعلاقه اقتصادی آنها دقیقاً منطقه اجداد آنها است. اما این گرایش کمی متفاوت است. مثلاً جریان‌های قوی ناسیونالیسم لبنانی و آرژانتینی تمایل به وطن خود دارند که استثنایی بودن ماجراست. یک متخصص تجارت بین‌الملل شیلیایی که اصل‌ونسب عرب را آشکار نمی‌کند و تمایلات جهانی قوی‌تری نسبت به همتایان عرب - آمریکای لاتین خود نشان می‌دهد. درحالی‌که سرمایه‌دار مالی سوری - آرژانتینی که تمرکز تجاری بر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس دارد هیچ علاقه اقتصادی به سوریه نشان نمی‌دهد. همین امر در مورد سوری - برزیلی نیز صادق است. سازمان تجاری عربی - برزیلی که همدردی ملی یا قومی کمی با جهان عرب نشان می‌دهد و معاملات تجاری خصوصی آن بیشتر به سمت ایالات متحده و اروپا گرایش دارد. [39] تاریخچه پیوندهای نخبگان بیش از یک قرن است، مهاجرت اعراب به آمریکای لاتین، سرازیرشدن دلارهای نفتی عربی به منطقه در دهه 1970 بوده که تاریخ گسترده‌تر روابط جنوب-جنوب از طریق نهادهایی مانند جنبش غیرمتعهدها نادیده گرفته شده است (Khader and Blesa 2020).

درس‌هایی برای دیاسپورای ایرانی

برآوردها از تعداد آمار ایرانیان در خارج از کشور متفاوت است. آمار رسمی بین ۴ تا ۴ و نیم‌میلیون نفر را اعلام می‌کند و درحالی‌که آمار غیررسمی تا ۱۰ میلیون نیز تخمین می‌زنند. آنچه مشخص است دیاسپورای ایرانی در هر جای جهان به‌عنوان مهاجرانی موفق، تأثیرگذار و به‌عنوان منشأ خلاقیت و نوآوری و پیشرو در علم و اقتصاد و تحصیلات عالی بوده‌اند. بدون شک در هر جای جهان و در تحولات فناوری و علم نام یک ایرانی وجود دارد که مایه مباهات و غرور ملی ایرانیان است. اما مهم‌ترین درس‌هایی که باید گرفته شود:

نخستین اقدام باید تشکیل یک سازمان متمرکز، قوی و تسهیل‌کننده در داخل کشور برای ایجاد ارتباط و اعتمادسازی با دیاسپورای ایرانی باشد. این سازمان باید نماینده حاکمیت و هماهنگ‌کننده سه قوه قضاییه، مجریه و مقننه و سازمان‌های امنیتی باشد که تضمین‌کننده ارتباط، ورود، تضمین‌کننده حفظ سرمایه و مالکیت مادی و معنوی دیاسپورای علاقمند به ارتباط و ورود به کشور باشد. ایرانیان سرمایه‌های معنوی کشورند و بدیهی است باید اعتمادسازی کامل برای تضمین جان و مال و آبروی آنان از سوی حاکمیت تضمین شود. چندگانگی مراکز تصمیم‌گیر و وجود نهادها و سازمان‌های موازی تصمیم‌گیر برای شهروندان ایرانی خارج از کشور هر گونه اعتمادسازی را خدشه‌دار و نابود می‌کند.

نمایندگی‌های وزارت خارجه در خارج از کشور باید خانه اول دیاسپورای ایرانی برای حل مشکلات همه شهروندان باشد. جهت‌گیری نظام امنیتی کشور باید مبتنی بر کمک‌گرفتن از ایرانیان برای توسعه و حل مشکلات کشور باشد.

حاکمیت جمهوری اسلامی باید به دستاوردهای و خلاقیت‌های ایرانیان خارج از کشور در زمینه علم افتخار نماید و زمینه‌های معرفی آنان را با دعوت به داخل کشور فراهم نماید و در این عرصه نیازمند سیاست‌زدایی کامل از شهروندان ایرانی است.

حاکمیت باید تمایل به بازگشت دیاسپورا را جدی بگیرد، موانع بازگشت را بررسی و حل‌وفصل نموده و مدیریت بازگشت را داشته باشد. بسیاری از تحصیل‌کردگان و شهروندان با مهارت‌های مختلف توان مشارکت‌درساخت ایران را دارند.

در حوزه فرهنگی بحث‌های سانسور و ممانعت از ورود کالاهای فرهنگی ایرانیان کمکی به پیشرفت در قلمرو علمی نخواهد کرد. باید از حرکت‌های خلاقانه این طیف از ایرانیان حمایت کرد. آزادی در خلاقیت‌های هنری و فرهنگی به توسعه علمی منجر خواهد شد. حاکمیت باید به این عنصر توجه نماید که عموم ایرانیان فاقد گرایش‌های سخت سیاسی هستند و تنها علاقمند به داشتن محیطی امن برای زندگی هستند.

در بحث‌های مربوط به ورزشکاران باید مسائل و مشکلات را برای بازگشت همه ایرانیان ورزشکار برطرف نماید.

در بخش اقتصادی دیپلماسی ایجاد ارتباط به بازرگانان ایرانی در همه جای جهان باید فراهم شود، ارتباط سهل و همه‌جانبه باید از سوی وزارت بازرگانی و اتاق‌های بازرگانی کشورها برای تسهیل در صادرات و واردات فراهم شود. الگوی ارتباط دیاسپورای تجار عرب با کشور مبدأ خود نمونه خوبی برای ایرانیان خواهد بود.

نتیجه‌گیری

عرب‌های آمریکای لاتین یک گروه اقلیت نسبتاً کوچک را تشکیل می‌دهند و باوجود اهمیت سیاسی و اقتصادی شگفت‌آورتر است که محققان شمالی تا حد زیادی این جریان را نادیده گرفته‌اند. آرژانتین، کلمبیا، جمهوری دومینیکن، اکوادور، السالوادور، هندوراس و برزیل همگی رؤسای جمهور با تبار عرب داشته‌اند. تعداد زیادی از اعضای نخبگان اقتصادی، فرهنگی، فکری و ورزشی آمریکای لاتین هستند که می‌توان منشأ آنها را به جهان عرب ردیابی کرد. در شیلی و هندوراس فلسطینی‌ها بزرگ‌ترین گروه را تشکیل می‌دهند. شیلی خانه بزرگ‌ترین دیاسپورای فلسطینی در جهان است. خود لولا داسیلوا به این موضوع اشاره کرد که جهان عرب یک "برخورد مجدد" را تجربه کرد: "اولین‌بار از طریق میراث ایبری به ما رسید"بر این مبناست که برخی برزیلی‌های عرب به "شریک" دولت برزیل تبدیل شده‌اند. در مجموع، بسیاری از نخبگان اقتصادی عرب برزیل - و مرتبطان آنها جایگاه مطلوب‌تری در سطح ملی به دست آورده‌اند و با ارائه سرمایه قومی و فرهنگی خود به دولت و رهبران شرکت‌های جهان عرب و مسلمان بازیگران خصوصی بوده‌اند و از شرکت‌کنندگان فعال در ایجاد روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بین این دو منطقه هستند و به تعبیر فانک همواره در تحولات دوجانبه در روابط اعراب و آمریکای لاتین حضور نخبگان سیاسی و اقتصادی عرب بسیار گسترده بوده است و از تلاش‌های یکدیگر برای دستیابی به همدیگر تغذیه می‌کنند. نخبگان اقتصادی عرب لاتینی با درک اینکه منطقه عربی تشنه دو نوع شریک است: اول، تأمین‌کنندگان قابل‌اعتماد کالاهای کشاورزی - بنابراین "امنیت غذایی" را در منطقه‌ای که برای تأمین مصرف داخلی به‌شدت به واردات وابسته است. دوم، مقاصد سرمایه‌گذاری جذابی که می‌توانند چیزهای به‌ظاهر بی‌پایان را در جریان دلارهای نفتی (به‌ویژه در مورد دبی) جذب کنند. مثلاً شیلی این را دریافته و همواره سعی در بهبود و پاسداشت نخبگان عرب بوده است. شیلی با برداشت‌های فراوان از محصولات کشاورزی از سیب، انگور، گلابی، بادام و آووکادو گرفته تا شراب و پرورش ماهی سالمون در مزرعه به شهرت جهانی در روابط رسیده‌اند و برای اعراب قابل اعتمادند؛ بنابراین انتظار می‌رود این روابط در آینده نیز رو به پیشرفت باشد و حجم مبادلات دو منطقه با لابی‌گری عرب‌تبارهای لاتینی روبه‌توسعه باشد.

امروزه تأثیر نخبگان عرب‌تبار در آمریکای لاتین به حدی گسترده است که دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت، با وجودی که اقلیت هستند، تأثیری قدرتمند در ساختار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و ادبی دارند. این اقلیت در هر کشوری که حضور داشته‌اند هم در جامعه و فرهنگ ادغام شده و تأثیر گرفته و هم تأثیر گذاشته‌اند. نخبگان عرب‌تبار بیشتر با آثار متعدد خود در حوزه‌های مختلف تأثیرگذار بوده‌اند که نیازمند بررسی در هر کشور با مورد خاص است.

در جهان با ویژگی روبه‌زوال حاکمیت دولت‌ها و ظهور نوعی جهان‌شمولی بی‌حدوحصر یکی از کشورهای بسیار پیشرو و بازیگر بزرگ در تعامل نخبگانی امارات متحده عربی است. این کشور سیاست خود را بر مبنای فردا، آینده، لحظات خوش و کامروایی از زندگی و امید به فردا تعریف کرده است. زمینه‌های جذب سراسری با ملیت‌های مختلف با ماهیت اقتصادی و درک تمایلات بشری.

منابع

پور علی، سهیلا، راضیه اسلامیه و شهره چاوشیان. ( ۱۴۰۳). “بررسی اینترسکشنال - دیاسپورا در آثار نویسندگان زن نسل سوم کارائیبی - آمریکایی: جامائیکا کینید و الیزابت نونز.” پژوهش ادبیات‌معاصر جهان، ۲۸۹-۳۱۴.

حاتمی، محمدرضا. (۱۳۹۶). “بازخوانش جغرافیایی از دیاسپورا.” مطالعات روابط بین‌الملل (پژوهش‌نامه روابط بین‌الملل) , ۶۵-۸۱.

خزائی، طاهره. ( ۱۳۹۹). “ناهمگونی‌های ناهم‌گرا در مهاجرت ایرانی؛ دیاسپورا و محدودیت‌های معنایی و نظری: مورد ایرانی‌های مقیم فرانسه.” فصلنامه علوم اجتماعی، ۷۱-۱۰۸.

کاظمی، عاطفه. ( ۱۳۹۹). “مرزهای مفهومی دیاسپورا (تأکیدی بر مرزهای مفهومی دیاسپورا از دیدگاه راجرز بروبیکر).” آزمایشگاه کارهای کلاسی دانشجویان فوق‌لیسانس و دکترا. انسان‌شناسی و فرهنگ. تهران. قابل دسترسی در: https://anthropologyandculture.com.

گیدنز، آنتونی. ( ۱۳۸۹). جامعه‌شناسی. ترجمه حسن چاوشیان. تهران: نی.

واعظی، طیبه. ( ۱۳۹۲). “دیاسپورا و روابط دوجانبه؛ مطالعه موردی آمریکاییان هندی‌تبار.” مطالعات راهبردی. شماره ۵۹.ص ۲۷-۵۲



Boos, Tobias. (2017). The Arab Diaspora in Latin America. Britain: Oxford University , September 27.in: https://www.oxfordbibliographies.com/display/document/obo-9780199766581/obo-9780199766581-0193.xml.



Chen, Ximeng, Danushka Bandara, and Bruce Sanford. (2024). "A literature review on transnational diaspora entrepreneurship: utilizing a combined approach of traditional and topic modeling." New England Journal of Entrepreneurship, September 11: 131-151.



de Campos, GAG. (2022). Scope review on contemporary Arab culture in Latin America. Unesco. In:https://www.unesco.org/sites/default/files/medias/fichiers/2022/08/Arab%20Latinos-Draft_Plan_of_Action_0.pdf



de Oliveira, Vitoria Peres, interview by David Spencer. (2006). Islam and the Global War on Terrorism in Latin America Pew Research Center, (April 6). In:https://www.pewresearch.org/religion/2006/04/06/islam-and-the-global-war-on-terrorism-in-latin-america/.



Funk, Kevin. (2022). Rooted Globalism Arab–Latin American Business Elites and the Politics of Global Imaginaries. Indiana University Press.



Mota, Thiago Henrique. (2020). "Muslims, Moriscos, and Arabic-Speaking Migrants in the New World." Latin American Research Review, December 22: 820-828. Accessed January 2, 2022. In: https://www.cambridge.org/core/journals/latin-american-research-review/article/muslims-moriscos-and-arabicspeaking-migrants-in-the-new-world/3AB796C0AFA3B71D1581ECCF309F7AFE.



Ortiz, Jorge. (2022). Success of Emirati companies in Latin America. Economy and business, Atalayar. In:https://www.atalayar.com/en/articulo/economy-and-business/success-emirati-companies-latin-merica/20220325134043155705.html.



Oualalou, Lamia. (2017). "The Arabs of Latin America." The Nation. In:https://www.thenation.com/article/archive/arabs-latin-america/.



baubock , rainer; faist, thomas;& ohters. (2010). Diaspora and Transnationalism Concepts, Theories and Methods. Amsterdam University Press.

Dale, J Correa. (2024). "Arabs in Latin America: An Introduction." Arabs in Latin America. Texas: university of Texas. Accessed 2024. In:https://guides.lib.utexas.edu/ArabsinLatAm.

Hassan, Waïl S. (2019). "Arabs and the Americas: A Multilingual and Multigenerational Legacy." Review: Literature and Arts of the Americas, 166-169.

Khader, Bichara , and Pablo Blesa. (2020). "The Arab World and Latin America:Long-standing Migration, an Expanding South-South Partnership." Yearbook . Comp. Migrations in the Euro-Mediterranean region. IEMed. In:https://www.iemed.org/publication/the-arab-world-and-latin-americalong-standing-migration-an-expanding-south-south-partnership/



Klich, Ignacio , and Jeffrey Lesser. (1998). Arab and Jewish Immigrants in Latin America Images and Realities. Routledge.



Lima, Eduardo Campos . (2024). How Arab-Islamic migration, language and culture shaped modern Latin America. World , Arab News.In: https://www.arabnews.com/node/2276641/world.



Ricci, Cristián H. (2023) Twenty-First Century Arab and African Diasporas in Spain, Portugal and Latin America. Routledge.



-------------------------------------------

Pourali, Soheila, Razia Islamieh and Shahreh Chavoshian. (1403). "An Intersectional-Diaspora Study in the Works of Third Generation Caribbean-American Women Writers: Jamaica Kenid and Elizabeth Nunez." World Contemporary Literature Research, 314-289. [in Persian]



Hatami, Mohammadreza. (1396). "Re-reading the geography of diaspora." International Relations Studies, 65-81. . [in Persian]



Khazaei, Tahereh. (1399). "Heterogeneous heterogeneities in Iranian immigration; Diaspora and semantic and theoretical limitations: the case of Iranians living in France. Social Sciences Quarterly, 71-108 . [in Persian]



Kazemi, Atefeh. (1399). "Conceptual boundaries of diaspora (an emphasis on the conceptual boundaries of diaspora from the point of view of Rogers Brubaker)." Classroom work laboratory for master's and doctoral students. Anthropology and culture. Tehran. Available at: https://anthropologyandculture.com. . [in Persian]



Giddens, Anthony. (2009). Sociology. Translated by Hasan Chavoshian. Tehran: Ney. [in Persian]

Vaezi, Tayyaba. (1392). "Diaspora and bilateral relations; A Case Study of American Indian Descent.” Strategic Studies. No. 59. P. 52-27. [in Persian]



[1] - دکترای تخصصی مطالعات منطقه ای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.ایمیل:Hadiaalami@ut.ac.ir

[2] - Phd.in Regional Studies, Faculty of Law and Political Sciences, University of Tehran. Email: Hadiaalami@ut.ac.ir

[3] - عواملی که هزاران لبنانی، سوری و فلسطینی را وادار کرد تا از اقیانوس‌ها عبور کنند تا در آمریکای لاتین و تا قرن نوزدهم ساکن شوند عبارتند از: درگیری ها، فقر و سرکوب ترک ها. در قرن بیستم، جنگ جهانی اول، استعمارفرانسه و انگلیس در شرق (1922-1948)، ایجاد کشور اسرائیل (1948) و اخراج فلسطینی ها و جنگ اسرائیل و اعراب در سال 1967 و جنگ داخلی لبنان (1975-1990)



[4] -“turcos” (Turks)

[5] - Arab diaspora

[6] - Tobias Boos

[7] - Kevin Funk

[8] - Diego Makhoul

[9] - Rafael Bishara

[10] - Qadim Al-Hassani

[11] - Aqil Qasim

[12] - Gabriel Sheffer

[13] -Amin Maalouf, in “Origins”

[14] -Raphaël Confiant, in his novel “Rue des Syriens,”

[15] - “Adab al Mahjar” (Diaspora Literature)

[16] - Mouriscos, or Moors

[17] - DP World

[18] - Ricardo Yafet

[19] - Camilo Achkar

[20] - Carlos Masad

[21] - Pedro Saad

[22] - Asaad Bucarem

[23] - Concentración de las fuerzas populares

[24] - Sergio Bitar

[25] - Jabbour Maalouf

[26] - Fernando Nadra

[27] - Edward Seaga

[28] - Julio Samir Turbay

[29] - Jacobo Majluta Azar

[30] - Abdalá Bucaram

[31] - Jamil Mahuad

[32] - Carlos Flores Facussé

[33] - Elías Antonio Saca

[34] - Mario Abdo Benítez

[35] - VALE

[36]-Aabar

[37] - Banco Santander

[38] - گوستاوو پترو، رئیس‌جمهور تازه منتخب کلمبیا در پروژه سیاسی جدید خود برای کلمبیا اشاره‌ای گویا و مشخص به «جستجوی اتحاد با جهان عرب»مطرح کرد.

[39] - این موضوع گرایش اعراب به سمت جهانی شدن و یا گرایش به سمت هویت ملی خود را نشان می دهد.

منتشر شده در :

فصلنامه علمی_تخصصی جهاننما1
فصل نامه علمی -تخصصی (دو زبانه)
جهان نما
۱۴۰۳ شماره دوم ـ زمستان

در پاسداشت خوزه موخیکا

خوزه موخیکا رییس جمهور اسبق اروگوئه در سن ۸۹ سالگی دیار فانی را ترک کرد.همواره – فراتر از فعالیت های سیاسی اش- او را تحسین کرده ام.

او نمونه ای کامل از تواضعی اخلاقی ، انسانی و عارفانه بود که هیچگاه گرفتار وسوسه های ثروت و قدرت نشد.چریکی کهنه کار از سازمان چپگرای تاپامارو که شش بار تیر خورد و لقب فقیرترین سیاستمدار دنیا را از آن خود کرد و ۹۰ درصد درآمدهای خود را صرف امور خیریه می کرد.

پس از پایان ریاست جمهوری کشاورزی می کرد و با فولکس واگن قدیمی اش رفت و آمد می کرد.شاید پرسش پیش آید که برای ملتش چه کرد؟ و باید گفت او قطعأ درباره نقش یک رئیس جمهور و تفاوت بین دموکراسی و سلطنت بسیار بیشتر از زمانه خود می اندیشید.

در زمانه ای که برخی از آدمیان- نه انسان به معنای واقعی- برای کسب قدرت و عطش فرمانروایی زمین و زمان را بر هم می ریزند، او می پرسید که تفاوت سیاستمداران فعلی با سلاطین و فئودال های سابق چیست در حالی که این همه تشریفات و پروتکل های فعلی و هزینه های کلان در امر تشریفات یادآور همان دوران گذشته است.

همین سبک زندگی او به عنوان یک سیاستمدار شاید هشداری بزرگ برای کسانی باشد که در هدف سیاسی به مسائلی جز خدمت و رفع نگرانی هم وطنانشان می اندیشند.

شاید بی توصیفی دیگر، بهترین چکیده راه او خلاصه بخشی از سخنان او در مصاحبه اش باشد:« من کشاورزی عاشق زندگی و امیدوار برای سفر نهایی هستم که برای تغییر با کلی شکست و ۱۰ سال در انفرادی با ارزش ها و سبک زندگی کشورم زیسته ام.رییس جمهور بودن برایم مهم نیست، باید از درون شاد باشیم.خریدن جت شخصی برای رئیس جمهور برایم مهم نبود، به جای آن یک هلیکوپتر نجات با تجهیزات کامل اورژانسی برای نجات قربانیان از فرانسه خریدیم . ایده من بازگشت به فقر و کپر نیست، بلکه رعایت اعتدال و یک زندگی ساده است که از اتلاف منابع و عمر خود برای یک زندگی تجملی بیهوده دست برداریم.زمان خود را صرف بهبود کار همه ملت کنیم.دولت ها همیشه دغدغه پیروزی در انتخابات بعدی را دارند و مردم و بحران هایش را فراموش می کنند.کینه را حذف کنیم و با نگاهی به آینده برای آرمان خود برخیزیم، زیرا با نگاه به زخم های گذشته نمی توان به آینده رسید.»

http://khabaronline.ir/xnyNb

«شنوایی سیستماتیک» و شنیدن صدای بی‌صدایان

آرمان امروز : در سال‌های اخیر و در سایه تحولات فکری و سیاسی جوامع، مفاهیم بنیادینی همچون دموکراسی، مشارکت عمومی و شنیده شدن صدای اقشار مختلف مردم، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته‌اند. در این میان، تحلیل‌گران و کارشناسان سیاسی تلاش دارند با واکاوی ریشه‌های تاریخی تحولات سیاسی، نسبت این مفاهیم را با ساختارهای حکمرانی در جهان معاصر بررسی کنند.
شنیدن صدای اقشار ضعیف جامعه یکی از بنیادی‌ترین وظایف هر دولت مردمی و مسئول است. اقشار ضعیف معمولاً کمترین دسترسی را به تریبون‌ها، رسانه‌ها و مجاری قدرت دارند، در حالی که بیشترین تأثیر را از تصمیمات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دولت‌ها می‌پذیرند. اگر نظامی ادعای دموکراسی و عدالت اجتماعی دارد، نمی‌تواند نسبت به خواسته‌ها، مشکلات و نیازهای این گروه‌ها بی‌تفاوت باشد.
هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل سیاسی، در گفت‌وگو با آرمان امروز گفت: شنیدن صدای همه اقشار، نخستین گام در مسیر دموکراسی واقعی است.
هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل سیاسی، با اشاره به روند تاریخی تحولات سیاسی بشر، عنوان کرد: «تاریخ سیاسی بشریت مسیر بسیار طولانی و پر از فراز و نشیب را طی کرده است؛ از نظام‌های توتالیتر و مطلقه و یک‌جانبه‌گرا با ساختارهای سلطنتی و مونارشی، تا رسیدن به مرحله‌ای که دموکراسی در آن حاکم شود و صداهای متنوع مردم در ساختار آن شنیده شود.»
وی ادامه داد: «دموکراسی ساختاری است که در آن باید منافع تمام اقشار مردم در نظر گرفته شود. پیشرفت‌هایی که در جریان‌های پست‌مدرنیستی حاصل شده نیز در همین راستا قابل تفسیر است؛ جایی که بحث شنیده شدن صدای بی‌صدایان و محرومان تاریخ مطرح می‌شود.» اعلمی فریمان با ذکر مثالی از تاریخ ایالات متحده افزود: «پست‌مدرنیست‌ها تأکید دارند که روایت‌های تاریخی اغلب توسط غالبان و فاتحان نوشته شده و این در حالی است که باید به تاریخ سکوت اقوامی همچون بومیان آمریکا نیز توجه کرد؛ اقوامی که هرگز نتوانستند صدای خود را در تاریخ به گوش برسانند.» این کارشناس سیاسی تصریح کرد: «در بررسی دموکراسی‌های اصیل، آنچه اهمیت دارد، بازتاب صدای همه مردم است. در مقابل، نظام‌هایی وجود دارند که با پوشش دموکراسی، انتخابات فرمایشی برگزار می‌کنند، در حالی‌که مردم نقشی واقعی در آن فرآیندها ندارند و صرفاً منافع طبقه حاکم پیگیری می‌شود.» وی با اشاره به ساختار سیاسی کشور گفت: «در جمهوری اسلامی، اقشار مختلفی وجود دارند که برخی از آن‌ها در قالب سندیکاها می‌توانند مطالبات خود را مطرح کنند، مانند حوزه کارگری. اما بسیاری دیگر از گروه‌ها اساساً صدایی در نظام تصمیم‌گیری ندارند.»
اعلمی فریمان خاطرنشان کرد: «در برخی موارد، کارزارها، میتینگ‌ها، نامه‌های سرگشاده یا نظرسنجی‌ها راه‌هایی برای بازتاب مطالبات مردمی هستند. اما بهترین شیوه، بهره‌گیری از ظرفیت قانون اساسی و انجام همه‌پرسی در مسائل مهم است. این اقدام می‌تواند اعتماد عمومی را افزایش دهد و مشروعیت سیاسی نظام را تقویت کند.»
وی تأکید کرد: «کارکرد اصلی حکومت باید کسب رضایتمندی و خدمت به مردم باشد. مسئولان باید پاسخگوی مطالبات باشند، چراکه پاسخگویی شرط یک حکومت خوب است.» اعلمی فریمان در ادامه به ضرورت شفاف‌سازی اشاره کرد و گفت: «جز در مواردی چون مذاکرات محرمانه یا موضوعات نظامی، باقی امور باید برای مردم شفاف باشد. مردم باید از روندهای حکومتی اطلاع داشته باشند.»
او اضافه کرد: «حکومت باید صدای همه اقشار از جمله شهرنشینان، دانشجویان، کارمندان، بازنشستگان، کارگران و اهالی فرهنگ و کتاب را بشنود و به مطالبات آنان پاسخ دهد.» این کارشناس مسائل سیاسی با ذکر مثالی گفت: «سال‌هاست که بحث تمدن‌سازی و پاسداشت اهالی فرهنگ و ادب را مطرح می‌کنیم، اما هنوز نتوانسته‌ایم مطالبات آن‌ها را از دولت جدا کنیم و تصمیم‌گیری را به خود آن‌ها واگذار کنیم.»
وی در پایان اظهار داشت: «اولین گام برای تمدن‌سازی، ایجاد خلاقیت است و نخستین شرط آن، حذف کامل سانسور و واگذاری مسائل به اهل فرهنگ و هنر است. برای داشتن یک حکومت خوب و دموکراسی کارآمد، باید نقش همه اقشار به رسمیت شناخته شود و مقررات‌زدایی گسترده صورت گیرد.»

https://armandaily.ir/?p=89633

تعهد پزشکیان به تعامل با جهان

آرمان امروز- عرفان بیوک‌نژاد: مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، از ابتدای آغاز دولت خود در انتخابات ریاست‌جمهوری، تأکید زیادی بر تعهد به تعامل با جهان و گسترش روابط با همسایگان و کشورهای مختلف داشته است. بررسی روزهای گذشته از دولت وی نشان می‌دهد که او در عمل نیز در جهت تحقق این وعده‌ها گام برداشته است.
یکی از نکات برجسته در سیاست‌های خارجی دولت پزشکیان، شکل‌گیری دیپلماسی فعال و تلاش برای برقراری ارتباط با کشورهایی است که پیشتر روابط چندانی با ایران نداشتند. از جمله این کشورها می‌توان به مصر و بحرین اشاره کرد. این گام‌ها نشان‌دهنده موفقیت‌های چشمگیر در تقویت ارتباطات با کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است.
در این راستا، پزشکیان موفق به بازگشایی سفارت ایران در آذربایجان شد و ارتباطات دوجانبه در حال حاضر در مسیر مثبتی قرار دارد. همچنین، دولت وی توانسته با ایالات متحده آمریکا نیز وارد تعاملات دیپلماتیک شده و به پیشبرد مسائل مهمی در این عرصه ادامه دهد.
علاوه بر این، در سیاست خارجی، توجه ویژه‌ای به همسایگان و کشورهای منطقه‌ای از جمله کشورهای عربی و آذربایجان معطوف شده است. ایران در این دوره توانسته ارتباطات خود را با همسایگان تقویت کرده و به منابع قدرت نرم خود در سیاست‌های بازدارندگی دیپلماتیک در سطح جهانی بهره ببرد.
از سوی دیگر، پزشکیان اعلام کرده که در تلاش است تا در آینده نزدیک، روابط ایران با کشورهای اروپایی و آفریقایی را گسترش دهد. هرچند برخی مسائل همچنان به تعاملات بیشتر با اروپا نیاز دارد، اما در مجموع، تلاش‌های زیادی در این زمینه صورت گرفته است.
همچنین، دکتر پزشکیان در آستانه سفر به چین و برخی کشورهای عربی مانند قطر و عمان است که نشان‌دهنده ادامه تلاش‌های دولت برای تحقق وعده‌ها و تعهدات خود در عرصه سیاست خارجی و تعامل با جهان است. این اقدامات به وضوح نشان می‌دهند که دکتر پزشکیان در حال عمل به وعده‌های خود مبنی بر گسترش تعاملات بین‌المللی است.
این روند، به عنوان بخشی از سیاست‌های کلان دولت پزشکیان، می‌تواند در آینده تأثیرات مثبتی بر روابط ایران با کشورهای مختلف و تقویت جایگاه کشور در عرصه بین‌المللی داشته باشد.
هادی اعلمی فریمان، کارشناس سیاسی به روزنامه آرمان امروز گفت: دکتر پزشکیان از ابتدا که کمپین‌های انتخاباتی خود را آغاز کرد.یک رویکرد کلان تعامل با جهان را انتخاب کرد. این رویکرد به نظر می‌رسد که شباهت‌های زیادی با سیاست‌های دولت‌های آقای خاتمی و آقای روحانی داشته باشد، زیرا آن‌ها نیز به مباحثی چون گفتگوی تمدن‌ها، تعامل با جهان و پیشبرد مذاکرات اعتقاد داشتند.
وی افزود: این رویکرد فاصله زیادی با منتقدان داخلی ایجاد کرده است؛ منتقدانی که به طور کلی رویکردی خصمانه و مبارزه‌طلبانه دارند و غرب را همواره به عنوان تهدید می‌بینند. استدلال مخالفان داخلی این است که غرب با شدت بخشیدن به تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی، قابل اعتماد نیست و بر این باورند که ممکن است حفظ استقلال ایران از طریق تعاملات گسترده با جهان به خطر بیفتد. در عین حال برخی از این منتقدان پشتوانه داخلی دارند و بر اهمیت ارزش‌گرایی تأکید می‌کنند.
این کار شناس سیاسی متذکر شد: هرچند که در درون این گروه‌ها هم مناقشه‌های جدی وجود دارد. برخی از آن‌ها معتقدند که این دیدگاه‌ها کهنه شده‌اند و استدلال طرف مقابل نیز قوی است. در نتیجه، این دو رویکرد کلان در سیاست خارجی و داخلی ادامه پیدا کرده و مردم به این رویکرد رأی داده‌اند. بنابراین، آقای پزشکیان ناچار است که این دیدگاه کلان خود را پیگیری کند.
وی افزود: در بحث سیاست خارجی، پزشکیان مجبور است که تحریم‌ها را دور بزند و فشارهای اقتصادی را کاهش دهد، بنابراین برقراری ارتباط مثبت با همسایگان برای او ضروری است. اما بخشی از نیروهایی که هنوز به ارزش‌گرایی ایدئولوژیک اعتقاد دارند، منطقه را به عنوان عرصه‌ای برای تبلیغ فرهنگی و گسترش ارزش‌های دینی می‌بینند. به نظر می‌رسد این دیدگاه‌ها در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
اعلمی فریمان اظهار کرد: از این رو، موفقیت آقای پزشکیان در سیاست داخلی و خارجی باید بر اساس یک رویکرد نتیجه‌گرایانه یا عملگرایانه سنجیده شود. این به این معناست که هر زمان وضعیت اقتصادی، معیشتی و فرهنگی مردم بهبود یابد و رضایت نسبی مردم از عملکرد دولت افزایش یابد، میزان موفقیت باید از نظر سنجی مردم ارزیابی شود.
وی ادامه داد: در حوزه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مشکلات بسیاری داریم که اگر حل نشوند، ممکن است به بحران مشروعیت منجر شوند. این بحران‌ها را می‌توان با مدیریت شایسته و حل و فصل مسائل برطرف کرد. اگر آقای پزشکیان نتواند مشکلات انباشته را حل کند و در مذاکرات موفق نباشد، یا اگر نتواند دستاورد اقتصادی و اجتماعی مناسبی از تعاملات با همسایگان به دست آورد، این رویکرد ممکن است بی‌فایده باشد.
اعلمی فریمان عنوان کرد: بنابراین، نتیجه‌گرایی و عملگرایی باید در نهایت منجر به رضایت کلی و نسبی مردم شود و این مسائل با تغییر سیاست‌ها به تدریج قابل حل خواهد بود. برای مثال، مسئله مذاکره با آمریکا که تا چند ماه پیش یک موضوع سنگین و تابو به شمار می‌رفت، با پیشرفت بحث‌ها و بروز مباحث عقلانی، به تدریج در بین بسیاری از نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حمایت‌هایی به دست آورد. این نشان می‌دهد که دولت می‌تواند از حمایت‌های عمومی بهره‌مند شود.
وی ادامه داد: من فکر می‌کنم که همراهی حکومت با مردم در سیاست‌های کلان و هم‌راستایی این دو اعتماد عمومی به سیستم سیاسی را افزایش خواهد داد. در سیاست‌های تعامل با دنیا نیز آقای پزشکیان در صورتی موفق خواهد بود که بتواند یک مدل منطقه‌گرایی فرهنگی را پیش ببرد. به نظر من، بهترین مدل، مدل منطقه‌گرایی فرهنگی است.
وی در نهایت خاطر نشان کرد: کشورهای دارای پیشینه فرهنگی و ادبیات فارسی، همچون ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و آذربایجان، هنوز نتواسته‌ایم از این ظرفیت‌ها بهره‌برداری کنیم. بنابراین، به نظر می‌رسد که یک منطقه‌گرایی فرهنگی گسترده با این کشورها در حوزه زبان و ادبیات فارسی می‌تواند یکی از بهترین سیاست‌ها باشد که پس از پشت سر گذاشتن بحران‌های فعلی، می‌توانیم آن را دنبال کنیم.

https://armandaily.ir/?p=89290

ناترازی سیاسی چیست؟

آرمان امروز : زمانی که از ناترازی سیاسی در یک قلمرو حاکمیتی سخن می‌گوییم، منظور وضعیتی است که در آن تعادل و توازن نیروهای سیاسی در عرصه جامعه‌شناسی سیاسی دچار تعارض و تضاد منافع می‌شود. این وضعیت، هنگامی‌که شدت می‌گیرد، نخستین پیامد آن بروز تنش، اختلاف و بحران‌های سیاسی خواهد بود. بحران‌های سیاسی نیز به‌تبع خود، به بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منجر می‌شوند.
تعارضات و اختلافات یادشده، ریشه در عوامل متعددی دارند؛ از جمله تغییرات اجتماعی، اقتصادی و حتی تحولات خارجی. مجموع این عوامل، در فقدان توافق و اجماع آرا، منجر به ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی و در نهایت اعتراض، خشونت و دیگر تنش‌ها خواهد شد که نتیجه آن، تضعیف نظام حکمرانی است. زیرا اختلاف نظرهای گسترده درون ساختار قدرت، مانع پاسخ‌گویی مؤثر به نیازهای مردم می‌شود. به‌عبارتی، ناترازی سیاسی در اصل به معنای ناتوانی دولت در پاسخ‌گویی به مطالبات عمومی است.
نخستین گام در مدیریت و حل ناترازی سیاسی، نیاز به گفت‌وگو و مذاکره در سطوح عالی حکومت است؛ گفت‌وگویی که میان گروه‌های مختلف صورت گیرد تا منجر به نوعی «سوادسازی سیاسی» شود. هدف این روند، آن است که همان مسائلی که سبب اختلاف و ضعف در حکومت‌داری شده‌اند، با رویکردی اصلاحی، به تقویت نظام حکمرانی و توانمندسازی دولت برای پاسخ‌گویی بهتر به نیازهای مردم بینجامد.
بنابراین، ناترازی سیاسی نشان‌دهنده ضعف در مدیریت گفت‌وگو و حل مناقشات داخلی است. یعنی حکومتی که قادر نیست گروه‌های مختلف را گرد هم آورد و برای تأمین خواسته‌های مردم، اجماع ایجاد کند. در برخی کشورهای جهان، از جمله برزیل، رؤسای جمهور منتخب ناگزیرند از توان گفت‌وگو و مذاکره بالایی برخوردار باشند تا بتوانند منافع همه گروه‌ها را درون کشور جمع‌بندی و هماهنگ کرده و برنامه‌های دولت را با اجماع پیش ببرند. در غیر این صورت، اختلاف نظرهای داخلی منجر به ضعف در نظام حکومتی خواهد شد.
در کشور ما نیز به‌نظر می‌رسد هنوز موفق نشده‌ایم اجماع نظری لازم در قلمرو حکمرانی ایجاد کنیم تا این اجماع به‌عنوان پشتوانه‌ای برای پاسخ‌گویی مؤثر به مطالبات مردم عمل کند. برای نمونه،ما نباید به سمت دوگانگی حرکت کنیم. اگر بخواهیم مفهوم حاکمیت دوگانه را در حوزه اقتصاد بررسی کنیم، به‌نظر می‌رسد دولت باید از اقتدار و انسجام کافی برخوردار باشد تا در تمامی عرصه‌های اقتصادی، حاکمیت جمهوری اسلامی بتواند کنترل، نظارت و بهره‌برداری یکپارچه از منابع را در اختیار داشته باشد.
در صورتی که در حوزه اقتصاد، عملکردی جزیره‌ای حاکم باشد و هر گروه یا جناحی منافع خاص خود را دنبال کند، قطعاً این امر به ناترازی اقتصادی و در ادامه، به ناترازی سیاسی در سطوح کلان حکومتی منجر خواهد شد. این وضعیت در حوزه‌های تقنینی، قضایی و سایر بخش‌ها نیز صادق است.
در شرایط کنونی، به‌نظر می‌رسد نیازمند نوعی انسجام و همبستگی ملی در حوزه داخلی هستیم تا این انسجام بتواند زمینه‌ساز تعریف و پیگیری منافع ملی توسط تمامی گروه‌ها و افراد شود. ضعف در این حوزه مشهود است و ضروری است که اجماع نظری کلی و فراگیر در این خصوص صورت گیرد.

https://armandaily.ir/?p=88495

بازگشت به سیاست!

آرمان امروز- عرفان بیوک‌نژاد: مدتی است که واژه‌هایی همچون «بازگشت به مردم»، «بازگشت به جامعه» یا «بازگشت به انقلاب اسلامی» در فضای سیاسی کشور بارها شنیده می‌شوند. اما در میان این شعارها، جای خالی یک مفهوم بنیادین و فراموش‌شده احساس می‌شود: بازگشت به سیاست، آن‌هم نه به معنای عوامانه یا شعاری آن، بلکه به معنای علم سیاست، عقلانیت و تصمیم‌گیری آگاهانه و تخصص‌محور.
در ماه‌های اخیر، بارها شاهد تأکید سیاستمداران و کارشناسان بر لزوم خویشتن‌داری، مذاکره، توجه به منافع ملی و عقلانیت بوده‌ایم. حتی در تازه‌ترین اظهارنظرها، چهره‌هایی مانند آقای کمالی بر این نکته انگشت گذاشته‌اند که مهم‌ترین ناترازی کشور، ناترازی در عقلانیت است. این جملات تلنگری است بر این حقیقت که سیاست‌ورزیِ عاقلانه، تخصص‌محور و علمی، حلقه مفقوده مدیریت در بسیاری از حوزه‌هاست. بازگشت به سیاست یعنی بازگشت به اصل شایسته‌سالاری، احترام به دانش تخصصی، و درک این نکته که سیاست، علم است؛ نه امری سلیقه‌ای، فامیلی یا جناحی. با نگاهی به انتصابات در برخی سطوح مدیریتی درمی‌یابیم که سیاست هنوز در ساختار قدرت به رسمیت شناخته نشده است. چگونه می‌توان انتظار کارآمدی داشت وقتی فردی بدون تخصص لازم، در جایگاهی حساس منصوب می‌شود؟ نتیجه آن یا ناکارآمدی مدیریتی است یا تقلیل آن جایگاه به سطحی‌نگری و کلیشه‌سازی. نکته تأسف‌بار اینجاست که گاهی اشتباهات مدیریتی پس از چند ماه عیان می‌شود و خوشبختانه اگر تشخیص داده شوند، اصلاحاتی رخ می‌دهد؛ اما در بسیاری از مواقع، نه تنها تشخیص داده نمی‌شوند، بلکه خسارات آن تصمیمات سال‌ها باقی می‌ماند.
سیاست علمی یعنی پرهیز از تصمیمات هیجانی، استفاده از خرد جمعی، بهره‌گیری از کارشناسان هر حوزه، و احترام به ساختارهای دانشی موجود. نمونه روشن عدم رعایت این اصول را می‌توان در انتصاب افراد بدون تناسب با رشته تحصیلی یا تجربه‌شان مشاهده کرد؛ مثلاً کسی که دکترای فیزیک اتمی دارد را به‌عنوان مدیر حوزه ورزش منصوب می‌کنیم! این نه تنها بی‌احترامی به علم است، بلکه ظلمی است مضاعف به هر دو حوزه: هم به تخصص فرد و هم به نهادی که باید بر مبنای تخصص اداره شود. با این حال، نشانه‌هایی از بازگشت تدریجی به سیاست دیده می‌شود. مذاکرات دیپلماتیک، بازدارندگی عقلانی، و تعامل با جهان و همسایگان، همه رگه‌هایی از حاکم شدن عقلانیت و دانش در سیاست‌ورزی امروز ایران هستند. اما باید مراقب باشیم این بازگشت، صرفاً سطحی و نمایشی نباشد. بازگشت به سیاست واقعی یعنی تسلیم شدن در برابر منطق علم سیاست، نه تحمیل سلیقه شخصی با برچسب سیاسی. برای حل بسیاری از مشکلات کشور، به جای آنکه علم سیاست را به خدمت خواسته‌ها و علایق خود درآوریم، باید خود را در خدمت سیاست علمی قرار دهیم. تنها در این صورت است که می‌توان به اصلاح امور، ارتقای بهره‌وری و مدیریت عاقلانه کشور امیدوار بود.
هادی اعلمی فریمان، کارشناس سیاسی به روزنامه آرمان امروز گفت: وقتی از «سیاست نرم» سخن به میان می‌آید، باید آن را در تقابل با «سیاست سخت» دانست. اگر سیاست سخت را در چارچوب مفاهیم سنتی قدرت و کنشگری مستقیم در عرصه روابط بین‌الملل تحلیل کنیم، سیاست نرم بیشتر ناظر به لایه‌های زیرین، فرهنگی، اجتماعی و ارتباطی یک نظام سیاسی است؛ آنچه برخی نظریه‌پردازان با مفاهیمی همچون ساخت‌پالیتیک یا لاپالیتیک از آن یاد کرده‌اند.
وی ادامه داد: در واقع، چرخش به سمت سیاست نرم را می‌توان نوعی تغییر ریل در سیاست‌گذاری دانست؛ تغییری بنیادین که می‌تواند نشانه‌ای از آغاز یک بازاندیشی جدی در راهبردهای کلان یک حکومت باشد. این تحول در تاریخ اندیشه سیاسی نیز سابقه دارد. برای مثال، آنتونیو گرامشی در سنت مارکسیستی، با بازتعریف نقش فرهنگ و جامعه مدنی در ساختار قدرت، سهم اقتصاد را از زیربنا به روبنا منتقل کرد و بر نقش فرهنگ در تحولات سیاسی تأکید ورزید. از این منظر، چرخش به سیاست نرم، نه یک تاکتیک مقطعی، بلکه تحولی راهبردی و نظری است.
این کارشناس سیاسی اظهار کرد: در شرایط کنونی، مجموعه‌ای از عوامل داخلی و خارجی، از جمله فشارهای بین‌المللی، تحریم‌ها و مطالبات اجتماعی، موجب شده است که بازنگری در سیاست‌ها و حرکت به سوی سیاست نرم بیش از پیش احساس شود. سیاست نرم در این معنا، مبتنی بر گفتگو، تعامل، افزایش دیپلماسی عمومی، فعال‌سازی جامعه مدنی، تقویت نهادهای مشارکتی، و پاسخگویی در برابر افکار عمومی است. این رویکرد می‌تواند همزمان به کاهش تنش در سطح بین‌المللی و تقویت سرمایه اجتماعی در داخل بینجامد.
وی ادامه داد: مذاکره، به‌عنوان یکی از ابزارهای سیاست نرم، زمانی اثربخش خواهد بود که صرفاً به‌عنوان یک تاکتیک در نظر گرفته نشود، بلکه از درون ساختار قدرت، گرایشی واقعی به سمت صلح، تعامل و منطق گفت‌وگو شکل بگیرد. در غیر این صورت، اعتماد داخلی و خارجی تضعیف خواهد شد. چنان‌که تجربه برخی کشورها مانند ویتنام نشان داده است، تغییر واقعی در سیاست خارجی نیازمند اراده‌ای قوی در سطوح تصمیم‌گیری و نیز همراهی با الزامات داخلی و منطقه‌ای است. اعلمی فریمان متذکر شد: بنابراین، استمرار در رویکردهای مبتنی بر سیاست نرم، نیازمند تحول در نگاه مدیریتی و سیاسی در داخل است. وجود یک حاکمیت باورمند به اصول دیپلماسی، گفت‌وگو و حل مسالمت‌آمیز اختلافات، نقش مهمی در موفقیت این مسیر ایفا خواهد کرد. از سوی دیگر، رفتارهای مبتنی بر خویشتن‌داری و پرهیز از کنش‌های پرهزینه، می‌تواند زمینه‌ساز اعتماد بیشتر در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای شود.
وی در نهایت خاطر نشان کرد: سیاست نرم، اگر از دل باورهای ساختاری برآمده باشد، نه‌تنها به تقویت وجهه کشور در عرصه جهانی منجر خواهد شد، بلکه امکان حل مسائل داخلی را نیز با هزینه کمتر و کارآمدی بیشتر فراهم خواهد کرد.

https://armandaily.ir/?p=8773

تندروها عقب‌نشینی کردند؟

آرمان امروز- عرفان بیوک‌نژاد: پس از سال‌ها نوسان پرهزینه در سیاست خارجی، دور تازه‌ای از گفت‌وگوها میان ایران و ایالات متحده کلید خورده است؛ فرآیندی که اگرچه با تهدیدها و محدودیت‌های فراوان همراه است، اما نشانه‌هایی از واقع‌گرایی و آینده‌نگری را در تصمیم‌سازی کلان کشور بر جای گذاشته است. در این وضعیت، گروه‌هایی که پیش‌تر با فریادهای بلند مخالفت، هر طرح گفت‌وگو را «خیانت» می‌دانستند، اکنون چهره‌ای متفاوت به خود گرفته‌اند؛ از یک‌سو در ظاهر لب به تمکین گشوده، ولی از سوی دیگر با هجمه‌های رسانه‌ای، فشارهای سیاسی و پرونده‌سازی، دستگاه اجرایی را در پیشبرد مذاکرات تحت‌فشار قرار می‌دهند.
در پیمایش‌های انتخاباتی اخیر، محبوبیت جریان تندرو با افت قابل‌توجهی مواجه شده است. مردم در صندوق‌های رأی بارها به اصلاح‌طلبان و میانه‌روها تمایل نشان داده‌اند و واژه‌هایی چون «غرب‌زده» و «وابسته» نیز کارکرد خود را از دست داده‌اند. از این رو، گفتمان تندروانه دیگر جذابیتی برای افکار عمومی ندارد و گام هم‌راستا با مذاکرات می‌تواند در نگاه عمومی به مثابه برگ برنده‌ای در رقابت با جناح مقابل تلقی شود. این ابزار سیاسی، بیش از هر چیز، در خدمت بازی شطرنج قدرت داخلی است.
فشار تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی باعث شده است آنان برای کاهش رنج مردم و حفظ مشروعیت نظام در ظاهر همراهی کنند. افت محبوبیت تندروها و تمایل رأی‌دهندگان به جریان‌های گفت‌وگو محور انگیزه سیاسی دیگری برای تغییر مواضع آنها بوده است. تحولات منطقه‌ای و نیاز به تعامل دیپلماتیک مصالحه‌ای را که مصلحت ملی و امنیت کشور را تضمین می‌کند، ضروری ساخته است. حمایت منطقی نخبگان و شفاف‌سازی اهداف ملی می‌تواند رفتار دورویانه تندروها را خنثی کند.
هادی اعلمی فریمان، کارشناس سیاسی به روزنامه آرمان امروز گفت: در خصوص مسئله تندروها، چند نکته وجود دارد که به نظر می‌رسد موجب شده است این گروه‌ها از مخالفت‌های پیشین خود دست بردارند. نخستین نکته آن است که با توجه به اینکه خط‌مشی مذاکره با ایالات متحده آمریکا، در مجموع با موافقت نظام سیاسی کشور اتخاذ شده و حاکمیت، نهایتاً در نهادهای بالادستی نظیر شورای عالی امنیت ملی، شورای امنیت کشور و همچنین نهادهایی همچون شورای روابط خارجی، پس از اخذ نظر کارشناسان و اندیشکده‌ها، به این جمع‌بندی رسیده است که مذاکره با آمریکا به‌صورت قطعی آغاز و وارد فاز تعامل و صلح شود.
وی ادامه داد: بنابراین گروه‌های تندرو و چهره‌های شاخص آنان نیز ناگزیر به تبعیت از این تصمیم نظام شده‌اند. به گونه‌ای که اگر این گروه‌ها در شرایط حاضر همچنان بر مخالفت خود اصرار ورزند، این مخالفت، در واقع به‌نوعی مخالفت با کل نظام سیاسی تلقی خواهد شد. به نظر می‌رسد این مهم‌ترین دلیل عقب‌نشینی آنان از مواضع پیشین باشد. دومین نکته، فشار اقتصادی است. فشارهای اقتصادی شدید می‌تواند در هر کشوری منجر به شکل‌گیری بحران‌های سیاسی شود. به نظر می‌رسد تندروها به این نتیجه رسیده‌اند که چنین بحرانی، به‌ویژه اگر ناشی از استمرار تحریم‌ها باشد، می‌تواند مستقیماً نظام سیاسی را تحت تأثیر قرار دهد. از همین رو، این گروه‌ها به‌منظور کاهش فشار اقتصادی و رفع تحریم‌ها، به مذاکرات تن داده و از مخالفت‌های پیشین خود صرف‌نظر کرده‌اند.
این کارشناس سیاسی متذکر شد: سومین مسئله، محاسبه‌ای سیاسی است؛ برخی از تندروها ممکن است به این نتیجه رسیده باشند که این‌بار، برخلاف گذشته، همراهی با روند مذاکرات می‌تواند موقعیت سیاسی آنان را در رقابت با جناح مقابل تقویت کند. در واقع، آنان ممکن است مذاکره را به ابزاری برای حفظ توازن قوا در عرصه داخلی تبدیل کرده باشند. با توجه به بیزاری عمومی از جریان تندرو در میان افکار عمومی و فاصله‌گیری مکرر مردم از این جریان در صندوق‌های رأی، همراهی با مذاکرات ممکن است به کسب محبوبیت بیشتر در میان مردم و بهبود جایگاه این گروه در رقابت‌های سیاسی کمک کند. به‌ویژه آنکه جناح اصلاح‌طلب، به طور سنتی، رویکردی مذاکره‌محور داشته و از این منظر در افکار عمومی از محبوبیت بیشتری برخوردار
است.
وی ادامه داد: چهارمین نکته، تغییر در سیاست‌های بین‌المللی و تحولات منطقه‌ای است. در سال‌های اخیر، تحولات مهمی در کشورهایی مانند عراق، لبنان و سوریه رخ داده است. این تغییرات، لزوم بازنگری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و حرکت به سمت تعامل و مذاکره را بیش از پیش آشکار کرده‌اند. کاهش یا تضعیف اهرم‌های فشار ایران در منطقه نیز ممکن است یکی دیگر از دلایلی باشد که تندروها را به پذیرش اصل مذاکره واداشته است.
اعلمی فریمان در نهایت خاطر نشان کرد: احتمال هرچند ضعیفی نیز وجود دارد که برخی از این افراد به این جمع‌بندی رسیده باشند که حفظ منافع ملی و امنیت کشور، در شرایط فعلی، ایجاب می‌کند که مسیر مذاکره و تعامل با دیگر کشورها در پیش گرفته شود.

https://armandaily.ir/?p=86923

گام‌های صبورانه ایران

آرمان امروز : در پی تحولات پیچیده سیاسی و تغییرات در استراتژی‌های بین‌المللی، مذاکرات ایران با ایالات متحده وارد فاز جدیدی شده است. با توجه به رویکردهای مختلف طرفین، ایران باید با حفظ صبر و خویشتنداری، ابتکار عمل را در مذاکرات به دست گیرد تا در نهایت به رفع تحریم‌ها و مدیریت منازعات دوجانبه دست یابد. در این راستا، مذاکره با رویکردی واقع‌بینانه و تأکید بر دیپلماسی منطقی، می‌تواند راهگشای توافقات بلندمدت و کاهش تنش‌ها باشد.
در فضای سیاسی کنونی، مذاکرات ایران با ایالات متحده تحت تأثیر تحولات پیچیده‌ای قرار گرفته است که نیازمند رویکردی متعادل و واقع‌بینانه است. در این راستا، تأکید بر کاهش سطح خصومت‌ها و تنش‌ها در ابتدا از اهمیت بالایی برخوردار است. نمونه موفقی از این روند در مذاکرات مسقط مشاهده شد، جایی که حمایت افکار عمومی داخلی نیز به وضوح نمایان شد.
این مسأله نشان می‌دهد که ایران نباید همیشه در موقعیت واکنش قرار گیرد، بلکه ابتکار عمل باید در دست تهران باشد.
تحلیل رفتار ترامپ در مذاکرات نشان می‌دهد که او به‌طور معمول از سه اصل حمله مکرر، انکار واقعیت و اعلام پیروزی بهره می‌برد. بنابراین، در مواجهه با این سیاست‌ها، صبر و خویشتنداری از سوی ایران بسیار حیاتی است. از طرفی، ترامپ تمایل دارد تا با استفاده از فشار اقتصادی و تهدیدات نظامی، به منافع اقتصادی آمریکا دست یابد و آن را در مذاکرات به کارگیرد.
با ای ن حال، هدف اصلی در مذاکرات باید رفع تحریم‌ها و مدیریت منازعات دوجانبه باشد. اقدامات افراطی مانند خروج از پیمان عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) یا ساخت بمب اتمی، نه تنها مشکلات را حل نمی‌کند، بلکه می‌تواند منجر به فروپاشی اجتماعی و افزایش تنش‌ها در سطح جهانی شود. به جای آن، ایران باید به سمت عادی‌سازی روابط با آمریکا گام بردارد، همانطور که چین در دهه ۱۹۷۰ از طریق دیپلماسی پینگ پنگ روابط خود را با ایالات متحده بهبودبخشید.
برچیدن کامل تاسیسات هسته‌ای هیچ توجیه منطقی ندارد و باید از چنین اقداماتی اجتناب کرد. در زمینه امنیتی و تسلیحاتی، مذاکرات ایران با غرب باید در قالب پیمان‌های راهبردی و امنیتی ادامه یابد، به‌ویژه در موضوع موشک‌های بالستیک و عدم تجاوز.
در حوزه مسائل منطقه‌ای، ایران می‌تواند به تفاهم‌های بیشتر با کشورهای هم‌پیمان خود دست یابد. در خصوص مسأله فلسطین نیز، ایران باید همسو با دیگر کشورهای اسلامی منطقه به حمایت از حقوق مردم فلسطین بپردازد.
در نهایت، موضوع مذاکرات باید در کنگره و سنا ایالات متحده مطرح شود تا به تصویب نهایی برسد و اعتبار قانونی بیشتری پیدا کند. هدف نهایی از این روند، ورود ایران به اقتصاد جهانی است که می‌تواند از طریق کاهش تنش‌ها و توسعه روابط اقتصادی با کشورهای مختلف محقق شود.
در شرایط پیچیده کنونی، ایران باید با رویکردی واقع‌بینانه و متعادل به مذاکرات با ایالات متحده نزدیک شود. کاهش تنش‌ها و اعمال ابتکار عمل از سوی تهران می‌تواند فضای مناسبی برای رسیدن به توافقات دوجانبه و رفع تحریم‌ها ایجاد کند. در مواجهه با ترامپ، صبر و خویشتنداری از اهمیت بالایی برخوردار است تا از واکنش‌های شتابزده جلوگیری شود.
همچنین، دیپلماسی منطقی و انعطاف‌پذیر، همانند تجربیات گذشته چین، می‌تواند راهی برای عادی‌سازی روابط و جلوگیری از تشدید تنش‌ها باشد. در مسائل هسته‌ای و امنیتی، مذاکرات باید به سمت توافقات پایدار و منطقی پیش برود و از اقدامات افراطی که مشکلات را تشدید می‌کند، پرهیز شود. در نهایت، هدف اصلی ایران باید ورود به اقتصاد جهانی و تقویت روابط دیپلماتیک در سطح بین‌المللی باشد.

https://armandaily.ir/?p=8633

ابتکار عمل در مذاکره

آرمان امروز : پژوهشگران سیاسی در فضایی مبهم و نامطمئن در حال مشاهده تحولاتی غیرمنتظره در جهان سیاست هستند.از یکسو دموکراسی خواهان نظام های تئوکراسی را مورد حمله قرار می دهند و آنان را واپس گرا می خوانند و از سویی دونالدترامپ و طیفی از سفیدهای هوادارش مذهبی ترین روش را در صحنه در پیش گرفته اند.از دو انسان زن و مرد نام می برند و سقط جنین را گناهی نابخشودنی می دانند و در میتینگ های سیاسی به خداوند متوسل می شوند و به وعظ کشیشان گوش می سپارند.از سویی دیگر در این سمت شرق حکومت های تئوکراتیک دارای سه وجه عرفانی ،فقهی و یا گرایش خاص (طالبانی/القاعده/داعشی و…) مشاهده می شود.گرایش عرفانی انعطاف پذیری کامل با شناسایی ماهیت شهروندی در قالب دولت-ملت دارد.گرایش فقهی حرکت جوهری کاملا انعطاف پذیر با تحولات است گرچه دیرتر واکنش نشان می دهد.تفاوت ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی در این است که ایالات متحده به دلیل انعطاف پذیری و تطبیق با جریان علم و جذب نخبگان از هر سوی جهان به سرعت خود را با زمانه تطبیق می دهد و تغییرات را می پذیرد.در جمهوری اسلامی ما همین ویژگی را در فقه جوهری داریم و به سرعت برای حفظ جان ، مال و مصالح شیعیان می توانیم خود را با شرایط سازگار کنیم.جنس مذاکرات جدید با ایالات متحده از این نوع است.

خط مقاومت اکنون به سمت صلح ،سازگازی با قواعد بین المللی، حل و فصل منازعات قدیمی و رقابت از مسیر نوآوری و اقتصاد در حال تغییر است.همین تغییر ریل است که به سرعت ما را وارد فضای رقابت هوشمندانه در عرصه های جدید با فکر ایرانی می کند.از این منظر با دیدگاهی رئالیستی از مذاکرات با ایالات متحده استقبال می کنیم.این دیدگاه نه چندان خوش بینانه مفرط و نه چندان بدبینانه است و ما به دلایل متعدد و مختلف باید حامی جدی فضای جدید برای شکل گیری تحولات جدید باشیم. نکته محوری من این است که در گام اول باید سطح منازعه و خصومت را به شدت کاهش داد که در اولین گام در مسقط به درستی انجام شده است و افکار عمومی داخل نیز به شدت حمایت خود را نشان داده است. لازم نیست ابتکار عمل همیشه در اختیار ترامپ باشد.چگونه؟ اولین نکته نگرش روان شناسانه سیاسی به تیپ فکری اوست.یک فیلمی با عنوان The Apprentice در ۲۰۲۴ به کارگردانی علی عباسی ساخته شده که زندگی اولیه ترامپ را تحت تاثیر روی کوهن وکیل اولیه ناشن می دهد.کوهن مشاور اصلی جوزف مک کارتی بوده که جریان مک کارتیسم و مبارزه با کمونیسم او شهره است.برابر مفاد این فیلم که انصافًا برداشت بسیار صحیحی از روان شناسی سیاسی ترامپ است او ۳ اصل بنیادین را از کوهن فراگرفته که همواره در طول زندگی اش از بنگاه معاملاتی و املاک تا برج سازی و ریاست جمهوری اش را به کار برده که بر سه محور حمله مکرر به طرف مقابل، انکار واقعیت به هر شکل و سپس اعلام پیروزی و حق به جانبی در هر شرایط بوده است.بنابراین وقتی ما با ترامپ مواجه می شویم با یک بنگاه دار در سطح بالا درگیر هستیم که اکنون قدرت اسلحه نیز دارد.تفاوتش با گذشته در این است که وقتی قراری برای معامله می گذارد اسلحه(ناوهای هواپیما بر و جنگنده های بی ۲ در دیه گو گارسیا) را هم همراه می آورد.ملاحظه کنید که رفتارهای از ۲۰ ژانویه۲۰۲۴ او تاکنون همه در جهت درآمدزایی برای آمریکا بوده و تقریبا با برخی به تفاهم رسیده که جنگ تعرفه ها فضای جدیدی ایجاد کرده است. اولین توصیه در مقابل رفتار سیاسی ترامپ، صبوری و خویشتنداری است.

او و فرستاده‌اش به عنوان پیرمرد بنگاه دار بزرگ ابتدا با طرح مسائل تحقیرآمیز از نگاه ابرقدرتی ذهن شما را به هم می ریزد و شما را مجبور به واکنش های فوری و تصمیم شتابزده می کند، سپس منتظر می ماند سر معامله حاضر شوید.اگر میدان را خالی کنید عصبانی شوید و برای معامله نروید او به مقصود کامل رسیده و ساختمان شما را با زور و به استناد قانون جبارانه مصادره می کند.ممکن است بسیاری جاها شکست بخورد و موفق نشود،مانند عقب نشینی ۹۰ رزوه از تعرفه ها. اولین نکته خشنود کننده این است که او فعلا با نتانیاهو در لیبی سازی ایران همسو نشده است. پیام های سیاسی مبنی بر تاکید بر برچیدن تاسیسات هسته ای و خلع سلاح کامل را که بعضا از سوی افراد مختلف داخلی و خارجی مطرح می شود که هیچ منطق سالمی این نوع لیبیایی سازی را نمی پذیرد و مضافا اینکه ایران را بین بمباران توسط اسراییل و خلع سلاح و بمباران نکردن مخیّر کرده است! این نوعی تهدید امنیت ملی در حوزه بقاست که ممکن است با تصاعد منازعه به سرعت تمام زیرساخت های بنیادی کشور را نابود کند و یا امنیت ملی دیگران در منطقه نیز مورد تهدید متقابل قراربگیرد.

https://armandaily.ir/?p=8572