مادورو در مقابل آمریکا تنهاست

هادی اعلمی‌فریمان: بر اساس فرمان اجرایی ترامپ مادور یک هدف مشروع نظامی برای آمریکا است

مادورو در مقابل آمریکا تنهاست / چین و روسیه حمایتی از ونزوئلا نخواهند کرد/ دیپلماسی و پیشنهاد مصالحه، جلوی تلاش واشنگتن برای تغییر نظام را نمی‌گیرد

مادورو در مقابل آمریکا تنهاست / چین و روسیه حمایتی از ونزوئلا نخواهند کرد/ دیپلماسی و پیشنهاد مصالحه، جلوی تلاش واشنگتن برای تغییر نظام را نمی‌گیرد

یک کارشناس مطالعات آمریکای لاتین به خبرآنلاین گفت: «به موجب فرمان اجرایی ترامپ درباره کارتل‌های مواد مخدر، نیکلاس مادورو رئیس جمهور ونزوئلا یک هدف مشروع نظامی برای ایالات متحده به حساب می‌آید.»

زهره نوروزپور: دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به سمت ونزوئلا لشگرکشی کرده است. او می گوید می خواهد با کارتل های مواد مخدر مبارزه کند. اما نیکلاس مادورو رئیس جمهور ونزوئلا می گوید که ترامپ می خواهد من را سرنگون کند و مبارزه با کارتل و مواد پوششی برای تغییر حکومت ونزوئلا است.

ترامپ که این روزها مبارزه با کارتل و قتل و جنایت را از خیابان های واشنگتن آغاز کرده است حالا به کارائیب رسیده و تهدید کرده است که اگر جنگنده های ونزوئلا بالای ناوهای آمریکا به پرواز درآیند آن‌ها را سرنگون می‌کنیم. در همین حال پیت هگست که حالا وزیر جنگ نام گرفته گفته است هیچ مصالحه‌ای نخواهیم کرد و تا حداکثر کشتار پیش خواهیم رفت.

از سوی دیگر سی ان ان گزارش داد که ترامپ به فرماندهی جنوب اختیار تام داده است و احتمالا جنگ به خاک ونزوئلا کشیده شود. مارکو روبیو نیز پس از حمله به قایق قاچاقچیان که در پی آن ۱۱ نفر کشته شدند گفت که این مبارزه با نارکوتروریسم است. اشاره روبیو به فرمان اجرایی ترامپ است که یکی از ۱۰۰ فرمانی بود که روز تحلیف او در حال امضای آن بود.

قاعدگی پارتنرت دردناکه؟ با این هدیه از این درد نجاتش بده !

هادی اعلمی فریمان کارشناس ارشد مطالعات آمریکای لاتین درخصوص این فرمان به خبرآنلاین گفت: «این فرمان به معنای این است که کارتل های مواد جزء دسته سازمان تروریستی به حساب می‌آیند به این معنا که در قانون اساسی آمریکا هدف مشروع نظامی قرار می‌گیرند. بر همین اساس نیکلاس مادورو نیز یک هدف مشروع است چراکه ترامپ می گوید مادورو یک کارتل مواد مخدر است.»

از سوی دیگر رژیم سوسیالیست و چپ‌گرای ونزوئلا از زمان سلف خود هوگو چاوز متحد اصلی ایران، چین و روسیه بوده است این کشور که همیشه به عنوان حیات خلوت این سه کشور علیه آمریکا بوده است حالا در برابر آمریکا قرار گرفته و مشخص نیست نفوذ این سه کشور و حمایت این‌ها با بالاگرفتن شدت درگیری به چه سمتی رود؟ و تحولات خارجی از این درگیری چه خواهد بود.

در ادامه متن کامل گفت و گوی خبرگزاری «خبرآنلاین» را با هادی اعلمی فریمان، کارشناس ارشد مسائل آمریکای لاتین، مطالعه می‌کنید:

ونزوئلا یک ثروت بی‌پایان نفتی در سراسر جهان است

*** ماهیت اقدام نظامی آمریکا علیه ونزوئلا را در چه ابعادی تحلیل می‌کنید؟ علت این اقدام‌ها چیست؟

آمریکایی‌هایی چندین استدلال دارند؛ مورد اول این است که دولت آمریکا، دولت ونزوئلا را به دلیل ادعای تقلب در انتخابات نامشروع می‌دانند و از استقرار دولت راست‌گرای موافق با کاخ سفید، طی چندین مرحله تا کنون ناکام مانده‌اند. در دولت بایدن و ابتدای دولت ترامپ تمایل داشتند مذاکرات اپوزسیون با مادور به نتیجه برسد و تغییر و جابه جایی از طریق صندوق رای انجام شود و دولت راست گرا موفق شود. حالا طی چندین سال اپوزسیون ونزوئلا ناکام مانده است براین اساس امریکایی‌ها از تغییر نظام سیاسی ونزوئلا ناامید شده‌اند و وضعیت داخلی این کشور را متفاوت می‌بینند. بر همین اساس بحث تغییر نظام یا رژیم چنج را به عنوان کارکرد نهایی در این کشور دنبال می کنند.

استدلال دوم، انرژی است؛ ونزوئلا به عنوان دارنده ذخایری معادل ۳۰۰ میلیارد بشکه نفت است که این کشور را به نخستین منبع و بزرگترین کشور نفت‌خیز جهان است. یک منبع بی پایان ثروت نفتی که می‌تواند قاره آمریکا را از نفت خلیج فارس و دیگر جاهای دنیا بی‌نیاز کند . سیاست ترامپ هم تا کنون مشخص شده که علاقه عجیبی به معادن کمیاب، نفت و انرژی و معادن طلا دارد که همین‌ دلایل برای تصاحب یک کشور کافی است.

استدلال سوم، ترامپ یک تنفر تاریخی از دولت‌های سوسیالیستی دارد به ویژه در قلمروی جنوبی خود که اصلا تمایل ندارد نظام سوسیالیستی را تحمل کند. اساسا عدم تمایلی که در طی دولت بایدن نسبت به منطقه امریکای جنوبی وجود داشت الان چرخش پیدا کرده است، می توان به جرات گفت ترامپ دکترین مونرو را احیا کرده یا به دنبال احیای آن به صورت گسترده است. (دکترین مونرو در ۱۸۲۳ توسط رئیس جمهور وقت جیمز مونرو، مخالفت خود را با دخالت و نفوذ کشورهای اروپایی در ونزوئلا و آمریکای لاتین اعلام کرده بود که خب امریکا در آنجا همیشه فعال مایشاء بوده است و حالا هم به دنبال احیای آن است.)

استدلال چهارم؛ قدرت های بزرگ است به عنوان یک بازیگر اصلی در ونزوئلا ظهور پیدا کردند. روسیه، چین و ایران در این کشور نفوذ و فعالیت دارند و از رژیم چپ‌گرای مادور حمایت می‌کنند که می‌توان گفت این اقدام نظامی برای کاهش نفوذ این قدرت‌ها در ونزوئلا است

در مجموع می توان گفت که جنگ مواد مخدر اساسا بیشتر پوششی برای مشروعیت دادن به مداخله در نظام سیاسی این کشور است. این مساله را خیلی واضح می‌توان مشاهده کرد. چراکه در منطقه امریکای جنوبی ۸۷ درصد کوکائین منطقه امریکا از کلمبیا وارد و از طریق اکوادور حمل می شود، اساسا چون تقاضا در ایالات متحده بالا است مافیا این نیاز را احساس کرده و از سود اقتصادی آن نمی‌گذرد. چراکه مبادلات وسیعی اقتصادی از سوی مافیا در این مورد جریان دارد. تا زمانی که این تقاضا بالا باشد، رژیم ها هیچ تاثیری ندارند هر رژیمی باشد باز در جریان است. تاکنون مبارزات علیه مواد مخد ناکام مانده کلمبیا دارای ۷ پایگاه برای مبارزه با مواد مخدر است که ناکام مانده است.برنامه مبارزه با کارتل های مواد در دروه ریاست جمهوری نیکسون آغاز شد تا الان شکست خورده است. و مبارزه با مواد جواب نداده در نتیجه ادعای مبارزه با قاچاق مواد مخدر فقط پوششی برای مداخله نظامی در ونزوئلا برای رسیدن به چهار هدفی است که اشاره کردم.

همانطور که ما برنامه ریچارد نیکسون که ۱۹۷۰ در جنگ علیه مواد مخدر برای اولین بار مطرح شد، طی ۵۰ و ۶۰ سال گذشته هیچوقت فعالیت کارتل ها متوقف نشده است و مرتب در حال بازتولید هستند. این هیچ ارتباطی به رژیم‌ها ندارد، نه دموکرات، نه جمهوریخواه و نه به دولت‌های سوسیالیست و کمونیست و دیگر رژیم های منطقه و ... کوکائین، متامفتامین، فنتانیل و هروئین کماکان از این منطقه در حال صادرات به ایالات متحده است.

یک نکته اینکه کشورهایی که در مثلث شمال هستند؛عبارت از هندوراس، گواتمالا و السالوارد، ۵۳ درصد کوکائین علاوه بر کلمبیا از این سه کشور وارد ایالات متحده می‌شود. مضاف برآن، پولشویی، مهاجرت، قتل و تخریب هویت امریکایی، ترس روانی از جنایتکاران که همه این مسائل از کشورهای مثلث شمال است و اساسا ربط چندانی به ونزوئلا ندارد. این فقط یک پوشش است برای هدف اصلی؛ رژیم چنچ و سرنگونی دولت های حامی چین، روسیه و ایران که با ورود روبیو به دولت آمریکا که از او به عنوان یک کوبایی الاصل یاد می‌شود شدت گرفته است. هدف، کاهش و تضعیف نفوذ قدرت های منطقه‌ای است.

تحلیل کلان این است که به‌طول کلی ایالات متحده ۳ استراتژی را در منطقه به خصوص کشورهای شمال دنبال می‌کند؛ اول- ابتکار مریدا. دوم- ابتکار امنیت منطقه‌ای برای آمریکای مرکزی و سوم- استراتژی برای تعامل. همه این‌ها تا کنون شکست خورده است.

روسیه مداخله نخواهد کرد

*** با بالاگرفتن تنش ها میان دو کشور روسیه پیشنهاد ارسال پهپاد شاهد را مطرح کرده است. از سوی دیگر مسکو با واشنگتن در حال مذاکره هستند. با توجه به نفوذ روسیه در آمریکای لاتین، خصوصا کوبا، کلمبیا و ونزوئلا، ایا ممکن است در صورت رژیم چنج دخالت کند؟

به نظر نمی رسد که الان روسیه نقش چندانی در تحولات ونزوئلا ایفا کند. روسیه جنگ افزار نظامی در اختیار ونزوئلا و کوبا قرار داده است. اینکه بتواند حمایت مستقیم کند بسیار بعید است. روسیه در ظاهر اقدامات امریکا را محکوم کرده اما در عمل اقدام خاصی انجام نمی‌دهد. درحال حاضر این کشور درگیر اوکراین است و الگوهای تکرار قبل هم نشان داده به لحاظ فاصله زمانی و وارد درگیری مستقیم با ایالات متحده نمی‌شود و تمایل چندانی هم برای دخالت ندارد در کوبا هم شاهد بودیم که روس‌ها علی‌رغم حمایت لفظی در مقام عمل،کاری از پیش نبردند، در صورتی که ایالات متحده وارد واکنش سریع و رژیم چنج شود بعید می دانم روسیه اقدامی در حمایت از مادورو و ونزوئلا مداخله مستقیم انجام دهد شاید در زمینه تسلیحات کمی حمایت کند.

چین هیچ حمایتی نخواهد کرد

*** پس از حرکت ناوهای آمریکا به کارائیب در اوایل شهریور وزیردفاع ونزوئلا با وزیردفاع چین دیدار کرد و ظاهرا چین به این کشور قول حمایت داد. این وعده حمایت به چه معناست؟

درباره چین وضعیت متفاوت است؛ روس ها در زمینه سخت افزار و کمک تسلیحاتی وارد می‌شوند اما چینی ها به لحاظ اقتصادی و منشور سازمان ملل یعنی حق حاکمیت کشورها حمایت می‌کنند. درباره تنش میان امریکا و ونزوئلا آن‌ها صرفا محکوم کردند. در منطقه آسیا و دریای چین جنوبی تایوان به عنوان نیروی نیابتی آمریکا از ۱۹۷۹ در جذب متحد عمل کرده است و بیلیز، گواتمالا، هندوراس و پاراگوئه با تایوان قرارداد تجارت آزاد بسته‌اند که این کشور رقیب اصلی چین است. منتهی چینی ها ارتباط دیرینه با منطقه دارند که یک امر مهم آن ابتکار کمبرند جاده است که ابزار اصلی چین در منطقه است. از ۳۳ کشور ۲۱ کشور برای همکاری اعلام امادگی کرده اند. به نظر می رسد که هدف اصلی آمریکا مهار چین در منطقه و احیای دکترین مونرو است که تمایل دارند نفوذ چین را کاهش دهند. در موضوع کانال پاناما شاهد بودیم که استدلال انها حضور چینی‌ها بود و اینکه ترامپ می‌گفت این کانال را چینی‌ها اداره می‌کنند. ایالات متحده قصد دارد که دست چین را کوتاه کند علی‌رغم اینکه چین حمایت لفظی از ونزوئلا داشته است اما بسیار بعید است که بتواند در جهت منافع مادورو مداخله کند چون می‌دانند که دخالت در ونزوئلا قلمرو چین را هم در تایوان به خطر می اندازد بر همین اساس وارد این بحران نخواهند شد.و مداخله مستقیم نخواهند کرد.

مادور تنها است

*** ایا در لحظه بحران جدی و سقوط مادورو چینی ها واقعا وارد عمل خواهند شد؟

نه به نظرم صحیح نیست. ورود نظامی چین منتفی است. ونزوئلا تنها خواهد بود. حتی قدرت‌های جهان و منطقه‌ای و منطقه لاتین، به صورت عملیاتی حمایت نخواهند کرد. حتی چپ‌هایی که در منطقه حضور دارند مانند کلمبیا و برزیل حمایت نخواهند کرد. به لحاظ اینکه آنها معتقد هستند که در انتخابات شبهه‌ تقلب پیش امده و انتظار دارند این نوع دموکراسی که در منطقه وجود دارد پایدار بماند و و خدشه ای به آن وارد نشود. انها به مادورو انتقاد دارند که با طولانی کردن زمام‌داری چپ‌گرایان و ممانعت از شفافیت و نظارت بر آرا از نظر بین المللی به دموکراسی در ونزوئلا لطمه زده است و وجهه چپ را تخریب کرده است. فقط در حد محکومیت پیش خواهند رفت و اینکه وارد اقدام عملی شوند این توان را نخواهند داشت. فقط کوبا به نظر می‌رسد که به طور جدی محکوم کرده است که آنهم در همین سطح خواهد بود چون توان اقدام عملیاتی به نفع ونزوئلا نخواهد داشت. حلقه ای که دور مادورو پیچیده شده است و بحثی که به عنوان قاچاق مواد و سران کارتل مطرح شده مشروعیت او را در صحنه بین المللی خدشه دار کرده است و او را تنها گذاشته است به نظر امریکایی ها شخص مادورو را هدف بگیرند در بحث مخد به عنوان فردی که ۵۰ میلیون دلار برایش جایزه تعیین شده و شخص او هدف قرار می گیرد و اگر بتوانند دستگیر کنند به نظر می رسد که وضعیت در ونزوئلا متفاوت شود و نیروهای مسلح یک شرایط متفاوت پیش ببرند.

مادورو در تنگنای صلح و جنگ گیر افتاده است

*** اشاره کردید چین و روسیه به کمک نمی‌آیند، پس در این میان مادورو چه مدل استراتژی و راهبرد نظامی را ممکن است در پیش بگیرد؟

مادورو تمایل دارد که سطح منازعه از درون مرزهای ونزوئلا به منطقه تسری کند و سپس ماهیت جهانی داشته باشد تا قدرت های جهانی وادار و یا ترغیب به مداخله پیدا کنند به امید اینکه چین یا روسیه به کمک بیایند.شاید طرز فکری مانند الگوی مداخله شوروی سابق در بحران موشکی کوبا. اما مسأله این است که شرایط الان مسابقه تسلیحاتی اتمی مانند بحران موشکی نیست.کشورها اهمیت راهبردی مانند گذشته ندارند. لذا مادورو در نوسان بین تصمیم گیری برای تسلیم مانده است. از سویی تمایل به مصالحه و همکاری برای حل و فصل موضوع مواد مخدر دارد و از سویی امید به مداخله قدرت‌های بزرگ.اما به نظرم نه روسیه و نه چین، حمایت مستقیم به جز حمایت نیابتی از طریق کمک محدود تسلیحاتی نخواهند کرد.

در رابطه با راهبرد هم باید بگویم که البته راهبرد مادورو به همین شکل دوگانه است از یک سو تمایل شدید به مصالحه داره از یک سو هم چون در نهایت استیصال است، همین استیصال او را در یک تنگنای جدی قرار داده و چون بحث مبارزه با مواد مخدر است، او تحت فشار ضد مشروعیتی قراردارد و لذا تنها راه بسیج داخلی و مقاومت نظامی است.

با فرمان اجرایی ترامپ؛کشتن مادورو یک هدف مشروع و قانونی است

***در آخر وزیر دفاع امریکا که به نام وزیر جنگ گرفت در پرسش و پاسخ کاخ سفید اعلام کرد کرد که دیگر مصالحه نخواهیم کرد و حداکثر کشتار را خواهیم داشت. این به چه معناست؟ و تحلیل شما چیست آیا این موضع و اعلام کشتار از سوی پنتاگون شامل ونزوئلا هم می‌شود؟

آمریکایی ها در جریان ونزوئلا وارد بحث پیچیده نارکو تروریسم شده‌اند. یعنی تروریسم را با موادمخدر پیوند زده‌اند. در ژانویه ۲۰۲۵ ترامپ با صدور یک فرمان اجرایی، کارتل های مواد را سازمان‌های تروریستی اعلام کرد. به این معنا که آن‌ها تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی ایالات متحده هستند. این فرمان، استفاده از عملیات نظامی علیه ونزوئلا را موجه خواهد کرد. و زدن کشتی «ترن دِآرگوآ» که در پی آن ۱۱ قاچاقچی کشته شد، بر مبنای حقوقی همین فرمان اجرایی است و به این معناست که شخص مادورو را که یکی از سران کارتل معرفی کرده‌اند می‌توانند به عنوان نارکو ترویسم مورد حمله مستقیم قرار دهند. حالا وزیر دفاع آمریکا گفته است که مصالحه نمی‌کند و شواهد هم نشان می‌دهد که ترامپ حمله نظامی مستقیم خواهد کرد.

ممکن است کاخ مادورو بمباران شود

*** ورود جنگنده‌ای اف ۳۵ هم بر اساس همین قانون است؟

برای پاسخ باید ساختار فرماندهی جنوب در منطقه را بهتر بشناسیم. این فرماندهی به این شکل است که یک پایگاه شامل نیروی هوایی ۱۲ ، مستقر در پایگاه دیویس مونتون در آریزونا است.تفنگداران دریایی نیز مستقر در پایگاه فلوریدا هستند، ناوگان چهارم در می‌پورت فلوریدا نیروی عملیاتی ویژه در فلوریدا، پایگاه هوایی سونوکانو در هندوراس، نیروی ویژه گوانتانامو در کوبا نیروهای درون سازمانی برای مبارزه با مواد مخدر در کلمبیا، کوبا آروبا،هندوراس، السالوادور و جزایر مارشال هستند. کارکرد فرماندهی جنوب بیشتر بر بر سازمان های جنایتکار، سازمان‌های افراطی و قاچاقچیان مواد مخدر و قاچاق انسان متمرکز هستند. ساختار فرماندهی جنوب تا الان کمترین حضور سازمانی را داشتند. حالا این فرماندهی اف ۱۶ و اف ۳۵ را وارد پرتوریکو کرده‌اند که نشان می‌دهد که ورود این جنگنده های اف۳۵ نشان از یک عملیات ویژه را سازماندهی کرده‌اند چون اگر صرفا مبارزه با موادمخدر بود همان نیروها کفایت می کرد. اما ورود جنگنده‌ها نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها وارد یک مرحله جدی شده‌اند که احتمال قوی قصد عملیات خاصی را دارند. همانطور که هگست گفته است مصالحه‌ای در کار نیست و به نظر می‌رسد آن‌ها قصد مداخله جدی در ونزوئلا را دارند. اینکه چقدر کشتار شود به وضعیت درونی ونزوئلا دارد.

دو سناریو را می توان متصور شد؛ اول اینکه اگر عملیاتی سریع با سازماندهی خاصی اگر قرار باشد انجام شود، مثلا کاخ میرافلورس بمباران شود و یا شخص مادورو هدف گرفته شود ممکن است ساختار فرماندهی از هم پاشیده شود و وارد فاز تسلیم شود. دوم اینکه؛ اگر سازماندهی چینش دفاعی در آنجا خوب انجام شده باشد، آن‌ها وارد فاز مقاومت می‌شوند و احتمالا درگیری ادامه دار باشد. ضمن اینکه در صحنه داخلی، ونزوئلا دچار قطب بندی است. ۱۰ میلیون نفر از این کشور مهاجرت کرده‌اند. در صحنه داخلی نیمی از مردم مخالف مادورو هستند و نیمی موافق که امکان یک آشوب داخلی را در این کشور فراهم می‌کند.

در نهایت اضافه کنم که من هم مانند امانوئل والرشتاین (نظریه‌پرداز آمریکایی و بزرگترین متفکر سوسیالیست و چپ‌گرا- صاحب نظریه نظام‌های جهانی) معتقدم که با توجه به افول نقش جهانی دلار و افول هژمونی آمریکا، ما شاهد دوران پرآشوب از جنگ قدرت میان قطب‌های متعدد بازیگران نوظهور خواهیم بود و هیچکدام هم توانمندی اقدام علیه هم را ندارند. بازیگران جدید و قدرت های جدید در حال ظهور هستند که ونزوئلا هم از این قطب بندی مستثنی نیست و همین امر شرایط را در این منطقه پیچیده‌تر خواهد کرد.بااینحال کماکان برتری با نیروهای مسلح امریکا است.

مقاومت مادورو نتیجه نمی‌دهد

*** آیا می‌توان به دیپلماسی امیدوار بود؟

از زمان آغاز دور دوم ریاست جمهوری ترامپ، مادورو چه پنهان و چه آشکار بارها برای ایجاد مصالحه و آشتی، تلاش کرده است. حتی گروگان‌های امریکایی را ازاد کرد. زندانیان اپوزسیون را هم آزاد کرد. اخیرا بازهم به آمریکا پیام آشتی و صلح داد به امید اینکه ایالات متحده طرح رژیم چنج را کنار بگذارد. من بعید می دانم ترامپ موافق این کار باشد. احتمالا آمریکا فشار گسترده‌ای را برای معامله و پذیرش خواسته خود به ونزوئلا وارد خواهد کرد. حتی ممکن است که شرایط به سمت این پیش رود که مادورو را وادار به انتخابات زورهنگام کنند. که این بستگی به شرایط داخلی ونزوئلا دارد. من بعید می‌دانم مقاومت مادورو جواب بدهد. چون او در داخل تضعیف شده است و محبوبیتی ندارد. راست گرا ها امید بیشتری برای پیروزی دارند.http://khabaronline.ir/xnXLF

گفت‌وگو با «صبح نو»: تمرکز ترامپ بر ونزوئلا پوششی برای اهداف انرژی

اعلمی فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین در گفت‌وگو با «صبح نو» در تحلیل آخرین تحولات بین آمریکا و ونزوئلا، اظهارکرد: «در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، او حساسیت زیادی نسبت به دولت‌های سوسیالیستی نشان داد و می‌توان گفت به‌طور کلی نسبت به این نوع حکومت‌ها دیدگاهی منفی داشت. از همان آغاز، این رویکرد را بروز داد. البته در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش نوعی مدارا مشاهده می‌شد، هرچند تحریم‌ها بازگشتند و تمایلی به برقراری روابط دیپلماتیک نداشت.»
نگاه منفی ترامپ به دولت‌های سوسیالیستی از آغاز ریاست‌جمهوری
وی افزود: «در دوره دوم که از ۲۵ ژانویه آغاز شد و وی فرامین اجرایی خود را امضا کرد، یکی از مهم‌ترین دستورات اجرایی او مربوط به مشروعیت حمله به اهداف مرتبط با مواد مخدر در سراسر جهان بود. در این دستور، واژه «نارکوتروریسم» وارد ادبیات رسمی ایالات متحده شد؛ به این معنا که قاچاقچیان و کارتل‌های بین‌المللی مواد مخدر، اهداف مشروعی برای حمله تلقی می‌شوند.» کارشناس مسائل آمریکای لاتین تصریح کرد: «بر اساس این دیدگاه، ایالات متحده می‌تواند به هر نحوی، در هر نقطه‌ای از جهان - به‌ویژه در آب‌های آزاد یا حتی در خاک کشورهای هدف - اقدام نظامی انجام دهد.» اعلمی فریمان یادآور شد: «فرماندهی جنوبی ایالات متحده (USSOUTHCOM) که از ابتدای تأسیس، بیشتر نقش نظارتی و اطلاعاتی در حوزه مبارزه با مواد مخدر داشت، با روی کار آمدن ترامپ وارد فاز جدیدی شد. به‌ویژه آنکه اپوزیسیون در ونزوئلا نتوانسته بود در اهداف خود موفق باشد یا در انتخابات پیروز شود، بنابراین ترامپ از اپوزیسیون ناامید شد و به ‌نظر می‌رسد ترجیح داد در پوشش مبارزه با مواد مخدر، تغییر رژیم را در دستور کار قرار دهد.» وی خاطرنشان کرد: «درحالی‌که کشورهای اصلی تولیدکننده مواد مخدر عمدتا در آمریکای مرکزی و جنوبی نظیر کلمبیا، اکوادور، هندوراس و گواتمالا هستند، هدف‌گیری ونزوئلا از این زاویه چندان منطقی به‌ نظر نمی‌رسد. اما به‌ نظر می‌رسد که هدف اصلی، منابع انرژی ونزوئلا باشد، چراکه این کشور دارای حدود ۳۰۰ میلیارد بشکه ذخایر نفتی است و در منطقه‌ای بسیار غنی قرار دارد. از این منظر، منافع انرژی‌ که در ونزوئلا وجود دارد، محرک اصلی سیاست ترامپ در قبال این کشور است.»

از ناکامی اپوزیسیون تا تغییر رویکرد ترامپ به گزینه نظامی
کارشناس مسائل آمریکای لاتین اظهارکرد: «در خصوص واکنش دولت مادورو و چشم‌انداز آینده، باید گفت که ونزوئلا اکنون کشوری دوقطبی است. از زمان هوگو چاوز که در دوره اول محبوبیت زیادی داشت، اما در دوره دوم با مخالفت نخبگان سنتی روبه‌رو شد، این دوقطبی‌سازی شدت گرفت. امروز نیز برخی از مردم طرفدار وضع موجود هستند و برخی دیگر مخالف آن. بیش از ۱۰ میلیون نفر نیز مهاجرت کرده‌اند که این مسأله وضعیت کشور را بسیار شکننده کرده است.»

ونزوئلا؛ کشوری دوقطبی با مهاجرت میلیونی و شکنندگی سیاسی
اعلمی فریمان افزود: «نیروهای مسلح همچنان در اختیار دولت مادورو هستند و او مدعی است که حدود پنج میلیون نیروی شبه‌نظامی برای دفاع از کشور در اختیار دارد. درواقع، دولت او بیش از هر چیز بر مقاومت مدنی و مردمی حساب باز کرده است. کشورهای منطقه نیز به‌ جز کوبا، به‌ نظر نمی‌رسد که حمایت چندانی از مادورو داشته باشند. کمک‌های روسیه و چین نیز بیشتر در سطح سیاسی و اقتصادی بوده و بعید است وارد حوزه تسلیحاتی شوند.»

نژادپرستی ترامپ و بازتاب آن در سیاست داخلی و خارجی آمریکا
وی با بیان اینکه در مورد رفتار داخلی ترامپ نیز باید اشاره کرد که او به‌ شدت نژادپرستانه عمل می‌کند، ادامه داد: «این موضوع می‌تواند به افزایش تنش‌های داخلی در ایالات متحده بینجامد و شاید حتی باعث گسترش این تنش‌ها در روابط خارجی شود.»

ونزوئلا و کوبا در کانون فشارها
کارشناس مسائل آمریکای لاتین درباره افزایش تنش‌ها در آمریکای جنوبی، گفت: «این تنش‌ها عمدتا در دو کشور، یعنی ونزوئلا و کوبا رو به افزایش است. به ‌نظر می‌رسد مارکو روبیو، سناتور آمریکایی کوبایی‌تبار، به‌ دنبال ایجاد تغییرات عمده در این دو کشور
است.»
تمرکز بی‌سابقه ترامپ بر ونزوئلا با پوشش «مبارزه با مواد مخدر»
اعلمی فریمان اظهارکرد: «ترامپ نیز در هفته‌های اخیر به‌طور بی‌سابقه‌ای بر موضوع ونزوئلا تمرکز کرده و هشدارهای متعددی صادر کرده است. این هشدارها عمدتا در پوشش مبارزه با مواد مخدر بیان می‌شوند، اما به‌ نظر می‌رسد هدف اصلی، مداخله نظامی یا فشار برای تغییر رژیم باشد.» وی اضافه کرد: «در حال حاضر، به‌ نظر می‌رسد آمریکا در حال آزمون و خطا و سنجش واکنش‌هاست؛ چراکه تضمینی برای موفقیت در صورت حمله وجود ندارد. مقاومت مدنی، افزایش ملی‌گرایی و توپوگرافی پیچیده منطقه می‌توانند برای ارتش آمریکا چالش‌برانگیز باشند. بااین‌حال، روند کلی حاکی از تمایل به افزایش تنش در منطقه آمریکای جنوبی است.»https://sobhe-no.ir/newspaper/2186/4/72743

بحران ونزوئلا و راهبرد مداخله‌جویانه آمریکا در آمریکای لاتین

شورای راهبردی آنلاین- گفتگو: تحلیلگر ارشد مسائل آمریکای لاتین گفت: نگاه دولت ترامپ به آمریکای جنوبی اساساً با بدبینی و خصومت ایدئولوژیک نسبت به نظام‌های سوسیالیستی تعریف شده است. همان‌گونه که ایالات متحده طی دهه‌های گذشته در کوبا، نیکاراگوئه و شیلی سیاست تغییر رژیم را پیگیری کرده بود، در ونزوئلا نیز چنین رویکردی دنبال می‌شود. اعلام جایزه ۵۰ میلیون دلاری وزارت دادگستری آمریکا برای دستگیری نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا و هم‌زمانی آن با اعزام ناوهای جنگی به آب‌های کارائیب، بار دیگر سایه بحران نظامی و امنیتی را بر آمریکای لاتین سنگین‌تر کرده است. واشنگتن با طرح ادعاهایی درباره ارتباط مادورو با کارتل‌های مواد مخدر، تلاش دارد روایتی امنیتی ـ تروریستی از بحران ونزوئلا بسازد؛ روایتی که می‌تواند بستر حقوقی و سیاسی لازم را برای مداخله مستقیم ایالات متحده در آمریکای جنوبی فراهم کند. این اقدام نه‌تنها با مخالفت دولت ونزوئلا، بلکه با هشدار برخی دولت‌های منطقه، از جمله کلمبیا، مواجه شده است؛ کشوری که رئیس‌جمهورش به صراحت اعلام کرده حمله نظامی به ونزوئلا، تکرار فاجعه سوریه در آمریکای لاتین خواهد بود.

مداخلات امنیتی در قالب مبارزه با مواد مخدر

هادی اعلمی فریمان در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی اظهار داشت: «سیاست‌گذاری‌های اخیر دونالد ترامپ در قبال ونزوئلا، هرچند در ظاهر با شعار مبارزه با قاچاق مواد مخدر مطرح می‌شود، اما در واقعیت، پوششی برای تشدید مداخلات امنیتی و نظامی ایالات متحده در کل منطقه آمریکای لاتین است». به گفته این کارشناس، «ترامپ چه در دولت اولش و چه در دولت دوم خود، همواره نگاه امنیتی به مرزهای جنوبی داشته و ورود مهاجران غیرقانونی و قاچاق مواد مخدر را تهدیدی مستقیم علیه آمریکا تلقی کرده است. به همین دلیل، واشنگتن با برجسته‌سازی تهدید کارتل‌ها و متهم‌سازی نیکولاس مادورو به داشتن ارتباط با این کارتل‌ها، بستری برای اعمال فشارهای شدیدتر، از تحریم‌های اقتصادی گرفته تا تهدید نظامی، فراهم ساخته است.»

به باور پژوهشگر مسائل آمریکای جنوبی، «افزایش جایزه بازداشت مادورو به ۵۰ میلیون دلار، بیش از آنکه اقدامی قضایی باشد، تلاشی برای تضعیف مشروعیت سیاسی دولت ونزوئلا در سطح بین‌المللی است. این اقدام به موازات تحریم‌های گسترده و محدودیت‌های اقتصادی، بخشی از راهبرد واشنگتن برای تغییر رژیم و حمایت از نیروهای راست‌گرا در داخل ونزوئلا محسوب می‌شود.»

از کوبا تا ونزوئلا؛ تداوم سیاست براندازی در آمریکای لاتین

تحلیلگر حوزه آمریکای لاتین یادآور می‌شود که «نگاه دولت ترامپ به آمریکای لاتین اساساً با بدبینی و خصومت ایدئولوژیک نسبت به نظام‌های سوسیالیستی تعریف شده است. همان‌گونه که ایالات متحده طی دهه‌های گذشته در کوبا، نیکاراگوئه و شیلی، سیاست تغییر رژیم را پیگیری کرده بود، در ونزوئلا نیز چنین رویکردی دنبال می‌شود». به گفته این تحلیلگر، «نقش برخی سیاستمداران کوبایی‌تبار در دولت دوم ترامپ و کنگره آمریکا، از جمله مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا در تشدید سیاست‌های تهاجمی کاخ سفید علیه دولت‌های کوبا، ونزوئلا و کل منطقه آمریکای لاتین قابل توجه است.»

به باور فریمان، «این جریان سیاسی با نقش‌آفرینی محوری مارکو روبیو به‌شدت بر استمرار فشارها برای تضعیف دولت‌های سوسیالیست اصرار دارد و تلاش می‌کند راهبرد براندازی را از مسیر فشار اقتصادی، انزوای دیپلماتیک و بی‌اعتبارسازی مشروعیت دولت‌ها پیش ببرد.» پژوهشگر مسائل آمریکای جنوبی همچنین تأکید می‌کند که «اگرچه اعزام ناوهای جنگی به کارائیب در ظاهر برای مقابله با قاچاق مواد مخدر اعلام شده، اما هدف اصلی آن افزایش فشار روانی و سیاسی علیه کاراکاس و تقویت سناریوهای براندازی نرم است.» از منظر این پژوهشگر، «هنوز نشانه‌ای از تمایل واشنگتن برای ورود به یک جنگ تمام‌عیار دیده نمی‌شود؛ بلکه ایالات متحده ترجیح می‌دهد با بهره‌گیری از ابزارهای غیرمستقیم، دولت مادورو را در موقعیت شکننده قرار دهد.»

تحلیلگر ارشد مسائل آمریکای لاتین در ادامه یادآور می‌شود که «اگرچه در دوره ریاست‌جمهوری جو بایدن تا حدودی فضا برای تعامل محدود با ونزوئلا باز شد و حتی مجوزهایی برای فعالیت شرکت‌های انرژی صادر شد، اما با بازگشت مجدد ترامپ به ریاست جمهوری، همان سیاست‌های سخت‌گیرانه و تحریمی اعمال گردید». به گفته فریمان، «مشکل اصلی به درک بنیادین ترامپ از منطقه بازمی‌گردد. رئیس‌جمهور سابق آمریکا اساساً با نظام‌های سوسیالیستی مشکل ایدئولوژیک دارد و از این منظر، حتی مذاکره و گفتگوی سیاسی را چندان جدی نمی‌گیرد. در حالی که مادورو بارها تمایل خود به مذاکره با واشنگتن را نشان داده، اما این پیام‌ها در دوره ترامپ بی‌پاسخ مانده است.»

تحلیلگر مسائل آمریکای جنوبی اعتقاد دارد که «راهبرد ترامپ بر دو پایه استوار است؛ نخست، تشدید تحریم‌های اقتصادی با هدف بستن مجاری تنفسی اقتصاد ونزوئلا و دوم، استفاده از ابزارهای امنیتی و اطلاعاتی برای حمایت از مخالفان داخلی و بی‌ثبات‌سازی تدریجی دولت. در این چارچوب، تعیین جایزه کلان برای بازداشت مادورو نه‌تنها اقدامی تبلیغاتی، بلکه گامی در راستای بی‌اعتبارسازی دولت قانونی ونزوئلا در جامعه جهانی است.»

آینده آمریکای لاتین در سایه سناریوی مداخله

فریمان در بخش پایانی ارزیابی خود هشدار می‌دهد که «هرگونه حمله مستقیم آمریکا به ونزوئلا می‌تواند تبعاتی مشابه بحران سوریه برای آمریکای لاتین به همراه داشته باشد.» به گفته این تحلیلگر، «اگرچه مادورو با بسیج ۴.۵ میلیون نیروی شبه‌نظامی اعلام آمادگی دفاعی کرده، اما تجربه نشان داده که واشنگتن بیشتر به‌دنبال تحریک عناصر داخلی ارتش برای کودتا است تا ورود مستقیم به جنگ. با این حال، حضور گسترده نیروهای شبه‌نظامی در ساختار سیاسی و امنیتی ونزوئلا باعث شده این کشور وضعیت پیچیده‌ای پیدا کند؛ مدلی که در آن نیروهای مسلح مردمی لایه‌لایه در همه ارکان کشور نفوذ دارند.»

پژوهشگر مسائل آمریکای جنوبی تصریح می‌کند که «در صورت وقوع بحران نظامی، شکاف‌های سیاسی و دیپلماتیک در آمریکای لاتین افزایش خواهد یافت. برخی دولت‌ها همچنان روابط اقتصادی خود با ایالات متحده را حفظ کرده‌اند و به همین دلیل حاضر به تقابل مستقیم نخواهند شد، در حالی که دیگران نسبت به خطر مداخله خارجی هشدار می‌دهند. در نهایت، آینده این منطقه به توانایی دولت‌های آمریکای لاتین برای اتخاذ رویکردی واحد و هماهنگ در برابر فشارهای واشنگتن وابسته است؛ چرا که هرگونه انفعال یا تفرقه، زمینه را برای تداوم مداخله‌جویی و تهدید استقلال این قاره فراهم خواهد ساخت.»https://www.scfr.ir/fa/?p=345538

دلایل اقدامات تنش‌زای آمریکا در کارائیب/ ۲ محور سناریوی ترامپ علیه ونزوئلا

کارشناس مسائل آمریکای لاتین گفت: واشنگتن فعلاً بر ابزارهایی مانند تحریم‌های اقتصادی، فشارهای سیاسی و اقدامات امنیتی متمرکز شده تا از طریق آن‌ها زمینه تغییرات داخلی در ونزوئلا فراهم شود.

هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین با اشاره به تنش‌‌زایی آمریکا در کارائیب و اعزام ناوهای جنگی به سواحل ونزوئلا در گفت‌وگو با ایلنا عنوان کرد: باید توجه کرد که دوره اول ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ نشان داد او اختلافی بنیادی و ماهوی با نظام‌های سوسیالیستی دارد. ترامپ از همان ابتدای کار موضعی شدید علیه دولت نیکلاس مادورو اتخاذ کرد؛ هرچند این مخالفت‌ها به دوران هوگو چاوز برمی‌گشت، اما در دوره مادورو شدت گرفت و ترامپ بارها بر آن تأکید کرد. او به عنوان یک راست‌گرای افراطی، از همان ابتدا دو هدف اصلی را دنبال می‌کرد که یکی کوبا و دیگری ونزوئلا بود و به نظر می‌رسد سیاست تغییر رژیم از همان ابتدا در دستور کار او قرار داشت. در آن دوره، جان بولتون به‌عنوان مشاور امنیت ملی، ترامپ را برای مداخله نظامی در ونزوئلا تحریک می‌کرد، اما این اقدام عملی نشد. در عوض، ترامپ تحریم‌های گسترده‌ای علیه ونزوئلا وضع و بازگرداند؛ هرچند این تحریم‌ها نیز در نهایت به نتیجه مطلوب او نرسیدند.

وی ادامه داد: در دوران بایدن، بخشی از تحریم‌ها کاهش یافت و نوعی ملایمت در تعامل با شرکت نفتی ونزوئلا نشان داده شد، اما ترامپ در دور جدید خود همچنان همان دستور کار پیشین را دنبال می‌کند. او به‌شدت به استدلال‌هایش درباره آمریکای لاتین پایبند است و این منطقه را منبع اصلی قاچاق مواد مخدر، گسترش باندهای جنایتکار و تهدیدی علیه امنیت ملی آمریکا می‌داند. در همین چارچوب، سیاست‌هایش را در قالب «مشروعیت‌سازی برای مداخله» ادامه داده و مبارزه با کارتل‌های مواد مخدر را به پوششی برای فشار بر دولت مادورو بدل کرده است؛ همان الگویی که آمریکا طی دهه‌ها در آمریکای لاتین برای توجیه مداخلات خود به کار برده است. یکی از محورهای مهم فشار علیه مادورو، جایزه تعیین‌شده توسط اف‌بی‌آی است. ابتدا جایزه ۲۵ میلیون دلاری برای دستگیری یا ارائه اطلاعات درباره مادورو تعیین شد و بعداً این مبلغ به ۵۰ میلیون دلار افزایش یافت. این اقدام، نه‌تنها به وجهه مادورو در عرصه بین‌المللی آسیب زده بلکه او را به‌عنوان قاچاقچی بزرگ مواد مخدر معرفی کرده و مشروعیت داخلی و منطقه‌ای او را به شدت تضعیف کرده است.

این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: از نگاه ترامپ، عادی‌سازی روابط با مادورو بی‌ثمر بوده و تغییر رژیم همچنان اولویت دارد. البته این تغییر، در حال حاضر بیشتر بر دو محور استوار است؛ نخست، تقویت نیروهای داخلی مخالف، به‌ویژه ارتش و جناح‌های راست‌گرا، برای انجام کودتا و دوم، تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم‌های گسترده برای ایجاد نارضایتی عمومی و فروپاشی تدریجی دولت مادورو. با وجود اعزام چند ناوچه دریایی به منطقه، بعید به نظر می‌رسد ترامپ به‌دنبال مداخله مستقیم نظامی در ونزوئلا باشد. وزارت خارجه آمریکا نیز این احتمال را فعلاً رد کرده است. تجربه‌های پیشین نشان داده که سیاست خارجی آمریکا در آمریکای لاتین معمولاً مبتنی بر مداخلات سریع، ضربه‌زننده و کوتاه‌مدت است، در حالی که شرایط ونزوئلا متفاوت است. مادورو بارها بر آمادگی بسیج مردمی در ونزوئلا تأکید کرده و از وجود حدود پنج میلیون نیروی آماده‌باش سخن گفته است. بر اساس تحلیل‌ها، ورود به یک جنگ تمام‌عیار در این کشور می‌تواند برای آمریکا هزینه‌بر و زمان‌بر باشد. همین امر باعث شده واشنگتن فعلاً بر ابزارهایی مانند تحریم‌های اقتصادی، فشارهای سیاسی و اقدامات اطلاعاتی-امنیتی متمرکز شود تا از طریق آن‌ها زمینه تغییرات داخلی در ونزوئلا فراهم شود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: ونزوئلا همچنان بر حمایت سنتی کوبا تکیه دارد؛ کشوری که به دلیل روابط دیرینه اقتصادی و سیاسی، همواره پشتیبان مادورو بوده است، اما سایر کشورهای منطقه چندان حمایتی از او نشان نمی‌دهند. اقدامات رادیکال مادورو، به‌ویژه در زمینه برگزاری انتخابات بحث‌برانگیز و اتهامات تقلب، موجب شده حتی کشورهایی مانند برزیل و کلمبیا نیز از او فاصله بگیرند. این کشورها ترجیح می‌دهند فرایندهای دموکراتیک در منطقه حفظ شود و از تقویت الگوهای استبدادی اجتناب گردد. به همین دلیل، هرچند مادورو همچنان در قدرت باقی مانده و حاضر به ترک آن نیست، اما مشروعیت داخلی و منطقه‌ای او به شدت فرسوده شده است. در چنین شرایطی، فشارهای آمریکا در قالب تحریم‌های نفتی و مالی می‌تواند وضعیت اقتصادی ونزوئلا را وخیم‌تر کرده و به تضعیف بیشتر دولت مادورو منجر شود.https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1678070

تنش زدایی نفتی در روابط آمریکا و ونزوئلا

منتشر شده در مجله دلوارنامه ویژه صنعت نفت و گاز شماره ۳

روابط بین ونزوئلا و ایالات متحده آمریکا در دهه‌های گذشته یک مسیر خطی و مشخص را طی نکرده است؛ در دوره حاکمیت هوگو چاوز این روابط تیره و تار بود و با آمدن نیکلاس مادورو تا حدودی بهبود پیدا کرد. هرچند همزمانی دوران دونالد ترامپ و مادورو نیز نتیجه خوبی برای ونزوئلا نداشت و منجر به تشدید تحریم‌ها علیه کاراکاس شد. هادی اعلمی فریمان، پژوهشگر مسائل آمریکای لاتین می‌گوید که امروز در دوره جو بایدن شاهد یک معافیت نفتی برای ونزوئلا هستیم. وی توضیح داد:« ایالات متحده در 26 نوامبر2022 با اعطای مجوز به شورون برای از سرگیری تولید و واردات نفت ونزوئلا، تحریم ها علیه ونزوئلا را کاهش داد. این مجوز شش ماه طول می کشد و پس از آن به طور خودکار تمدید می شود، اما ایالات متحده دولت می تواند در هر زمانی مجوز را لغو کند،این مجوزبه دلیل گفتگوی مادورو با مخالفان برای 6 ماه دیگر هم تمدید شد.»

اعلمی فریمان درباره دلایل این تصمیم‌گیری گفت که جنگ اوکراین و بی‌ثباتی در بازار نفت خاورمیانه، آمریکا را به سمت نفت ونزوئلا سوق داده است.

دکتر اعلمی، ابتدا توضیح بدید که فرازوفرود مناسبات آمریکا و ونزوئلا و شیفت از خصومت به تنش‌زدایی بین دو کشور در دهه‌های اخیر چه روندی را طی کرده است؟

از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۸ کشور تحت نظام دیکتاتوری نظامیان قرار گرفت تا اینکه در ۱۹۵۸ دولت نظامیان با کودتای دیگری وارد فرایند ظهور دمکراسی به رهبری دریاسالار ولفگانگ لارازابال شد و نظامی تحت عنوان پیمان پانتوفیخیستا (دموکراسی مبتنی بر پیمان) تشکیل شد. این فرایند به تشکیل دولت کارلوس آندره پرز از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۳ باسیاست آزادسازی و لیبرالیسم منجر شد و سپس دولت چالدره تا ۱۹۹۸ تصدی را در دست داشت.تا سال 1998 مجموعا یک سری از دولت‌های راست سنتی و محافظه‌کار متمایل به ایالات متحده در ونزوئلا روی کار می‌آمدند و در واقع دو حزب بودند که قدرت بین‌شان بر مبنای همین پانتوفیخیستا تقسیم می‌شد.این احزاب حزب اقدام دمکراتیک(AD) و حزب اجتماعی مسیحی(COPEI) بودند که با کلیسای کاتولیک محافظه کارو بازرگانان ملی محافظه کار نیز پیوند داشتند.هوگو چاوس فریاس سوسیالیست از ۱۹۹۸ با انتخابات آزاد رئیس‌جمهور شد و تا مرگ در ۲۰۱۳ قدرت را در دست داشت و سپس نیکلاس مادورو از ۲۰۱۳ تا کنون (۲۰۲۳) رئیس‌جمهور است و انتخابات بعدی 2024 خواهدبود.از ابتدای شکل گرفتن ونزوئلا نفت در قرن بیستم از لحاظ اقتصادی ونزوئلا را کامل وابسته به درآمد خود ساخت. پیوند بین تاریخ، جغرافیا و نفت موجب شد ایالات متحده آمریکا به‌عنوان بازیگر اصلی بیشترین نفوذ را در ونزوئلا داشته باشد؛ از جنگ جهانی دوم به بعد سرمایه‌گذاران اصلی و شرکای مهم این کشور در ایالات متحده بوده‌اند، بنابراین در بررسی موقعیت استراتژیک ونزوئلا باید توجه داشت که در این کشور فرهنگ «آمریکایی سازی» بیش از سایر کشورهای آمریکای لاتین اتفاق افتاده است. تا قبل از ظهور چاوز میزان حرکت ضدآمریکایی در اقتصاد، تجارت و فرهنگ عمومی بسیار پایین و ناچیز بوده است. اما با قدرت‌یابی هوگو چاوز و ادبیات سیاسی و تئوریک وی، نگرش مثبت به آمریکایی‌ها به شکل حرکت ضد امپریالیستی یا ضد نظم نوین جهانی تغییر یافت و سپس از فوریه 1999 رهیافت امنیت ملی ونزوئلا در درون و بیرون بر پایه حرکتی چندقطبی نهاده شد. البته لازم به توضیح است که تا قبل از قدرت‌یابی چاوز، دولت‌های ایالات متحده از نظام نیروهای مسلح ونزوئلا موسوم به سیستم پانتوفیخیستا[1] حمایت می‌کردند. به‌هرحال نظام پانتوفیخیستا با مدیریت نظامیان و استفاده از درآمد نفت کشور توانست به مدت 30 سال نیروهای مسلح را کنترل نماید و سطوح مختلف نیروهای مسلح را به‌گونه‌ای سازمان‌دهی کند تا نقش آن‌ها به‌عنوان حافظان نظم و حقوق عمومی موردپذیرش قرار گیرد، تا بدین‌وسیله کشور بتواند به سطوح رقابت دموکراتیک و مشارکت سیاسی برسد. عمدتا روندهای با ماهیت غیر لیبرال و اختلاف‌نظرها در حوزه سیاست خارجی دو کشور سبب واگرایی شدید در مواضع دو کشور شد. سیاست امنیتی تعریف‌شده به‌وسیله هوگو چاوز بر این مبنا بود که مسائل پیشین و مداخله ایالات متحده در امور داخلی ونزوئلا نباید وجود داشته باشد. درمجموع تحرکات دیپلماتیک، دیدارها و اظهارنظرها مسیر روابط دوجانبه را سمت تنش و سردی روابط برد. به‌هرحال علاوه بر این مسائل، مهم‌ترین ویژگی سیاست ایالات متحده در قبال ونزوئلا در دوره چاوز را می‌توان سیاست صبر و انتظار و استفاده از فرصت‌های به‌دست‌آمده از سوی گروه مخالف دانست. ایالات متحده سوءظن شدیدی درباره دمکراسی انقلاب و مشارکتی و دیدگاه غیر لیبرال داشت. از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز یکی از موضوعات مهم در روابط دوجانبه، جنگ روانی و تبلیغی بود که از ابتدا توسط رسانه‌های ایالات متحده و رسانه‌های تحت کنترل گروه مخالف داخلی صورت گرفت. ادبیات مورداستفاده از سوی هر دو طرف از سبک و سیاق خاصی برخوردار بود. اما آنچه از مجموع یافته‌های رسانه‌ای برمی‌آید، این است که ایالات متحده در تمام وقایع ونزوئلا از کودتا تا همه‌پرسی به برکناری هوگو چاوز تمایل داشته است.ایالات متحده از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز از ادبیات روانی خاصی برای توصیف حکومت چاوز استفاده می کرد که عبارت بودند از: رژیم، تروریسم، فشار، دیکتاتوری، خودکامگی، اقتدارگرا، مداخله‌گرایی، کمونیستی، کاستروئیسم، رژیم کودتا، مواجهه گرا، وحشی، ضد تمدن، خشونت‌گرا، مخالف آزادی، افراطی و ظالم.به نقل از دو پژوهشگر به نام کورالس و رومرو این روابط را خلاصه می کنم که در خلال دوران ریاست جمهوری هوگو چاوز از 1999 تا 2013 روابط ایالات متحده و ونزوئلا با یکدیگر در سطح تهدیدات امنیتی در سطح متوسط بود. هردو کشور سیاست‌های چالش‌زای امنیتی علیه یکدیگر اتخاذ می‌کردند، اما تهدید مرگباری در کار نبود. ونزوئلا تحت تصدی چاوز در دوره‌ی 14 ساله در سیاست خارجی، ملتی ضدآمریکایی در تمام نیمکره شد و چاوز به شکل نظام‌مند با همه‌ی ابتکارات ایالات متحده در منطقه از گسترش بازار آزاد، آزادسازی اقتصادی، انزوای کوبا، حمایت از حقوق مدنی و دمکراسی لیبرال، جنگ علیه مواد مخدر و برنامه کلمبیا مخالفت کرد و به شکلی قوی از طرح‌های همگرایی منطقه‌ای حمایت کرد.

بعد از رفتن چاوز روابط چه تغییری کرد؟

بعد از رفتن چاوز،مساله صادرات نفت باز هم ادامه داشت. آمریکایی‌ها در انتخابات‌های مختلف معمولا مسئله تقلب را مطرح می‌کردند. چاوز، نیکلاس مادورو را مستقیم به کرد او در انتخابات به قدرت رسید و تا امروز کماکان در قدرت است.باز به نقل از رومرو و کورالس که تعبیر جالبی در توصیف مادورو دارند می گویم که ژست مادورو در مقایسه با سلف خود چاوز ، نسبت به ایالات متحده در تخاصم و خرابکاری کمتر بود و در برخی موارد او کمی عمل‌گرایانه‌تر و حتی آشتی‌جویانه‌تر عمل می‌کرد. او از سال 2013 تا 2015 حداقل هشت بار پیشنهاد ملاقات در سطح بالا به مقامات ایالات متحده داد .یک عامل ناسازگاری مادورو در سیاست خارجی نسبت به ایالات متحده میراثی از تحولات سیاست داخلی و خارجی است که از چاوز به ارث برده است. عوامل داخلی و خارجی درمجموع او را به سمت ضدآمریکایی بودن سوق داد. یکی از مسائل سیاسی منطقه‌ای این بود که مادورو دریافت ، ضدآمریکایی بودن سنت طولانی در آمریکای لاتین است و در بازار سیاسی حامی دارد و رأی‌دهندگان، رهبران و روشنفکران از این روند حمایت می‌کنند. مادورو تمایل داشت مانند قهرمانانی مانند فیدل کاسترو و چاوز داعیه‌دار حرکت انقلابی در منطقه باشد. برخی عوامل ماهیت منطقه‌ای دارد. مادورو در دوره‌ی اوباما سعی داشت از ورود ایالات متحده به مسائل داخلی خود جلوگیری کند و بنابراین این موضوعات نشانگر این است که سیاست مادورو بی‌قاعده و غیرقابل‌پیش‌بینی است .برخی پژوهشگران معتقدند سیاست جدید دولت بوش نسبت به ونزوئلا سخن نرم و تحریم نرم[2] بود. این سیاست متفاوت از 1999 تا 2003 جریان داشت که از تهدیدات ونزوئلا چشم‌پوشی می‌کرد، یا آن را حداقل می‌دانست و یا از 2004 تا 2006 بیش ‌از حد فعال می‌دانست. از زمان به قدرت رسیدن مادورو حفظ سیاست سخن نرم و تحریم نرم برای کاخ سفید هم سخت وهم آسان بوده است. یک دلیل برای آسان‌گیری معتدل شدن سیاست خارجی ونزوئلا بود و به‌علاوه حوزه‌های مشخصی که ونزوئلا درگیر آن بود به شکل مستقیم متمایل به منافع ایالات متحده می‌شد:- فارک و دولت کلمبیا به مذاکرات صلح پیوستند.- ایران و ایالات متحده شروع به مذاکرات موفقیت‌آمیز در موافقت‌نامه هسته‌ای کرده و کوبا و ایالات متحده نیز به سمت عادی‌سازی روابط پیش رفتند. در 2014 یک حوزه در سیاست خارجی باقی بود که آن نیز در جهت سیاست‌های ایالات متحده قرار گرفت که حوزه نفتی بود. در دوره‌ی چاوز ، هدف او افزایش حداکثری بهای نفت با متحدان بود که خلاف منافع ایالات متحده بود. اما از سال 2010 به بعد به دلیل توسعه نفت استحصالی از فناوری شکست موسوم به شل، کاهش مصرف در ایالات متحده، ورود کانادا به رقابت با ونزوئلا برای فروش به ایالات متحده و صادرات نفت مکزیک به آن کشور، تصویب آزادسازی بخش نفت و شروع کاهش قیمت‌ها در 2014 همگی موجب شکست ونزوئلا در این عرصه‌ها شد. بنابراین دولت مادورو تهدید جدی کمتری برای ایالات متحده داشت. یکی از موضوعات روابط خاص اپوزیسیون مادورو با ایالات متحده بوده و تمامی گروه مخالف تمایل به مداخله جهانی و موضع‌گیری نسبت به دولت مادورو دارند و این موجب شده است بلوکی از گروه‌های فشار در کنگره و کاخ سفید شکل بگیرد و درمجموع ایالات متحده با معمای سیاسی در سیاست‌گذاری نسبت به ونزوئلا مواجه است. از سویی خواهان اجتناب از تحریک دولت مادورو بوده است، اما درهمان زمان با زیادشدن فشارهای جدید از کنگره، ادارات دولتی و بازیگران ونزوئلا باید راه‌حل‌هایی برای واکنش بیابند. در 18 دسامبر 2014 کاخ سفید حمایت از لایحه جدید کنگره مبنی بر تحریم هفت مقام رسمی ونزوئلا را اعلام کرد که قانون دفاع از حقوق بشر و اجتماع مدنی[3] نام گرفت. در مارس 2015 کاخ سفید اجرای تحریم‌ها را اعلام کرد. این اعلام عمومی گسترده در قالب فرمان اجرایی انجام شد.فرمان اجرایی مناقشه برانگیزترین اقدام ایالات متحده علیه ونزوئلا پس از کودتای 2002 بود. فرمان حاوی دو ویژگی بود. ابتدا اینکه تحریم‌ها در این مرحله به‌عنوان تحریم‌های هوشمند[4] شناخته شد. تحریم‌های هوشمند صرفاً مقامات را قبل از حکومت هدف می‌گیرند دوم نوع زبان و ادبیات ایالات متحده از نیمه دهه 2000 تحریک‌کننده‌تر بود. این تحریم‌ها به‌عنوان قانون اضطراری ملی[5] با توجه به تهدید فوق‌العاده و نامعمول نسبت به امنیت ملی و سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به ونزوئلا عنوان شد. این تحریم ها در دوره ترامپ گسترش بیشتری داشت و حتی مساله مداخله نظامی در این کشور مطرح شد.

البته پژوهشگران بر اساس مطالعات خود از6 تلاش نافرجام ایالات متحده برای کودتا در ونزوئلا نوشته‌اند که منشأ همگی نفت و یا منابع بوده است 1. 11 تا 14 آوریل 2002: رئیس جمهور چاوز توسط ارتش برکنار و دوباره به قدرت بازگشت.2. دسامبر 2002 تا فوریه 2003: تعطیلی شرکت نفت دولتی همراه با تأثیر کودتای آوریل،باعث از دست رفتن 29 % تولید ناخالص داخلی شد.تقریبا نیمی از کارکنان PDVSA اخراج می شوند.3. آوریل 2013: نیکلاس مادورو پس از مرگ چاوز در انتخابات پیروز شدکه ایالات متحده از به رسمیت شناختن نتایج انتخابات خودداری می کند انتخابات باطل شد.4. فوریه تا آوریل 2014: مخالفان درانتخابات2013 سراسر کشور متحمل شکست شدند. خشونت واعتراضات به رهبری لئوپولدو لوپز دوباره با هدف برکناری مادورو انجام شد.5. آوریل تا ژوئیه 2017: اپوزیسیون کنترل مجلس ملی را به دست آورد.دسامبر 2015 مادورو در نبردهای حقوقی با مجمع پیروز شد. درآوریل 2017، اعتراضات خشونت آمیز با هدف سرنگونی مادورو دوباره شروع شد.حاصل آن صد و بیست و شش کشته بود.6. ژانویه 2019 خوان گوایدو توسط ایالات متحده و بسیاری از متحدانش به عنوان رئیس جمهور موقت به رسمیت شناخته شد. دولت ترامپ تحریم های اقتصادی را تشدید می کند و درآمدهای حاصل از فروش نفت را مسدود می کند.درخواست مستقیم از ارتش ونزوئلا برای برکناری مادورو مطرح می شود.سپس با انشعاب در داخل اپوزیسیون خوان گوایدو نیز از مقام رهبری اشان برکنارشد و در انتخابات جدید 2024، اتحاد بین اپوزیسیون سراسری را شاهد بودیم که عنصر مطرح آن خانم ماریا کوریناماچادو است که امروزه با جدیت در حال فعالیت است.

روابط ونزوئلا و آمریکا در دوره مادورو و ترامپ به چه صورت بود؟

روابط عمدتا دارای الگوی به سمت تنش بوده است. ترامپ دائماً تهدیدات نظامی علیه ونزوئلا را افزایش میداد و ضمن انتقاد از دولت مادورو از امکان مداخله نظامی نیز سخن گفت. ترامپ در یک فرمان اجرایی دستور مسدود شدن همه‌ی دارائی‌های دولتی و ممنوعیت نقل و انتقالات مالی با ونزوئلا را صادر کرد که این اقدام اولین بار علیه دولتی در 30 سال گذشته بوده است. دولت ترامپ در ژوئن 2017 و در مجمع عمومی سازمان کشورهای آمریکایی رهیافت روشن‌تری نسبت به ایالات متحده اتخاذ کرد و هدفش را ترویج دموکراسی در ونزوئلا اعلام کرد. در 31 جولای 2017 دولت ترامپ نام مادورو را به فهرست تحریم‌ها اضافه کرد که تنها چهار رئیس دولت در جهان مشمول این شده‌اند. هدف از تحریم‌ها فشار بر دولت مادورو و شرکت نفت و گاز برای جلوگیری از فشار حقوق بشری بر مردم اعلام شد .آمدن مایک پمپئو و جان بولتون وضعیت را متفاوت کرد. دیدگاه بولتون در طیف بازها و بدبینی به ‌نظام چندجانبه گرایی و دفاع از کاربرد نیروی نظامی علیه دولت‌های متخاصم مانند ایران و ونزوئلا خط‌مشی جدید آن‌ها بود. آن‌ها بر فشار به مادورو با استفاده از زور تأکید داشتند. گزینه نظامی و مداخله پیشنهاد شد. اما کاخ سفید با توجه به تشکیک به رهیافت نظامی تحریم‌های مالی را به‌ویژه در بخش نفت و گاز گسترش داد و اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی نیز توسط آژانس‌های مرتبط گسترش یافت درباره‌ی چرایی شروع بحران نظرها بسیار متفاوت است. در بحث منطقه‌ای منازعه با کلمبیا به‌عنوان متحد ایالات متحده یکی از کلیدی‌ترین مؤلفه‌های منطقه‌ای بود. است. در آن زمان از منظر مادورو، کلمبیا نقطه‌ی راهبردی برای مداخله‌ی احتمالی نظامی از سوی این کشور با حمایت ایالات متحده محسوب می‌شود که رئیس‌جمهور این کشور بنا به ارزیابی مادورو بازیگر اصلی برای تغییر و ناآرامی در کشور است. مسئله حمایت‌های بشردوستانه از مرز با کلمبیا صورت می‌گرفت که البته الان با آمدن پترو به عنوان چپ گرا منتفی شده است،اما مساله مهمی در تنش روابط دوجانبه بود. هم‌زمان با بحران‌های داخلی و منطقه‌ای در بحث بین‌المللی نیز ونزوئلا صحنه رقابت‌های قدرت‌های جهانی شد، ایالات متحده در رقابتی استراتژیک با چین و روسیه قرار گرفت، مضافاً ایجاد پایگاه نظامی روس‌ها در ونزوئلا منجر به تشدید رقابت‌های بین‌المللی شد. هم‌زمان ترامپ دو راه برای سران ارتش پیشنهاد داد، یا پذیرش حمایت از گوایدو و مشمول عفو شدن یا پذیرش عواقب حمایت از مادورو . هم‌زمان با این تحولات موضوع امکان مداخله‌ی نظامی به‌عنوان گزینه روی میز ابتدا توسط دریادار کورت تید[6]در آوریل 2017 در کمیته خدمات نیروهای مسلح سنا از رشد بحران انسانی در ونزوئلا سخن گفت که نتیجه‌اش وادار شدن به واکنش منطقه‌ای بود.این مسئله درنهایت به طرح تغییر رژیم در ژانویه 2018 توسط ریکاردو هاوسمن[7] مسئول امور ونزوئلا منجر شد که مادورو را علاقه‌مند به قحطی دادن میلیون‌ها ونزوئلایی برای باقی ماندن در قدرت متهم کرد و مداخله نظامی لازم است تا به ونزوئلای آزاد منجر شود. علت تنش اصلی و مداخله‌ی فوری ایالات متحده به دلیل بحران مهاجرت روی داد که عواقب آن بدون شک ایالات متحده را نیز به دلیل تغییر بافت جمعیتی و ناامنی دربر می‌گرفت و متأثر می‌ساخت. برابر آمار سازمان ملل در نیمه جولای 2018 حدود 3/2 میلیون ونزوئلایی کشور را ترک کردند که بزرگ‌ترین بحران پس از بحران پناهندگان در سوریه بود. باوجوداین بحران مادورو و متحدان نیروهای خود را علیه گروه مخالف سازمان‌دهی و بسیج کردند. البته اقتصاد ونزوئلا از اوت 2017 و پس از تحریم‌ها وارد رکود عمیق با تورم به میزان 758 درصد و 1350 درصد سالانه شده بود. یکی از مهم‌ترین تأثیر فوری تحریم‌ها تأثیر بر زندگی بهداشتی افراد بود که تخمین زده شد بین 2017 تا 2018 حدود 40000 تن از بین رفتند .کنگره ایالات متحده در شرایط جدید 5/17 میلیون دلار برای تقویت دموکراسی و تقویت قانون در ونزوئلا اختصاص داد. دولت نیز 9 میلیون دلار برای کمک به دموکراسی و اجازه انتقال 500 میلیون دلار برای حمایت از گذار یا واکنش به بحران ونزوئلا اختصاص داد. ایالات متحده از مذاکرات مخالفان با دولت مادورو در اسلو در 29 مه 2019 باهدف حرکت به سمت جلو برای توافق بر حل موضوع قانون اساسی در کشور حمایت کرد. وزارت خارجه این کشور هم از پیشرفت مذاکرات حمایت کرد .اعضای کابینه ترامپ درباره مخالفت با مادورو نظر یکسانی داشتند. درمجموع دولت ترامپ در سیاست خارجی هدفش افزایش فشار دو و یا چندجانبه بر مادورو برای برکناری بوده است.در طول سال 2019 مجموعه مذاکراتی بین دولت مادورو و گوایدو به عنوان اپوزیسیون در نروژ انجام شد که بی‌نتیجه ماند، اما در فوریه 2020 و آوریل 2020روابط دوجانبه وارد نقطه عطف جدیدی شد. ابتدا دونالد ترامپ، خوان گوایدو به عنوان مهمان ویژه را به جلسه نطق سالانه در کنگره دعوت کرد و سپس شرکت نفت روس را برای دور زدن تحریم‌ها به عنوان شرکتی ثالث مورد تحریم قرار داد که نشان داد ترامپ کماکان برابر آیین خود، سیاست تغییر رژیم را در ونزوئلا دنبال میکرد و سپس در آوریل 2020 نیز دولت ترامپ مجددا از مادورو درخواست کرد تا انتخابات جدید را بپذیرد و دولت را واگذار نماید و این موضوع به رقابت‌های راهبردی بین روسیه به عنوان حامی مادورو و آن کشور به عنوان حامی گوایدو دامن زد.

یک آمار مختصری از وضعیت تولید نفت ونزوئلا ارائه می‌دید؟

.احتمالا ذخایر قطعی کشور بین 100میلیارد بشکه تا 304 میلیارد (آمارهای متفاوت ) و در کمربند اورینوکوی احتمالا500 میلیارد بشکه برای توسعه در آینده وجود داشته باشد تولید نفت ونزوئلا در دهه گذشته به شدت کاهش یافته است و در سال 2021 به زیر 700 هزار بشکه در روز رسیده است. این کمتر از یک چهارم تولید این کشور در سال 2010 است.تولید نفت ونزوئلا در ماه های اول سال 2022 رشد مستمری داشت و در آوریل 2022 به تولید 760 هزار بشکه در روز رسید. در مقایسه با ماه مشابه سال قبل، این افزایش بیش از 45 درصدی را نشان می دهد. با این وجود، تولید سالانه نفت خام در ونزوئلا از سال 2015 عمدتاً به دلیل تنش های سیاسی روند نزولی داشته است و به حدود 650 هزار بشکه در روز در سال 2021 رسید.در سال 2021، 90 چاه نفت در ونزوئلا تکمیل شد. اوج تکمیل چاه در سال 2011 بود که به اوج خود و بیش از هزار واحد تکمیل شد.از دسامبر 2021، هیچ دکل فعال نفتی در ونزوئلا وجود نداشت. آخرین سکوی فعال در این کشور در ماه مه 2020 فعالیت خود را تعطیل کرد. تعداد سکوهای فعال نفتی در ونزوئلا در طول دهه گذشته عمدتاً روند نزولی داشته است. تا پایان سال 2019، 23 سکوی فعال نفتی گزارش شده بود که نسبت به 70 سکوی فعال گزارش شده در پایان سال 2013 کاهش داشت.ظرفیت پالایش نفت ونزوئلا در دهه گذشته ثابت مانده است و 1.3 میلیون بشکه در روز بوده است. از سال 1990 ظرفیت کشور تقریباً 10 درصد افزایش یافته است. در حال حاضر آموا[8] ، بخشی از مجتمع پالایشگاه پاراگوانا[9]، بر اساس ظرفیت، بزرگترین واحد پالایشی در ونزوئلا است.در سال 2021، ونزوئلا ظرفیت پالایش نفت خام تقریباً 2.3 میلیون بشکه در روز را داشت. آموا بزرگترین واحد پالایشگاهی در این کشور آمریکای جنوبی با ظرفیت 645 هزار بشکه در روز بود. پس از آن کاردون[10] با ظرفیت 310 هزار بشکه در روز قرار دارد. هر دو واحد به همراه باخوگرانده [11]بخشی از مجتمع پالایشگاهی پاراگوانا، یکی از بزرگترین مجتمع های پالایشگاهی جهان هستند.ظرفیت پالایشگاه نفت ونزوئلا در دهه گذشته عمدتاً روند نزولی داشته است. در سال 2021، تولید 169 هزار بشکه در روز را گزارش کرد که رشد سالانه آن تقریباً 37 درصد بود. اما این رقم در مقایسه با سال 2011 نزدیک به 83 درصد کاهش داشته است. در این مدت، ظرفیت پالایش ونزوئلا در حدود 1300 هزار بشکه در روز ثابت مانده است.در سال 2021، سوخت های فسیلی منبع اصلی مصرف انرژی اولیه در ونزوئلا بود. گاز طبیعی و نفت ترکیبی بیش از 70 درصد از کل مصرف کشور را به خود اختصاص داده است. در همین حال، برق آبی معادل 0.58 اگزاول[12] از مصرف انرژی اولیه ونزوئلا در آن سال بود.مصرف نفت ونزوئلا در سال 2021 به 289 هزار بشکه در روز رسید که نسبت به مدت مشابه سال قبل حدود چهار درصد افزایش داشت. این رقم در مقایسه با سال 2013 که مصرف به اوج دهه گذشته رسید بیش از 65 درصد افت داشته است. به همین ترتیب، تولید نفت ونزوئلا در طول دهه گذشته به طور مداوم کاهش یافته است.در سال 2021 تقاضای نفت در ونزوئلا به 232 هزار بشکه در روز رسید که در مقایسه با سال قبل از آن حدود 23 درصد رشد داشت. بنزین و پسماندها بیشترین سهم از تقاضای کشور را در آن سال تشکیل می دادند که هر کدام حدود 65 هزار بشکه در روز بود. تقاضا برای روغن موم و پارافین43 هزار بشکه در روز بود.در سال 2021، صادرات نفت خام ونزوئلا به طور متوسط ​​حدود 448 هزار بشکه در روز بود که کمترین رقم گزارش شده در قرن بیست و یکم است. این رقم در مقایسه با سال گذشته حدود هشت درصد کاهش داشته است. صادرات نفت این کشور از سال 2015 سالانه کاهش یافته است. به طور مشابه، تولید نفت خام ونزوئلا بیش از 75 درصد در دهه گذشته کاهش یافته است.در سال 2021، آسیا با میانگین 418 هزار بشکه در روزمعادل 90%، منطقه اصلی مقصد صادرات نفت خام ونزوئلا بود. این در حالی است که صادرات به آمریکای لاتین کمتر از 30 هزار بشکه در روز بوده است. قبل از تحریم 2018ایالات متحده یازدهم مقصد اصلی نفت ونزوئلا بود، اما صادرات نفت به دنبال تحریم های اعمال شده توسط ایالات متحده به شدت کاهش یافت. در سال 2020، نفت خام 61.4 درصد از ارزش صادراتی این کشور آمریکای جنوبی را به خود اختصاص داده است. در ترکیب با نفت پالایش شده، این صنعت حداقل 75 درصد از صادرات ونزوئلا را در طول دهه گذشته به خود اختصاص داده است. بیشترین سهم این دوره در سال 2013 با نزدیک به 96 درصد گزارش شده است.در سال 2019، ترمینال خوزه، واقع در شمال شرقی ونزوئلا، با 90 % مهم ترین نقطه بارگیری نفت خام ،منطقه خلیج آموا با5%جایگاه دوم را دارد.در سال 2021، واردات فرآورده های نفتی در ونزوئلا به 69 هزار بشکه در روز رسید که تقریباً همان رقم یک سال قبل گزارش شده بود. ایران 1.53 میلیون بشکه بنزین و قطعات پالایشی به ونزوئلا می دهد.چینی ها سرمایه گذاری گسترده ای در ونزوئلا به دلیل پیوندهای ایدئولوژیک ایجاد کرده اند.لی گکو[13] منطق چین را خلاصه بیان کرده است:" «ما سرمایه زیادی داریم و کمبود منابع داریم، آن‌ها منابع زیادی دارند" فرایند حضور چین از سال 1996آغاز شدکه واردات نفت امولسیون شده از ونزوئلا را آغاز کرد و در همان سال توافقنامه بهره برداری مشترک نفت امضا شد.که به نوبه خود منجر به نزدیک شدن بیشتر چین به ونزوئلا شده است.ونزوئلا به شدت به صادرات به چین وابسته است که90% بوده است.

قضیه معافیت‌های نفتی ونزوئلا چیست؟

اوایل سال 2022، اوفک یک مجوز عمومی صادر کرد و اجازه داد که شورون یک کار جدی را در ونزوئلا شروع کند. این مجوز 6 ماهه بود و چون دولت ونزوئلا با مخالفان وارد گفتگو شد، این مجوز تمدید شد.کار در 5 حوزه نفتی با مجوز6 ماهه آغاز شده است:

1- توسط پتروبوسکان[14] و سرمایه گذاری مشترک با PDVSA 39.2 % منافع شورون

میدان بوسکان،ایالت زولیا، غرب ونزوئلا.

2- توسط پتروایندیپینته[15] 25.2%منافع شورون،میدان نفتی ال ال 652[16] واقع در دریاچه ماراکایبو،خلیج شمال غربی دریای کارائیب.[17]

3- سرمایه گذاری مشترک غیر عملیاتی با PDVSA در نقطه نفتی پتروپایر[18]،30 % منافع شورون ،کمربند اورینوکو،این پروژه یکپارچه عمودی، نفت خام فوق سنگین را از میدان هویاپاری[19] پردازش می کند و آن را به نفت مصنوعی سبک تر و با ارزش بالاتر ارتقا می دهد.

4- توسط پتروایندیپندنسیا شرکت نفت ونزوئلا[20]،34 % منافع شورون،پروژه کارابوبو3،[21]این پروژه نفت سنگین در سه بلوک در منطقه کارابوبو در کمربند اورینوکو قرار دارد.

5- بلوک 2 فراساحلی ونزوئلا،60 %سود شورون،میدان لوران[22] در بلوک 2 و میدان ماناته[23] در ترینیداد و توباگو که یک میدان فرامرزی واحد را در امتداد مرز دریایی ونزوئلا و ترینیداد و توباگو تشکیل می دهند.[24]مجوز 355میلیارددلاری وزارت خزانه داری به شورون، احتمالا قیمت ها را کاهش می دهد.اگر میادین به سطح قبل از تحریم بازگردند، حدود 200 هزار بشکه در روز تولید خواهد شد. برای شورون، این کمتر از ۷ درصد تولید روزانه است. شورون بیش از 4 میلیارد دلار از پروژه های خود در ونزوئلا بدهکار است که باید آن را جبران کند. اما در مجوز شریک ونزوئلایی خود را از سود منع می کند، بنابراین چشم انداز تولید بالاتر محدود به نظر می رسد. تجهیزات نفتی تحلیل رفته و کارگران بسیار ماهر از کشور مهاجرت کرده اند.در نتیجه، میادین آنقدر پربار نیستند و استخراج نفت ممکن است هزینه بیشتری داشته باشد. این تولید در ونزوئلا حدود 1 درصد از ایالات متحده است. بر اساس شاخص OCI+، اورینوکو ونزوئلا نیز یکی از میادین فشرده گازهای گلخانه‌ای در جهان است که باعث انتشار گاز می شود که هزینه زاست.ایالات متحده در 26 نوامبر2022 با اعطای مجوز به شورون برای از سرگیری تولید و واردات نفت ونزوئلا، تحریم ها علیه ونزوئلا را کاهش داد. ایالات متحده دولت می تواند در هر زمانی مجوز را لغو کند.

خزانه‌داری اوفک به شورون اجازه می‌دهد تا بتواند در ونزوئلا تولید نفت داشته باشد اما پول آن به صورت مستقیم در اختیار دولت قرار نمی‌گیرد بلکه این پول صرف بدهی‌هایی که ونزوئلا داشته می‌شود. همین مسئله موجب شد که شخص مادورو وارد مذاکره شود تا بتواند برای 6 ماه بعدی نیز مجوز بگیرد. آمریکایی‌ها گفتند چون ایشان تصمیم گرفته با اپوزیسیون وارد گفتگو شود مجوز را می‌دهند.لذا هر زمانی مادورو یک گام برای مذاکره با اپوزیسیون بردارد 6 ماه دیگر مجوز معافیت نفتی تمدید می‌شود.

چرا آمریکا تصمیم به دادن معافیت نفتی به ونزوئلا گرفت؟

جنگ اوکراین یکی از دلایل چنین تصمیم‌گیری‌ای از سوی واشنگتن است. همچنین بی‌ثباتی در بازار نفت خاورمیانه نیز آمریکا را به سمت نفت ونزوئلا سوق داد. عربستان سعودی در یک مقطعی رابطه خوبی با ایالات متحده نداشت و آمریکایی‌ها تقاضا کردند که تولید نفت را افزایش دهد اما عربستان استنکاف کرد. به نظر می‌رسد بعد از این اتفاقات، آمریکا تصمیم گرفت که مستقیم به جنوب قاره خود نگاه کند و لذا محتاطانه به سمت ونزوئلا گام برداشت.

تاثیر معافیت تحریمی روی آینده بازار انرژی در منطقه خاورمیانه چیست؟

ونزوئلا در کنار مکزیک در زمره بزرگترین تولیدکنندگان نفت است. وقتی ذخایر نفتی این کشور بین 100 تا 304 میلیارد بشکه تخمین زده شده و 500 میلیارد بشکه هم در کمربند اورینوکو وجود داشته باشد، معافیت تحریمی آن، تاثیر چشمگیری بر بازار نفت خواهد داشت. اما این موضوع در درازمدت و در صورت موافقت مادورو به تفاهم با اپوزیسیون تاثیر خواهد داشت.ممکن است تبعات سیاسی و یا ایجاد تنش مجدد بین دو کشور همه این ماجرا را به بن بست بکشاند.

آیا سیاست‌های بایدن در قبال ونزوئلا با ترامپ متفاوت است؟

بایدن از زمانی که به قدرت رسیده تغییر چندانی در سیاست واشنگتن نسبت به ونزوئلا ایجاد نشده مگر در همین حوزه معافیت‌های نفتی. آمریکایی‌ها تمایل دارند که ونزوئلا وارد مذاکره و مصالحه با اپوزیسیون شود و یک انتخابات آزاد با حضور ناظران بین‌المللی در آنجا برگزار شود. بر اساس این تمایل، واشنگتن می‌گوید اگر انتخابات آزاد در ونزوئلا برگزار شود و دو طرف نیز از نتایج آن رضایت داشته باشند، مشکلی با نتیجه انتخابات نخواهند داشت و در این صورت مذاکره بر سر معافیت‌های تحریمی ادامه پیدا می‌کند و روابط واشنگتن-کاراکاس نیز بهبود پیدا خواهد کرد. هنوز به سختی می توان اخبار جالب توجهی در مورد سیاست ایالات متحده در قبال ونزوئلا پیدا کرد. در حال حاضر ونزوئلادر کانون بحث در سیاست واشنگتن نیست.کماکان دولت و کنگره نسبت به روابط سرسخت هستند و همه این پیشرفت ها را منوط به سازش در عرصه داخلی کرده اند.

آیا مادورو می‌خواهد به سمت تفاهم و توافق با اپوزیسیون برود؟

به نظر می‌رسد مادورو بیشتر به دنبال خریدن زمان و کسب فرصت است. در خصوص فضای داخلی ونزوئلا به نظر می‌رسد که اگر وضعیت اقتصادی مردم بهبود پیدا کند، مجددا مادورو رای خواهد آورد. منتها امروز شرایط دو قطبی است. خانم ماچادو هم بسیار فعال است و حامیان خود را دارد و به نظر می رسد سیاست تمایل به تغییر شرایط سخت تحریمی نزد اکثریت مردم وجود داشته باشد.

آیا قدرت‌های بزرگ مانند چین، روسیه و آمریکا می‌توانند در نتیجه این انتخابات اثرگذاری داشته باشند؟

مسئله مهم این است که در کشورهایی که سابقه دمکراسی با پیشینه تاریخی دارند، قدرت‌های بزرگ نمی‌توانند خیلی موثر باشند و بیشتر صندوق رای تعیین کننده است. در این بین برای چین خیلی فرقی نمی‌کند که در ونزوئلا یک سیستم راست‌گرا روی کار باشد یا یک سیستم با گرایشات چپ. به نظر می‌آید پولی که چین به ونزوئلا داده به هر حال از نظر اعتبار حقوقی پابرجا بماند. روس‌ها سرمایه‌گذاری خاصی در ونزوئلا انجام نداده‌اند و بیشتر در حوزه تسلیحات و مسائل تکنیکی و نظامی در کاراکاس فعال هستند لذا برایشان مهم نیست کدام جریان در آنجا قدرت بگیرد،گرچه ترجیح می دهند این پایگاه اصلی را از دست ندهند.

جنگ نفتی ونزوئلا با گویان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

فراساحل گویان با دارا بودن بیش از 10 میلیارد بشکه نفت، توجه جهان را به خود جلب کرده است. این در حالی است که یک اختلاف طولانی مدت سرزمینی، دو کشور آمریکای جنوبی را درگیر کرده است. باید توجه داشت که منطقه اسکیبوی گویان که تقریبا 160 هزار متر مربع است، قبلا تحت استعمار بریتانیا بوده است. ونزوئلا همیشه نسبت به این منطقه ادعای حاکمیت داشته و معتقد است که اسکیبو یکی از ایالت‌های ونزوئلا محسوب می‌شود. چند سال پیش یک همه‌پرسی در ونزوئلا برگزار شد که مردم با اکث9ریت آرا گفتند تمایل دارند اسکیبو یکی از ایالت‌های ونزوئلا شود.

البته مسئله اصلی بر سر نفت است؛ تقریبا چیزی حدودی 10 میلیارد بشکه نفت آنجا در اسکیبو کشف شده و منازعه‌ای که امروز بین ونزوئلا و گویان است تا حد زیادی به دلیل نفت است. آمریکایی‌ها نیز در فرماندهی جنوب از این جریان به نفع گویان حمایت می‌کنند. تحلیل صحیح این است که این بحران 3 ضلع امریکایی،بریتانیایی و ونزوئلایی دارد و هر لحظه ممکن است به تنش کشیده شود.ممکن است بحران مالویناس آرژانتین آنجا تکرار شود.روابط بریتانیا با ونزوئلا پس از بلوک کردن طلای آن کشور وارد تنش و تیرگی شده است و همه اینها ممکن است هر لحظه مستعد جنگ شود.برزیل هم وارد میانجیگری شده است.

منتشر شده در مجله دلوارنامه.نشریه تخصصی نفت و گاز شماره ۳


1- Punto fijista این واژه در فارسی به دموکراسی مبتنی بر پیمان ترجمه شده است.

[2] -Talk Softly Sanction Softly

[3] -Venezuela Defense of Human Rights and civil Society Act of 2014

[4] Smart Sanctions-

[5] -National Emergency

[6] -Kurt Tidd

[7] -Ricardo Haussmann

[8] -Amuay

[9] -Paraguaná Refinery Complex

[10]-Cardón

[11] - Bajo Grande

[12] - exajoules

[13] - Li Kegu

[14] - petroboscán

[15] - Petroindependiente

[16] - LL-652.

[17] -در سال 2001 شورون اعلام کرد که میدان LL-652 ونزوئلا بیش از حد انتظار برای افزایش تولید طول می کشد، اما نسبت به رسیدن به هدف خود یعنی 115000 بشکه در روز خوش بین است. کارلوس آگیلرا، مدیر کل وقت به رویترز گفت که قیمت 2.5 دلاری میلیارد پروژه فراساحلی در غرب دریاچه ماراکایبو به پیشرفت های چشمگیری در زمان حفاری و اهداف بلندپروازانه برای تزریق آب و گاز دست یافته بود.به نقل از: https://gulfnews.com/business/energy/chevron-optimistic-despite-delay-in-venezuela-field-1.413577

[18] - Petropiar، S.A.

[19] - Huyapari

[20] - Petroindependencia، S.A.

[21] - Carabobo 3 Project

[22] - Loran

[23] - Manatee

[24] - https://www.chevron.com/worldwide/venezuela

مادورو علاوه بر شفافیت انتخابات باید به اعتراض همسایگانش رسیدگی کند

کارشناس مسائل آمریکای لاتین گفت: طیف رئیس‌جمهوری ونزوئلا اصولاً علاقه‌ای به شفاف‌سازی انتخابات ندارند و حتی بحث تقابل بیشتر در صورت ادامه اعتراض‌ها دور از ذهن نیست.

هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین با اشاره به اعتراضات در ونزوئلا در قبال نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: ریشه مسائل ونزوئلا در یک دهه اخیر عمدتاً اقتصادی بوده است. توجه داشته باشید که در حوزه کشورهای آمریکای لاتین این انتظار از ناحیه مردم وجود دارد که کسی که نامش از صندوق نتخابات بیرون می‌آید باید بتواند اوضاع اقتصادی را سر و سامان دهد اما حالا این روند در ونزوئلا انجام نشده است. نیکلاس مادورو طی یک دهه گذشته برای دور زدن تحریم‌های اعمال شده علیه ونزوئلا اقداماتی را انجام داده که خروجی آن جز فساد و به هم ریختگی سیاسی و اقتصادی برای ونزوئلا چیزی نداشته است. این در حالیست که حدود هشت میلیون از ۳۰ میلیون جمعیت ونزوئلا اعم از نخبگان و سایر طیف‌ها به مهاجرت روی آوردند که یک فاجعه بسیار مهم را به تصویر کشیده است.

وی ادامه داد: در این دور از انتخابات ریاست‌جمهوری ونزوئلا، اپوزیسیون این کشور تا حد زیادی پراکنده عمل کرد که البته منسجم‌ترین دوران اقدام‌های اپوزیسیون را باید در زمان خوان گوایدو دانست که آمریکا هم از او حمایت کرد اما خروجی خاصی در بر نداشت. نفر بعدی که به نوعی توانست اپوزیسیون ونزوئلا را مدیریت کند، ماریا ماچادو بود که دولت به شدت او را تحت فشار قرار داد و در نهایت مجبور به حاشیهنشینی در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا شد که سپس ادموندو گونزالس به عنوان رقیب اصلی مادورو از سوی جریان مخالف وی وارد میدان رقابت‌های انتخاباتی شد. این انتخابات به دلیل عدم حضور ناظران بین‌المللی مورد تشکیک افکار عمومی و حتی همسایگان ونزوئلا قرار گرفته و حالا اپوزیسیون این کشور معتقد است که حدود شش میلیون رای که مربوط به گونزالس بوده است، به نوعی دستکاری شده است.

این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: اگر این ادعا صحت داشته باشد بدون شک اتفاقاتی که هم اکنون به عنوان اعتراضات به نتایج انتخابات جریان دارد، می‌تواند گسترده‌تر شود اما باید توجه داشت که نیروهای ارتش ونزوئلا همچنان به مادورو وفادار هستند و خواهان ادامه کار دولت او خواهند بود. این در حالیست که سرکوب جریان کف خیابان و اعتراضات مادورو را با دو مسأله مهم روبه‌رو می‌کند. نخست اینکه او باید آرای شفاف را منتشر و به نوعی اوضاع را به سمت آرامش هدایت کند. دوم اینکه مسأله اعتراضات منطقه‌ای که توسط کشورهای آمریکای لاتین شروع شده را به نوعی رسیدگی کند؛ چراکه حدود ۱۰ کشور خروجی انتخابات ونزوئلا را نپذیرفتند و در مورد آن تردید دارند و حتی نگران هستند که پیامد این وضعیت به آنها هم سرایت کند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: از سوی دیگر ونزوئلا و پیمان‌های منطقه‌ای در آمریکای لاتین است و همین امر برای آنها مجدداً هزینه‌های متعددی را در بر خواهد داشت. در این راستا دولت بایدن تا حدودی از چهار سال پیش نسبت به ونزوئلا از خود نرمش نشان داده که در حوزه فروش نفت می‌توان آن را مشاهده کرد و فکر نمی‌کنم که ایالات متحده و به خصوص دولت بایدن در ماه‌های باقیمانده تا انتخابات نوامبر بخواهد اقدامی علیه ونزوئلا به صورت جدی انجام دهد مگر آنکه واشنگتن مجدداً تحریم‌ها علیه کاراکاس را تشدید کند. باید توجه داشت که طیف مادورو اصولاً علاقه‌ای به شفاف‌سازی انتخابات ندارند و حتی بحث تقابل بیشتر در صورت ادامه اعتراض‌ها دور از ذهن نیست.

https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1511431

پیروزی مادورو در انتخابات به نفع ایران است

هادی اعلمی کارشناس آمریکای لاتین در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان درباره انتخابات ونزوئلا اظهار کرد: از دو سال گذشته اپوزیسیون در ونزوئلا تلاش کرد تا میان نیرو‌های داخلی خود انسجامی ایجاد کند و مقابل مادورو بایستد.

اعلمی افزود: نامزد اول آنها خانمی به نام ماچادو بود که صلاحیت او تایید نشد و پس از آن نامزد دیگری را معرفی کردند و علی رغم آن که تلاش‌های زیادی شد تا انسجام و یکپارچگی را برای گونزالس نامزد خود به ارمغان بیاوردند موفق نشدند.

وی ادامه داد: گونزالس چهره شناخته شده‌ای نبود و به نظر می‌رسد یکی از دلایل شکستشان گمنام بودن رقیب مادورو بود که اقبال عمومی نداشت.

کارشناس آمریکای لاتین گفت: جامعه ونزوئلا جامعه‌ای دو قطبی بود و به نظر می‌رسد طبقه محروم تمایل دارند که مجدد مادورو انتخاب شود. به هر حال بحث توزیع یارانه در آن جا رواج دارد و طبقه محروم نگران بودند که اگر این یارانه قطع شود و طیفی که روی کار می‌آید به ضرر آن‌ها خواهد شد. در مجموع قطبی که حزب سوسیالیست و چاوز و مادورو است این بار هم با بیش از ۵۰ درصد رای آوردند و با اقبال عمومی مواجه شدند.

وی درباره موضع‌گیری آمریکایی‌ها درباره این انتخابات گفت: آمریکایی‌ها دو سالی است که پیگیر مواضع اپوزیسیون ضد مادورو هستند. آن‌ها برای هیئت حاکمه شرط گذاشته بودند که به شکل تدریجی کاهش تحریم‌ها را انجام دهند تا بتوانند مذاکرات گسترده با اپوزسیون را به شکل جدی تری پیگیری کنند. مادورو هم در مقطعی این را قبول کرد و به تفاهم با اپوزسیون رسیدند و تفاهمی که منجر به برگزاری انتخابات شد.

کارشناس آمریکای لاتین گفت: اکنون علی رغم اینکه می‌گویند تقلب گسترده‌ای شده، اما طبق شواهد، انتخاباتی شفاف و عادلانه و آزاد برگزار شده و مادورو رای اکثریت را آورده است. منتهی آمریکای‌ها همیشه موضع گیری منفی داشتند در ارتباط با دولت فعلی و حزب سوسیالیست و این موضع ثابتی بوده. البته بایدن مواضع متعادل تری را نسبت به ونزوئلایی‌ها دارد.

اعلمی درباره روابط ایران و ونزوئلا گفت: دولت مادورو همان دولت چاوز است و راهبرد اصلی‌شان بحث اتحاد استراتژیک در حوزه‌های نظامی، مالی، اقتصادی و فنی و خصوصا حوزه صادرات و واردات انرژی با ما است. حضور مادور به نفع ایران خواهد بود، اما ایران و ونزوئلا هر دو به سرمایه گذاری خارجی بسیار نیاز دارند.

کارشناس آمریکای لاتین اظهار کرد: هر دو کشور ناچار هستند که به طرف جذب سرمایه گذاری خارجی پیش بروند اگر می‌خواهند نو سازی در صنعت نفتشان صورت بگیرد و تشکیلات جدید وارد شود، هر دو باید راه رفع تحریم را پیش روند.

http://www.yjc.ir/00asHm

واقعه «خوان گوایدو» تکرار می‌شود؟

در پی اعلام کمیسیون انتخابات ونزوئلا، نیکولاس مادورو موفق شد با پیروزی در انتخابات، بار دیگر برای یک دوره شش‌ساله رئیس‌جمهور این کشور شود. کمیسیون انتخابات ونزوئلا، در حالی مادورو را پیروز قطعی انتخاباتی با نرخ مشارکت ۵۹درصدی اعلام کرد که او توانست با کسب ۵۱.۲ درصد آرا در برابر ۴۴.۲درصد رأی ادموندو گونزالس، برای سومین بار در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی دست پیدا کند.


اما باوجود اطلاعیه کمیسیون انتخابات، «ماریا ماچادو» رهبر راست افراطی ونزوئلا که اجازه شرکت در انتخابات را هم پیدا نکرد، با بیان اینکه همه ما در مراکز رأی‌گیری می‌مانیم تا زمانی که آرا به‌ طور کامل شمارش شود و سوابق بدست آید، مدعی شد از نظر مخالفان دولت، «ادموندو گونزالس» رقیب اصلی «نیکولاس مادورو» پیروز انتخابات این کشور است. رهبر مخالفان پس از منتشر شدن خبر پیروزی مادورو با بیان اینکه من می‌خواهم به همه مردم ونزوئلا و جهان بگویم ونزوئلا رئیس‌جمهور بعدی خود را دارد و آن «ادموندو گونزالس» است و همه دنیا این را می‌دانند، مدعی شد مخالفان مادورو در تمام ایالت‌های کشور پیروز شده‌اند.
به گزارش اسپوتنیک، بیش از ۶۳۵ ناظر بین‌المللی، از جمله تیم‌هایی از کارشناسان و همچنین ۶۵ متخصص از کمیسیون‌های انتخاباتی در سراسر جهان، بر انتخابات ونزوئلا نظارت کردند. باوجود تأکید ناظران انتخابات که رأی‌گیری انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا را آزاد، عادلانه و شفاف دانستند، در واکنشی زودهنگام، رئیس‌جمهور آرژانتین اعلام کرد پیروزی مادورو در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا را به رسمیت نمی‌شناسد و آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا با ادعای اینکه پیروزی مادورو بیانگر اراده و آرای مردم این کشور نیست، از انتخاب مادورو عمیقاً اظهار نگرانی کرد.

واقعه خوان گوایدو تکرار می‌شود؟
هادی اعلمی‌فریمان، کارشناس حوزه آمریکای لاتین در گفت‌وگو با قدس درباره انتخاب دوباره مادورو به عنوان رئیس‌جمهور ونزوئلا گفت: انتخابات با حضور ناظران بین‌المللی و با شفافیت کافی منجر به پیروزی مادورو شده است. باید توجه داشته باشیم ونزوئلا از منظر سیاسی دچار دوقطبی شده است و می‌توان گفت آن بخش از جامعه که به حزب سوسیالیست اقبال نشان می‌دهد بیش از سایر گروه‌ها، به واسطه اعطای یارانه‌ها و سایر کمک‌هایی که به شکل عمومی در این کشور توزیع می‌شود، مورد توجه مردمی قرار گرفته است.
اعلمی‌فریمان با اشاره به واکنش کاخ سفید به انتخاب دوباره مادورو تصریح کرد: آمریکایی‌ها هیچ وقت درباره نتایج انتخابات در کشورهای غیرهمسو اظهار خشنودی نمی‌کنند و اظهارنظر اخیر آن‌ها درباره انتخابات ونزوئلا هم طبیعی است.
وی با اشاره به اعتراضات سال ۲۰۱۹ پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا در سال ۲۰۱۸ که به تشکیل دولت موقت خوان گوایدو در برابر دولت مادورو انجامید، تأکید کرد: بالاترین توان آمریکا برای براندازی حکومت مادورو را در ماجرای حمایت آن‌ها از گوایدو شاهد بودیم؛ اما باوجود به رسمیت شناخته شدن گوایدو از سوی بیش از ۵۰کشور، در نهایت تلاش‌های آمریکا به نتیجه نرسید .
کارشناس مسائل آمریکای لاتین اظهار کرد: بعید است در شرایط کنونی و ادامه دولت بایدن، اتفاقی شبیه آنچه در ۲۰۱۹ شاهد بودیم تکرار شود، چرا که در این مدت مخالفان به‌شدت دچار تفرقه بودند و نتوانستند یک سیاست هماهنگ در قبال انتخابات اتخاذ کنند و در نهایت روی نام ماریا ماچادو به توافق رسیدند که خب تأیید صلاحیت نشد و در ادامه، گونزالس به عنوان نماینده مخالفان حضور پیدا کرد که چهره‌ای گمنام بود، بنابراین اینکه مورد اقبال مردم این کشور قرار نگرفت موضوع عجیبی نبود.

انتخابات آمریکا چه تأثیری بر آمریکای لاتین دارد؟
وی در پاسخ به این پرسش که نتایج انتخابات آینده آمریکا چه تأثیری بر رویکرد واشنگتن در قبال ونزوئلا و سایر کشورهای حوزه آمریکای لاتین خواهد داشت، گفت: در صورت پیروزی کامالا هریس یا هر نامزد دموکرات دیگر، رویکرد دولت بایدن یعنی تکیه بر قدرت نرم و ایجاد نفوذ از طریق ایجاد شرکت‌های بین‌المللی و بستن قراردادهایی مانند آنچه میان شرکت نفتی شورون با دولت قبلی مادورو به امضا رسید و ادامه رویکرد
کج دار و مریز در قبال ونزوئلا و سایر کشورهای لاتین ادامه خواهد یافت و تغییر چشمگیری در این زمینه شاهد نخواهیم بود. اما در صورت پیروزی ترامپ باید بدانیم اساساً ترامپ به هیچ وجه نگاه مثبتی به کشورهای آمریکای لاتین ندارد و این کشورها را مرکز فساد، تولید و قاچاق موادمخدر و تروریسم می‌داند که تلاش می‌کنند به هر شکل ممکن به آمریکا آسیب بزنند، بنابراین حضور ترامپ می‌تواند چالش بزرگی برای ارتباط آمریکا با کشورهای حوزه آمریکای لاتین به‌خصوص ونزوئلا در پی داشته باشد.

سایه دوقطبی سیاسی بر انتخابات ونزوئلا
الهه نوری، دیگر کارشناس مسائل آمریکای لاتین نیز با اشاره به اینکه ونزوئلا کشوری بوده که کوچک‌ترین تحولی در آن به جنگ داخلی منجر می‌شد، اما امروز انتخاباتی را برگزار کرده که به نسبت گذشته بسیار آرام‌تر بود، گفت: در عین حال روی کار آمدن هر یک از دو گروه در یک جامعه سیاسی دوطیفی می‌تواند تنش‌زا باشد و این مسئله همواره در کشور ونزوئلا سابقه داشته است و اگر در روزهای آینده شاهد بروز برخی مشکلات در این کشور باشیم موضوع عجیبی نخواهد بود.
نوری با اشاره به انتقادات و اعتراضات مخالفان مادورو و وارد کردن برخی شبهات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، تصریح کرد: با تمام مشکلات اقتصادی و جامعه دوقطبی این کشور، باید اذعان کرد مادورو همچنان میان آحاد جامعه، پایگاه‌های مردمی و دولتی دارد و این، برگ برنده مادورو در برابر مخالفانی است که بیشتر تحت لوای لابی‌های آمریکایی و اسرائیلی، با پرداختن به مسائل اقتصادی، تفکرات ایالات متحده را نمایندگی می‌کنند.

واشنگتن شرایط دخالت مستقیم در ونزوئلا را ندارد
وی درباره احتمال دخالت آمریکا در ونزوئلا و اعلام حمایت از مخالفان در برابر مادورو و رخ دادن حوادث مشابه سال ۲۰۱۹ نیز تصریح کرد: شرایط داخلی آمریکا و مشکلاتی که دولت بایدن با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند، از جمله رقابت‌های انتخاباتی میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، جنگ غزه و حمایت‌های آمریکا از رژیم اسرائیل و مسائل دیگر، همه و همه دست به دست هم داده‌اند تا ایالات متحده دست‌کم در کوتاه‌مدت خیال دخالت مستقیم در ونزوئلا یا هر کشور دیگری در آمریکای لاتین را در سر نپروراند، اما توجه داشته باشیم سیاست آمریکا در قبال این کشورها از سالیان گذشته بر مبنای نفوذ و ساختن مهره‌های مؤثر و تغییر از درون بوده است و بعید نیست در میان‌مدت یا بلندمدت با حضور احتمالی ترامپ، شاهد اعمال فشار آمریکا بر این کشورها باشیم.

خبرنگار: سید احمد موسوی

https://www.qudsdaily.com/Newspaper/item/97178

در دولت قبل توافقات با ونزوئلا مغفول ماند

*اعلمی در پاسخ به چرایی روابط ایران با کشورهای حوزه آمریکای لاتین بعد از یک دوره رکود، گفت: «از سال 2015 که برجام منعقد شد تا سال 2018، روابط جمهوری اسلامی تحت‌تاثیر این موضوع بود و از این رو یک سری از نقاط تمرکز گذشته کمرنگ شد و بیشتر بحث‌های مربوط به برجام در دستور قرار گرفت تا گشایشی در آن حوزه پیش بیاید.»

* «ونزوئلا از 2018 تحت تحریم شدید آمریکایی‌ها قرار دارد. نیکاراگوئه هم به خاطر کشتن مخالفان، تحت تحریم‌های حقوق‌بشری شدید است. کوبا هم به دلیل تحریم دچار وضعیت ورشکستگی و انقباض شدید در بخش اقتصادی خودش است. ایران هم سال‌هاست تحت تحریم ایالات متحده قرار دارد. همه این مسائل منجر به همگرایی این کشورها شده است تا بتوانند در حوزه اقتصادی به هم کمک کنند و تنفسی ایجاد بشود.»

*وی افزود: «خبرهایی منتشر شده که ایران صادراتش را با طلا تهاتر می‌کند. این گزارش‌ها البته تایید‌شده نیستند. بحث این است که اینها در این حوزه دارند کار می‌کنند و به نظر می‌رسد که بیشتر همان بحث‌های تهاتر کالا باشد که بتواند در حوزه تحریم به نفع دو کشور باشد.»

*کارشناس مسائل آمریکای لاتین با اشاره به کمک‌های ایران به ونزوئلا در حوزه‌های نفتی، تصریح کرد: «ایران در حوزه نیروی انسانی و نیروی فنی خیلی کارآمد است. تهران در بحث پالایشگاه‌ها و نوسازی پالایشگاه‌ها به ونزوئلا کمک کرده است ولی ساختار نفتی ونزوئلا سرمایه بیش از این را نیاز دارد. چندین میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز است تا ساختار مستهلک نفتی آنجا را پوشش بدهد.»

متن کامل را اینجا بخوانید.

https://farhikhtegandaily.com/newspaper/3886/2/

رئیسی در آمریکای لاتین به دنبال چیست ؟

مصاحبه یک ساعته درباره آمریکای لاتین در سایت های زیر:

https://www.youtube.com/watch?v=huZgsGdtPVY

https://www.aparat.com/v/VqYsX

https://www.namavid.com/video/1880025/What-is-Raisi-in-Latin-America-looking-for-with-Hadi-Alami

سفر به سرزمین سوسیالیست‌ها

چرا ایران به آمریکای لاتین علاقه دارد؟

زهرا اکبری / نویسنده نشریه

اگرچه نقطه آغاز تحول در روابط میان ایران و آمریکای لاتین را باید از زمان روی کار آمدن هوگو چاوس در ونزوئلا در سال 1998 و گسترش روابط با ایران در دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی دانست، اما اوج پویایی و گسترش روابط به دوران ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد برمی‌گردد. علت آن از یک‌سو به گسترش موج چپ در آمریکای لاتین و از سوی دیگر به اتخاذ رویکردی آرمان‌گرایانه و مواضع بسیار سرسختانه در قبال نظم حاکم در روابط بین‌الملل و همچنین اتخاذ سیاست‌های تندروانه در قبال ایالات متحده از سوی احمدی‌نژاد دانست. بدون شک مهم‌ترین دلیل نزدیکی ایران و آمریکای لاتین را می‌توان وجود دشمن مشترک دانست. هر دو طرف بارها مخالفت خود را با هژمونی ایالات متحده نشان داده‌اند. مبارزه با آمریکا که به شعار اصلی بسیاری از رهبران آمریکای لاتین تبدیل شده، فرصت مناسبی برای نفوذ جمهوری اسلامی ایران در حیاط خلوت آمریکا فراهم کرده است. تلاش برخی از کشورهای منطقه برای کاهش نفوذ آمریکا، بیشتر از هر چیز آنها را نیازمند متحدانی کرده که در این زمینه یعنی ضدیت با آمریکا با آنها همراه هستند. در واقع علت نزدیکی ایران و حکومت‌های چپ در آمریکای لاتین بر این شعار سنتی استوار است که «دشمن دشمن من دوست من است». این سیاست با روی کار آمدن ابراهیم رئیسی شدت بیشتری به خود گرفته است. اخیراً رئیسی در صدر هیاتی سیاسی و اقتصادی و در راستای تقویت روابط با کشورهای دوست و همسو، عازم کشورهای ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا شد. در این گزارش تلاش می‌کنیم روابط بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین را مرور کنیم و به‌طور مشخص به این پرسش پاسخ دهیم که چرا دولتمردان ایرانی به آمریکای لاتین علاقه‌مند هستند؟

شروع روابط

هرچند روابط ایران و کشورهای آمریکای لاتین از آغاز قرن بیستم شروع شد، اما تنها با وقوع انقلاب در ایران بود که توسعه روابط با برخی از کشورهای این منطقه به‌طور محسوسی مورد توجه قرار گرفت. انقلاب ایران بنیادهای ایدئولوژیک و فرهنگی سیاست و حکومت در ایران را با تغییراتی اساسی همراه کرد. گفتمان چپ‌گرایی در ایران که در سرنگونی شاه نقش داشت، گفتمان سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار داد و در بعضی جهت‌گیری‌های سیاست خارجی حکومت جدید موثر افتاد. این امر می‌تواند به خوبی توضیح‌دهنده روابط دوستانه جمهوری اسلامی ایران با جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی، کوبا و نیکاراگوئه تحت رهبری ساندینیستا باشد. جهت‌گیری و آرمان‌های ضدامپریالیستی چپ‌های رادیکال و رژیم‌های غیرمتعهد در آمریکای لاتین انگیزه مهمی برای ایران پس از انقلاب بود؛ همین مساله همچنین توضیح می‌دهد که چرا دولت‌های چپ‌گرای آمریکای لاتین در تماس با ایران احساس راحتی می‌کنند حتی زمانی که ماهیتاً دولت اسلامی می‌باید با چپ‌گراهای سکولار در تضاد باشد.اندکی بعد از انقلاب، فیدل کاسترو حمایت‌های خود را از کمونیست‌های چپ‌گرای ایران، به حمایت از امام خمینی (ره) شخصیت ضدآمریکایی تغییر داد. به‌رغم این حقیقت که مذهب با مارکسیسم همخوانی نداشت و مارکسیسم مخالف ذاتی اسلام بود اما کاسترو بارها تاکید کرد که اگر انقلاب می‌تواند آینده مردم را بهبود ببخشد، فرقی نمی‌کند که بر اساس فلسفه مارکسیستی یا یک فلسفه مذهبی باشد. در همین راستا وزیر آموزش نیکاراگوئه، به تهران سفر کرد و با امام خمینی (ره) ملاقات داشت. امام خمینی (ره) در این دیدار به منافع مشترک دو طرف اشاره می‌کند: «همان‌طور که شما گفتید، کشور شما خیلی زیاد به کشور ما شباهت دارد. ما با مجموعه‌ای از قدرت‌های جهانی روبه‌رو هستیم. ما می‌بایست همگی تلاش کنیم اتحادی را بین کشورهای مظلوم بدون در نظر گرفتن ایدئولوژی آنها ایجاد کنیم. در غیر این صورت ظالم شرق و غرب (شوروی و آمریکا) همچون سرطانی همه را بیمار می‌کنند.» در دیدگاه امام خمینی (ره)، تنفر مشترک از غرب آن چیزی بود که به‌رغم چپ‌گرا بودن کشورهایی نظیر کوبا و نیکاراگوئه، باعث نزدیکی ایران با آنها می‌شد. با وجود چشم‌انداز انقلابی ایران، نیازهای اقتصادی طی جنگ با عراق، باعث شد ایران، روابط خود را با آرژانتین و برزیل که از لحاظ تجاری و اقتصادی موقعیت بهتری داشتند، بهبود ببخشد.با پایان جنگ و روی کار آمدن دولت هاشمی‌رفسنجانی، وی تلاش کرد روابط با اروپا و آمریکا را ترمیم کند به همین خاطر کشورهای آمریکای لاتین در اولویت بعدی قرار گرفتند. علاوه بر این، در طی این دوره دو اقدام تروریستی در آرژانتین روی داد که طی آن ایران و حزب‌الله به شدت مورد اتهام قرار گرفتند. اولی حمله بمب‌گذاری انتحاری به سفارت اسرائیل در آرژانتین در مارس 1992 و دومی حمله مشابهی به انجمن اسرائیلی-آرژانتینی یهودیان در جولای سال 1994 بود. پس از این انفجارها، سطح روابط بین ایران و آرژانتین کاهش پیدا کرد. انتخاب محمد خاتمی به ریاست‌جمهوری در سال 1997، همراه با سیاست اصلاح در داخل و کاهش تنش در روابط خارجی همراه بود. جمهوری اسلامی ایران در این دوره روابطش را با آمریکای لاتین و آسیا و کشورهای در حال توسعه گسترش داد.در این زمینه می‌توان از سفر خاتمی به ونزوئلا و کوبا و سفر هوگو چاوس و فیدل کاسترو و همچنین وزرای خارجه ونزوئلا، اروگوئه، کوبا و رئیس مجلس کلمبیا به ایران یاد کرد. تماس بین مقامات در مجامع بین‌المللی، از جمله ملاقات روسای جمهور ایران و برزیل در جاکارتا (اجلاس غیرمتعهدها) و ایجاد سازوکارهای مشورتی با هدف نزدیک‌سازی مواضع بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین از دیگر دستاوردهای این دوره است.اگرچه نقطه آغاز تحول در روابط میان ایران و آمریکای لاتین را باید از زمان روی کار آمدن هوگو چاوس در ونزوئلا در سال 1988 و گسترش روابط با ایران در دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی دانست، اما اوج گسترش روابط را باید در سال‌های ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد جست‌وجو کرد که علت آن از یک‌سو به گسترش موج چپ در آمریکای لاتین و از سوی دیگر به روی کار آمدن دولت نهم و دهم در ایران برمی‌گردد که با اتخاذ رویکردی آرمان‌گرایانه و همچنین اتخاذ مواضع سرسختانه در قبال نظام حاکم بر نظام بین‌الملل و مخالفت با سیاست‌های آمریکا موجبات نزدیکی هرچه بیشتر طرفین را فراهم کرده است. هنگامی که محمود احمدی‌نژاد در سال 1385، برای دیدار از کشورهای نیکاراگوئه، اکوادور و ونزوئلا به آمریکای لاتین سفر کرد؛ هدف از این سفر را حمایت و اعلام همبستگی با مردم و رهبران مبارز و استقلال‌طلب آمریکای لاتین و تقویت مثلث نوین ضدآمریکایی در کشورهای مذکور، تحکیم جبهه پایداری ضدسلطه و تقویت پیوند کانون‌های ضدآمریکایی در شرق و غرب جهان و همچنین بسط و گسترش روابط در زمینه‌های گوناگون و مورد علاقه اعلام کرد. توسعه روابط ایران با کشورهای این منطقه به سطحی رسید که روسای جمهوری ایران و ونزوئلا تا پایان سال 1390، بارها دیدار رسمی با یکدیگر داشتند، هوگو چاوس 9 بار به ایران سفر داشت و احمدی‌نژاد نیز هفت‌بار به ونزوئلا سفر کرد.مناسبات ایران و آمریکای لاتین در سال‌های ابتدایی روی کار آمدن دولت حسن روحانی دستخوش تحولاتی بود. کاهش سطح این روابط به موجب تمرکز دولت روحانی بر مساله پرونده هسته‌ای و تلاش برای رفع تحریم‌های آمریکا در حوزه روابط سیاسی کاملاً مشهود بود. تا اینکه در دوره پسابرجام و اعمال فشار حداکثری آمریکا علیه ایران، آمریکای لاتین که روزگاری به عنوان حیاط خلوت آمریکا به حساب می‌آمد، کیلومترها دورتر از خاک ایران اما در همسایگی آمریکا، دوباره در کانون توجه دولت قرار گرفت. پیرو نگاه جدید دولت روحانی به حوزه آمریکای لاتین، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، به جای اتکای صرف بر مصلحت‌های سیاسی، گروه‌های کارشناسی وزارت خارجه را فعال کرد تا طرح‌ها و راهکارهای گسترش روابط با کشورهای آمریکای لاتین را مورد مطالعه قرار داده و زمینه را برای گسترش روابط هدفمند مهیا کند.

28

مبانی فکری مشترک

برای فهم توسعه مناسبات ایران با کشورهای آمریکای لاتین باید به خصایص هویتی، مبانی فکری مشترک و هنجارهای مورد پذیرش این کشورها توجه کرد. از منظر سازه‌انگاران، ساختارهای هنجاری و فکری دست‌کم به همان اندازه ساختارهای مادی که خردگرایان و مارکسیست‌ها بر آن تاکید می‌کنند، در شکل‌دهی به سیاست خارجی کشورها تاثیرگذار هستند. در واقع این هنجارها در سطح داخلی و بین‌المللی، هویت‌های اجتماعی کشورها را تعریف می‌کنند، منافع آنها را قوام می‌بخشند و به کنش‌های آنان شکل می‌دهند. کشورها از طریق شرکت در این مفاهیم و معانی بین‌الاذهانی مشترک، هویت و نقش خاص خود را کسب می‌کنند. برای مثال هویت جمهوری اسلامی ایران و کشورهایی مانند کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه و... از طریق مفهوم مشترک مقابله با نظام سرمایه‌داری جهانی به رهبری آمریکا، تعریف می‌شود.مطالعه کشورهای آمریکای لاتین نشان می‌دهد که در حال حاضر اصول و مبانی سیاست خارجی آنها ماحصل گرایش‌های سوسیالیستی، ناسیونالیستی و گفتمان ضدآمریکایی است. به‌طور کلی با توجه به شرایط تاریخی و سیاسی آمریکای لاتین، همواره گرایش‌های چپ‌گرایانه و ناسیونالیستی، نفوذی قابل توجه در این کشورها داشته و تاریخ آمریکای لاتین مملو از روشنفکران و جنبش‌های چپ‌گرایانه بوده است. در دیدگاهی که ناظر به زمان است می‌توان چهار دوره مختلف را در پیدایش و سیر صعودی نیروهای چپ در منطقه تشخیص داد. نخستین دوره که از سال 1957 تا سال 1967 میلادی به طول انجامید با انقلاب کوبا و ظهور نهضت‌های چریکی در پرو و ونزوئلا آغاز شد و با کشته شدن چه‌گوارا خاتمه یافت. دومین دوره را می‌توان در فاصله سال‌های 1968 تا 1976 دانست که با مبارزه مسلحانه اقشار مختلف مردم در شهرها و نیز نهضت‌های چریکی و برخی موفقیت‌های انتخاباتی برای نیروهای چپ در کشورهایی نظیر شیلی، آرژانتین، اروگوئه، برزیل و مکزیک آغاز شد و با یک سلسله‌کودتا که راه را برای به قدرت رسیدن نظامیان در منطقه هموار کرد، خاتمه یافت. سومین دوره در فعالیت نیروهای چپ با پیروزی انقلاب ساندینیستای نیکاراگوئه در سال 1979 آغاز شد و با جنبش‌های مردمی در السالوادور و گواتمالا ادامه یافت. پایان این دوره را باید شکست ساندینیستا در انتخابات سال 1989 و نیز انعقاد موافقت‌نامه‌های صلح در آمریکای مرکزی و به دنبال آن کمرنگ شدن نقش گروه‌های چریکی در این منطقه دانست. چهارمین مرحله از فعالیت‌های نیروهای چپ در آمریکای لاتین از سال 1990 آغاز شد. در این دوره رهبران چپ‌گرایی نظیر هوگو چاوس در ونزوئلا، لولا داسیلوا در برزیل، اوو مورالس در بولیوی و رافائل کورره‌آ در اکوادور به قدرت رسیدند.باید توجه داشت که گفتمان چپ‌گرایانه بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین عمدتاً بر ضرورت اصلاح سازمان‌های بین‌المللی، نوید در هم شکستن نظام سلطه جهانی، گسترش همکاری‌ها با کشورهای غیرمتعهد، برقراری مناسبات عادلانه، تقویت استراتژی چندجانبه‌گرایی و مقابله با یک‌جانبه‌گرایی در عرصه بین‌الملل، مبارزه با ترفندهای نظام تک‌قطبی و امپراتوری نظام سلطه، دوری از آمریکا و ایجاد اتحادیه‌های منطقه‌ای و گرایش به آفریقا و آسیا و نیز تعمیم سیاست‌های عدالت‌محور، تلاش برای صلح در جهان، ضرورت جایگزینی الگوی اقتصادی عادلانه به جای کاپیتالیسم، ضرورت تغییر ساختار ناعادلانه شورای امنیت سازمان ملل و عضویت در این شورا و تقویت جنبش عدم تعهد تاکید دارند.در ایران نیز در ابتدای دهه 50 و به‌خصوص در دهه اول پس از پیروزی انقلاب وجوهی از چپ‌گرایی در میان انقلابیون رشد یافت، به گونه‌ای که بسیاری از آنها محمدرضاشاه را حامی منافع غرب و به‌طور خاص آمریکا می‌دانستند و بر همین اساس تمام نفرتی که از او و خاندان سلطنتی وجود داشت به سوی غرب نشانه گرفته شد. در این میان باید به نقش جنبش چپ که در آن روزگار دارای قدرت و نفوذ قابل توجهی بود نیز اشاره کرد. این گسترش و نفوذ به وضوح در میان مذهبیون قابل رویت بود. چنان‌که برای نمونه بدنه کادر رهبری سازمان مجاهدین خلق که گروهی چریکی و منشعب از یکی از گروه‌های سیاسی مذهبی میانه‌رو بود در اواسط دهه 50 عملاً مارکسیست شد. مابقی اعضا نیز که راه خود را از کادر رهبری جدا کردند، کماکان تحت تاثیر متفکر چپ‌گرایی چون دکتر شریعتی بودند. او شدیداً در تلاش بود تا قرائتی مارکسیستی از اسلام ارائه دهد. دیگر متفکران آن روزگار نیز گرایش‌های چپ داشتند. جلال آل احمد که با دو کتاب «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» خود را به مثابه یکی از عمده‌ترین مخالفان نظام پیشین نشان داده بود، پیشتر عضو حزب توده و چندی بعد از نزدیکان خلیل ملکی -عضو انشعابی حزب- بود. چه او و چه شریعتی غالب مخاطبان خود را از میان جوانانی جذب می‌کردند که گرایش مذهبی داشتند. طیفی که پس از انقلاب در راس اساسی‌ترین مقامات اجرایی قرار گرفتند.این شرایط سیاسی سبب گرایش بیشتر به اقتصاد سوسیالیستی شد. عزت‌الله سحابی شرایط آن دوره را چنین به تصویر می‌کشد: «در اوایل انقلاب در حوزه اقتصاد بیشتر دغدغه‌ها بر این بود که چه خط اقتصادی انتخاب شود، آیا خط سرمایه‌داری انتخاب شود یا خط ضدسرمایه‌داری و سوسیالیستی، تمام انقلابیون قبل از انقلاب به جز نهضت آزادی نظرشان گرایش اقتصادی چپ بود. گروه‌های مارکسیستی و چپ‌های سنتی هم که جای خود را داشتند. نیروهای مذهبی هم که طی 10 سال قبل از انقلاب به صحنه آمده بودند، خواه مجاهدین خلق، خواه گروهی که بعدها جمع شدند و مجاهدین انقلاب اسلامی نام گرفتند، از نظر اقتصادی چپ و حتی چپ رادیکال بودند. در میان روحانیون نیز آن دسته از روحانیونی که در سطح رهبری انقلاب بودند... تفکر اقتصادی چپ داشتند.»در همین فضا قانون اساسی نیز به نگارش درآمد و بسیاری از بندهای آن تحت تاثیر نگرش‌های چپ قرار گرفت. برخی از موارد چنین تاثیرپذیری بدین شرح است: اعتقاد به حرکت جهانی علیه سرمایه‌داری (مقدمه قانون اساسی)؛ نفی هرگونه ستمگری و ستم‌کشی و سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، قسط، عدل، استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (اصل سوم)؛ طرد کامل استعمار (اصل سوم)؛ گسترش حجم دولت (اصل 44)؛ تامین خودکفایی در علوم و فنون (اصل سوم). در همین راستا عمده موضع‌گیری‌ها در مورد مسائل داخلی و بین‌المللی با انتقاد از سیاست‌های آمریکا و نظام سلطه همراه بود. تلاش برای ایجاد نظم جدید و عادلانه در جهان به عنوان یکی از اهداف درازمدت سیاست خارجی نیز در تداوم همین رویکرد بود.

29

توقف در حوزه‌های امنیتی-سیاسی

واکاوی عوامل منتهی به همکاری دو طرف و بررسی مناسبات سیاسی اقتصادی حاکی از ضعف اولویت اقتصادی در تنظیم روابط ایران با کشورهای این منطقه است. درحالی‌که در این زمان، ایران در جست‌وجوی کشورهای انقلابی آمریکای لاتین برای گسترش برنامه ضدآمریکایی خود بود کشورهای این منطقه ازجمله کوبا توسعه روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای مشابه خود و بیرون از منطقه را در یک چارچوب عمل‌گرایانه تفسیر می‌کردند. به عبارت دیگر، کسب منافع اقتصادی و جبران فقدان حمایت شوروی از مهم‌ترین اهداف آنها بوده است. برقراری روابط کوبا و آمریکا در سال 2014 شاهدی مهم برای تایید این ادعاست. هرچند اهداف جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به بنیان‌های راهبردی ملحوظ، نوعی تفاسیر حداقلی از عملگرایی را در خود دارد اما به نظر می‌رسد این عملگرایی در حوزه‌های امنیتی، سیاسی متوقف مانده و نتوانسته در یک مقیاس نسبی اهداف جامعی را به ویژه در حوزه اقتصاد دنبال کند.

بر مبنای آمار منتشره از سوی گمرک جمهوری اسلامی ایران طی سال 1400 بیشترین میزان صادرات کشور، به مقصد کشورهای چین، با رقمی بالغ بر 14,596 میلیون دلار و سهم 13 /30 درصد از کل ارزش صادرات، عراق با 8,901 میلیون دلار و سهم 37 /18 درصد، ترکیه با 6,085 میلیون دلار و سهم 56 /12 درصد، امارات متحده عربی با 4,517 میلیون دلار و سهم 33 /9 درصد و افغانستان با 1,834 میلیون دلار و سهم 79 /3 درصد از کل ارزش، صورت گرفته است.

در رابطه با واردات هم، طی سال 1400 امارات متحده عربی، با اختصاص رقمی بالغ بر 16,528 میلیون دلار و سهمی در حدود 19 /31 درصد از کل ارزش واردات، در جایگاه نخست کشورهای طرف معامله قرار گرفته است. همچنین کشورهای چین با 12,741 میلیون دلار و سهم 24 /24 درصد، ترکیه با 5,295 میلیون دلار و سهم 99 /9 درصد، آلمان با 1,924 میلیون دلار و سهم 63 /3 درصد و فدراسیون روسیه با 1,664 میلیون دلار و سهم 14 /3 درصد از کل ارزش واردات، جزو کشورهای عمده طرف معامله واردات بوده‌اند.

این آمار نشان می‌دهد که هیچ‌یک از کشورهای آمریکای لاتین در اولویت تجاری ایران قرار نداشته و از این‌رو واجد مبادلات تجاری اندکی با ایران هستند که این موضوع در مقایسه با سطح مناسبات سیاسی تامل‌برانگیز است. همان‌طور که نمودارها نشان می‌دهد در عمل روابط تجاری ایران با کشورهای مزبور در سطح پایینی است. درک تفاوت در اولویت تعاملی روابط ایران با کشورهای آمریکای لاتین را می‌توان در نوع بررسی مناسبات سیاسی بیشتر مشاهده کرد. باوجود آنکه بر اساس آمارهای منتشره از سوی کمیسیون اروپا، ایران یکی از مهم‌ترین شرکای تجاری ونزوئلا در آمریکای جنوبی است، اما شاید در سطح روابط سیاسی روابط این دو بسیار برجسته‌تر باشد.

این دو کشور از زمان چاوس و احمدی‌نژاد با اشتراک در خصومت علیه امپریالیسم و آمریکا در مسیر بسیار مشابهی قرار گرفته و به این جهت روابط آنها بسیار گسترده شد. اطلاق عناوینی همچون برادر از سوی دو رئیس‌جمهور، حمایت صریح ونزوئلا در مجامع بین‌المللی از حق هسته‌ای ایران، موافقت‌نامه همکاری‌های هسته‌ای، سرمایه‌گذاری زیاد ایران در پروژه‌های زیربنایی ونزوئلا، برقراری خط هواپیمایی تهران-دمشق-کاراکاس، چشم‌پوشی ونزوئلا از شرط روادید برای اتباع ایرانی و تاسیس رایزن فرهنگی ایران در دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد در ونزوئلا و واکنش مقام‌های آمریکایی به آن و در نهایت اظهارات دو رئیس‌جمهور در مقاطع مختلف پیرامون وجوه مشترک سیاسی نشانی از بسط همکاری‌های فراگیر در حوزه‌های غیراقتصادی است.

همانند روابط با ونزوئلا، روابط ایران با نیکاراگوئه نیز عمدتاً دارای وجوه ایدئولوژیک و سیاسی بوده است. اگرچه دو کشور در انجام پروژه‌های زیربنایی در نیکاراگوئه توافق‌های مهمی داشته‌اند و منابع رسمی از پیوندهای عمیق اقتصادی خبر داده‌اند اما شواهد اندکی از توسعه همکاری‌های اقتصادی وجود دارد.

با این حال، وجه حمایت‌گرایانه نیکاراگوئه از برنامه هسته‌ای ایران در آن زمان دارای اهمیت فراوانی بود. این نوع از روابط به نوعی در تنظیم مناسبات با کوبا، بولیوی و اکوادور هم صادق بود. در مقایسه با روابط ایران با این دسته از کشورها، روابط با کشورهای مهم و متنفذ آمریکای لاتین همچون برزیل، آرژانتین، شیلی و تا حدی پاراگوئه نتوانسته نویدبخش منافع مهمی برای ایران باشد. باوجود اینکه سطح همکاری‌های ایران با برزیل در حوزه اقتصادی در سال‌های اخیر گسترش یافته و این کشور در دوره ریاست‌جمهوری داسیلوا به حمایت از برنامه هسته‌ای ایران توجه کرد اما برزیل هیچ‌گاه نتوانسته در مقام یک شریک استراتژیک برای ایران ایفای نقش کند.

در مقایسه با برزیل، روابط ایران با آرژانتین با چالش‌های بیشتری مواجه است که این موضوع تا حد زیادی به مساله بمبگذاری در بوئنوس آیرس در سال 1994 و انجمن یهودیان آرژانتین و اتهام این کشور به ایران بازمی‌گردد. لغو سفر رئیس‌جمهور آرژانتین به مراسم افتتاحیه ریاست‌جمهوری اکوادور با آگاهی از حضور ایران و درخواست وی در سال 2007 از مجمع عمومی سازمان ملل برای بررسی کمک‌های ایران به حملات تروریستی نمونه‌ای از روابط غیرعادی ایران و آرژانتین است. مجموعه این شواهد نشانگر آن است که ایران در روابط با آمریکای لاتین ابعاد سیاسی امنیتی را اولویت بخشیده و این موضوع علاوه بر اشتراکات بنیادی طرفین، به مواضع ضدآمریکایی دو طرف بازمی‌گردد.

♦♦♦

هدف رئیسی از سفر به آمریکای لاتین چه بود؟

هادی اعلمی‌فریمان / تحلیلگر ارشد آمریکای لاتین

این سفر را می‌توان در چند محور نظامی، سیاسی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد. با اینکه ترکیب هیات‌های اعزامی به آمریکای لاتین ماهیت اقتصادی داشته اما بحث‌های نظامی و سیاسی هم مطرح شده است. در رابطه با حوزه‌های نظامی قطعاً اطلاعات زیادی در دست نیست و فقط گمانه‌زنی‌هایی در این زمینه وجود دارد. با توجه به تحلیل محتوایی که مقامات داشتند به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی ایران علاقه‌مند است در حوزه صنایع دفاعی و تسلیحاتی به این کشورها کمک کند، منتها باید مولفه‌های زیادی را در حوزه آمریکای لاتین بررسی کرد. یکی از این مولفه‌ها این است که بودجه‌های دفاعی این کشورها نسبت به سایر مناطق بسیار پایین است، آن هم به این خاطر که درگیری و منازعات مسلحانه در این منطقه کاهش پیدا کرده است. در میان کشورهای منطقه بعضاً کشورهایی به دنبال تقویت نظامی خودشان هستند که مهم‌ترین آنها برزیل است. برزیل علاقه‌مند است که در حوزه تسلیحاتی، دفاعی و نظامی فعال شود البته برزیل در حوزه صلح و همکاری با سازمان ملل هم فعال است. علاوه بر برزیل، ونزوئلا هم به دنبال این است که تسلیحات نظامی و دفاعی خود را تقویت کند. در واقع ونزوئلا به این خاطر که در رابطه با ایالات‌متحده احساس خطر می‌کند و این کشور را تهدیدی علیه امنیت خود می‌داند، در پی افزایش تسلیحات نظامی و دفاعی است. در این سفر بحث‌های سیاسی هم مطرح است. به این خاطر که جمهوری اسلامی ایران در قبال کاری که آمریکا در خلیج‌فارس انجام می‌دهد، به دنبال ایجاد نوعی توازن در منطقه آمریکای لاتین است.

محور دیگر این سفر بُعد اقتصادی آن است که با توجه به شرایط فعلی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به این خاطر که ونزوئلا بالاترین میزان طلا و الماس را دارد و ایران با بحث تهاتری سعی دارد درآمد را از طریق طلا کسب کند. این موضوع فرصتی برای ایران است که با استفاده از آن بتواند درآمدهایش را افزایش دهد و راه تنفسی برای دور زدن تحریم‌ها پیدا کند. البته باید در نظر داشته باشیم که این راه به عنوان مسکن مقطعی محسوب می‌شود و نمی‌توان آن را به عنوان یک راهبرد اصلی برای دور زدن تحریم‌ها تلقی کرد.

♦♦♦

رهاورد سفر رئیسی به آمریکای لاتین چه بود؟

امیر تفرشی / کارشناس آمریکای لاتین

روح حاکم بر روابط ایران و کشورهای آمریکای لاتین سیاسی است. این موضوع را می‌توان در سفر اخیر ابراهیم رئیسی به کشورهای منطقه هم دید. مقصدی که برای این سفر انتخاب شد کشورهایی بودند که به لحاظ سیاسی بیشترین نزدیکی را با ایران دارند. انتخاب مقصد ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه نشان می‌دهد که همچنان نگاه سیاسی بر روابط ما حاکم است و انتفاع اقتصادی در حاشیه ماجراست. بزرگ‌ترین شریک اقتصادی ایران در حال حاضر در آمریکای لاتین، برزیل است، اما به جای برزیل به نیکاراگوئه سفر می‌شود که حجم روابط تجاری‌اش با ایران اصلاً قابل ذکر نیست. این را هم در نظر داشته باشید که بسیاری از قراردادهای ما با این کشورها از گذشته معطل مانده و اجرا نشده آن هم به این خاطر که این کشورها به لحاظ اقتصادی توانمندی اجرای پروژه‌های مشترک را ندارند و تقویت روابط اقتصادی با این کشورها مستلزم سرمایه‌گذاری طرف ایرانی است و با توجه به محدودیت منابعی که ما در حال حاضر در کشور خودمان داریم چنین کاری امکان‌پذیر نیست. زمانی که صحبت از استفاده از ظرفیت سیاست خارجی برای تقویت اقتصادی می‌شود به نظر نمی‌رسد که کشورهای ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا که در حال حاضر شرکای سنتی سیاسی ایران در آمریکای لاتین هستند بتوانند کمک چندانی در این زمینه به ما بکنند. ونزوئلا که در دوره چاوس در اوج بود، می‌توانست منابع نفتی گسترده را استخراج کند و در بازار جهانی بفروشد اما در حال حاضر این توانمندی را ندارد. این کشور هم به لحاظ استخراج منابع به خاطر استهلاکی که به وجود آمده در محدودیت شدید است و هم به خاطر تحریم‌ها امکان مانور حتی برای فروش نفت خود را هم ندارد. کوبا و نیکاراگوئه هم طبیعتاً وضعیتشان مشخص است. البته این به معنای انکار و نفی روابط سیاسی و حتی تقویت روابط اقتصادی با این کشورها نیست. ما طی این سال‌ها از ظرفیت سیاسی این کشورها در سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی در راستای منافع کشور استفاده کردیم اما مساله‌ای که وجود دارد این است که در راستای انتفاع اقتصادی می‌توان ابتکارات جدیدی را در حوزه روابط با کشورهای آمریکای لاتین در دستور کار قرار داد.

https://www.tejaratefarda.com/fa/tiny/news-44572

ونزوئلا به دنبال مذاکره مستقیم با آمریکا و دریافت تضمین است

کارشناس مسائل آمریکای لاتین در سالنامه اعتماد نوشت:

در طول یک سال گذشته وضعیت حکومت نیکولاس مادورو در ونزوئلا نسبت به سال‌های گذشته اندکی بهبود پیدا کرد. آیا مادورو بعد از مدت‌ها توانسته‌است مشروعیت بین‌المللی خود را احیا کند؟ این را هنوز قاطعانه نمی‌توان گفت. مشکلات ونزوئلا کماکان حل نشده باقی مانده‌است. کماکان بین ۵ تا ۷ میلیون نفر از جمعیت ونزوئلا این کشور را ترک کرده‌اند و مهاجرت ونزوئلایی‌ها سایه سنگین خود را بر منطقه انداخته‌است. مشکلات دولت مادورو با اپوزیسیون، هنوز حل نشده باقی مانده‌است، درست است که اپوزیسیون، خوان گوایدو، رهبری را که از سوی برخی کشورهای جهان به عنوان رئیس جمهوری قانونی ونزوئلا شناسایی شده‌بود، کنار گذاشته‌است، اما مساله این است که هنوز مادورو نتوانسته‌است با اپوزیسیون به تفاهم برسد و مذاکرات با پیشرفت بسیار کمی ادامه پیدا کرده‌است.

مشکل ابرتورم گسترده در ونزوئلا همچنان برقرار است

در طول سال گذشته، آمریکایی‌ها به دلیل فشار بر بازار جهانی انرژی پس از حمله روسیه به اوکراین، به این دلیل که می‌خواستند در حوزه بازار انرژی گشایشی ایجاد کنند، مجوزی شش ماهه برای کمپانی شورون صادر کردند که با ونزوئلا همکاری کند. مشکل ابرتورم گسترده در ونزوئلا علی‌رغم این تحولات هنوز ادامه دارد، هر چند در مدت اخیر حرکت‌هایی به سمت بهبود وضع اقتصادی مشاهده شده‌است. سیاست اصلی نیکلاس مادورو، مذاکره مستقیم با آمریکاست، مشروط بر اینکه آمریکایی‌ها تضمین بدهند که در قدرت باقی می‌ماند و او را به رسمیت بشناسند. مشکل ونزوئلا تنها زمانی به صورت بنیادین حل می‌شود که مادورو با اپوزیسیون در داخل کشور به تفاهم برسد. در چنین شرایطی حل و فصل مسائل داخلی می‌تواند بر سیاست خارجی هم موثر شود و مسیر مذاکره با آمریکا را هموار کند.

جامعه ونزوئلا دوقطبی شده است

یکی از مهم‌ترین مسائل در شرایط کنونی ونزوئلا، فاکتور روسیه است که بعد از جنگ اوکراین، تمرکز روسیه از این منطقه برداشته‌شد و به مسائل دیگر معطوف شد. مادورو علی‌رغم فشارهایی که در سال‌های گذشته به او وارد شد، همچنان هسته اصلی قدرت را در ونزوئلا در اختیار دارد.

دلیل ماندگاری مادورو هم این بود که او در داخل کشور طرفدارانی دارد. جامعه ونزوئلا بسیار دوقطبی شده‌است. کماکان بدنه فقیر، محروم و متوسط را که البته تقریبا طبقه متوسط ونزوئلا نابود شده‌است، پشت سر مادورو هستند. دولت مادورو در برنامه‌های رفاه اجتماعی سوبسیدهای گسترده‌ای را در اختیار این بخش از جامعه قرار می‌داد که کماکان این برنامه‌های دنبال می‌شود.

مادورو در عین حال تلاش‌های زیادی برای دور زدن تحریم‌های آمریکا انجام داده‌است. گزارش‌های رسانه‌های بین‌المللی از تهاتر طلا و کالا توسط دولت مادورو خبر می‌دهند. بخش عمده نفت ونزوئلا به چین صادر می‌شود که تحت تاثیر تحریم‌های آمریکا قرار نگرفته‌است و چین بزرگ‌ترین شریک تجاری ونزوئلا است. این روش‌های دور زدن تحریم باعث می‌شود که دولت ونزوئلا بتواند به شکل محدودی برنامه‌های رفاه اجتماعی خودش را ادامه دهد. دور زدن تحریم‌ها و مجوز آمریکا به همکاری شورون با ونزوئلا، تا حدی فضای تنفس برای دولت مادورو ایجاد کرده‌است، اما مشکلات اساسی اقتصاد این کشور همچنان باقی است.

پیروزی چپ ها به مادورو روحیه داد

همزمان روی کار آمدن دولت‌های جدید چپگرا در کشورهایی مانند کلمبیا، برزیل و شیلی، به نوعی مایه دلگرمی نیکولاس مادورو شده‌است. در روابط ونزوئلا و کلمبیا، به تدریج روابط در حال بهبود است، هر چند اختلافاتی همچنان باقی است. این بازگشت نظام‌های چپگرا به سیاست آمریکای لاتین هم فضای تنفسی را ایجاد کرده‌است که اجازه می‌دهد با همکاری‌های چندجانبه به اصطلاح جنوب-جنوب تا حدی خود را از بند تحریم‌های قدرت‌های غربی خلاص کند. مسئله دیگری که باید در معادلات ونزوئلا در نظر بگیریم، وضعیت روانی حاکم بر سیاست این کشور است. مثلا مجوز همکاری‌های شش ماهه کمپانی نفتی شورون در صنعت نفت ونزوئلا، از لحاظ روانی خیلی تاثیر مثبتی در داخل این کشور برجا می‌گذارد. در واقع سیاست چماق و هویج آمریکایی‌ها ادامه پیدا کرده‌است، اما در قالب این سیاست در حالی که همچنان چماق آمریکا بر سر ونزوئلا است، هویجی هم در اختیار آنها قرار گرفته‌است.

در تحولات سال گذشته آمریکای لاتین شاهد روی کار آمدن دو نوع نظام چپگرای سنتی و مدرن در این منطقه هستیم. گابریل بوریچ از زمانی که در شیلی به قدرت رسیده‌است، به عنوان یک نیروی چپگرای جوان تفکرات خیلی مدرن، مترقی و پیشرفته‌ای نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و مدنی دارد که به نوعی هماورد نیروهای لیبرال دموکرات در کشورش است. وزنه‌ای که نیروهای سیاسی چپ مدرن در آمریکای لاتین دنبال می‌کنند، نسبت به نیروهای چپ سنتی و قدیمی منطقه، دموکراتیک‌تر است. این نوع نگاه در برزیل هم کماکان دنبال می‌شود. در کلمبیا هم نیروهای چپ نسبتا همین نگاه را دنبال می‌کنند. گوستاوو پترو، رییس جمهور کلمبیا، خیلی با احتیاط در مورد ونزوئلا نظر می‌دهد. تحلیل محتوای نظرات این رییس جمهور چپگرا نشان می‌دهد که در مورد نظام چپگرای حاکم بر ونزوئلا و کوبا، با احتیاط کامل صحبت می‌کند.

به اعتقاد من این نظام‌های چپ گرای آمریکای جنوبی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، اما اختلاف دیدگاه‌های‌شان هم برجسته است. یکی از اختلافات مهم میان این نظام‌ها، نگاه به آمریکاست. برزیل، کلمبیا و شیلی، کماکان خیلی راحت‌تر با آمریکایی‌ها تعامل می‌کنند و مشکلی از این نظر ندارند، در حالیکه برای مادورو و نظام سیاسی کوبا و اخیرا هم نیکاراگوئه، به دلیل بحران مشروعیت، آمریکایی‌ها خیلی مشکل با این سه کشور وارد گفتگو می‌شوند.

ظهور مجدد نظام‌های چپگرا، یک موتور محرک در همکاری‌های جنوب-جنوب در آمریکای لاتین است که بیشتر به نظر می‌رسد که لولا داسیلوا، رییس جمهور برزیل این موتور محرک را روشن خواهد کرد و همکاری‌های جنوب-جنوب را پیش خواهد برد.

اما مسئله دیگری که وجود دارد این است که خیلی از پژوهشگران معتقدند که این همکاری‌های جنوب-جنوب را یک امر خیالی و رویایی تصور می‌کنند و معتقدند که کماکان آمریکایی‌ها شریک نخست تجاری منطقه آمریکای لاتین هستند و علی‌رغم قدرت گرفتن مجدد چپ‌ها، هنوز ظرفیت کافی در آمریکای جنوبی ایجاد نشده‌است که از طریق صرف همکاری‌های جنوب-جنوب اقتصاد خود را توسعه دهند.

پژوهشگرانی هستند که معتقدند که این کشورها در الفبای پیشبرد اهداف مرکوسور (بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی) و بریکس (سازمان همکاری متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) مانده‌اند و نمی‌توانند از این اتحادها بهره‌برداری کنند، چرا که تفرقه زیادی میان‌شان وجود دارد.

https://www.etemadonline.com/tiny/news-606940

ونزوئلا هم از روسیه قطع امید کرد/ ایران به تصمیم شجاعانه نیاز دارد

ک کارشناس مسائل ونزوئلا می‌گوید شش ماهی که قرار است ونزوئلا نفتش را بفروشد ازمونی برای دولت است که هم مذاکره با مخالفان را پیش ببرد و هم اقتصاد را بهبود بخشد. قطعا وضعیت اقتصادی این کشور با این شرایط بهتر خواهد شد.

مهسا مژدهی: ونزوئلا کم کم لباس رزم با امریکا را از تن خود در آورده و به میدان گفتگو و مذاکره با کشورهای غربی و غول های نفتی روی آورده است. تابستان امسال واشنگتن بخشی از تحریم‌های نفتی این کشور را به خاطر جنگ اوکراین و مشکل انرژی لغو کرد و این فرصت برای مادورو فراهم شد تا با سال‌های مشکلات اقتصادی فجیع، قدم در مسیر بهبود وضعیت بردارد. رییس جمهور چپ گرا و سابقا یک‌دنده کاراکاس حالا اعلام کرده که برای مذاکرات مستقیم با ایالات متحده امادگی دارد. او حالا رقیب خود خوان گوایدو را که در سه سال گذشته تبدیل به رییس جمهوری خودخوانده شده بود به کنار رانده و مسیر پیشرفت را بر روی خود باز می بیند.

در خبرآنلاین با هادی اعلمی فریمان کارشناس مسائل آمریکای جنوبی در مورد چرخش مادورو و مقایسه آن با وضعیت ایران به گفتگو نشستیم:

بیشتر بخوانید:

مادورو چگونه کشورش را از شر تحریم‌ها نجات داد؟

مخالفان ونزوئلا رهبران جدید انتخاب کردند

هادی اعلمی فریمان کارشناس آمریکای لاتین در مورد تصمیم ونزوئلا برای گفتگو با اپوزیسیون می‌گوید: عمده ترین مساله‌ای که باعث تصمیمات اخیر ونزوئلا شده، جنگ اوکراین بود. جنگ بین اوکراین و روسیه معاملات منطقه ای و جهانی را عوض کرد. البته مذاکرات بین مخالفان و مادورو دو سالی هست که در حال انجام است اما من فکر می‌کنم مهم ترین مساله قطع امید از معاملات با روسیه و یکی هم مشکلات اقتصادی است که ونزوئلا با آنها دست و پنجه نرم می‌کند. مجموع اینها او را به این نتیجه رساند که تجدید نظری روی سیاست های داخلی خود داشته باشد. او خودش بارها مساله تجدیدنظر و مذاکره با امریکایی ها را مطرح کرده بود و امریکایی ها مخالف بودند. اما ظاهرا الان چون امریکا هم به منابع انرژی نیاز دارد، احتمالا به نتیجه می‌رسد.

او در مورد آینده سیاسی مادورو گفت: سیستم سیاسی ونزوئلا سالهاست که بر اساس آرای مردمی جلو می‌رود. من بعید میدانم که اتفاقات اخیر باعث اتفاق خاصی برای مادورو شود. او ترجیح می دهد که یک انتخاباتی برگزار شود و او بار دیگر از آن برنده بیرون بیاید. او در حال خریدن وقت است و امید دارد که بتواند در انتخابات آینده هم پیروز شود. مخالفان بین خود اختلاف دارند و به وحدتی نرسیده اند. بزرگ ترین چهره آنها خوان گوایدو است که موفق نشد و کنار گذاشتن او یک شکست به حساب می آید.

فریمان در مورد مذاکرات مادورو و شرکت های نفتی بین المللی توضیح داد: بازار نفت در دنیا و تاسیسات نفتی به طور کامل تحت سرمایه گذاری شرکت های بزرگ بین المللی است. اینها هر جایی که حضور نداشته باشند قطعا سرمایه گذاری هم صورت نخواهد گرفت و ریسک بالا می‌رود. اینها تنها شرکت‌هایی هستند که در بازار نفت تاثیر و نفوذ فوق العاده دارند.سیستم نفتی ونزوئلا مستهلک شده و نیاز به سرمایه‌گذاری کلان دارد. کار با شرکت های بزرگ مهم ترین پنجره هایی است که به سمت مادورو و شرکت ملی نفت ونزوئلا گشوده شده و یک فرصت تاریخی است که دولت مادورو دارد از آن بهره برداری می کند. این شش ماهی که قرار است ونزوئلا نفتش را بفروشد ازمونی برای دولت است که هم مذاکره با مخالفان را پیش ببرد و هم اقتصاد را بهبود بخشد. قطعا وضعیت اقتصادی این کشور با این شرایط بهتر خواهد شد.

اعلمی در مورد مشابهت بین امکاناتی که برای ایران جهت بهبود وضعیت اقتصادی وجود داشت و شرایط ونزوئلا گفت: نقطه کلیدی در بحث ایران موضوع تحریم هاست. تا زمانی که سازوکاری برای رفع تحریم ایجاد نشود؛ در سایر مسائل هم بهبودی نخواهیم داشت. ما در داخل نیاز به تصمیم شجاعانه ای داریم تا روابط ایران و غرب را حل و فصل کرده و مدیریت تنش انجام شود و پنجره بازی برای ورود سرمایه گذاران نفتی ایجاد شود. بحث تحریم ها الان مانع از هر اقدامی است. در مرحله اول باید بحث تحریم ها حل و فصل شود.

او ادامه داد: در ونزوئلا علی‌رغم این که سوسیالیسم حکمفرماست اما مواضع ضد امریکایی که در ایران شاهد آن هستیم در کاراکاس وجود ندارد. هم چاوز و هم مادورو علاقه خود را بارها به گفتگو با امریکا ابراز تمایل کرده بودند؛ به شرطی که غرب کاری با سیاست مادورو و سوسیالیسم حاکم در ونزوئلا نداشته باشد. اما در مورد ایران در دورنمای نزدیک نمی توانیم در نظر بگیریم که ایران در روابط خود با غرب تجدید نظری انجام دهد. جمهوری اسلامی ایران این قدرت را دارد که مسائل با غرب را حل کند اما در حال حاضر به نظر نمی آید که اراده ای در داخل کشور برای این موضوع وجود داشته باشد. ونزوئلا راحت تر کنار آمده چون وخامت شرایط برای آنها خیلی ملموس بوده. چپ‌های جدیدی هم که آمده‌اند در کشورهای دیگر امریکای جنوبی مشکلی با آمریکا ندارند و این روی روحیات آقای مادورو هم تاثیر خواهد گذاشت.

http://khabaronline.ir/xjCcH

ایستگاه دور زدن تحریم‌ها ؟

دنیای اقتصاد- سعيده سادات فهري : سفر نیکلاس مادورو، رئیس‌‌جمهور ونزوئلا به ایران بار دیگر بهانه‌‌ای شد تا روابط دو کشور را مورد واکاوی قرار دهیم؛ روابطی که در زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌‌جمهور اسبق ایران گسترش چشمگیری داشت و شاهد افزایش رفت‌‌و‌‌آمدهای سیاسی و افزایش همکاری‌‌های اقتصادی و فرهنگی بین دو طرف بودیم. اما در دوره ریاست‌جمهوری حسن روحانی این روابط دیگر مثل گذشته دنبال نشد و با افت نسبی مناسبات مواجه شدیم. اکنون که نزدیک به یک سال است ابراهیم رئیسی، به عنوان رئیس‌‌جمهور ایران انتخاب شده روابط تهران-کاراکاس باز روند رو به جلویی را طی می‌کند و حتی در سفر اخیر مادورو، سند همکاری ۲۰ساله بین دو کشور به امضا رسید.

 این گسترش روابط بین ایران و ونزوئلا چه در دوره احمدی‌نژاد و چه دوره رئیسی این مساله را مطرح می‌کند که چه عواملی باعث نزدیکی و گسترش روابط این دو کشور شده است؟ زیرا ایران و ونزوئلا از نظر جغرافیایی فاصله زیادی از یکدیگر دارند و همین مساله باعث می‌شود که در بحث اقتصاد همکاری‌ها چندان به صرفه نباشد؛ چون ونزوئلا اقتصاد تک‌‌محصولی و بحران‌زده‌ای دارد. اگر قرار باشد چشم‌‌مان را بر مسافت ببندیم کشورهای دیگری چون برزیل هستند که همکاری‌‌های اقتصادی با آنها صرفه بسیار بیشتری برای کشور دارد. همچنین یکی از شعارهای اصلی سیاست خارجی دولت فعلی در ایران، پیگیری روابط نزدیک با همسایگان است؛ اگر در قالب این شعار هم بخواهیم مناسبات فعلی با کاراکاس را ارزیابی کنیم توجیهی برای آن نمی‌توان یافت به جز آنکه دو کشور برخی اهداف سیاسی را دنبال می‌کنند.

درواقع مهم‌ترین عاملی که ایران و ونزوئلا را به‌هم نزدیک کرده،  نقش ضدهژمون آنها به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی دو کشور است. عاملی که شاید برای برخی توجیه‌کننده این مناسبات باشد و برای برخی نیز این پرسش را ایجاد کند که چرا باید با کشوری که اقتصادش با اقتصاد کشور ما تقریبا همپوشانی دارد و مسافت زیادی با آن داریم، وارد تعاملات گسترده شویم.

ونزوئلا شریک بادوامی نیست

دیاکو حسینی، تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی درباره جایگاه ونزوئلا در سیاست خارجی ایران برای «دنیای اقتصاد» توضیح داد: «‌در رویکرد «اولویت با همسایگان» باید قسمت قابل توجهی از انرژی و تمرکز دیپلماسی به ویژه در بازه‌های زمانی بزرگ‌تر متوجه همسایگان باشد. ونزوئلا با هیچ معیاری شریک با‌دوام و چندان ارزشمندی برای ایران نیست مگر آنکه هدف از این مقدار توجه صرفا مقابله‌‌جویی در برابر آمریکا باشد.‌‌» حسینی با اشاره به اینکه ونزوئلا هزاران کیلومتر از ایران فاصله دارد و بخشی از نیمکره‌‌ای است که ایالات متحده تسلط چالش‌‌ناپذیری تا امروز بر آن داشته است، تاکید کرد: «‌دسترسی دشوار ایران و ونزوئلا به یکدیگر عملا این دو کشور را به شرکای سخت اقتصادی و نظامی برای هم تبدیل می‌کند و به طریق اولی نمی‌تواند جایگزینی برای همسایگان آنها در مناطق خودشان باشد.» وی همچنین گفت: «‌ونزوئلا با اقتصاد درهم‌شکسته و تک‌محصولی و با آینده‌‌ای نامعلوم، برای ایران کارکرد چندانی جز مقابله با آمریکا ندارد.» این کارشناس با تاکید بر اینکه باید به ظرفیت‌‌های معمول همکاری دو کشور به عنوان اعضای اوپک و برخوردار از پتانسیل اقتصادی در روابط دوجانبه توجه داشت، گفت: «‌اما بزرگنمایی در ارزش‌‌گذاری این روابط کمکی به جهت‌‌گیری‌‌های مورد نیاز روابط خارجی که قاعدتا باید متمرکز بر توسعه اقتصادی و تحکیم امنیت ملی در حلقه‌های پیرامونی ایران باشد، نمی‌کند.»

متغیرهای  روابط تهران-کاراکاس

همچنین هادی اعلمی‌فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین در گفت‌وگو با روزنامه «دنیای اقتصاد» درباره روابط ایران و ونزوئلا گفت که این روابط از زمان هوگو چاوز تابع متغیرهای زیادی بوده و فرازو‌‌نشیب‌‌های زیادی را طی کرده است.فریمان با اشاره به اینکه در مقاطعی، هم در دوره چاوز و هم در دوره مادورو روابط واشنگتن-کاراکاس رو به بهبود رفت، گفت: «‌از آنجا که روابط ایران و ونزوئلا تحت تاثیر روابط این دو کشور با آمریکا قرار دارد، در این مقاطع روابط تهران-کاراکاس سرد می‌شد.» این کارشناس با اشاره به اینکه در زمان امضای برجام نیز روابط تهران-کاراکاس رو به سردی رفت، توضیح داد: «با امضای برجام تا مدتی با هدف بهره‌‌مندی ایران از منافع برجام، شاهد بودیم که تحریم‌های نفتی رفع شد، خرید هواپیما در دستورکار قرار گرفت و بحث روابط گسترده‌‌تر با اتحادیه اروپا مطرح شد؛ از این رو فضای روابط ایران و ونزوئلا تغییر کرد و در واقع روابط رو به سردی گذاشت.» وی تاکید کرد: «‌در آن مقطع احساس می‌شد که ایران دیگر به روابطی بر مبنای دور زدن تحریم‌ها نیاز ندارد.»

دور زدن تحریم‌ها

یکی از راه‌های دور زدن تحریم‌ها، مبادله نفتی ایران و ونزوئلا است؛ به‌‌‌‌گونه‌‌ای که طبق قراردادی که میان دو کشور امضا شده است، از چند سال پیش، ایران از ونزوئلا نفت سنگین وارد می‌کرد و میعانات نفتی خود را به ونزوئلا می‌‌فرستاد. در این بین کشتی‌‌های حامل سوختی که از ونزوئلا به سمت ایران حرکت می‌کنند، می‌توانند به جای ایران، مستقیم به کشوری که قصد خرید نفت از ما دارند بروند و این‌گونه دردسرهای فروش نفت کم شود و تحریم‌ها را دور بزنیم. به گفته اعلمی‌فریمان، روی کار آمدن دونالد ترامپ، خروج وی از برجام و اعمال حداکثر تحریم‌ها علیه ایران، مجددا جمهوری اسلامی را وادار کرد که با تمام توان وارد بحث دور زدن تحریم‌ها شود. همچنین وی توضیح داد که فقدان سرمایه‌‌گذاری در پالایشگاه‌های ونزوئلا و مستهلک شدن ساختارهای پالایشگاهی، مشکلات جدی برای ونزوئلا ایجاد کرده که ایران می‌تواند در برخی نوسازی‌‌ها مشارکت کند.

پیام کاراکاس به واشنگتن

با پایان کار ترامپ در کاخ سفید و قدرت گرفتن دموکرات‌‌ها و شخص جو بایدن انتظار می‌‌رفت که دو تحول در سیاست خارجی آمریکا شاهد باشیم؛ یکی درباره ایران و احیای برجام و دیگری تجدیدنظر نسبت به حوزه آمریکای لاتین به ویژه روابط آمریکا با ونزوئلا و کوبا. کارشناس مسائل آمریکای لاتین می‌گوید: «‌در دوره بایدن هیچ یک از این اتفاق‌‌ها نیفتاد؛ یعنی نه برجام احیا شد و نه روابط واشنگتن-کاراکاس بهبود چشمگیری یافت.» هرچند با توجه به جنگ روسیه علیه اوکراین و بحران انرژی در جهان اخیرا زمزمه‌هایی مبنی بر احتمال لغو تحریم‌های نفتی ونزوئلا مطرح شده است. تاجایی که روز شنبه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد تحریم‌های اعمال‌‌شده از سوی واشنگتن علیه کاراکاس همیشگی نیست و در صورت رفتار درست مقام‌‌های این کشور، تحریم‌ها لغو خواهند شد. اعلمی فریمان توضیح داد که منظور از رفتار درست مقام‌‌های ونزوئلا، مصالحه دولت حاکم با اپوزیسیون است. بلینکن در این کنفرانس خبری گفت: «تحریم‌ها ابدی نیستند. وقتی تغییراتی مشاهده کنیم، می‌توانیم آنها را لغو کنیم. هدفی برای حفظ تحریم‌ها برای همیشه وجود ندارد.»  

معاون رئیس‌‌جمهور ونزوئلا ماه گذشته میلادی اعلام کرد ایالات متحده به شرکت‌‌های نفتی آمریکایی و اروپایی اجازه از سرگیری فعالیت در ونزوئلا را داده است‌‌. این نرمش آمریکا در برابر ونزوئلا به این دلیل است که مادورو به ایالات متحده اعلام کرده اگر تحریم‌‌ نفتی را لغو نکند سیاست نگاه به شرق را در قبال ایران، روسیه و چین دنبال خواهد کرد. در همین راستا بود که اخیرا آمریکا به دو شرکت نفتی ایتالیا و اسپانیا اجازه داد تحریم‌های ونزوئلا را نادیده بگیرند. کارشناس مسائل آمریکای لاتین معتقد است: «درواقع واشنگتن پیام کاراکاس را دریافت کرده است.» اگر مذاکرات با اپوزیسیون در ونزوئلا به نتیجه برسد و آمریکا همه تحریم‌های ونزوئلا را لغو کند، تغییر جدی در روابط دو کشور رخ می‌دهد و در نتیجه روابط کاراکاس با تهران سرد خواهد شد.

تنگنای تحریم

اعلمی‌فریمان درباره روابط فعلی ایران و ونزوئلا با اشاره به اینکه دو کشور در تنگنای بحران شدید ناشی از تحریم‌‌ گرفتار شده‌‌اند، توضیح داد: «‌در ایران، بحث برجام باعث شده که تهران دوباره پیگیر راه‌هایی برای دور زدن تحریم‌ها شود و سیاست چندجانبه‌گرایی و نگاه به شرق را دنبال کند.

در ونزوئلا نیز بحث عدم لغو تحریم‌های ونزوئلا و دعوت نکردن از ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه در نشست سازمان کشورهای آمریکایی که اخیرا در لس‌آنجلس برگزار شد، موجب شد که با وجود آنکه مادورو یک‌دور مذاکره در سطح سیاسی با مقامات کاخ سفید داشت بازهم درباره گشایش در لغو تحریم‌ها مایوس شود.»

اکنون به نظر می‌‌رسد نیکلاس مادورو با در نظر گرفتن این شرایط تصمیم به سفر به ترکیه و ایران گرفته تا پاسخی به رفتارهای آمریکا بدهد.گسترش مناسبات اقتصادی ایران و ونزوئلا با موانعی همراه است و علاوه بر آنکه اقتصاد دو کشور برخی هم‌پوشانی‌‌ها را دارد و مسافت بین ایران و ونزوئلا بسیار زیاد است، دو کشور به دلیل تحریم، نمی‌توانند در سیستم دلاری کار کنند و از طرف وزارت خزانه‌‌داری آمریکا تحت فشار هستند. این مانع باعث می‌شود که حوزه‌های همکاری تهران و کاراکاس محدود شود. اعلمی‌فریمان در پاسخ به اینکه روابط ایران و ونزوئلا چقدر ناشی از نگاه ضدهژمون دوطرف است، گفت: «‌به نظر من همگرایی دو کشور کاملا سیاسی است و اگر بخواهیم فاکتور سیاسی را کنار بگذاریم ایران می‌تواند با کشورهای دیگری مثل برزیل و آرژانتین وارد مذاکره شود.»

چشم‌‌انداز روابط

درخصوص چشم‌‌انداز روابط ایران و ونزوئلا باید دو مساله را در نظر گرفت؛ نخست روابط با آمریکا و دیگری بحث به نتیجه رسیدن مذاکرات احیای برجام.  این کارشناس مسائل آمریکای لاتین با اشاره به اینکه ایران دو راه پیش روی خود دارد؛ یا باید تلاش کند مذاکرات برجامی به نتیجه برسد یا اینکه راه‌هایی را دنبال کند که نتیجه آن افزایش تنش خواهد بود، توضیح داد: «اگر از سوی تهران راه تقابل انتخاب شود، وضعیت روابط ایران و ونزوئلا در شرایط دور زدن تحریم‌ها با آورده کم باقی می‌‌ماند، اما در حالت دوم یعنی احیای برجام، ایران وارد بازار گسترده انرژی می‌شود و شاهد احیای اقتصاد کشور خواهیم بود. اما در این شرایط احتمالا وضعیت روابط تهران-کاراکاس دیگر مانند گذشته نخواهد بود.»

https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3873020

همکاری مشترک «نفتی»؛ برگ برنده یک رابطه

همکاری مشترک دو کشور ایران و ونزوئلا دارای یک سابقه مشخص است. دیپلماسی با این کشور در دولت‌های نهم و دهم در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فنی و مهندسی و ساخت مسکن رشد یافت و تفاهمنامه‌هایی به امضا رسید. در این‌ همکاری‌ها دوطرف به اجرای تعهداتی ملزم شدند، به‌طور مثال ایجاد بانک مشترک یکی‌ از این برنامه‌ها به‌شمار می‌آمد. در قدم اول باید نتیجه این تفاهمنامه و تعهدات مورد ارزیابی و رصد قرار گرفته شود.
نکته دیگر این است که هر دو کشور در شرایط تحریم و مذاکره برای رفع تحریم قرار گرفته‌اند. در ارزیابی‌ها این موضوع نیز حائزاهمیت است. فاصله جغرافیایی دو کشور نیز یکی ‌دیگر از مسائلی است که در همکاری‌های این دو کشور تاثیر خواهد گذاشت. اما به‌طور کلی می‌توان از همکاری‌های مشترک ایران و ونزوئلا در حوزه نفت، ارزیابی مثبتی داشت. این مسأله در ارتباطات و همکاری‌های دو کشور وضوح بیشتری داشته و نتایج آن هم ملموس‌تر بوده است.
افزایش توان صادرات نفت و فرآورده‌های نفتی یکی از بارزترین‌ نتایج همکاری ایران و ونزوئلا به‌شمار می‌آید. در ارزیابی‌ها و برنامه‌ریزی‌های اقتصادی نیز باید نگاه بخش‌خصوصی همچون اتاق بازرگانی را مدنظر قرار دهیم تا بتوانیم از نتایج مثبت این همکاری‌ها برخوردار شویم.

https://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/212097/-%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%C2%AB%D9%86%D9%81%D8%AA%DB%8C%C2%BB%D8%9B-%D8%A8%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87--

نقشه نفتی تهران - کاراکاس

نیکلاس مادورو و سیدابراهیم رئیسی، روسای‌جمهوری ونزوئلا و ایران شنبه در مجموعه کاخ سعدآباد سند همکاری‌های دوجانبه ۲۰ساله را امضا کردند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا در سفری رسمی و در رأس یک هیئت بلندپایه سیاسی و اقتصادی روز جمعه بیستم خردادماه برای دو روز به تهران سفر کرد. سفر رئیس‌جمهور ونزوئلا به ایران به دعوت رسمی آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی انجام شد.

امضای چند سند همکاری در حوزه‌های مختلف، به ویژه امضای سند جامع همکاری ۲۰ ساله توسط رؤسای جمهور ایران و ونزوئلا مهم‌ترین بخش این سفر بود که نشان از آغاز فصلی جدید از روابط دو کشور داشت که از آن به عنوان روابط راهبردی یاد کردند.

پس از گفت‌وگوهای متعدد، رئیس جمهور ایران با همتای ونزوئلایی خود در نشست خبری شرکت کردند و آیت‌الله رئیسی با بیان اینکه ونزوئلا سال‌های بسیار سختی را سپری کرده اما اراده مردم و دولت این کشور و شخص آقای رئیس‌جمهور این بوده است که باید در مقابل این تحریم‌ها مقاومت کرد، افزود: امروز گزارش‌هایی از کشور ونزوئلا دریافت می‌کنیم که مبنی بر آن این کشور توانسته ابر تورم‌ها را پشت سر بگذارد و رشد اقتصادی در آن آغاز شده است.

وی تاکید کرد: این نشانه خوبی است که به همه ثابت می‌کند مقاومت و ایستادگی جواب می‌دهد و دشمن را وادار به عقب نشینی می‌کند.

رئیسی با راهبردی خواندن روابط تهران - کاراکاس به راهبرد مقاومت دو کشور در برابر قدرت‌های زورگو اشاره کرد و گفت: به اعتراف سخنگوی کاخ سفید، فشارهای حداکثری علیه ایران، مفتضحانه شکست خورده و ملت ما عزم دارد تحریم‌ها را به فرصتی برای پیشرفت کشور تبدیل کند.

نیکلاس مادورو رئیس جمهور ونزوئلا نیز در این نشست خبری اظهار کرد: ما امروز دوره‌ای از گفت‌وگوها و مفاهمه عمیق را پشت‌سر گذاشتیم و به دنبال آن هستیم از طریق امضای سند همکاری‌های ۲۰ ساله چشم‌انداز روشنی را در مسیر توسعه روابط با تهران ترسیم کنیم و در سال ۲۰۲۲ به سوی گسترش همکاری‌ها گام برداریم.

وی افزود: من همیشه گفته‌ام وحدت ما ماهیت تاریخی دارد، حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز بسیاری از مردم در مبارزاتشان علیه رژیم شاه، از انقلاب‌ها در آمریکای لاتین الهام می‌گرفتند.

ایران و ونزوئلا قربانی اقدامات تحمیلی ایالات متحده

علی وحیدیان، یک کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا، در خصوص سفر رئیس جمهور ونزوئلا به ایران و گسترش روابط با این کشور اظهار می‌کند: در وضعیت کنونی کشورها به دنبال این هستند که عمق استراتژیک را در روابط دوجانبه به وجود آورند.

وی ادامه می‌دهد: عمق استراتژیک به این معنا است که کشورها بتوانند حوزه‌های نفوذ خود را گسترش دهند و با توسعه روابط با کشورهای مختلف، راهبردها و استراتژی سیاسی بیشتری داشته باشند.

این کارشناس روابط بین‌الملل با بیان اینکه ونزوئلا کشوری نه چندان پیشرفته اما دارای موقعیت استراتژیک بسیار مهم است، تصریح می‌کند: درست است که کشور ونزوئلا پیشرفته نیست، اما می‌توانیم از طریق روادید تجاری و بازرگانی با این کشور، بخشی از منافع کشورمان را تأمین کنیم.

وی اضافه می‌کند: رابطه با ونزوئلا منحصر به حوزه تجاری نیست و حوزه‌های گردشگری، فرهنگی و نفت پتروشیمی را نیز در برمی‌گیرد؛ همچنین ونزوئلا به عنوان کشور مصرف کننده آمریکای جنوبی می‌تواند مقصد خوبی برای ایران باشد تا بتوانیم منافع صادراتی خود را دنبال کنیم، از سوی دیگر این کشور تقریباً به آمریکای شمالی نزدیک است و اگر ایران بخواهد در آن منطقه راهبردهای سیاسی داشته باشد نیز می‌تواتد در این زمینه با ونزوئلا همکاری کند.

وحیدیان خاطرنشان می‌کند: سندهای همکاری امضا شده بین دو کشور، بسیاری از زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، گردشگری، اقتصادی را دربرگرفته است، اما برای اینکه بتوانند مشکلات را برطرف کنند راهی جز مقاومت ندارند و باید در کنار یکدیگر پیشرفت خود را دنبال کنند.

وی می‌گوید: دیدگاه ایران و ونزوئلا به مسائل بین‌المللی مشترک است، زیرا هر دو کشور قربانی یک سری اقدامات تحمیلی یا اجباری توسط ایالات متحده شدند و اکنون به دنبال این هستند که راهبرد اقتصاد مقاومتی در مقابل فشارها داشته باشند.

این کارشناس مسائل بین‌الملل ادامه می‌دهد: گردشگری هم می‌تواند برای هر دو کشور مفید باشد، زیرا هم ایران و هم ونزوئلا دارای زمینه‌های گردشگری و موقعیت جغرافیایی خوبی هستند.

وی می‌گوید: جُو بایدن، زمانی که روی کار آمد، در اجلاس رهبران آمریکا شرکت نکرد، از این رو مادورو که سفر آسیایی و تور اوراسیایی خود را آغاز کرده به دنبال این است که بتواند متحدانی پیدا کند، چون عمده منابع کره زمین در حوزه اوراسیا به ویژه آسیا است و گویا قصد دارد، به همین خاطر قصد دارد سفر خود را به ترکیه و الجزایر هم ادامه دهد.

وحیدیان تصریح می‌کند: رئیس جمهور ایران هم به دنبال آن است که بتواند، متحدان خود را در مقابل امپریالیسمی که توسط غرب شکل گرفته افزایش دهد تا بتواند در مقابل تحریم‌هایی که غرب ایجاد کرده راه گریزی داشته باشد و مانور سیاسی انجام دهد.

وی خاطرنشان می‌کند: ایران و ونزوئلا، تولیدکننده نفت هستند ولی باید دید در آینده در پروژه‌های انرژی که بر مبنای سندهای همکاری دوجانبه اجرا می‌شود، چه اتفاقی رخ خواهد داد، زیرا دو کشور در سال ۲۰۲۰ نیز در این زمینه سند همکاری امضا کرده بودند.

نقشه نفتی تهران- کاراکاس برای دور زدن تحریم‌ها

هادی اعلمی فریمان، کارشناس حوزه آمریکای لاتین نیز در خصوص سفر رئیس جمهور ونزوئلا به ایران، به خبرنگار ایمنا می‌گوید: ابتدا باید دوره اول روابط گسترده با ونزوئلا توسط دستگاه‌های ذیربط و مرتبط مورد ارزیابی قرار بگیرد.

وی ادامه می‌دهد: در دوره اول دولت احمدی‌نژاد، ارتباطات گسترده‌ای در حوزه‌های بانکی، ساخت مسکن، خودروسازی و مسائل مربوط به نفت ایجاد شد؛ همچنین یکی از مسائل مهم پروازهای مستقیم تهران - کاراکاس بود.

این کارشناس حوزه آمریکای لاتین خاطرنشان می‌کند: باید کارشناسان ارزیابی مناسبی از دوره اول رابطه با ونزوئلا داشته باشند که تا چه حد سرمایه گذاری‌ها موفق بوده، سپس همان راه را طی کنیم، زیرا دوره گذشته یک بار آزموده و اکنون وضعیت سخت‌تر شده است؛ علیه دو کشور ایران و ونزوئلا تحریم‌های گسترده‌ای از دوره دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا وضع شده است.

وی اضافه می‌کند: یک سری مولفه‌ها از جمله تحریم‌های نفتی وجود دارد که در این راستا دو کشور ایران ونزوئلا توانستند به یکدیگر کمک کنند، در حوزه مبادلات نفتی هم موفق بوده‌اند، اما برخی از حوزه‌های مطرح شده جدید توسط دو کشور باید مورد ارزیابی قرار بگیرد که تا چه میزان می‌تواند برای کشور، آورده داشته باشد.

اعلمی فریمان با اشاره به کمک متقابل ایران و ونزوئلا در حوزه‌های انرژی، می‌گوید: دو کشور به دلیل شرایط تحریمی، دوباره به سمت یکدیگر کشیده شدند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا نقشه نفتی تهران - کاراکاس برای دور زدن تحریم‌ها مؤثر بوده است؟ اضافه می‌کند: این موضوع تا حدودی تنفس مصنوعی برای دو کشور ایجاد کرده است به ویژه اینکه ونزوئلا در شرایط سختی قرار داشت و جمهوری اسلامی ایران در زمینه فروش بنزین و نفت ترکیبی به آن‌ها کمک کرد.

این کارشناس مسائل آمریکای لاتین یادآور می‌شود: ونزوئلا به دنبال چندجانبه گرایی است و این مسئله را در دنیا خارج از سیستم آمریکا دنبال می‌کند؛ معتقدم یکی از اهدافی چندجانبه‌گرایی این است که بتواند از آمریکایی‌ها امتیاز بگیرد، زیرا اکنون توانسته امتیازی از طریق برداشته شدن بخشی از تحریم‌ها از شرکت انی ایتالیا و رپسول اسپانیا بگیرد.

وی با بیان اینکه به نظر می‌رسد ونزوئلا به دنبال آن است که شکافی در تحریم‌ها ایجاد کند، ادامه می‌دهد: یکی از انگیزه‌های سفر رئیس جمهور این کشور به ترکیه و جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای منطقه، این بوده که به آمریکایی‌ها این پیام را بدهد که می‌توانیم راه‌های تنفس مصنوعی را پیدا کنیم.

http://www.imna.ir/news/581425/

«شرق» در گفت‌وگو با تحلیلگر ارشد حوزه آمریکای لاتین در بررسی توافقات تهران- کاراکاس

عبدالرحمن فتح‌الهی: بعدازظهر جمعه بود که نیکلاس مادورو وارد تهران شد. امضای اسناد مشترک بین جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا با حضور رؤسای جمهور و برخی وزرای دو کشور، از‌جمله سند همکاری راهبردی جامع ۲۰‌ساله، تحویل دومین نفتکش ساخت ایران به سفارش ونزوئلا، برقراری خطوط هوایی بین تهران و کاراکاس و... را می‌توان از خروجی‌های این سفر رئیس‌جمهور ونزوئلا به ایران دانست؛ اما در شرایطی که دو کشور در وضعیت اقتصادی چندان مطلوبی قرار ندارند و با بحران عمیق دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، امضای این اسناد چه معنایی دارد؟ پاسخ به این سؤال، محور گفت‌وگوی «شرق» با هادی اعلمی‌فریمان، تحلیلگر ارشد حوزه آمریکای لاتین است که در ادامه از نظر می‌گذرانید:

‌. ‌ در جریان سفر نیکلاس مادورو به ایران شاهد امضای سند همکاری راهبردی جامع ۲۰‌ساله ایران و ونزوئلا هستیم. در شرایطی که دو کشور در بحران اقتصادی تمام‌عیار به سر می‌برند، امضای این سند به چه معناست. هر‌چند پیش‌از‌این اسناد مشابهی با روسیه و چین نیز  داشتیم که تاکنون خروجی قابل‌قبولی از نظر اقتصادی و تجاری برای ایران در پی نداشته است؟

همان‌گونه که به‌درستی اشاره کردید، حتی امضای اسناد همکاری جامع راهبردی با کشورها و ابرقدرت‌هایی مانند روسیه و چین در شرایط تحریمی کنونی برای ما خروجی ملموسی از نظر اقتصادی و تجاری در پی نداشته است، چه برسد به کشوری مانند ونزوئلا که در وضعیت به‌مراتب بدتر و بحرانی‌تری از ایران به سر می‌برد؛ بنابراین امضای این دست اسناد نمی‌تواند از نظر اقتصادی و تجاری چندان جدی تلقی شود.

‌ چرا؛ مسئله فقط به بحران اقتصادی و تحریم در دو کشور بازمی‌گردد؟

به‌هر‌حال باید بپذیریم، هم ایران و هم ونزوئلا وزنه اقتصادی و تجاری چندان بالایی چه در سطح منطقه‌ای و چه در سطح بین‌الملل ندارند. ضمنا حاکمیت دلار بر فضای تجاری جهانی سبب شده که ایران یا ونزوئلا به هر شکلی که بخواهند تحریم‌های آمریکا را دور بزنند، متأسفانه با مشکل مواجه شوند. به‌ویژه با توجه به فاکتورها و اقتضائاتی که ونزوئلا دارد، اجرائی‌شدن این سند همکاری راهبردی ۲۰‌ساله عملا ممکن نیست. به واقع ما نباید راه رفته‌ای را که یک بار آزموده‌ایم، دوباره امتحان کنیم.

‌ منظورتان سیاست شکست‌خورده نگاه به شرق در دوره احمدی‌نژاد و تلاش برای ارتقای مناسبات با کاراکاس در دولت‌های نهم و دهم است؟

دقیقا. قدم‌گذاشتن دوباره در مسیری که یک بار آن را آزموده‌ایم، یک خطا، آن هم از جنس خطای استراتژیک است.

‌ چرا پیمودن مجدد این مسیر را «خطای استراتژیک» می‌دانید؟

چون کشور اکنون به‌هیچ‌عنوان در شرایط اقتصادی و تجاری دوران احمدی‌نژاد هم به سر نمی‌برد. ما در یک بحران عمیق‌تر اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک به‌مراتب عمیق‌تری از دولت نهم و دهم زیست می‌کنیم. حتی در دوران احمدی‌نژاد به جز یکی، دو سال پایانی حیات دولت دهم که وضعیت بهتر از الان بود، سرمایه‌گذاری‌های کلان از سوی ایران در ونزوئلا، تلاش برای برقراری خطوط هوایی بین تهران و کاراکاس، بحث‌های مربوط به سرمایه‌گذاری‌های مالی در امور بانکی ونزوئلا و مسائلی از این دست مطرح شد؛ اما د‌رنهایت همه آنها به دلیل بحران‌های اقتصادی داخلی در دو کشور و مهم‌تر از ههم پارامتر تحریم به بن‌بست رسید. اکنون که ایران اصلا توان و رمقی برای توسعه تجاری با کشوری که وضعیتش بدتر از ماست را ندارد. ضمنا دو کشور نمی‌توانند نهایتا خارج از حاکمیت دلار بر مناسبات اقتصادی و تجاری حرکت کنند. فارغ از محاسن و معایب حاکمیت دلار بر بازار جهانی نهایتا ما در این وضعیت قرار داریم. توان اقتصادی بحران‌زده تهران و کاراکاس هم به قدری نیست که یارای خروج از حاکمیت دلار را داشته باشند.

‌ یعنی هیچ زمینه همکاری وجود ندارد؟

زمینه همکاری وجود دارد؛ ولی کاملا محدود و مختصر و تنها به حوزه انرژی، تهاتر کالا و بحث‌هایی درخصوص تلاش ایران برای ایجاد نوسازی و بهسازی صنایع پالایشگاهی ونزوئلا باز‌می‌گردد که خود جمهوری اسلامی هم در این عرصه توان و دانش به‌روزی ندارد. البته با توجه به اخبار واصله فروش مشتقات نفتی با قیمت‌های ناچیز به ونزوئلا هم مؤید آن است که ضرر این همکاری‌ها بیشتر از منافعش است. اقتصاد ایران هم مانند اقتصاد ونزوئلا با بیماری اقتصاد نفتی و اقتصاد تک‌محصولی دست به گریبان است. البته کاراکاس به دنبال آن است که با سیاست خارجی چندجانبه‌گرایانه و منعطف‌تر بتواند بعد از جنگ اوکراین شرایط بهتری برای فروش نفت داشته باشد.

‌ به جنگ اوکراین اشاره کردید. اتفاقا ایالات متحده بعد از این جنگ تمایل داشت برخی کشورها مانند ایران و ونزوئلا دوباره به بازار انرژی بازگردند تا اهرم فشار روسیه در این زمینه بی‌اثر شود. به چه دلیلی تلاش‌های بایدن برای حضور حداقل ونزوئلا در بازار جهانی انرژی به شکست خورد؟

بعد از جنگ اوکراین دولت بایدن در گام اول به دنبال بازگشت دو کشور کلیدی یعنی ایران و ونزوئلا به بازار جهانی انرژی بود تا کمبود انرژی رفع شود؛ اما تلاش کنگره آمریکا و کارشکنی برخی از سناتورها نهایتا سبب شد که دولت بایدن نتواند ونزوئلا را به بازار جهانی انرژی بازگرداند؛ چون مسائل مربوط به حقوق بشر، نبود آزادی و دموکراسی در ونزوئلا و به رسمیت نشناختن دولت مادورو بهانه لازم را به کنگره آمریکا در جهت عدم بازگشت ونزوئلا به بازار جهانی داد. هرچند خود نیکلاس مادورو به‌شدت مشتاق بود و کماکان مشتاق است که با گفت‌وگو و دیپلماسی با آمریکا زمینه رفع تحریم‌ها و بازگشت ونزوئلا به بازار انرژی را رقم بزند. البته ایران هم در وضعیت مشابه می‌توانست در یک فرصت تاریخی بی‌نظیر با احیای برجام خود را به بازار جهانی بازگرداند، آن‌هم در شرایطی که بعد از جنگ اوکراین شاهد شیب صعودی قیمت نفت هستیم که متأسفانه این فرصت طلایی به دلیل صدور قطع‌نامه شورای حکام آژانس از دست رفت. البته من هنوز اعتقاد دارم که می‌توان به احیای برجام امیدوار بود به شرط آنکه ایران از واکنش‌های احساسی و تند نسبت به قطع‌نامه شورای حکام دست بردارد و سیاست‌ خارجی، منطقی، منعطف و هوشمند را در دستور کار قرار دهد تا بتوان از ظرفیت کنونی بازار جهانی انرژی در راستای تحقق منافع ملی استفاده کنیم. البته جا دارد در این مصاحبه با روزنامه «شرق» یک هشدار مهم ‌دولت رئیسی بدهم. با شناختی که من از سیاست خارجی ونزوئلا دارم، اگر مذاکرات دولت مادورو با بایدن به نتیجه برسد یا اینکه در گفت‌وگوها با جریان اپوزیسیون داخلی امیدی حاصل شود، مطمئن باشید که ونزوئلا با وجود مجموعه سفرهای نیکلاس مادورو به ترکیه، ایران یا الجزایر و امضای سند همکاری‌های متعدد مانند همین سند جامع همکاری راهبردی 20‌ساله با تهران به سمت واشنگتن خواهد رفت و این توافقات و قراردادها را کنار خواهد گذاشت؛ بنابراین این دست مواضع رئیس‌جمهور ونزوئلا درخصوص مبارزه با امپریالیسم، مقابله با تحریم آمریکا، ظهور قدرت‌های جدید، آغاز فصل همکاری با کشورهایی مانند ایران یک لفاظی دیپلماتیک و سیاسی صرف است؛ چون اکنون ونزوئلا به ایران نیازمند است. مطمئنا با تغییر این شرایط، سیاست خارجی کاراکاس هم تغییر پیدا خواهد کرد. برای ونزوئلا منافع اولویت دارد. همین شعارها و قراردادها در زمان احمدی‌نژاد هم از سوی تهران و کاراکاس مطرح شد اما نهایتا شکست خورد. الان که وضعیت هر دو کشور به‌مراتب بدتر ‌ از 10 سال پیش است. طبق گفته آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، اگر مذاکرات دولت مادورو با جریان اپوزیسیون در مکزیک به نتیجه برسد، امکان لغو بخشی از تحریم‌های ونزوئلا وجود دارد. در چنین شرایطی قطعا برای کاراکاس بهترین و عقلانی‌ترین سناریو آن است که به سمت برقراری روابط با آمریکایی‌ها برود. البته باز هم تأکید می‌کنم مشابه همین وضعیت برای ایران نیز وجود دارد. ما هم می‌توانیم با مذاکره با آمریکایی‌ها و احیای برجام و با کمترین هزینه دوباره روابط اقتصادی و تجاری خود را گسترش دهیم، منوط به اینکه این سیاست خارجی هزینه‌زا، تنش‌زا و بی‌فایده را کنار بگذاریم. البته همه اینها مشروط به آن است که ایران تعدیل سیاست خود را تا قبل از سفر جو بایدن به عربستان سعودی در دستور کار قرار دهد.

‌چرا تا قبل از سفر بایدن به عربستان؟

چون اگر پای رئیس‌جمهور آمریکا به ریاض باز شود، قطعا محمد بن سلمان با هر ابزاری مانع از این خواهد شد که دولت بایدن به سمت احیای برجام پیش برود.

‌ در‌این‌بین به نظر می‌رسد فضای سیاسی-اجتماعی آمریکای لاتین در حال گذار و رجعت به نگرش چپ است. چون علاوه بر کشورهایی مانند ونزوئلا، نیکاراگوئه، بولیوی و کوبا، تحولاتی مانند بازگشت داسیلوا در برزیل، انتخابات کلمبیا و کنار‌رفتن ایوان دوکه (رئیس‌جمهوری فعلی کلمبیا) و احتمال شکست رودولفو هرناندز در برابر کهنه چریک چپ‌گرا یعنی گوستاوو پترو یا تغییرات در شیلی با روی کار آمدن گابریل بوریک مؤید این گزاره است؛ کما‌اینکه این احتمال درخصوص آرژانتین و مکزیک هم وجود دارد. آیا پررنگ‌شدن نگرش چپ در آمریکای لاتین این امید را در تهران ایجاد کرده است که می‌تواند به سمت برقراری روابط با ونزوئلا و کشورهایی از این دست در آمریکای لاتین برود؟

اگرچه آمریکای لاتین دوباره به سمت نگرش‌های چپ بازگشته است؛ اما به‌هیچ‌عنوان، تأکید دارم به‌هیچ‌عنوان نگرش چپ کنونی با نگرش‌های چپ کمونیستی و سوسیالیستی مانند ونزوئلا، نیکاراگوئه، بولیوی و کوبا قابل قیاس نیست.

‌ چرا؟

نگرش چپ در ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه و بولیوی بیشتر به شعارهای ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی بازمی‌گردد و جریانی است که قدرت را خارج از پروسه دموکراسی و صندوق رأی قدرت در این سال‌ها در قبضه خود نگه داشته‌اند اما درخصوص کشورهایی مانند شیلی تحولات مربوط به انتخابات ۲۹ خرداد کلمبیا و دیگر کشورهای حوزه آمریکای لاتین مانند احتمال بازگشت داسیلوا در برزیل ناظر به یک چپ مدرن است که بیشتر نگاه‌های عدالت‌محور، مبارزه با فقر، مبارزه با فساد، حمایت از حقوق زنان، آزادی رسانه‌ها و نظایر آن را تبلیغ می‌کند. پس هیچ‌وقت نگاه چپ این کشورها با ونزوئلا، کوبا، بولیوی و نیکاراگوئه قابل قیاس نیست تا ایران دلخوش به روابط با آنها باشد. این کشورها از برزیل تا کلمبیا و شیلی هیچ‌گاه مناسبات خود را به آمریکا به دلیل نگاه‌های چپ کنار نمی‌گذارند؛ کما‌اینکه همان زمان آقای لولا داسیلوا رئیس‌جمهور برزیل روابط گسترده اقتصادی، سیاسی، تجاری و دیپلماتیک خود را با آمریکا کنار نگذاشت.

 https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-848342

روابط آمریکا و ونزوئلا در عصر بایدن

منتشر شده در دنیای اقتصاد

با وجود تغییر دولت در کاخ سفید و کنار رفتن جمهوری‌خواهان و روی کار آمدن دموکرات‌ها به‌نظر می‌رسد سیاست خارجی ایالات‌متحده در قبال ونزوئلا در دوره ریاست‌جمهوری جو بایدن کماکان همان سیاست خارجی قبلی است. در ژانویه ۲۰۲۱ آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا خوان گوایدو را به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم مورد شناسایی قرار داد و این سیاست همان سیاست دوره ترامپ است.

روابط آمریکا و ونزوئلا در عصر بایدن

خوان گوایدو نیز اخیرا با هدف کسب حمایت متحدان خود به‌ویژه اروپا و ایالات‌متحده به این کشورها سفری داشت. از سوی دیگر نیکولاس مادورو پس از ریاست‌جمهوری جو بایدن بارها علاقه‌مندی خود را برای بهبود روابط و از بین بردن تنش‌ها بین واشنگتن و کاراکاس مطرح کرده است. آخرین واکنش ایالات‌متحده به این پیشنهاد نیز این بوده که مادورو در صورتی می‌تواند برای حل مشکلات ناشی از تحریم‌ها با آمریکا وارد گفت‌وگو شود که با گوایدو به تفاهم و مصالحه‌ای دست پیدا کنند تا یک انتخابات شفاف و قابل راستی‌آزمایی با نظارت ناظران در ونزوئلا برگزار کنند.

بنابراین فقط در این صورت می‌توان امیدوار بود که آمریکایی‌ها برخی از تحریم‌های بشردوستانه و انسان‌دوستانه را در ونزوئلا کاهش دهند. هرچند در مجموع تا زمانی که حزب سوسیالیست انعطاف‌ناپذیری خود را داشته باشد و بر موضع خود باقی باشد بسیار بعید است تحولی در روابط دو‌جانبه آمریکا و ونزوئلا پدید آید؛ چراکه در عمل اکنون ونزوئلا میدان بازی قدرت‌های بزرگی مانند روسیه و چین نیز شده که بحث ورود قدرت‌‌های استراتژیک به این عرصه، تاثیر خود را بر روابط دو‌جانبه این دو کشور گذاشته است.

سیاست فعلی آمریکا در قبال ونزوئلا را می‌توان ادامه و استمرار سیاست تحریم‌ منتها با شدت کمتر دانست. سیاستی که از دوره باراک اوباما شروع شد، در دوره دونالد ترامپ بسیار شدت گرفت اما اکنون وضعیتی تقریبا خنثی پیدا کرده است.

آمریکایی‌ها همچنان منتظر هستند این تحریم‌ها تاثیر خود را در ونزوئلا برجای بگذارد و بتواند این کشور را پای میز مذاکره با مخالفان بکشاند. هرچند اکنون آمریکایی‌ها یک گام به عقب نهاده‌اند و می‌گویند مسائل و مشکلات ونزوئلا داخلی است و در داخل باید حل و فصل شود البته به شرط آنکه همه سیاستمداران به‌ویژه حاکمان و اپوزیسیون بتوانند به یک تفاهم دوجانبه دست پیدا کنند.

در حال حاضر روسیه، چین، آمریکا و اتحادیه اروپا چهار بازیگر اصلی در قبال ونزوئلا هستند که در این بین روسیه اخیرا و پس از آنکه روابط ونزوئلا با آمریکا در دوره ترامپ تیره شد، حضور نظامی خود را در این کشور تقویت کرد و قراردادهای متعددی بین دو کشور به امضا رسید. این توافقات اغلب در حوزه نظامی، انرژی و داروسازی است.

البته این روابط موجب حساسیت آمریکایی‌ها شده است و مسکو در پاسخ به انتقادات واشنگتن می‌گوید به دعوت مادورو، وارد این بازی شده است. از دیگر سو باید توجه داشت مشکلات ونزوئلا به خصوص مشکلات اقتصادی در سطح بالا همچنان باقی است و این کشور اخیرا به دنبال جذب سرمایه‌گذاری‌های نفتی و خارجی بوده که در این بین روسیه مهم‌ترین بازیگر در بحث‌های اقتصادی و نظامی با کاراکاس محسوب می‌شود. هر چند مسکو قادر نیست به تنهایی این مساله را پوشش دهد. چراکه ساختار پالایشگاه‌های ونزوئلا یک ساختار مستهلک شده است و نیاز به نوسازی، بازسازی و جذب سرمایه‌های کلان دارد که تحقق این امر به تنهایی از روسیه ساخته نیست و متاسفانه کماکان مشکلات باقی خواهد ماند. همچنین به‌نظر می‌رسد تا زمانی که مادورو و حزب سوسیالیست تجدیدنظری در مورد برگزاری انتخابات آزاد نکنند یا به مصالحه‌ای با گوایدو نرسند، شاهد ادامه همین وضعیت خواهیم بود.  در خصوص مناسبات بروکسل و کاراکاس نیز باید مدنظر داشت که در اسفند ۹۹ و فروردین ۱۴۰۰ شاهد یک تنش گسترده‌ میان ونزوئلا و اروپا بودیم. از یک سو بخشی از کشورهای اروپایی به‌دلیل کاهش کارآیی گوایدو، رسمیت ریاست‌جمهوری ایشان را پس گرفتند و از سوی دیگر با این استدلال که انتخابات برگزار شده در ونزوئلا موجب تضعیف دموکراسی و حاکمیت قانون شده، ۱۹ تن از مقامات دولت ونزوئلا را تحریم‌ و سفیر کاراکاس در اتحادیه اروپا را اخراج کردند. ونزوئلا نیز متقابلا سفیر اتحادیه اروپا را اخراج کرد. بنابراین روابط بروکسل و کاراکاس بسیار تنش‌زا شده است و بعید به‌نظر می‌رسد تا زمان در قدرت بودن مادورو و به مشروعیت نشناختن حکومت ایشان از سمت اتحادیه اروپا تغییری در این وضعیت ایجاد شود.

روابط چین و ونزوئلا نیز حائز اهمیت است؛ از آنجا که چینی‌ها در مسائل اقتصادی خیلی دقیق هستند، روابطشان با ونزوئلا نسبت به روسیه کمتر است. آنها یک اتحاد نفتی با ونزوئلا دارند و مادورو ترجیح داده بحث ورود یوآن در این کشور شدت بگیرد. حتی سیاست جدید حوزه آمریکای لاتین این است که بحث رمزارزها در آنجا افزایش پیدا کند و در این راستا السالوادور اولین کشوری بود که بیت‌کوین را به رسمیت شناخت. سیاست مادورو نیز در این سال‌ها این بود که پیگیر بحث رمزارز و استفاده از طلا در مبادلات کالایی باشد تا بتواند وابستگی‌اش را به دلار کاهش دهد؛ بنابراین اتحاد نفتی چین و ونزوئلا در مرحله دوم قرار دارد.

در نهایت در ارتباط با توافق احتمالی مادورو و خوان گوایدو می‌توان گفت مادورو و حزب سوسیالیست باید تصمیمات سختی در این حوزه بگیرند. اگر این تصمیمات سخت گرفته نشود بعید به‌نظر می‌رسد چشم‌اندازی برای حل مشکل وجود داشته باشد؛ زیرا مادورو کماکان در حال پیگیری دور زدن تحریم‌ها و حل مشکلات از طریق راه‌هایی به غیر از مصالحه با ایالات‌متحده و گروه‌های اپوزیسیون است. لذا این احتمال خیلی کمرنگ است که مادورو در کوتاه‌مدت یا میان‌مدت به مصالحه‌ای با اپوزیسیون دست پیدا کند.

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-5/3782307-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%88%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A6%D9%84%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%86 

پیروزی «مادورو»، بازتولید یک سناریوی سوخته بود/چشم‌اندازی برای مذاکره با اپوزیسیون وجود ندارد

«هادی اعلمی فریمان» کارشناس ارشد مسائل آمریکای لاتین با اشاره به پیروزی طیف منتسب به نیکلاس مادورو در انتخابات پارلمانی ونزوئلا در تشریح احتمال مذاکره او با اوپوزیسیون ونزوئلا در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: طی سال‌های اخیر شاهد وقوع یک بحران چند وجهی در ونزوئلا بودیم و یکی از آنها بحران قانون اساسی بود. از سال ۲۰۱۳ که نیکلاس مادورو روی کار آمد، اختلاف‌ها در داخل این کشور به حدی افزایش پیدا کرد که وی دست به انحلال مجمع ملی زد؛ چراکه این مجمع از هر طریقی اقدام به اعمال فشار بر علیه او کرده بود و مادورو به دنبال یک تنفس سیاسی در داخل می‌گشت. از این منظر او مجمع ملی را منحل کرده و در نهایت مجمع موسسان را تشکیل داد. او سعی داشت تا با این کار بتواند به هر ترتیب که شده مخالفان خود را به حاشیه براند.

وی ادامه داد: حالا که انتخابات پارلمانی این کشور برگزار شده و نتیجه به نفع مادورو رقم خورده‌، وی معتقد است که از این طریق توانسته دغدغه خود مبنی بر حل و فصل بحران داخلی بر اساس نگرش خودش را تا حدودی مرتفع کند. اینکه رییس جمهوری ونزوئلا چندی پیش و قبل از برگزاری انتخابات اعلام کرده بود اگر اپوزیسیون و مخالفان وی در این انتخابات پیروز شوند، از قدرت کناره‌گیری می‌کند یک مساله مبهم و تعجب‌آور به حساب می‌آید؛ چراکه مخالفان و اپوزیسیون ونزوئلا اساساً در این انتخابات شرکت نکردند و آن را فاقد اعتبار دانستند. بر این اساس طبق آمارهای منتشر شده فقط ۳۰ تا ۳۱ درصد از مردم در انتخابات اخیر ونزوئلا شرکت کرده بودند و بر این اساس باید توجه داشته باشیم که به غیر از حزب حاکم به رهبری مادورو هیچ رقیب یا جناح خاصی مقابل وی حضور نداشته است و از قبل هم می‌توانستیم پیروزی وی را پیش‌بینی کنیم.

این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: پیروزی مادورو و هم‌ قطارانش در انتخابات پارلمانی ونزوئلا در حالی اتفاق افتاد که آمریکایی‌ها هم این انتخابات را فاقد سلامت و اعتبار دانستند و بر این اساس معتقدم که مادورو صرفاً یک سناریوی سوخته را باز تولید کرده است. اینکه عده‌ای معتقدند او برای آرامش داخلی اقدام به مذاکره با اپوزیسیون و مخالفان خود خواهد کرد تا حد زیادی نادرست است؛ چراکه هیچ نشانه‌ای از کمرنگ شدن یکجانبه‌گرایی حزب حاکم در ونزوئلا وجود ندارد و حالا علاوه بر قوه مجریه، قوه مقننه هم در تصرف او قرار دارد. عده‌ای دیگر معتقدند با آمدن دموکرات‌ها در کاخ‌ سفید باید شاهد شکل گرفتن روابط جدید میان آمریکا و ونزوئلا باشیم اما معتقدم که روابط میان دو طرف نهایتاً همانند دولت اوباما پیش خواهد رفت. توجه داشته باشید که «جو بایدن» و اساساً دموکرات‌ها بحث چندجانبه‌گرایی را در پیش خواهند گرفت اما در مورد ونزوئلا و مادورو اهرم فشار آنها مسائل حقوق بشری خواهد بود.

اعلمی فریمان با اشاره به محورهایی که دموکرات‌ها از آن ناحیه مادورو را زیر فشار قرار خواهند داد، گفت: موضوعاتی مانند سرکوب مخالفان و روزنامه‌نگاران و همچنین مهاجرت‌های گسترده از ونزوئلا به کشورهای همسایه از موضوعاتی است که دموکرات‌ها سعی می‌کنند با برجسته کردن آ‌ن مادورو را هدف قرار دهند. از سوی دیگر بایدن سعی می‌کند تا بتواند از روزنه‌های مورد نظرش ونزوئلا را کنترل کند اما پروژه براندازی که اشخاصی مانند دونالد ترامپ و جان بولتون آن را دنبال می‌کردند ادامه پیدا نخواهد کرد، اما ممکن است تحریم‌ها به قوت خود باقی بماند. در این میان باید توجه داشته باشیم که مادورو طی سال‌های اخیر به دنبال حذف و کنار گذاشتن مهره‌های مخالف خود بوده است اما مشکل اینجاست که با کنار زدن این مهره‌ها نمی‌تواند راه به جایی ببرد. از سوی دیگر در سطح منطقه آمریکای لاتین هم مادورو از مقبولیت خوبی برخوردار نیست و همین وضعیت را در سطح بین‌المللی شاهد هستیم.

وی در پایان خاطرنشان کرد: با این تفاسیر و با نگاهی به مولفه‌های موجود باید بگویم که او حتی اگر بتواند بر تمام مخالفان داخلی خود فائق آید، نمی‌تواند در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای گشایش‌هایی را صورت دهد. در این راستا عده‌ای دیگر نگران سرنوشت «خوان ‌گوایدو»، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا هستند. به نظر می‌رسد که او از وضعیت کنونی ناامید شده و احتمال دارد شناسایی دولت او توسط دموکرات‌ها طی ماه‌ها و سال‌های پیش رویی که بایدن در کاخ سفید است به تعویق بیافتد و تمام سرمایه‌گذاری‌های ترامپ روی او از بین برود. به هر ترتیب ابقای مادورو در ونزوئلا نمی‌تواند باب مذاکره را باز کند؛ چراکه «حزب قطب بزرگ میهنی سیمون بولیوار» که به صورت تمام و کمال با مادورو هماهنگ است، دست از یکجانبه‌گرایی بر نخواهد داشت و تمام محاسبات نهایتاً به بن‌بست ختم می‌شود.

 

آمریکا این بار دربرابر ایران کوتاه نمی‌آید

نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی/سایت دیپلماسی ایرانی

هادی اعلمی فریمان در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است: به نظر می‌رسد که حکم قاضی فدرال آمریکایی برای توقیف این چهار نفتکش‌ ایرانی عازم ونزوئلا گام اول برای تقابل جدی تر با ایران در این رابطه است. حال نکته مهم اینجا است هنگامی که در گام اول مسئله از طریق حقوق و قوانین پی گرفته می شود یعنی اینکه کاخ سفید به دنبال مشروعیت بخشی به اقدامات بعدی خود برای توقیف و یا احتمالاً حمله نظامی محدود به این نفتکش هاست، فارغ از این که حق با آنها باشد یا نباشد. اینجا منطق امریکایی حکم می کند که به هر طریق ممکن باید جلوی روند اعزام کشتی‌ها و نفتکش‌های ایرانی به ونزوئلا گرفته شود.

آمریکا این بار در برابر ایران کوتاه نمی آید

دیپلماسی ایرانی – جیمز بوسبرگ، قاضی فدرال آمریکا بامداد جمعه گذشته دستور مصادره محموله‌های نفتی و توقیف چهار نفتکش ایرانی را که به‌سمت ونزوئلا در حرکت هستند، صادر کرد. پیرو این مسئله وزارت دادگستری آمریکا نیز اعلام داشت که قاضی فدرال دستور داد چهار نفتکش ارسالی ایران به ونزوئلا توقیف و محموله‌های آن مصادره شوند. پنجشنبه گذشته بود که دادستان‌های آمریکایی به‌منظور جلوگیری از تداوم روابط تجاری ایران و ونزوئلا، با تنظیم شکوائیه‌ای خواستار توقیف محموله نفتکش‌هایی شدند که از ایران به ونزوئلا سوخت حمل می‌کنند. در این راستا بسیاری معتقدند که ایالات متحده آمریکا این بار در برابر موج دوم اعزام نفتکش‌های ایرانی به سمت ونزوئلا دست به اقدامات جدی خواهد زد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این مسائل، گفت‌وگویی را با هادی اعلمی فریمان، کارشناس و پژوهشگر مسائل آمریکای لاتین ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:

بعد از انفعال اروپا آمریکایی‌ها در قبال اعزام ۵ نفتکش ایرانی (کلاول، فاکسون، فورچون، پتونیاو فارست) به سمت ونزوئلا این بار گویا کاخ سفید به دنبال توقف روند اعزام نفتکش های حامل مواد سوختی از جمهوری اسلامی ایران به سمت ونزوئلا است. در این راستا جیمز بویسبرگ، قاضی فدرال آمریکا دستور توقیف محموله چهار کشتی (بلا، برینگ، پاندی و لونا) را صادر کرده است؛ چهار نفتکشی که گمان می‌رود در مجموع در حال انتقال ۱.۲ میلیون بشکه به ونزوئلا هستند. اگر چه که پیشتر احتمال اعزام مجدد نفتکش های ایرانی به سمت ونزوئلا مطرح بود. چون که ارزش ۱.۵ میلیون بشکه بنزین و ماده شیمیایی «الکیل» برای افزایش درجه اکتان و بهسوزی بنزین که به وسیله پنج نفتکش مذکور از مقصد ایران راهی ونزوئلا شد به مراتب کمتر از ۹ تن طلا با عیار بالای ۱۰ است که به ادعای برخی رسانه ها و مقامات دیگر کشورها به عنوان هزینه خرید این محموله از سوی کاراکاس به تهران پرداخت شده است. لذا با یک محاسبه سرانگشتی کل ارزش این محموله‌ها در بازارهای منطقه‌ای آمریکا حدود ۴۵ تا ۵۰ میلیون دلار است، در حالی که ارزش ۹ تن طلای ادعایی حدود ۵۰۰ میلیون دلار است. این مسئله نشان از این دارد که احتمالاً ونزوئلا برنامه جدی برای تداوم خرید بنزین و مواد شیمیایی از ایران دارد و پول آن را هم از قبل پرداخت کرده است و به تبع آن هم تهران به دنبال تکرار اعزم نفتکش ها به سمت این کشور باشد. حال پیرو این نکات و از نگاه شما آیا این دست اقدامات آمریکایی ها مانند دور پیشین که به تهدید دیپلماتیک و حتی اعزام ناوهای جنگی منجر شد در حد سیاسی باقی خواهد ماند و یا اینکه ایالات متحده اجازه حضور این نفتکش‌ها را در خاک ونزوئلا نخواهد داد؟

من فکر می کنم این بار مسئله بسیار جدی تر از دور پیشین است. چون برای ایالات متحده آمریکا قابل تحمل نخواهد بود که اعزام نفتکش‌های ایرانی به سمت ونزوئلا به یک روند و پروسه دائمی بدل شود. خصوصاً که بعد از حضور ۵ نفتکش ایرانی در خاک ونزوئلا یک موج از انتقادات گسترده رسانه‌ای و سیاسی از جانب جریان های تندروی هیات حاکمه علیه دونالد ترامپ و انفعال وی در برابر این اقدام تهران و کاراکاس را شاهد بودیم؛ انتقاداتی که بیشتر روی این محور بود که چرا علی رغم تمام تلاش‌هایی که برای تغییر رژیم، هم در ونزوئلا و هم در جمهوری اسلامی ایران در حال پیگیری بود اجازه چنین اقدامی برای حضور نفتکش‌های ایرانی در خاک ونزوئلا داده شد؟ لذا به نظر می‌رسد که حکم قاضی فدرال آمریکایی برای توقیف این چهار نفتکش‌ ایرانی عازم ونزوئلا گام اول برای تقابل جدی تر با ایران در این رابطه است. حال نکته مهم اینجا است هنگامی که در گام اول مسئله از طریق حقوق و قوانین پی گرفته می شود یعنی اینکه کاخ سفید به دنبال مشروعیت بخشی به اقدامات بعدی خود برای توقیف و یا احتمالاً حمله نظامی محدود به این نفتکش هاست، فارغ از این که حق با آنها باشد یا نباشد. اینجا منطق امریکایی حکم می کند که به هر طریق ممکن باید جلوی روند اعزام کشتی‌ها و نفتکش‌های ایرانی به ونزوئلا گرفته شود. به هر حال بعد از حضور نفتکش‌های ایرانی در خاک ونزوئلا عملاً موازنه قوا به نفع ایران در نظام بین الملل تغییر پیدا کرد. چون همان گونه که اشاره کردم اکنون هیات حاکمه آمریکا این انتقاد را دارند که چرا با وجود فشارها و سیاست تحریمی سنگین علیه تهران و کاراکاس که سبب شده بود موازنه قوا به سمت واشنگتن چرخش پیدا کند، ایران توانست نفتکش های خود را به حیاط خلوت ایالات متحده در آمریکای لاتین و به خصوص ونزوئلا بکشاند؟ بنابراین آمریکا برای بازگرداندن موازنه قوا به سمت خود برنامه جدی برای توقف نفتکش های ایرانی خواهد داشت.

پیرو نکات شما اگر ایالات متحده آمریکا این بار خیال کوتاه آمدن در برابر ایران را نداشته باشد و در سایه حکم قاضی فدرال اقدامات فراسرزمینی را علیه نفتکش های انجام دهد و به قول شما کار به توقیف و یا حمله محدود به نفتکش ها کشیده شود واکنش تهران چه خواهد بود؟ آیا امکان دارد ایران در منطقه خلیج فارس دست به موازنه مجدد قوا بزند؟ 

با وجود آنکه تهران سعی می کند از تنش مستقیم با ایالات متحده آمریکا در شرایط کنونی اقتصادی و معیشتی داخلی پرهیز کند. اما در صورت هرگونه اقدام از جانب ایالات متحده آمریکا برای توقیف نفتکش های ایرانی امکان وقوع هر سناریویی از جانب تهران وجود دارد. در این راستا و پیرو سوالتان محتمل ترین سناریو آن است که جمهوری اسلامی ایران در مناطق پیرامونی خود به خصوص خلیج فارس واکنش و عکس العمل خود را نشان دهد. البته در این راستا باید دو نکته مهم را مد نظر قرار دارد؛ اول اینکه روند تحریم ها علاوه بر دولت ها به اشخاص نیز کشیده شده است. یعنی ایالات متحده آمریکا به جز تحریم دولت، وزارتخانه‌ها، نهادها و سازمان های ایرانی اقدام به تحریم نفتکش ها و خدمه آن کرده است. از این رو اکنون در وهله اول خود نظام های کشتیرانی بین المللی بیش از همه احساس خطر و تهدید می‌کنند. در سایه این نکته نظام کشتیرانی که با پرچم دیگر کشورها نفتکش‌ها و کشتی‌های تجاری خود را به سایر نقاط جهان اعزام می کنند دیگر تمایلی به همکاری با ایران در خدمات دهی به نفتکش‌های ایرانی و یا در اختیار قرار دادن نفتکش های خود در مسیر ونزوئلا نخواهند داشت. چون خود نفتکش‌ها و خدمه آن می تواند نیز جزو لیست تحریمی آمریکا قرار گیرد. نکته دوم ناظر بر این مسئله است که اگر در نهایت کار به توقیف نفتکش های ایرانی در آب های دریای کارائیب برسد می‌توان این انتظار را داشت که تنش ها بین تهران و واشنگتن به مناطق دیگر کشیده شود، اما قطعاً این تنش ها گسترده نخواهد بود، بلکه تنش ها محدود خواهد بود. ولی واکنش ها و عکس‌العمل‌های تهران و واشنگتن در ادامه می‌تواند شدت و گستردگی تنش را تعیین کند.

بعد از حضور نفتکش‌های ایرانی در ونزوئلا شاهد افزایش گسل دیپلماتیک اروپایی ها با ونزوئلا بودیم. در این راستا علاوه بر به رسمیت شناختن خوان گوایدو به عنوان رئیس‌جمهور ونزوئلا از جانب انگلستان شاهد بودیم دادگاه عالی این کشور (انگلیس) پس از بررسی دادخواست بانک مرکزی ونزوئلا برای استرداد ۸۹۰ میلیون یورو ذخیره طلای این کشور تصمیم به پرداخت آن به دولت موازی مخالفان به رهبری خوان گوایدو گرفت. اینها علاوه بر آن است که اتحادیه اروپا روز دوشنبه ۱۱ مقام ونزوئلا از جمله «لوئیس پارا»، رییس «مجمع ملی» را تحریم کرد. مجموعه این شرایط سبب شد که در آن سو نیکلاس مادورو، رئیس جمهوری ونزوئلا تهدید به اخراج نماینده اتحادیه اروپا از خاک ونزوئلا را مطرح کند که در نهایت اجرایی نشد. با توجه به این شرایط و قرار گرفتن اروپایی ها در مسیر ایالات متحده آمریکا آیا امکان دارد که پرونده اقدامات ایران در خصوص اعزام نفتکش به ونزوئلا به شورای امنیت کشیده شود؟

من احتمال کشیده شدن پای ایران به شورای امنیت به واسطه اعزام نفتکش ها به سمت ونزوئلا را بعد از اقدامات حقوقی و قضایی آمریکا به منظور توقیف این نفتکش ها جدی می دانم. اگر چه در گام اول کاخ سفید همواره نسخه وزارت خزانه داری را دنبال می کند. یعنی اگر واشنگتن احساس کند که می تواند با تحریم کشتی ها، نفتکش ها و خدمه آن مانع از اعزام آنها به سمت ونزوئلا شود بیشتر سعی می کند از این طریق منافع و اهداف خود را پیش ببرد. اما اگر در ادامه این کار به نتیجه نرسد احتمال دارد برخی واکنش های محدود نظامی علیه نفتکش ها و یا در ادامه کشیده شدن پرونده به شورای امنیت در دستور کار قرار گیرد. به ویژه این که نگرش شورای امنیت نسبت به ونزوئلا در قیاس با ایران متفاوت است. به هر حال از حساسیت پرونده ایران بعد از برجام در شورای امنیت کاسته شده در صورتی که کره شمالی، ونزوئلا و نظایر آن هنوز از حساسیت بالایی در شورای امنیت برخوردار است. از طرف دیگر چون بافت جمعیتی و فرهنگی ونزوئلا تقریبا از هم پاشیده شده و بحث مهاجرت به صورت گسترده صورت گرفته است کشورهای پیرامونی ونزوئلا نیز اکنون در جبهه ایالات متحده آمریکا و اروپا قرار خواهند گرفت. یعنی کشورهایی مانند کلمبیا، پرو، برزیل و غیره نسبت به اقدامات ونزوئلا شکایت دارند. چون این کشورها معتقدند اقدامات دولت مادورو سبب شده است که طیف گسترده‌ای از جمعیت ونزوئلا به این کشورها سرازیر شوند و نرخ جرم و جنایت و قاچاق مواد مخدر بالا رود. لذا اگر ایران در قبال تهدیدها کوتاه نیاید و هم چنان به دنبال اعزام نفتکش ها به وئوزئلا باشد احتمال پرونده سازی ذیل تحولات ونزوئلا علیه ایران در شورای امنیت وجود دارد. 

آیا این اقدامات جمهوری اسلامی ایران در اعزام نفتکش‌ها به ونزوئلا می‌تواند به تقویت جایگاه دولت مادورو در میان افکار عمومی و جامعه این کشور، آن هم در آستانه انتخابات پارلمانی بینجامد. خصوصا پارلمان تنها نهاد حکومتی در ونزوئلا است که در حال حاضر تحت کنترل اپوزیسیون قرار دارد. اما در همین حال مادورو همه اختیارات را از پارلمان گرفته و آن را به مجمع قانون اساسی که نزدیک به دولت است واگذار کرده است؟
 
قطعاً این کمک‌ها و اقدامات ایران می تواند در بین هواداران سنتی دولت مادروو، چاوز و سوسیالیست های ونزوئلا اثرگذار باشد. ولی نکته اینجاست که اکنون این اقدامات در بدنه اجتماعی جامعه ونزوئلا که به واگرایی و گسل شدید با دولت کاراکاس رسیده اند چندان اثرگذار نخواهد بود. چون تمام این اقدامات ایران و ونزوئلا را یک بازی سیاسی برای توجیه و کسب وجهه دولت مادورو قلمداد می‌کنند. به هر حال وضعیت اقتصادی و معیشتی در ونزوئلا به قدری وخیم است که کمک های موردی و محدود، آن هم به این شکل که احتمالاً در آینده نزدیک به واسطه اقدامات آمریکا متوقف خواهد شد نمی تواند اثر جدی در بهبود این وضعیت داشته باشد. لذا در مجموع باید به این واقعیت اذعان داشت که اقدامات محدود ایران در کمک به دولت مادورو نمی‌تواند کل جامعه ونزوئلا را نسبت به آینده اقتصادی و معیشتی این کشور و یا توان دولت کاراکاس در کنترل شرایط خوش بین کند و باعث تقویت جایگاه دولت مادورو در بدنه اجتماعی ونزوئلا شود. به هر حال چنان که اشاره داشتید مخالفان مادورو در این کشور با این انتخابات در خطر از دست دادن آخرین پایگاه خود قرار می‌گیرند. به ویژه که احتمال اعمال نفوذ و قدرت دولت مادورو برای تغییر نتایج انتخبات پارلمانی پیش رو در ونزوئلا وجود دارد. چون پارلمان تنها نهاد حکومتی است که در حال حاضر تحت کنترل اپوزیسیون قرار دارد. اگر چه مادورو همه اختیارات را هم از پارلمان گرفته و آن را به مجمع قانون اساسی که نزدیک به دولت است واگذار کرده است.

به وضعیت نامطلوب اقتصادی و معیشتی ونزوئلا اشاره کردید. اگرچه ایران فاصله زیادی تا ونزوولایی شدن دارد، اما بسیاری معتقدند که شرایط شبهه ونزوئلایی ایران در حوزه اقتصاد و معیشت سبب شده است که دولت حتی همین قرارداد های کوچک برای اعزام مواد سوختی را به عنوان یک فرصت برای تامین و تحقق بخشی از درآمدهای خود مطرح کند. ذیل این نکته آیا در صورت توقیف نفتکش ها عازم ونزوئلا احتمال دارد ایران مجدداً اقدام به اعزام نفتکش به سمت این کشور را برای حفظ این درآمدها در دستور کار قرار دهد؟

این مسئله تا حد زیاد بستگی به منافع اقتصادی آن دارد. اگر منافع اقتصادی ناشی از این قراردادها جدی باشد ایران قطعاً مسئله اعزام مجدد نفتکش ها را در دستور کار قرار خواهد داد. به هر حال تهران از هر گونه پیشنهاد و قرارداد برای فروش نفت و یا دیگر مواد سوختی استقبال می کند، آن هم در شرایطی که هم به واسطه تحریم ها و هم به دلیل شیوع ویروس کرونا ما شاهد یک رکود جدی در فروش نفت خام به عنوان مهمترین منبع درآمد کشور هستیم. اما نکته مهم اینجاست که باید این منافع را نسبت با آثار و تبعات زیانبار آن بسنجیم. چون اگر چه امکان دارد به واسطه اعزام نفتکش ها منافع اقتصادی محدودی متوجه دولت شود، اما اگر در ادامه این اقدام به توقیف نفتکش ها و افزایش تنش با واشنگتن بینجامد شرایط انزوای ایران در مناسبات جهانی و به خصوص نظام های کشتیرانی پررنگ تر خواهد شد. پس باید منافع و مضرات مسئله را در کنار هم مورد ارزیابی قرار داد تا به یک جمع بندی درست رسید. با توجه به واقعیت موجود و اقدامات احتمالی آمریکا در قبال موج جدید اعزام نفتکش ها از جانب جمهوری اسلامی ایران به ونزوئلا من بعید می دانم که تهران بخواهد با یک لجاجت سیاسی مجدداً اقدام به اعزام نفتکش بکند.

با توجه به اینکه ساختار سیاسی ایران در یک پوست اندازی به سمت جریان راست رادیکال در حال گردش است و با روی کار آمدن مجلس یازدهم از همین طیف احتمال ریل‌گذاری و بسترسازی برای حضور رئیس جمهوری با چنین نگرشی در سال ۱۴۰۰ مطرح است بسیاری اعتقاد دارند تهران تلاش جدی برای افزایش نفوذ خود در آمریکای لاتین به منظو تقابل هر چه جدی تر با واشنگتن را در دستور کار قرار خواهد داد. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟

من معتقدم بیش از آنکه پارامتر تغییر ساختار سیاسی و پوست اندازی سیاسی در ایران بتواند تعیین کننده نفوذ تهران در آمریکای لاتین باشد این تحولات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی قاره آمریکا است که می تواند شرایط را برای کاهش و یا افزایش نفوذ ایران در این منطقه فراهم کند. اول این که باید دید نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا چه خواهد شد و آیا دونالد ترامپ مجددا به قدرت خواهد رسید یا نه. چون در صورتی که بار دیگر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا شود برنامه جدی برای کاهش نفوذ ایران در آمریکای لاتین و دیگر مناطق را در دستور کار قرار خواهد داد. از طرف دیگر به اعتقاد من شیوع ویروس کرونا که آمریکای لاتین را به شدت درگیر کرده سبب شده است که نوع روابط دیپلماتیک کشورهای این منطقه با جهان دستخوش تغییر شود. لذا این که کشورهای آمریکای لاتین تا چه اندازه و تا چه زمان درگیر شیوع این ویروس خواهند بود و شرایط پس از کرونا چه اقتضائات سیاسی و دیپلماتیکی برای آنها رقم خواهد زد، می تواند تعیین کننده نگاه ایران به این منطقه باشد. 

تداوم رابطه فرسايشي

منتشر شده در روزنامه اعتماد

ابراز تمايل روساي جمهور امريكا و ونزوئلا براي مذاكره اتفاقي است كه باعث شده گمانه‌زني‌هاي زيادي در اين زمينه پديد آيد و حتي صحبت‌هايي پيرامون احتمال توافق ميان واشنگتن و كاراكاس مطرح شود كه به نظر چندان محتمل نيست. دونالد ترامپ، رييس‌جمهور ايالات متحده نياز دارد در آستانه انتخابات ماه نوامبر دستاوردي براي خود مهيا كند و به همين دليل مرتبا براي مذاكره در هر زمينه‌اي با كشورهاي مختلف اعلام آمادگي مي‌كند. اين در حالي است كه شواهد موجود نشان مي‌دهد شرايط مورد نياز براي حصول يك توافق ميان دو كشور ايالات متحده و ونزوئلا فراهم نيست و  دو طرف آمادگي پذيرش شرايط يكديگر را ندارند. اين عدم آمادگي را در عقب‌نشيني دونالد ترامپ پس از پخش شدن مصاحبه نيز مي‌توان مشاهده كرد. او تلاش كرد در توييتر عنوان كند كه هدفش از مذاكره با نيكلاس مادورو تنها گفت‌وگو بر سر كنار رفتن مسالمت‌آميز رييس‌جمهور ونزوئلا از قدرت است. مساله‌اي كه از سوي ترامپ در خصوص محور مذاكرات به آن اشاره مي‌شود همان سياستي است كه مدتي قبل از سوي مايك پمپئو، وزير امور خارجه ايالات متحده مورد اشاره قرار گرفته بود. بر اساس گفته‌هاي پمپئو، دولت امريكا حاضر است بر سر باقي ماندن سوسياليست‌ها در قدرت مذاكره كند، اما اين مساله مشروط به آن است كه نيكلاس مادورو از قدرت كناره‌گيري كند. در شرايطي كه آشفتگي سياسي و جنگ قدرت در ونزوئلا افزايش يافته پذيرش چنين موضوعي از سوي مادورو و حزب حاكم بعيد به نظر مي‌رسد. ونزوئلا نيز اين روزها شرايط بسيار سختي را سپري مي‌كند. در روزهاي اخير طي يك نشست خبري، خبرنگاري از آقاي نيكلاس مادورو پرسيد كه آيا مي‌دانيد خورد و خوراك مردم چه وضعيتي دارد و آيا از قيمت پنير آگاه هستيد كه چگونه رشد كرده است؟ رييس‌جمهور چيزي در اين باره نمي‌دانست و همين موضوع واكنش‌هاي زيادي را از سوي افكار عمومي در پي داشت. افكار عمومي فكر مي‌كنند سوسياليست‌ها بر خلاف شعارهايي كه مطرح مي‌كنند چندان به فكر بهبود وضعيت زندگي مردم نبوده‌اند و منافع شخصي را نسبت به منافع ملي در اولويت قرار داده‌اند. در سال‌هاي اخير با توجه به تشديد فشارهاي اقتصادي بر ونزوئلا و تاثيرگذاري جدي تحريم‌ها بر اقتصاد اين كشور ونزوئلا تمايل زيادي براي مذاكره و توافق با امريكا دارد. اين موضوع از زمان رياست‌جمهوري هوگو چاوز مطرح بود و در دوره رياست‌جمهوري نيكلاس مادورو نيز همچنان ادامه يافت، اما دو مساله باعث شده است كه براي ونزوئلايي‌ها اين توافق چندان دست يافتني نباشد. از يك سو دولت امريكا اصرار دارد كه نيكلاس مادورو از قدرت كناره‌گيري كند و از سوي ديگر دولت كنوني ونزوئلا براي امتيازگيري از امريكا تقريبا ابزاري ندارد و با توجه به بحران داخلي چندان نمي‌تواند در مذاكرات كار خاصي از پيش ببرد. چالشي كه اكنون دولت مادورو با آن به شكل جدي دست به گريبان است، اين است كه ايالات متحده امريكا با تحريم‌هاي خود روز به روز در حال بستن شريان‌هاي اقتصادي كاراكاس است و به موازات آن درآمدهاي بيروني اقتصاد ونزوئلا را در اختيار دولت خوان گوايدو قرار داده كه مورد تاييد رسمي كشورهاي اروپايي و ايالات متحده امريكاست. از اين‌رو واشنگتن به دنبال آن است كه يك پروسه فرسايشي سياسي را با عميق‌تر كردن چالش و معضلات اقتصادي و معيشتي براي كاهش محبوبيت و نفوذ دولت مادورو در ونزوئلا پي بگيرد. يعني واشنگتن خواهان آن است كه به واسطه تعميق و گسترش چالش‌ها و مسائل اقتصادي به خصوص تورم به ‌شدت افزايش يافته و از هم گسيخته و پررنگ كردن اعتراضات و شورش‌هاي داخلي دست به ساقط كردن دولت مادورو بزند. با توجه به شرايط موجود در هر دو كشور امريكا و ونزوئلا، چشم‌انداز چندان مثبتي پيش روي مذاكرات احتمالي نيست و به نظر نمي‌رسد كه توافقي ميان دو كشور شكل گيرد. اقدامات خصمانه امريكا عليه ونزوئلا نيز بيشتر ايذايي بوده و فاقد اثرگذاري لازم در راستاي ايجاد تغيير اساسي در ونزوئلاست. اين دو موضوع در كنار يكديگر باعث مي‌شود تا وضعيت روابط واشنگتن و كاراكاس همچنان فرسايشي باقي بماند. به آن معني كه امريكا تلاش مي‌كند با افزايش فشار اقتصادي از طريق افزايش تحريم‌ها شرايط را براي دولتمردان ونزوئلا سخت كند و دولت مادورو خواهد كوشيد تا راهي براي اداره كشور تحت فشار تحريم‌هاي امريكا پيدا كند. تداوم اين وضعيت باعث مي‌شود كه دست‌كم در كوتاه‌مدت تغييري جدي در اين منطقه شاهد نباشيم و رابطه امريكا و ونزوئلا نيز تحت همين شرايط كنوني يعني به صورت فرسايشي ادامه پيدا كند.

http://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/149647/%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%85-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%8A%D8%B4%D9%8A

تئوری دیدار ترامپ و مادور، مانور انتخاباتی است

اعلمی فریمان در گفت‌وگو با ایلنا:

تئوری دیدار ترامپ و مادور، مانور انتخاباتی است/ کاخ‌سفید فروپاشی ونزوئلا از درون را دنبال می‌کند/ قمار جمهوریخواهان روی گوایدو

 

تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین گفت: ترامپ با پیش‌شرط استعفای مادورور و برچیدن سوسیالیسم، به ونزوئلا پیشنهاد مذاکره داده است و همین موضوع خط بطلان بر دیدار دوطرف است.

«هادی اعلمی‌فریمان» تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین در تشریح ابعاد گمانه‌زنی‌ها در خصوص احتمال دیدار «نیکلاس مادورو» رئیس‌جمهوری ونزوئلا و «دونالد ترامپ» همتای آمریکایی وی در پی اعلام آمادگی مادورو، گفت که این دیدار احتمالی را می‌توان از چند زاویه مورد تحلیل قرار داد. بسیاری بر این عقیده‌اند که رئیس جمهور آمریکا به دنبال آن است تا مشکلاتش با ونزوئلا را حل و فصل کند اما واقعیت این است که ترامپ در شرایط فعلی به دنبال آن است تا از هر ابزاری برای پیشبرد اهداف انتخاباتی خود استفاده کند. نمونه‌های دیگری از بحث مذاکره را در پرونده ایران، کره‌شمالی و سایر کشورها ملاحظه کردیم و در مورد ونزوئلا هم همان سناریو در حال تکرار شدن است اما مساله اینجاست که ترامپ می‌خواهد از این طریق مجدداً وجهه خود را در آستانه انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا ترمیم کند. از سوی دیگر او به دنبال این است تا هوادارانش به سمت او بیایند تا موضع انتخاباتی‌اش تقویت شود، اما در این میان باید متوجه بود که اساساً بحث مذاکره و ترمیم ساختار سیاسی در ونزوئلا یک نگاه خوشبینانه است و هیچ نتیجه‌ای در این کشور نخواهد داشت.

وی ادامه داد: در این سوی میدان جمهوری‌خواهانی وجود دارند که در آمریکا روی «خوان گوایدو» سرمایه‌گذاری کردند و به دنبال آن هستند تا سهم خود از آینده ونزوئلا را کسب کنند. این طیف، ۵۰ کشور را مجبور کردند تا گوایدو را به عنوان چهره سیاسی جدید و رئیس اپوزیسیون ونزوئلا به رسمیت بشناسند و حالا اقدام ترامپ برای دیدار و مذاکره با مادورو را علیه سیاست‌های خود می‌دانند. در اینجاست که مشخص می‌شود ترامپ عملاً برخلاف نظر جمهوری‌خواهان عمل می‌کند و سخنان او در مورد دیدار با رئیس جمهوری ونزوئلا یک مانور انتخاباتی به حساب می‌آید. در این میان بررسی‌های روانشناسی در مورد ترامپ به خصوص در فضای توئیتر نشان می‌دهد که او در برخی از مقاطع دچار یک هیجان در عرصه سیاست خارجی می‌شود. به عنوان مثال او یک روز در توئیتر خود دیدار با رهبر کره شمالی را خوب ارزیابی می‌کند و چندی بعد پیونگ‌یانگ را، برهم زننده امنیت شبه‌جزیره کره می‌خواند.

این کارشناس مسائل سیاسی گفت: نمونه دیگر تضاد رفتاری ترامپ را می‌توان در مورد خوان گوایدو مشاهده کرد. او چندی پیش از خوان گوایدو دعوت کرد تا به کنگره آمریکا بیاید و در زمان قرائت نطق سالانه‌اش از وی تعریف و تمجید کرد و حالا او را زیر سوال می‌برد. این تضاد دقیقاً نشان می‌دهد که ترامپ یک سیاست سیال را در دستور کار قرار داده و حالا هم در امتداد همین مسئله عمل می‌کند. مسئله اینجاست که آمریکا به دنبال سرنگونی دولت مادورو بدون خونریزی است و در این مسیر سازمان سیا در حال انجام پروژه‌های پنهان در همسایگی و همچنین در خاک ونزوئلا است. از منظری دیگر، همانگونه که ترامپ اعلام کرده، هدف و شرط دیدار او با مادورو گفت‌وگو در مورد خروج مسالمت‌آمیز وی از قدرت است. توجه داشته باشید که بحث استعفای مادورو قبلاً از سوی مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده مطرح شده بود و به خوبی نشان می‌دهد که واشنگتن می‌خواهد اپوزیسیون ونزوئلا در آنجا روی کار بیاید؛ چراکه ترامپ و تیمش بر گزینه‌های سیاسی و دوری از هزینه‌های نظامی تاکید دارند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: وضعیت سیاسی در ونزوئلا همچنان فرسایشی است. از زمانی که گوایدو در کاراکاس اعلام موجودیت کرد بسیاری از رسانه‌ها و مخالفان مادورو خوشحال شدند اما کمی بعد همه چیز به یکباره فروکش کرد. واقعیت این است که گوایدو به عنوان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا نتوانسته پایگاه اجتماعی حداکثری خود را در این کشور تشکیل بدهد و به همین دلیل می‌بینیم که هیچ اتفاقی در جهت بهبود اوضاع رخ نداده و حتی خللی در روند اجرایی دولت مادورو پدید نیامده است. این بدان معنا نیست که وضعیت نیکلاس مادورو بهتر شده است، بلکه همچنان مشکلات اقتصادی در ونزوئلا قربانی می‌گیرد و این دقیقاً همان سناریویی است که آمریکایی‌ها به دنبالش هستند. برخی معتقدند که ایالات متحده دست به حمله نظامی به ونزوئلا می‌زند اما این موضوع غلط است. درست است که آمریکایی‌ها در کلمبیا پایگاه نظامی فعال دارند اما بحث حمله نظامی مطرح نیست، بلکه آنچه در دستور کار واشنگتن قرار گرفته، جنگ اطلاعاتی و جاسوسی است تا در نهایت این روند به فروپاشی ونزوئلا از درون بیانجامد. بنابراین فکر نمی‌کنم دیداری میان ترامپ و مادورو آن هم با محوریت حذف سوسیالیسم و استعفای مادورو رخ دهد.

https://www.ilna.news/fa/tiny/news-930843

واشنگتن اعزام نفتکش های ایرانی به ونزوئلا را تا کجا تاب می آورد؟

حساسیت فوق العاده امریکا به نفوذ ایران در امریکای لاتین

گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی

دیپلماسی ایرانی – بنا بر گفته رسانه ها تا ساعاتی دیگر نفتکش کلاول به عنوان آخرین این شناور ایران از زنجیره پنج نفتکش عازم ونزوئلا وارد آب‌های سرزمینی این کشور (ونزوئلا) خواهد شد. با ورود این نفتکش پرونده جنجالی صادرات یک و نیم میلیون بشکه بنزین ایران به ونزوئلا پایان خواهد یافت. اما برخی معتقدند به واسطه انفعال ایالات متحده آمریکا در خصوص حضور این پنج نفتکش احتمالاً تهران در آینده  به اقدامات مشابه برای حضور مجدد این نفتکش ها و صادرات بنزین به ونزوئلا اقدام خواهد کرد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این موضوع  گفت‌وگویی را با هادی اعلمی فریمان، کارشناس و پژوهشگر ارشد مسائل آمریکای لاتین و استاد روابط بین الملل پی گرفته است که در ادامه می خوانید:

به نقل از اخبار واصله بعد از پهلوگیری و تخلیه چهار نفتکش ایرانی (Fortune. Forest . Petunia .Faxon) در ونزوئلا قرار است که امروز یکشنبه و تا ساعاتی دیگر پنجمین و آخرین نفتکش ایرانی به نام «Clavel» وارد آب های انحصاری اقتصادی این کشور (ونزوئلا) شود. بدین ترتیب پرودنده پر حاشیه اعزام ناوگان ۵ فروندی نفت کش های ایرانی حامل فرآورده های نفتی به مقصد ونزوئلا بسته خواهد شد. اما نکته قابل تامل اینجا است که ارزش ۱.۵ میلیون بشکه بنزین و ماده شیمیایی «الکیل» برای افزایش درجه اکتان و بهسوزی بنزین که ایران به وسیله این پنج نفتکش مذکور راهی ونزوئلا کرده به مراتب کمتر از ۹ تن طلا با عیار بالای ۱۰ است که به ادعای برخی رسانه ها و مقامات دیگر کشورها به عنوان هزینه خرید این محموله از سوی کاراکاس به تهران پرداخت شده است. چرا که با یک محاسبه سرانگشتی کل ارزش این محموله‌ها در بازارهای منطقه‌ای آمریکا حدود ۴۵ تا ۵۰ میلیون دلار است، در حالی که ارزش ۹ تن طلای ادعایی حدود ۵۰۰ میلیون دلار است. این مسئله نشان از این دارد که احتمالاً ونزوئلا برنامه جدی برای تداوم خرید بنزین و مواد شیمیایی از ایران دارد و پول آن را هم از قبل پرداخت کرده است. از این رو احتمالاً باید در آینده‌ای نزدیک شاهد اعزام مجدد نفتکش‌های ایرانی به سمت ونزوئلا باشیم. فارغ از اینکه واشنگتن به چه دلیل یا دلایلی در خصوص حضور این پنج نفتکش ایرانی در ونزوئلا انفعال از خود نشان می دهد، آیا ایالات متحده در آینده اجازه تکرار و تداوم حضور نفتکش‌های ایرانی در آمریکای لاتین را خواهد داد؟

در این خصوص باید چند نکته را در کنار هم مورد ارزیابی قرار داد؛ اول این که باید پذیرفت طی سال های اخیر و به ویژه بعد از شیوع کرونا مناسبات جهانی تغییر پیدا کرده است. از این رو ذیل این تغییرات، هم تهران و هم واشنگتن با اشراف بر اقتضائات جدید دوران پساکرونا سعی کردند به نوعی همدیگر را مورد محک و آزمایش قرار دهند. از این رو هم جمهوری اسلامی ایران با اعزام این پنج نفتکش به سمت ونزوئلا میزان تاب آوری آمریکایی‌ها را مورد آزمایش قرار داد و هم از آن سو ایالات متحده در قبال این اعزام نهایتا نوعی خویشتن داری و انفعال از خود نشان داد. اگر چه در ابتدا مسئله اعزام ناوهای جنگی و احتمال توقیف نفتکش های ایرانی مطرح شده بود. منتهی همان گونه که به درستی اشاره داشتید این سکوت واشنگتن لزوما به آن معنا نیست که آمریکایی ها بخواهند و یا بتوانند در قبال تداوم و تکرار اعزام نفتکش‌های ایرانی به ونزوئلا همین سیاست انفعال و مماشات را پی بگیرند. خصوصا که طیف تندور از هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه ایالات متحده آمریکا در همین مدت زمانی که از ابتدای حرکت این نفتکش ها ایرانی به سمت ونزوئلا تا ورود آخرین شناور ایرانی به آب های سرزمینی وئزوئلا می گذرد حساسیت های خود را به اشکال مختلف بروز داده اند و در آینده هم بروز خواهند داد که در صدر آن جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید قرار دارد که مرتبا به دنبال تحریک کاخ سفید برای نشان دادن پاسخ قاطع واشنگتن در برابر اعزام نفتکش های ایرانی به آمریکای لاتین است. از این رو با این دست تحریکات احتمالاً نگرانی بسیار جدی در میان مقامات کاخ سفید شکل خواهد گرفت که با تکرار و تداوم حضور نفتکش‌های ایرانی در ونزوئلا، نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه آمریکای لاتین افزایش پیدا کند. نکته دیگر به اختلاف نظر در درون هیات حاکمه آمریکا و تصمیم سازان سیاست خارجی ایالات متحده در خصوص تردد نفتکش های ایرانی در آب های آمریکای لاتین باز می گردد. در این راستا و در قبال اعزام همین ۵ نفتکش بخشی از ساختار حاکمه آمریکا معتقد بود که این مسئله ارزش واکنش نظامی و توقف نفتکش های ایرانی را به مقصد ونزوئلا ندارد، چرا که این مسئله در صورت تحقق می تواند تبعات گسترده سیاسی، دیپلماتیک و حقوقی برای واشنگتن داشته باشد. اما در مقابل همانگونه که اشاره کردم بخشی از تندروهای جمهوری‌خواه و دموکرات معتقدند تداوم این اقدامات از سوی جمهوری اسلامی ایران قطعاً به پرستیژ و نفوذ ایالات متحده آمریکا در جهان و خصوصا در آمریکای لاتین لطمه جدی وارد خواهد کرد و حتی امکان دارد که دیگر کشورها نیز اقدامات مشابه تهران را تکرار کنند. اما در مجموع چنان که تا به اکنون شاهد بودیم فعلاً ایالات متحده آمریکا سیاست صبر را در پیش گرفته است تا ببیند سیر و روند تحولات به چه سمت و سویی کشیده خواهد شد تا بر مبنای آن تصمیم گیری کند.

بگذارید مسئله را بیشتر و بر مبنای نگاهی واقع بینایه، بدون در نظر گرفتن شعارهای چند روز اخیر کالبدشکافی کنیم. آیا ایالات متحده آمریکا که مشخصا در رابطه با اعزام این پنج نفتکش سیاست سکوت و مماشات را پی گرفت، با تکرار و تدوام حضور نفت کش های ایرانی در ونزوئلا همین انفعال را در دستور کار قرار خواهد داد، خصوصاً که با توجه به اختلاف بیش از ده برابری ارزش ۹ تن طلای ادعایی به عنوان هزینه این محموله بنزین که از سوی کاراکاس به تهران داده شده با ارزش محموله صادراتی بنزین که توسطه این پنج نفتکش به ونزوئلا صادر شد ظن ادامه اعزام نفتکش های ایرانی به سمت ونزوئلا را تقویت می کند، اما در همین مدت به موازات انفعال آمریکایی ها در قبال حضور پنج نفتکش ایرانی اخباری هم در رابطه با توقف حرکت دو نفتکش غیر ایرانی با مالکیت یونانی و پرچم لیبریا برای انتقال محموله فرآورده نفتی ایران به ونزوئلا پس از تهدید ایالات متحده مطرح شد و در کنار آن کاخ سفید نیز صراحتاً عنوان کرده است که هر کشور و یا بندری که بخواهد به نفتکش‌های ایرانی و غیر ایرانی که محموله های سوخت ایران به سمت ونزوئلا منتقل می کند، سرویس و خدماتی ارائه کند با تحریم مواجه خواهد شد. این دست اتفاقات در کنار سکوت کاخ سفید پیرامون حضور پنج نفت کش ایرانی در ونزوئلا نشان از این دارد که در آینده دیگر خبری از سکوت و مماشات واشنگتن پیرامون حضور مجدد شناورهای ایرانی در ونزوئلا نیست. به ویژه که سایه تقریبا دویست ساله دکترین مونرو اجازه نفوذ به هیچ کشوری در خاک آمریکای لاتین را نمی دهد؟ 

همانگونه که پیشتر اشاره کردم چند مسئله اکنون مناسبات سیاسی دیپلماتیک کشورها را به شدت پیچیده کرده است. بگذارید مسئله عمیق تر بررسی کنیم. در این رابطه به نظر من برخی مسائل مانند شیوع ویروس کرونا به شدت مناسبات جهانی را تحت تاثیر قرار داده است و یک ادراک جدید را وارد حوزه سیاسی و دیپلماتیک کرد. این مسئله سبب شده است که ما شاهد رخدادهای جدیدی در مقوله روابط بین الملل باشیم. چرا که بعد از شیوع ویروس کرونا اکنون جامعه پزشکی و ایمنی شناسان به تدریج توانسته اند سایه سنگینی بر مواضع و عملکردهای سیاستمداران و سران کشورها بگذارند. یعنی اکنون تاثیر گذاری جامعه پزشکی هم ردیف با جامعه سیاستمداران قرار دارد و ذیل همین واقعیت است که نگاه و نظر پزشکان طی ماه های اخیر تا اندازه بسیار جدی کم و کیف روابط دیپلماتیک و سطح  تعاملات سیاسی کشورها را تعیین می کند. البته در این میان دو نکته تقریبا پارادوکسیکال و متناقض نما وجود دارد. از یک سو ما شاهد تاثیر نگاه جامعه پزشکان بر گسترش اختیار دولت ها و کشورها بعد از شروع کرونا هستیم که به دنبال محدود کردن مرزهای خود با دیگر کشورها، محدودیت ترددها، قرنطینه افراد و کاهش تعاملات اجتماعی است، ولی در عین حال از طرف دیگر ما شاهد بازسازی تفکر ایده آلیست ها و یا انترناسیولیست های کهن هستیم که به دنبال توسعه همکاری های جهانی و شکل گیری انسجام بین المللی برای مقابله با برخی بلایای طبیعی است که شامل گروه های محیط زیست گرایان و نظایر آن می شود. چون شیوع ویروس کرونا نشان داد که تحولات جاری در یک کشور از هند و چین گرفته تا ایالات متحده آمریکا، آفریقا، آمریکای لاتین و دیگر نقاط جهان نمی‌تواند بی ارتباط با روند سلامتی و بهداشت در دیگر کشورها باشد. از این رو همبستگی برای مقابله با یک پدیده مشترک به صورت جدی در دستور کار قرار گرفته است. همین مسئله به نوعی سیاستمداران را در تفکرات سنتی دیپلماتیک عقب زد. بنابراین ما شاهد نوعی تناقض هستیم. از یک سو سیاستمداران به دنبال اعمال همان رفتارهای سابق خود هستند و در طرف دیگر ما شاهد بروز رفتار جدید ملت هاییم که بعد از شیوع ویروس کرونا به شدت متحول شده اند و به دنبال همبستگی و اتحاد جهانی هستند. 

من از این بحث فوق می خواهم به این جمع‌بندی برسم که اکنون همین تناقض در ساختار هیات حاکمه ایالات متحده آمریکا وجود دارد. چون بخشی از طیف منطقی سیاستمداران آمریکایی به دنبال پیروی از نگاه و مواضع پزشکان و ایمنی شناسان برای مقابله با ویروس کرونا، حداقل تا پایان عمر این بیماری هستند و از طرف دیگر ما شاهد جولان طیف تندرو و رادیکال ساختار سیاسی هیات حاکمه و نظامیان آمریکایی هستیم که به دنبال پیگیری همان شیوه سابق سیاسی و امنیتی برای تحقق منافع ملی ایالات متحده آمریکا هستند بدون آن که اقتضائات جدید دیپلماتیک دوران کرونا را در نظر بگیرند. از این رو این طیف رادیکال پیرامون مسئله احتمال حضور مجدد نفتکش‌های ایرانی، ذیل سایه سنگین دکترین مونرو نمی‌تواند با تکرار این دست رفتارهای ایران به سادگی کنار آید. اما در این میان نکته حائز اهمیت ناظر بر حساسیت آمریکا در خصوص نفوذ ایران است؛ نفوذی که از خاورمیانه تا آسیای جنوب شرقی، آفریقا و آمریکای لاتین را شامل شود. چرا که نفوذ جمهوری اسلامی نوعی نفوذ امنیتی و ایدئولوژیک است که به شدت آمریکایی ها روی آن حساسیت دارند. آن هم در شرایطی که ما شاهدیم کشورهایی مانند عربستان سعودی سالهاست حضور جدی در صادرات انرژی به آمریکای لاتین دارد، اما این نفوذ ریاض در آمریکای لاتین با حساسیتی از طرف آمریکا همراه نبوده است. حتی کشوری مانند چین که به عنوان رقیب اول ایالات متحده آمریکا در تجارت محسوب می شود سال هاست که به شدت به دنبال پیگیری مناسبات بازرگانی و اقتصادی با کشورهای آمریکای لاتین است. کما این که مشابه همین رفتار در خصوص روسیه نیز وجود دارد، اما هیچ گونه حساسیتی در خصوص تلاش مسکو و پکن برای گسترش مناسبات با کشورهای‌ آمریکا لاتین از سوی واشنگتن وجود ندارد. مگر زمانی که روس ها تلاش داشتند در حوزه نظامی و امنیتی مناسبات خود در آمریکای لاتین را پیگیری کنند. پس حساسیت آمریکا فقط روی ایران است. بنابراین من معتقدم اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند رویکرد تقابلی ایدئولوژیک کنونی خود با ایالات متحده آمریکا را در کوتاه مدت و یا در میان مدت تعدیل کند قطعاً نفوذ و حضور ایران در آمریکای لاتین با این میزان از حساسیت‌های پررنگ آمریکا مواجه نخواهد شد.

حضرتعالی که به عنوان کارشناس و پژوهشگر تحولات آمریکای لاتین که از نزدیک اقتضائات سیاسی، اجتماعی، امنیتی و دیپلماتیک ونزوئلا را پیگیری می کنید، این کشور با شرایط کنونی ناشی از حضور دولت موازی گوایدو تا تورم عجیب وغریب و چالش های اقتصادی که میراث سیاست هوگو چاوز و نیکولاس مادورو است تا کجا می تواند این وضعیت را ادامه دهد؟ آیا اقدام تهران در اعزام این پنج نفتکش خود برای انتقال یک و نیم میلیون بشکه بنزین می تواند نقش مهمی در تغییر وضعیت کنونی این کشور داشته بشد؟

چالشی که اکنون دولت مادورو با آن به شکل جدی دست به گریبان است این است که ایالات متحده آمریکا با تحریم های خود روز به روز در حال بستن شریان های اقتصادی کاراکاس است و به موازات آن درآمدهای بیرونی اقتصاد ونزوئلا را در اختیار دولت خوان گوایدو قرار داده است که مورد تایید رسمی کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکاست. از این رو واشنگتن به دنبال آن است که یک پروسه فرسایشی سیاسی را با عمیق تر کردن چالش و معضلات اقتصادی و معیشتی برای کاهش محبوبیت و نفوذ دولت مادورو در ونزوئلا پی بگیرد. یعنی واشنگتن خواهان آن است که به واسطه تعمیق و گسترش چالش ها و مسائل اقتصادی به خصوص تورم به شدت افزایش یافته و از هم گسیخته و پررنگ کردن اعتراضات و شورش های داخلی دست به ساقط کردن دولت مادورو بزند. البته در این مدت آمریکایی‌ها به دنبال حضور و مشارکت سوسیالیست ها بدون نقش آفرینی مادورو در دولت آینده ونزوئلا هستند. در این راستا و با پیگیری این تلاش ها، آمریکا به دنبال آن بود بخشی از ساختار نظامی و ارتش ونزوئلا را به حمایت از دولت خوان گوایدو بکشاند. اتفاقا پیرو این تلاش ها اکنون بخشی از ارتش ونزوئلا و نظامیان این کشور دچار واگرایی با دولت مادورو شده اند. لذا من بعید می دانم با توجه به شرایط فعلی و اوضاع نا به سامان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و معیشتی ونزوئلا دولت مادرو بتواند در طولانی مدت به حیات سیاسی خود ادامه دهد. خصوصا که اکنون آمریکا تلاش دارد از طریق یک پروسه حقوقی پالایشگاه های ونزوئلا در خاک ایالات متحده آمریکا را به نفع یک شرکت نفتی کانادایی بلوکه کند. لذا اعزام ۵ نفتکش ایرانی برای انتقال محموله های سوختی به ونزوئلا و حتی احتمال حضو مجدد نفتکش های ایرانی در آینده، البته بدون در نظر گرفتن واکنش آمریکا نمی‌تواند تحول چندان جدی در بهبود وضعیت این کشور و دولت مادورو داشته باشد. به هرحال ونزوئلا با کاهش شدید درآمدهای نفتی به واسطه تحریم‌های ایالات متحده آمریکا مواجه است و از آن سو کاهش شدید بهای نفت در بازارهای جهانی به دلیل شیوع ویروس کرونا نیز عامل بسیار موثری در افزایش چالش‌های اقتصادی دولت مادورو است. ضمن اینکه ما با مشکلات ساختاری در حوزه اقتصادی ونزوئلا به واسطه حضور دولت های چپ گرایی مانند هوگو چاوز و نیکولاس مادورو و فسادهای گسترده و کلان این دولت های طی سال های اخیر مواجهیم.
 
در ادامه گفت وگو با شما به یک سوال اساسی تر بپردازیم در سال‌های حضور در دولت نهم و دهم شاهد بودیم که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران راهبرد «نگاه به شرق» بود. ذیل این راهبرد، ایران علاوه بر گسترش و تعمیق مناسبات تهران با پکن و مسکو برنامه جدی برای افزایش نفوذش در دیگر مناطق از آفریقا تا آمریکای لاتین از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۲ را در دستور کار قرار داد. پیرو این نکته و در آن سال ها شاهد حضور محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری سابق ایران در برخی از کشورهای آمریکای لاتین مانند ونزوئلا، کوبا و بولیوی بودیم. اما اکنون شرایط سیاسی آمریکای لاتین به شدت متفاوت از دوران احمدی‌نژاد است، چون دیگر هوگو چاوزی در ونزوئلا وجود ندارد و دولت مادورو نیز که پیرو همان سیاست چاوز است با مشکلات عدیده‌ای دست به گریبان است. از طرف دیگر کوبا نیز بعد از مرگ فیدل کاسترو با یک دگرگونی در حوزه داخلی مواجه است. مضافاً اینکه در بولیوی نیز با کنار گذاشته شدن ایوو موارلس بعد از نتایج انتخابات شاهد یک دگرگونی سیاسی در این کشور هستیم. اینها علاوه بر آن است که با روی کار آمدن ژائیر بولسونارو در برزیل که بسیاری وی را دونالد ترامپ آمریکای لاتین می نامند، شاهدیم که این منطقه از قاره آمریکا از نگرش چپ به تدریج به دنبال پیگیری سیاست‌های راست رادیکال است. با توجه به این شرایط آیا اساسا جمهوری اسلامی ایران می تواند سیاست افزایش نفوذ در آمریکای لاتین را مشابه با دوران احمدی نژاد پی بگیرد. خصوصا که حسن روحانی چندان رغبتی به پیگری سیاست نگاه به شرق ندارد؟

بگذارید صریحا پاسخ این سوال مهم شما را بدهم. تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران با این نگاه ایدئولوژیک به دنبال تعریف مناسبات دیپلماتیک خود با دیگر کشورها از منطقه خاورمیانه تا آسیای جنوب شرقی، آفریقا و آمریکای لاتین و دیگر مناطق جهان باشد نمی توانیم شاهد دستاورد چندان جدی از این مناسبات باشیم. لذا ضرورت تغییر راهبردهای سیاست خارجی اکنون بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. ما باید از نگاه ایدئولوژیک به سمت نگاه هایی مانند تقویت صلح، مدارا و از همه مهمتر تجارت و اقتصاد پیش رویم. دیپلماسی ما نباید ایدئولوژیک محور باشد، بلکه باید تجارت محور باشد. اگر این تغییر بنیادین در چارچوب دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران شکل بگیرد قطعاً آن حساسیتی که در پاسخ به سوال قبلی شما به آن اشاره کردم دیگر از جانب ایالات متحده آمریکا برای حضور ایران در آمریکای لاتین مطرح نخواهد بود. در این راستا طی چند هفته گذشته با اعزام این ۵ نفتکش ایرانی به سمت ونزوئلا شاهد برخی عناوین عجیب و غریب در برخی از روزنامه‌ها، خبرگزاری ها و سایت های خبری داخلی هستیم، حالا صدا وسیما که بماند که مدام عنوان می کند ایران توانسته است پرچم خود را در آمریکای لاتین به اهتزاز درآورد. این نگاه یک نگاه بسیار سطحی و ساده انگارانه به تحولات جهانی است. در دوران احمدی‌نژاد نیز همین سیاست های شعارزده سبب شد که هیچ گونه دستاوردی برای ایران به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی در آمریکای لاتین شکل نگیرد. البته حتی در آن زمان مسئله پیروزی بزرگ و به اهتزاز درآمدن پرچم ایران در آمریکای لاتین مطرح نبود، حال چگونه است که با اعزام این پنج نفتکش سخن از پیروزی های بزرگ می گوییم. در صورتی که این مسائل بسیار عادی است. ما نباید به واسطه برخی از شعارها و تحلیل های سطحی خود را اسیر برخی مسائل غیر واقعی و شعاری کنیم که نهایتاً ما را دچار یک بلوک بندی و جنگ سرد می کند که در یک جنگ فراگیر، ایران در یک طرف این جنگ قرار دارد و ایالات متحده آمریکا در طرف دیگر آن. این نوع نگاه هیچ گونه مشکلی از مشکلات داخلی ایران را حل نمی‌کند؛ نه تنها مشکلات کشور حل نخواهد شد، بلکه می‌تواند معادلات ما را به هم بریزد. خصوصا که اکنون ما با انبوهی از مشکلات اقتصادی در داخل کشور مواجهیم. از این رو من معتقدم که اولویت‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از این نگاه ایدئولوژیک صرف باید به سمت حل مشکلات اقتصادی برود. یعنی ما باید سیاست خارجی و دیپلماسی را یک ابزار برای حل مشکلات اقتصادی بدانیم. 

پیرو نکته شما بسیاری معتقدند با اعزام این پنج نفتکش از سوی جمهوری اسلامی ایران به مقصد ونزوئلا و احتمال تداوم و تکرار حضور نفتکش های ایرانی در آینده تهران درصدد است که تقابل و رویارویی با واشنگتن را از منطقه غرب آسیا، دریای عمان، تنگه هرمز و خلیج فارس به اقیانوس اطلس و دریای کارائیب بکشاند. آیا اساساً جمهوری اسلامی ایران با این دست اقدامات می تواند دست به چنین موازنه قوا و تغییر ژئوپلیتیک تنش با آمریکا بزند؟

پاسخ به این سوال شما نیاز به برآوردهای استراتژیک دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا دارد. قطعاً توان و نیروی نظامی دو کشور نیز مطرح است. از این رو بعید می دانم جمهوری اسلامی ایران توان تقابل و رویارویی با ایالات متحده آمریکا در اقیانوس اطلس و دریای کارائیب را داشته باشد. چون آمریکا با اعزام ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های فوق پیشرفته می‌تواند تنش ها را در مناطق مختلف جهان از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام مدیریت کند در صورتی که هیچ کدام از این جنگ افزارهای سنگین، پیشرفته و راهبردی در اختیار ایران قرار ندارد. بنابراین اعزام این نفتکش‌ها و یا تمایل تهران برای تکرار این حضور نفتکش ها در آینده نمی‌تواند مصداقی برای تغییر جغرافیای تنش با آمریکا از خاورمیانه به اقیانوس اطلس باشد. ضمن اینکه من بعید می‌دانم که ایران بخواهد با آمریکا تنشی در این مقطع داشته باشد. لذا من معتقدم که در کل اقدام جمهوری اسلامی ایران برای اعزام این ۵ نفتکش ناظر بر دو دلیل است؛ اول محک زدن تاب‌آوری ایالات متحده آمریکا برای حضور این نفتکش‌ها در آمریکای لاتین و کشوری مانند ونزوئلا و دیگر اینکه واقعاً به واسطه مشکلات انبوه اقتصادی، ایران ناچار شده است در سایه پیگیری سیاست دور زدن تحریم ها به دنبال تقابل با فشارهای اقتصادی آمریکا نیز باشد. از این رو تهران قراردادی مانند قرارداد صادرات بنزین به ونزوئلا را به عنوان یک فرصت مغتنم برای حل برخی از مشکلات داخلی خود می‌داند.

هدف ایران از اعزام نفتکش به منطقه کارائیب قدرت‌نمایی در برابر آمریکا است

یک کارشناس مسائل آمریکای لاتین، اظهار کرد: به نظر می‌رسد که هدف اصلی ایران از اعزام نفتکش‌های خود به منطقه کارائیب جهت صدور فراورده‌های نفتی بیشتر از آنکه اقتصادی باشد در راستای قدرت‌نمایی در برابر آمریکا بوده است.

هادی اعلمی فریمان، در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه از زمان خروج یک جانبه آمریکا از برجام تحولات به نحوی پیش رفته که به نظر می‌رسد کشورهایی که از سوی آمریکا تحریم شده‌اند تمایل بیشتری دارند که با یکدیگر همکاری داشته باشند و به نوعی تحریم‌های آمریکا را در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی زیر پا بگذارند، گفت: این تصور وجود دارد که اقدام ایران در اعزام نفتکش‌هایش به ونزوئلا برای ارائه فراورده‌های نفتی دارای مزایای اقتصادی کاملی نیست و در واقع حرکت ایران در این زمینه بیشتر یک نوع تست از نوع رفتار آمریکا بود، تهران می‌خواست ببیند که آمریکایی‌ها در دوران پساکرونا در مورد این نوع رفتار ایران چه واکنشی نشان خواهند داد و حتی اگر بخواهیم این موضوع را وسیع‌تر ببینیم می‌توان آن را در چارچوب رقابت استراتژیک بین آمریکا و چین نیز عنوان کرد.

وی ادامه داد: ایران با اعزام پنج نفتکش به دریای کارائیب می‌خواست به آمریکایی‌ها این پیام را بدهد که اگر شما در خلیج فارس حضور پیدا می‌کنید ما نیز می‌توانیم در دریای کارائیب به منظور انجام تجارت قانونی در عرصه بین‌المللی حضور پیدا کنیم و به نوعی در برابر آمریکایی‌ها قدرت‌نمایی کنیم.

اعلمی فریمان گفت: در بین مقامات آمریکایی در نوع وارد کردن فشار حداکثری به ایران اختلاف نظر وجود دارد، چنان که در ارتباط با این موضوع شاهد بودیم که تعدادی از جمهوری‌خواهان نسبت به حضور ایران در منطقه کارائیب واکنش تند نشان دادند و در همین راستا ممکن است ما شاهد اقدام غیرمترقبه‌ای از سوی دولت آمریکا باشیم.


این کارشناس مسائل آمریکای لاتین، با اعتقاد بر اینکه این اتفاق یک پیروزی استراتژیک برای ایران بود و تهران  توانست این پیام را مخابره کند که در اوج تحریم‌ها و فشارهای یکجانبه از این توان برخوردار است که در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی و براساس قوانین و مقررات اقدام به تجارت کند، در پاسخ به این سوال که عده‌ای معتقدند در چنین فضایی باید کشورهای جنوب_ جنوب با یکدیگر همکاری و تعامل بیشتری داشته باشند، تصریح کرد: تقسیم‌بندی کشورها به کشورهای جنوب- جنوب و شمال- شمال مربوط به دهه 50 و 60 است و اکنون  می‌بینیم کشورهایی که در مقطعی عضو کشورهای جنوب محسوب می‌شدند اکنون با کشورهای شمال رقابت جدی دارند که در این زمینه می‌توان به گروه بریکس اشاره کرد.

اعلمی فریمان تصریح کرد: در دنیای کنونی نوع رقابت و همکاری کشورها به نوعی فراتر از این نوع تقسیم بندی ها است و کشورها از هر فرصتی برای تامین منافع خود استفاده می کنند.
انتهای پیام

 خبرنگار اکرم احقاقی

امکان منازعه ایران و آمریکا وجود دارد؛ نه در کارائیب بلکه در خلیج‌فارس

یک پژوهشگر آمریکای لاتین معتقد است که آمریکایی ها واکنش هایی علیه حرکت اخیر ایران را با توسل به اقدامات فرا قانونی انجام دهند.

مهسا مژدهی: ایران نفت کش هایی را به ونزوئلا فرستاده تا در وضعیت تحریم، سوخت را به کشور دیگری هم که مدتهاست با تحریم های اقتصادی آمریکا دست و پنجه نرم می کند، برساند. آمریکا هم ناوهای جنگی خود را به کارائیب فرستاده تا سد راه فروش سوخت ایران شود. کشورمان اعلام کرده که با هرگونه تعرض به نفت کش های ایرانی مقابله خواهد کرد. ایالات متحده به خوبی می داند که قادر نیست تا پای حقوق بین الملل را به میان این نزاع بکشاند، اما از آنجایی که کاخ سفید در چهارسال گذشته نشان داده از تحت فشار قراردادن کشورها و نهادهای بین المللی ابایی ندارد، پیش بینی عکس العمل آنها تا زمانی که نفت کش ها به آب های آمریکای لاتین برسند،آسان  نیست. در خبرآنلاین با هادی اعلمی فریمان، کارشناس ارشد و پژوهشگر آمریکای لاتین به گفتگو نشستیم:

به نظر می رسد اقدام ایران برای فروش نفت به ونزوئلا، دولت آمریکا را به شدت پریشان کرده است. حساسیت های منطقه ای ایالات متحده نسبت به آمریکای لاتین و به ویژه ونزوئلا، باعث شده تا این کشور خود را محق بداند که به اقدام ایران واکنش نشان دهد. چرا فرستادن نفت کش های ایرانی به ونزوئلا تا این اندازه برای آمریکایی ها ناخوشایند به نظر می رسد؟

آمریکایی ها به خصوص جمهوری خواهان نسبت به آمریکای لاتین حساسیت های زیادی دارند.به نظر می رسد اساس کار کماکان دکترین مونروئه است. آنها این منطقه را حوزه اختصاصی خود می دانند و سال ها در آن فعال ما یشاء و مداخله گر بودند. آنها حتی الان هم پایگاه های زیادی دارند و آنجا را به طور سنتی عضو قلمرو خود می دانند. البته در دهه های اخیر دولت های چپ گرا آمده اند و نفوذ ایالات متحده کمتر شده است. جمهوری خواهان افراطی با وجود حضور دولت های چپ گرا، هنوز هم آن منطقه را حوزه نفوذ خود می دانند و هر حضور دیگری را از طرف کشورهای خارج از منطقه به دیده تردید نگاه می کنند. اما این حساسیت در مورد جمهوری اسلامی ایران بیشتر از دیگر کشورهاست.پیش از این ما شاهد نفوذ کشورهایی مثل چین و روسیه در این منطقه بوده ایم اما، در مورد این کشورها حساسیت ها کم تر بوده است..

آمریکایی ها برای مقابله با این وضعیت چه خواهند کرد؟

آمریکایی ها از منظر حقوق بین الملل قادر به کار چندانی نیست چرا که نفتکش ها در دریاهای آزاد در حال آمد و شد هستند، اما بعید نیست که آنها از منظر ابرقدرتی از خود حساسیت نشان دهند. آنها سال هاست که می دانند ایران تحریم ها را دور می زند.اما این اقدام اخیر کشورمان، باعث می شود که جمهوری خواهان و حتی طیف رادیکال دموکرات ها احساس کنند که هژمونی را در منطقه خودشان از دست داده اند.لذا موضوع ازمنظر پرستیژی به شدت برای آمریکایی ها مهم است. عناصر تندرو و جنگ طلبی مثل جان بولتون هم مرتب به این احساس دامن می زنند. همانطور که قبلا هم گفتم، حساسیت بر جمهوری اسلامی ایران با حساسیت ها نسبت به چین و روسیه متفاوت است و منازعاتی که بین دو کشور در مسائل مختلف منطقه ای و جهانی وجود دارد بر روی عکس العمل آمریکایی ها تاثیر گذار است.

  حدس من این است که آمریکایی ها واکنش هایی علیه حرکت اخیر ایران را با توسل به اقدامات فرا قانونی انجام دهند. مثلا ممکن است که با استناد بر اینکه هم ایران و هم طرف دیگر یعنی ونزوئلا تحریم هستند، نفتکش ها را توقیف کند.به هرحال حوزه کار ایذایی خواهد بود.هدف آمریکایی ها قطع شریان اقتصادی ایران و ونزوئلا و حفظ پرستیژ ابرقدرتی است.

ایران تهدید کرده است درصورتی که ایالات متحده دست به اقدامی علیه کشورمان بزند، به سرعت واکنشی قاطع از خود نشان خواهد داد. این اقدام قاطع چه می تواند باشد؟

ایران تنها گزینه ای که دارد واکنش در منطقه است. اینجا، یعنی در دریای عمان و خلیج فارس و یا پایگاه های عراق و افغانستان جایی است که می تواند اقدام مشابهی را نسبت به نفتکش ها البته با ترتیبات و محاسبه مشابه انجام دهد.نمونه این کار واکنش نسبت به نفتکش گریس و یا عین الاسد عراق بود. اکنون این قضیه کمی حالت فرسایشی پیدا کرده، تا نفت کش ها به ونزوئلا برسند طول می کشد و دو کشورزمان کافی دارند تا واکنش های یکدیگر را بسنجند و در مورد تصمیماتی که می خواهند بگیرند فکر کنندو سناریوهای تقابل و یا کاهش تنش را مجدد ارزیابی کنند. وضعیتی که پیش امده یک وضعیت فوری وغیر مترقبه نیست و هم آمریکا و هم ایران زمان کافی را دارند تا بدانند چه عکس العملی عاقلانه تر است. من بعید می دانم که منازعات بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده به سطح بالایی برسد. اما منازعات کنترل شده بین دو کشور اتفاق چندان غیر قابل تصوری نیست.همه واکنش ها بستگی به ادراک و مولفه های مختلف دخیل در تصمیم سازی های دو طرف دارد.

برخی معتقدند ایرانی ها زمان مناسبی را برای فرستادن نفت کش ها به ونزوئلا انتخاب کرده اند، چرا که جهان درگیر کروناست و ترامپ به دلیل پافشاری بر تحریم ایران در وضعیت کنونی، مورد انتقادات زیادی قرار دارد. به نظر شما این مساله و انتخاب زمان کنونی، فکر شده بوده است؟

جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلفی دراین چهل سال دور زدن تحریم ها را انجام داده است. این که این زمان را در میانه بحران کرونا انتخاب کرده ممکن است که عملی فکر شده باشد. البته ایران می داند که واکنش تند نظامی علیه نفت کش اتفاق نخواهد افتاد، اما برای ایران رفتار آمریکا در وضعیت کنونی که تحت فشار به دلیل ادامه تحریم ها علیه ایران در زمانه کروناست، می تواند به نوعی امتحان کردن ایالات متحده هم باشد.ونزوئلا تحریم است و بنابراین آمریکا نمی تواند این کشور را دوباره به خاطر خرید نفت از ایران تحریم کند. اما ممکن است  استناد به ابزارهای قانونی انجام شود و موضوع تحریم بودن خرید نفت ایران به میان کشیده شود. اگر آمریکا بخواهد چنین کاری انجام دهد، ایران می تواند شکایت خود را در شورای امنیت ثبت کند،اما اینکه نتیجه ای داشته باشد بعید است.اما اگر درکشورمان بر روی محاسبه ضعیف ایالات متحده محاسبه شده به نظرم اشتباه است،اصل پرستیژ و بقا وحفظ شعاع میدان امنیت ملی برای آمریکایی ها بسیار مهم است. ممکن است آمریکایی ها اینگونه محاسبه کنند که اگر هم اکنون اجاز این کار به دو کشوری که از منظر او متمرد و قانون شکن هستند،اجازه فعالیت بدهد ممکن است ایرانی ها اقدامات مشابهی به سرعت انجام دهند و حتی الگویی برای سایرین شود،مگر اینکه تصور کنیم آمریکا ببر کاغذی شده که بعیداست.

تا چه اندازه این امکان وجود دارد که ایران در صورتی که فروش نفت به ونزوئلا با شرایط کنونی موفق باشد، به دنبال بازاری در میان کشورهای مستقل آمریکای لاتین باشد؟ ممکن است که آمریکایی ها چنین ترسی را داشته باشند که این موضوع آغازی برای مبادلات گسترده بین ایران و کشورهای آمریکای جنوبی و حضور پررنگ تر ایران باشد؟

هزینه مبادلات این چنینی با کشورهای آمریکای لاتین برای ایران به لحاظ فاصله جغرافیایی صرفه اقتصادی کمتری خواهدداشت. مسیر میان این مناطق بسیار طولانی است و باید هزینه و فایده اقتصادی فراتر از اقدامات سیاسی هم لحاظ شود،اما موضوع این است که جمهوری اسلامی به لحاظ شرایط تحریمی و اوضاع اقتصادی و در واکنش به تحریم های یکجانبه سخت و برای حق دفاع از موجودیت بقا باید از هر راه ممکن دست به تجارت با هرجای ممکن بزند.قطعا نمی توان دست بسته عمل کرد.البته در شرایط فعلی و حتی علیرغم شیوع ویروس کرونا به نظر می رسد آمریکایی ها کوتاه نیامده اند.اما در مجموع تمایل طرف های مقابل برای تجارت با ایران هم مهم است.

آمریکا قبلا هم واکنش تند به حضور کشورها در ونزوئلا داشته است. مثلا در خصوص حضور روس ها در این منطقه، ایالات متحده به آنها هشدار دادند که نباید در این منطقه حضور داشته و به دنبال اعمال نفود باشند. حتی جنجال هایی درباره حضور نظامی هم ایجاد شد. اینکه الان سکوت از سوی ایالات متحده را شاهد هستیم، به این معنا نیست که آنها به این وضعیت ادامه خواهند داد. ممکن است اقداماتی انجام شود که در این میان امکان توقیف کشتی های ایرانی وجود دارد و به احتمال زیاد ایران هم در آب های منطقه واکنش مشابهی را نشان خواهد داد،به علاوه بولتون و پمپئو واکنش داشته اند و در حال حاضر جهت یکی از ناوهای نظامی به سمت منطقه در حال حرکت است و مقامات ونزوئلا نیز آمادگی برای اسکورت را مطرح کرده اند.به نظرم هر مساله احتمالی زنجیره ای از کنش و واکنش را از دو طرف ایجاد خواهد کرد.خویشتنداری راه حل برای دو طرف است.

 

23/ 312 310

حیاط خلوت امپریالیسم

برای مطالعه و ارزیابی سیاست خارجی ونزوئلا  به ناچار باید مطالعه ای تطبیقی بین دولت های اوباما،ترامپ با چاوز،مادورو انجام شود.چون پیوند مستقیمی بین آن ها  و چاوز و مادورو وجود دارد و از دیدگاهی دیگر هردو فرد متاخر نماینده ی سنت سوسیالیستی رایج کشور هستند.هوگو چاوز در سال 2009 میلادی و در جریان اجلاس سران کشورهای آمریکایی، مانند سایر رهبران چپ‌گرای آمریکای لاتین خشنود از آمدن اوباما به ریاست جمهوری با خوش‌بینی زیاد کتاب رگ‌های باز آمریکای لاتین را به او هدیه داد. رگ‌های باز آمریکای لاتین اثری کلاسیک از ادواردو گالئانو در نقد جریان سرمایه‌داری و سلطه اروپا و ایالات‌متحده در آمریکای لاتین و افشای روش سامانمند نظام بهره‌کشی و غارت منابع معدنی و انسانی است که فرم و ماهیت منطقه را در طول سال‌ها تغییر داده است. در این کتاب آمده است:"آمریکای لاتین منطقه رگ‌های باز است. هر چیزی از کشف تا زمان ما، معمولاً تبدیل به سرمایه اروپا یا اخیراً ایالات‌متحده شده است و چنین انباشتی به مرکز قدرت رسیده است. هر چیزی از خاک، میوه، منابع غنی معدنی و ظرفیت‌های کار تا مصرف منابع طبیعی و انسانی. روش‌های تولید و ساختار طبقه به هر شکل به جعبه‌دنده کاپیتالیسم جهانی منتقل می‌شود". و اینکه تمام سرمایه‌گذاری مستقیمی که از آمریکای لاتین از خارج می‌آید، کمتر از یک‌پنجم سرمایه‌ای است که از ایالات‌متحده می‌آید، هنگامی‌که لنین کتاب امپریالیسم را در 1916 نوشت. سپس در سراسر کتاب توصیف نظام بهره‌کشی به شیوه‌های مختلف تا نهادهای چندجانبه مالی و شرکت‌های چند ملیتی به شیوه‌های سیاسی توصیف‌شده است. اهدای این کتاب پیامی از فردی بود که در ساختار بولیواریسم چاویستی بر تقاضای تغییر مناسبات تأکید داشت و اوباما را به آن فرامی‌خواند.  رومرو یک پژوهشگر می نویسد که "در خلال دوران ریاست جمهوری هوگو چاوز از 1999 تا 2013 میلادی روابط ایالات‌متحده و ونزوئلا با یکدیگر در سطح تهدیدات امنیتی در سطح متوسط بود. هردو کشور سیاست‌های چالش زای امنیتی علیه یکدیگر اتخاذ می‌کردند، اما تهدید مرگباری در کار نبود.ونزوئلا تحت تصدی چاوز در دوره‌ی 14 ساله در سیاست خارجی ، ملتی ضدآمریکایی در تمام نیمکره شد و چاوز به شکل نظام‌مند با همه‌ی ابتکارات ایالات‌متحده در منطقه از گسترش بازار آزاد، آزادسازی اقتصادی، انزوای کوبا، حمایت از حقوق مدنی و دمکراسی لیبرال، جنگ علیه مواد مخدر و برنامه کلمبیا مخالفت کرد و به شکلی قوی از طرح‌های همگرایی منطقه‌ای حمایت کرد" به‌واقع  می توان نتیجه گرفت که تمام اختلافات چاوز و اوباما بیشتر بر سر منازعه در مخالفت با نهادسازی‌های نظام نئولیبرال بوده است. اما پس از چاوز ،سیاست خارجی مادورو از قاعده خاصی پیروی نمی‌کرد. ژست مادورو در مقایسه با سلف خود چاوز ، نسبت به ایالات‌متحده در تخاصم و خرابکاری کمتر بود و در برخی موارد او کمی عمل‌گرایانه‌تر و حتی آشتی‌جویانه‌تر عمل می‌کرد. او از سال 2013 تا 2019 حداقل 12 بارپیشنهاد ملاقات در سطح بالا یا مذاکره به مقامات ایالات‌متحده داد. یک عامل ناسازگاری مادورو در سیاست خارجی نسبت به ایالات‌متحده میراثی از تحولات سیاست داخلی و خارجی است که از چاوز به ارث برده است. عوامل داخلی و خارجی درمجموع او را به سمت ضدآمریکایی بودن سوق داد. یکی از مسائل سیاسی منطقه‌ای این بود که مادورو دریافت ضدآمریکایی بودن سنت طولانی در آمریکای لاتین و در بازار سیاسی دارد و رأی‌دهندگان، رهبران و روشنفکران از این روند حمایت می‌کنند. کورالس یک پژوهشگر می نویسد:" مادورو تمایل دارد مانند قهرمانانی مانند فیدل کاسترو و هوگو چاوز داعیه‌دار حرکت انقلابی در منطقه باشد. برخی معتقدند سیاست جدید دولت بوش نسبت به ونزوئلا سخن نرم و تحریم نرم[1] بود. رومرو و کورالس دراین باره معتقدند که " این سیاست متفاوت از 1999 تا 2003 جریان داشت که از تهدیدات ونزوئلا چشم‌پوشی می‌کرد، یا آن را حداقل می‌دانست و یا از 2004 تا 2006 بیش ‌از حد فعال می‌دانست. ایالات‌متحده در سیاست جدید سعی می‌کرد از منازعات عمده زبانی و اقدامات تنبیهی علیه این کشور خودداری کند. ایالات‌متحده درس‌هایی از روابط با ونزوئلا آموخته بود که هر رژیم انقلابی شبیه آن بود. این سیاست بدون تغییر در دوره‌ی اول تصدی اوباما باقی ماند. سیاست سخن نرم، تحریم نرم چند الزام داشت, ابتدا کاخ سفید سعی داشت حداقل تعداد و نوع اقدامات تنبیهی را علیه ونزوئلا حفظ کند. در سال 2013 این اقدامات تنبیهی شامل تحریم تسلیحاتی علیه هفت مقام رسمی ونزوئلا بود. عوامل متعددی در معیار تحریم‌ها وجود داشت که شامل حمایت از فارک در قاچاق سلاح و مواد مخدر، عدم همکاری با عملیات ضد مواد مخدر در کشور ونزوئلا و کلمبیا بود. عامل دیگر رهیافت ملایم به منازعه داخلی کنگره در نگاه به ونزوئلا بود. یک فراکسیون در کنگره تمایل به تحریم‌های سخت داشت و دیگری مشتاق به انتقاد عمومی از دولت برای بی‌تجربگی و معافیت ریسک‌های ارائه‌شده به‌وسیله ونزوئلا بود. از زمان به قدرت رسیدن مادورو حفظ سیاست سخن نرم و تحریم نرم برای کاخ سفید هم سخت وهم آسان بوده است. یک دلیل برای آسان‌گیری معتدل شدن سیاست خارجی ونزوئلا بود و به‌علاوه حوزه‌های مشخصی که ونزوئلا درگیر آن بود به شکل مستقیم متمایل به منافع ایالات‌متحده می‌شد:-فارک و دولت کلمبیا به مذاکرات صلح پیوستند.-ایران و ایالات‌متحده شروع به مذاکرات موفقیت‌آمیز در موافقت‌نامه هسته‌ای کرده و کوبا و ایالات‌متحده نیز به سمت عادی‌سازی روابط پیش رفتند. در 2014 یک حوزه در سیاست خارجی باقی بود که آن نیز در جهت سیاست‌های ایالات‌متحده قرار گرفت که حوزه نفتی بود. در دوره‌ی چاوز ، هدف او افزایش حداکثری بهای نفت با متحدان بود که خلاف منافع ایالات‌متحده بود. اما از سال 2010 به بعد به دلیل توسعه نفت استحصالی از فناوری شکست موسوم به شل، کاهش مصرف در ایالات‌متحده، ورود کانادا به رقابت با ونزوئلا برای فروش به ایالات‌متحده و صادرات نفت مکزیک به آن کشور، تصویب آزادسازی بخش نفت و شروع کاهش قیمت‌ها در 2014 همگی موجب شکست ونزوئلا در این عرصه‌ها شد. لذا دولت مادورو تهدید جدی کمتری برای ایالات‌متحده داشت. همین موضوعات موجب استمرار سیاست سخن نرم و تحریم نرم در دولت اول اوباما شد"  البته برخی مانند جیمز و ولتمایر معتقدند که " نظامیان در دوره اوباما آمریکای لاتین را به دو بخش سازمان‌های منطقه‌ای ضعیف و محافظه‌کار مانند اروگوئه، پاراگوئه، برزیل و آرژانتین و ونزوئلا تقسیم کردند، ضمن اینکه اوباما توان ائتلاف‌سازی در آمریکای لاتین برای مداخله نظامی نداشت و نمی‌توانست اقدام به ریسک بر مبنای مداخله خونین یک‌جانبه داشته باشد، لکن تمایل به حملات از طریق نیروهای مسلح کشورهای منطقه داشته است که بخشی از آن شامل جنگ روانی و تضعیف توان اقتصادی ونزوئلا بوده است".اما باراک اوباما تا پایان دوره ریاست جمهوری اقدامی قاطع علیه مادورو انجام نداد و وضعیت به شکل پایدار اما تنش دار باقی بود.اوباما برابر منطق همکاری از افزایش تنش و جنگ خودداری کرد و بیشتر ترجیح داد تا وضعیت روابط را با استفاده از تحریم‌های اقتصادی به‌پیش ببرد.لکن وضعیت در دوره ی ترامپ متفاوت شد.براین مبنا ونزوئلا یکی از مهم‌ترین موضوعاتی بود که دونالدترامپ از ابتدای تصدی وارد تنش جدی با آن شد. این تنش‌ها از وضعیتی ملایم به شرایطی حاد رسید و در مقاطعی وضعیتی بحرانی یافت. اولین اقدام ترامپ پس از تصدی ریاست جمهوری ملاقات با خانم تینتوری[2] همسر زندانی سیاسی لوپز[3] بود که از او تقاضای فوری آزادی همسرش از زندان کرد. برخی این دیدار را برنامه‌ریزی‌شده تلقی کردند.دولت ترامپ در ژوئن 2017 و در مجمع عمومی سازمان کشورهای آمریکایی رهیافت روشن‌تری نسبت به ایالات‌متحده اتخاذ کرد و هدفش را ترویج دموکراسی در ونزوئلا اعلام کرد. در 31 جولای 2017 دولت ترامپ نام مادورو را به فهرست تحریم‌ها اضافه کرد که تنها چهار رئیس دولت در جهان مشمول این شده‌اند. هدف از تحریم‌ها فشار بر دولت مادورو و شرکت نفت و گاز برای جلوگیری از فشار حقوق بشری بر مردم اعلام شد.کامییری یک پژوهشگر دراین باره می نویسد که" یکی از مهم‌ترین تحولات جابجایی در گروه سیاست خارجی بود که به خط‌مشی جنگ‌طلبانه و سیاست تهاجمی دامن زد.جابجایی‌ها از مارس 2018 با رفتن عناصر محافظه‌کار مانند رکس تیلرسون و ژنرال مک مستر آغاز شد. ترامپ بعدها با انتقاد شدید از تیلرسون او را بی‌خاصیت دانست. آمدن مایک پمپئو و جان بولتون وضعیت را متفاوت کرد. دیدگاه بولتون در طیف بازها و بدبینی به‌نظام چندجانبه گرایی و دفاع از کاربرد نیروی نظامی علیه دولت‌های متخاصم مانند ایران و ونزوئلا خط‌مشی جدید آن‌ها بود. آن‌ها بر فشار به مادورو با استفاده از زور تأکید داشتند. گزینه نظامی و مداخله پیشنهاد شد. اما کاخ سفید با توجه به تشکیک به رهیافت نظامی تحریم‌های مالی را به‌ویژه در بخش نفت و گاز گسترش داد و اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی نیز توسط آژانس‌های مرتبط گسترش یافت" درباره‌ی چرایی شروع بحران نظرها بسیار متفاوت است. به شکل خلاصه موارد زیر سبب تنش و تصاعد بحران در این کشور شد. در ابعاد داخلی شکست برنامه‌های سوسیالیستی اقتصادی چاوز و مادورو، ناکامی در بحث نوسازی صنعت نفت، اعتصاب و پاک‌سازی شرکت نفت از عناصر متخصص، دولتی کردن آن، پایین آمدن بهای نفت به‌عنوان کشور تک‌محصولی که به‌شدت تمام برنامه‌های سنگین رفاه اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است که به گواهی مادورو ۶ میلیون خانوار یارانه دریافت می‌کنند و طیف گسترده‌ای خدمات نسبتاً رایگان بهداشتی و آموزشی داشته‌اند، حمایت‌های منطقه‌ای از متحدان سوسیالیست منطقه به‌ویژه درباره‌ی کوبا با دریافت خدمات پزشکی و سایر مشاوره‌ها، پیگیری و استمرار بدون منطق برنامه‌های سوسیالیستی بدون توجه به مدل‌های اقتصادی مختلط، مهاجرت‌های گسترده، میزان بالای نرخ جرم و جنایت در کشور و همه‌ی مسائل داخلی که منجر به تقسیم‌بندی کشور به دو قطب گروه مخالف و موافقان دولت که همه‌ی بحث‌های داخلی منجر به نابودی جامعه مدنی و سرکوب گروه مخالف شده است و به‌ناچار دوقطبی بسیار شدیدی در کشور شکل‌گرفته است. مسائل داخلی منجر به ایجاد جامعه‌ی ضعیف (به تعریف باری بوزان) شده است که قوی‌ترین مؤلفه در بررسی‌هاست. در بحث منطقه‌ای منازعه با کلمبیا به‌عنوان متحد ایالات‌متحده یکی از کلیدی‌ترین مؤلفه‌های منطقه‌ای است. روابط با کلمبیا نیاز به مطالعات گسترده منطقه‌ای دارد. در بحران اخیر از منظر مادورو، کلمبیا نقطه‌ی راهبردی برای مداخله‌ی احتمالی نظامی از سوی این کشور با حمایت ایالات‌متحده محسوب می‌شود که رئیس‌جمهور این کشور بنا به ارزیابی مادورو بازیگر اصلی برای تغییر و ناآرامی در کشور است. مسئله حمایت‌های بشردوستانه از مرز با کلمبیا صورت می‌گیرد. کلمبیا از ابتدا اظهار می‌کرد که خوان گوایدو طرحی در دست اجرا دارد تا یک‌میلیون نفر از شهروندان را برای ایجاد راه دسترسی با سپر انسانی وارد مرز نماید و مادورو هم پیشنهاد تهیه و تدارک بسته‌های غذایی برای مردم یک روستا در کلمبیا کرده است. چرخش به راست‌گرایی در برزیل و حضور بولسونارو به‌عنوان یک چرخش منطقه‌ای، بهبود روابط کوبا با ایالات‌متحده و تغییر فضای کشورهای آمریکای جنوبی به سمت راست‌گرایی از سایر مؤلفه‌های منطقه‌ای ایجاد فشار به دولت مادورو در بحران بود. هم‌زمان با بحران‌های داخلی و منطقه‌ای در بحث بین‌المللی نیز ونزوئلا صحنه رقابت‌های قدرت‌های جهانی شد، ایالات‌متحده در رقابتی استراتژیک با چین و روسیه قرار گرفت، مضافاً ایجاد پایگاه نظامی روس‌ها در ونزوئلا منجر به تشدید رقابت‌های بین‌المللی شد. هم‌زمان ترامپ ۲ راه برای سران ارتش پیشنهاد داد، یا پذیرش حمایت از گوایدو و مشمول عفو شدن یا پذیرش عواقب حمایت از مادورو. هم‌زمان با این تحولات موضوع امکان مداخله‌ی نظامی به‌عنوان گزینه روی میز ابتدا توسط دریادار کورت تید[4]در آوریل 2017 در کمیته خدمات نیروهای مسلح سنا از رشد بحران انسانی در ونزوئلا سخن گفت که نتیجه‌اش وادار شدن به واکنش منطقه‌ای است. این مسئله درنهایت به طرح تغییر رژیم در ژانویه 2018 توسط ریکاردو هاوسمن[5] مسئول امور ونزوئلا منجر شد که مادورو را علاقه‌مند به قحطی دادن میلیون‌ها ونزوئلایی برای باقی ماندن در قدرت متهم کرد و مداخله نظامی لازم است تا به ونزوئلای آزاد منجر شود.برابر بررسی های پیکونه و ترینکوناس" علت تنش اصلی و مداخله‌ی فوری ایالات‌متحده به دلیل بحران مهاجرت روی داد که عواقب آن بدون شک ایالات‌متحده را نیز به دلیل تغییر بافت جمعیتی و ناامنی دربرمی گرفت و متأثر می‌ساخت. برابر آمار سازمان ملل در نیمه جولای 2018 حدود 3/2 میلیون ونزوئلایی کشور را ترک کردند که بزرگ‌ترین بحران پس از بحران پناهندگان در سوریه بود. باوجوداین بحران مادورو و متحدان نیروهای خود را علیه گروه مخالف سازمان‌دهی و بسیج کردند. موقعیت انسانی بسیار بد و فشار اقتصادی ناشی از تورم گسترده و اختناق داخلی نتیجه‌اش شکل‌گیری بزرگ‌ترین ماجرای مهاجرت و پناهندگی تاریخی در نیمکره شد که پرو، اکوادور و کلمبیا اولین تأثیر را پذیرفتند". برابر گزارش کنگره ایالات‌متحده این کشور و 53 کشور دیگر تا ژانویه 2019 دولت خوان گوایدو را به رسمیت شناختند. از زمان به رسمیت شناختن وی، دولت ترامپ تحریم‌ها را سخت‌تر کرد که شامل ممنوعیت صدور ویزا و تحریم‌های مالی است. اموال مقامات دولت مادورو و خانواده‌هایشان از درآمد نفت مسدود شد و ایالات‌متحده کمک‌های اضطراری برای مردم این کشور به برزیل و کلمبیا ارسال کرد و عبارت گزینه‌های روی میز مرتب تکرار شد. البته این تحریم‌ها جدید بود و به تحریم‌های مرتبط با تروریسم 2006، مبارزه با مواد مخدر 2005، تحریم‌های هدفمند مرتبط با اقدامات ضد دمکراتیک، نقض حقوق بشر و فساد 2014 اضافه شد. برابر گزارش ،کنگره ایالات‌متحده در شرایط جدید 5/17 میلیون دلار برای تقویت دموکراسی و تقویت قانون در ونزوئلا اختصاص داد. دولت نیز 9 میلیون دلار برای کمک به دموکراسی و اجازه انتقال 500 میلیون دلار برای حمایت از گذار یا واکنش به بحران ونزوئلا اختصاص داد. ایالات‌متحده از مذاکرات مخالفان با دولت مادورو در اسلو در 29 مه 2019 باهدف حرکت به سمت جلو برای توافق بر حل موضوع قانون اساسی در کشور حمایت کرد. وزارت خارجه این کشور هم از پیشرفت مذاکرات حمایت کرد. اعضای کابینه ترامپ درباره مخالفت با مادورو نظر یکسانی داشتند.نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل ضمن توصیفی از تخریب گسترده‌ی کشور ناشی از سیاست‌های سوسیالیستی نوشته است:" در اوت 2018 که من روی پل سیمون بولیوار ایستاده بودم،رهبران حکومت ونزوئلا هم‌زمان از پذیرش کاپیتالیسم و دموکراسی امتناع کرده بودند و نتیجه وجود میلیون‌ها گرسنه،بیمار و فاقد غذا و دارو بود" درمجموع دولت ترامپ در سیاست خارجی هدفش افزایش فشار دو و یا چندجانبه بر مادورو برای برکناری بوده است.اندیشکده ها و پژوهش گران این حوزه نیز در پی افزایش تنش پیشنهاد‌هایی برای حل بحران ارائه داده‌اند.برخی مؤسسات وابسته با ایالات‌متحده در جهت حمایت از برنامه‌های براندازی توصیه‌های کرده‌اند.به‌عنوان‌مثال موسسه آمریکایی بروکینگز توصیه کرد مخالفان باید برای پس از حکومت سوسیالیست‌ها برنامه داشته باشند،همکاری مؤثر برای واکنش به مسائل بشردوستانه انجام شود،با ایجاد گروه دوستان دمکراتیک ونزوئلا،هماهنگی و تحریم‌های هدفمند برای جلوگیری از فساد و پول‌شویی صورت پذیرد.  برخی محققان نیز از منظری دانشگاهی توصیه‌هایی داشته‌اند.به‌عنوان‌مثال ایوان آلیس می‌نویسد:"اینکه ایالات‌متحده اقدام به مداخله و براندازی نظام حاکم بر ونزوئلا نماید،منطقی نیست،زیرا ایالات‌متحده باید ادراک تاریخی موجود در منطقه را نسبت به مداخله‌گرایی و احساسات ضدآمریکایی بهبود بخشد.ایالات‌متحده در صورت مداخله بی‌درنگ با معمای دولتی آزادشده مواجه خواهد شد که احتمالاً به بی‌ثباتی دامن می‌زند و نرخ جنایت در منطقه بالا می‌رود و  بازسازی کشور بسیار هزینه زا خواهد بود.بخشی از تلاش‌های ایالات‌متحده باید انزوای رهبران چاویسم و تحریم‌های هدفمند فردی و همکاری با سایر بازیگران باشد.در کوتاه‌مدت ایالات‌متحده باید با کلمبیا و سایر کشورهای حوزه برای کمک‌های صلیب سرخ و ساماندهی پناهندگان همکاری کند.بحران ونزوئلا ممکن است فرصتی برای آزمون دیدگاه‌های او درباره دمکراسی،امنیت و حکمرانی خوب در منطقه باشد".

البته این دیدگاه بسیار خوش‌بینانه است. تحولات در پایان 2019 و ارائه‌ی اخباری مبنی بر مذاکره احتمالی مادورو با کاخ سفید و یا عملکرد ترامپ در دوره‌ی چهارساله نشان داد که او با انتخاب جهت‌گیری‌های ناسیونالیستی اساساً باوری نسبت به الگوهای لیبرالی و چندجانبه گرایی و یا صدور دمکراسی آمریکایی ندارد. بخش زیادی از عملکرد ترامپ نسبت به ونزوئلا مرتبط با فعالیت‌های توئیتری او است. دونالدترامپ در لحظات منحصربه‌فرد تصمیم‌گیری در سیاست خارجی با شخصیت خاص خود گرفتار شبکه توئیتری شده است که به نظر نمی‌رسد تصمیمات او و اظهارنظرهایش در توئیتر ارتباطی با بدنه کارشناسی و مشاوره دهندگان وزارت خارجه داشته باشد، زیرا او دستورهای متعدد در امور داخلی و خارجی و خط‌مشی خود را در طول هرروز بارها در توئیتر مطرح می‌کند. فارو معتقد است که "رئیس‌جمهور بارها و بارها در حوزه‌ی سیاست خارجی علائم تهدیدآمیز بدون نتیجه ارسال کرده است. مثلاً اینکه در موضوع ونزوئلا ما گزینه‌های زیادی برای ونزوئلا داریم، اما قصد کاربرد عملیات نظامی نداریم. اظهارات ترامپ جرقه‌ای از واکنش دیپلماتیک ایجاد کرد ازجمله وزیر دفاع ونزوئلا از اقدام دیوانه‌وار و افراط‌گرایی فوق‌العاده سخن گفت که کاخ سفید از تماس با نیکلاس مادورو اجتناب می‌کند. این نوع رهیافت سخت ممکن است در دیپلماسی تهاجمی با ونزوئلا جایگاه داشته باشد، اما مقامات در دفتر آمریکای لاتین وزارت خارجه اظهار می‌کنند که آن‌ها دورنمای کمی درباره‌ی توانایی تا تمایل رئیس‌جمهور در مسائل مطروحه دارند"

در مجموع نیکلاس مادورو سیاست سرکوب اپوزیسیون را در سال 2019 و ابتدای 2020 از شیوه های مختلف دستگیری اطرافیان و بستگان آن ها ،اخراج از کشور وزندانی کردن آن ها را اعمال کرده است.مادورو از ورود خوان گوایدو به پارلمان جلوگیری کرد و در ماه های اخیر مترصد فرصتی است که گوایدو را دستگیر و زندانی کند.دو عامل مهم در حال حاضر مانع اقدام علیه گوایدو شده است.یکی موضوع شناسایی او در نیمی از جهان به عنوان رییس جمهور ونزوئلا و دیگری هشدار و واکنش شدید ایالات متحده در صورت اقدام مادورو علیه گوایدو است.در حال حاضر قطب بندی سیاسی داخلی کشور به قطب بندی بین المللی تبدیل شده است.همین که جهت توجهات به سمت مسائل بین المللی کشیده شده است،فرصتی برای سرکوب گسترده ایجاد کرده است که کماکان مهاجرت در صدر موضوعات قرار داشته باشد.مهم ترین تحول در فوریه 2020 و جریان نطق سالانه ترامپ در کنگره اتفاق افتاد.ترامپ در دیدار با گوایدو در کاخ سفید و دعوت او به کنگره به عنوان مهمانی مهم، در عمل استراتژی تغییر رژیم را تایید کرد که نطق او در سازمان ملل نیر براین مبنا بود.استراتژی تهاجمی و شکست تغییر رژیم با شکل مداخله ی نظامی که طراح آن جان بولتون بود ،با رفتن وی از کاخ سفید عملا متوقف شد،اما دیدار ترامپ با گوایدو و تحریم شرکت روس نفت به عنوان تامین کننده ی درآمدهای دولت ونزوئلا از سوی وزارت خزانه داری مشکلات فراوانی برای دولت سوسیالیست مادورو ایجاد خواهدکرد.الیوت آبرامز فرستاده ویژه ایالات متحده در امور ونزوئلا تایید کرد که کشورش کارزار همه جانبه ای علیه شرکت های دخیل در کمک به فروش نفت آن کشور را به راه انداخته است.تاکنون مادورو به نزدیکی به روسیه و چین و یا از طریق استخراج طلا و روی آوردن به ارزهای مجازی نظیر بیت کویین تلاش کرده است تا با کاهش درآمدهای نفتی مواجه نشود،اما تحریم شرکت نفت روس که 550 هزار بشکه در روز از ونزوئلا خریداری می کرد،اکنون کشور را با مسائل حاد اقتصادی مواجه خواهدکرد.احتمالا در طول 2020 یا شاهد وخیم تر شدن اوضاع کشور همراه با تشدید سرکوب خواهیم بود که البته ریزش هایی نیز در سطح هواداران صورت می گیرد و یا احتمالا شاهد فراگیرشدن اعتراضات همراه با کودتایی احتمالی خواهیم بود.

منتشر شده در کتاب سال روزنامه سازندگی

 


[1] -Talk Softly Sanction Softly

[2] -Lilian Tintori

[3] -Leopoldo Lopez

[4] -Kurt Tidd

[5] -Ricardo Haussmann

ونزوئلا در بن‌بست

در حال حاضر ونزوئلا به یک مساله استرات‍ژیک در نیمکره جنوبی تبدیل شده است. علت آن هم شناسایی خوان گوایدو به عنوان رییس جمهور خود خوانده است.

اعتمادآنلاین| هادی اعلمی فریمان- اگر بنا باشد ماهیت حکومت در ونزوئلا را مورد مطالعه قرار دهیم، این کشور از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز در سال 1998 تا کنون از روندی دموکراتیک و با استناد به آرای مردمی تبدیل به یک حکومت اقتدارگرای کامل شده است. هوگو چاوز با یک روند دموکراتیک به قدرت رسید اما جانشین او یعنی نیکولاس مادورو این روند را در یک مبارزه فرسایشی با اپوزیسیون داخلی به یک روند اقتدار گرا با تکیه بر نیروهای مسلح تبدیل کرد. دگرگونی که در ساختار نیروهای مسلح از زمان هوگو چاوز و تغییر ساختار فرماندهی نظامیان انجام شد این نهاد را تبدیل به یکی از وفادارترین نیروهایی تبدیل کرد که حافظ سنت سوسیالیستی در ونزوئلا شدند. در حال حاضر ونزوئلا به یک مساله استرات‍ژیک در نیمکره جنوبی تبدیل شده است. علت آن هم شناسایی خوان گوایدو به عنوان رییس جمهور خود خوانده است.

تا زمانی که بحران در ونزوئلا داخلی بود و ماهیت مبارزات درونی به حساب می‌آمد، امکان داشت که گوایدو موفقیت بیشتری را در استمرار مبارزه با مادورو داشته باشد و از اقبال مردمی بیشتری برخوردار شود. اما با توجه به بین‌المللی شدن مساله گوایدو و شناسایی او توسط امریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی، اکنون موضوع ونزوئلا در سال‌های 2018،2019 و در حال حاضر 2020 به عنوان یک مساله بین المللی در رقابت‌های استراتژیک مطرح شده است.

از سوی دیگر این رقابت‌های استراتژیک بین روسیه و چین در یک طرف ماجرا و ایالات متحده در سوی دیگر جریان دارد. تنها تفاوتی که این رقابت با دوران جنگ سرد دارد این است که مسایل ایدئولوژیک حذف شده و تنها رقابت بر سر منابع باقی مانده است. در حال حاضر دو طیف این بحران رقابت بر سر کنترل منابع طبیعی را تشدید کردند که مهمترین آن بحث انرژی و نفت است. از ابتدا با توجه به اینکه خوان گوایدو خود را به عنوان رییس جمهور منتخب معرفی کرد در ماه‌های ابتدایی با توجه به دو قطبی شدن فضای کشور از اقبال عمومی زیادی برخوردار شد. استراتژی نیکولاس مادورو از ابتدا بر محدودسازی اپوزیسیون متمرکز بود. با توجه به شناسایی گوایدو از سوی امریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی، مادورو با احتیاط و بسیار حساب شده با پدیده اپوزیسیون برخورد کرد. در ماه‌های اولیه شناسایی گوایدو، مادورو در موضع ضعف قرار گرفت. ولی با ورود و حمایت همه جانبه روسیه و چین، نقطه ضعف مادورو کمی ترمیم پیدا کرد. مادورو در این دوران دو سیاست همزمان را دنبال کرد.

در گام اول پیشنهاد مذاکره با ایالات متحده را داد که با توجه به حضور جان بولتون و جنگ طلبان این سیاست به شدت رد شد. سپس با اوج گیری بحران سعی در محدودسازی شدید اپوزیسیون کرد و در گام‌های بعدی به شدت هواداران اپوزیسیون و اجتماعات مردمی را در سراسر ونزوئلا سرکوب کرد. همزمان پیشنهاد مذاکره با اپوزیسیون در نروژ را داد. با توجه به اینکه اپوزیسیون از مذاکره و روند آن انصراف داد، عملا مذاکرات نروژ به شکست انجامید. در قدم‌های بعدی هیچ یک از میانجیگری‌های مختلف در سراسر جهان نه از سوی مادورو و نه از سوی اپوزیسیون مورد پذیرش قرار نگرفت. در نیمه دوم سال 2019 مادورو حملات شدید خود علیه گوایدو را تشدید کرد و او را خائن به وطن و همدست با قاچاقچیان خواند و وی را مورد پیگرد قرار داد و عملا او را یک شورشی خطاب کرد. اما مهمترین عاملی که مانع برخورد و تشدید اقدامات علیه گوایدو از طرف مادورو شده هشدارهای مکرری است که کاخ سفید به مادورو درباره اقدامات احتمالی علیه گوایدو داده است. در حال حاضر استراتژی مادورو سه محور مهم دارد.

نخست سرکوب و تفرقه افکنی میان اپوزیسیون است که از ابتدا دنبال شده و عملا مخالفان را در همه ابعاد ناکام گذاشته است.

گام بعدی فشار بر نزدیکان گوایدو است که به نحوی او را مجبور کنند از روند تخاصم با دولت دست بردارد.

سوم نیز پیشنهاد مذاکره‌ای است که آقای مادورو به دونالد ترامپ که آن را بارها ارایه داده است.

اما موضوعی که در این بین وجود دارد بحث تحریم‌ها است. در شش‌ماهه اخیر شاهد تحول چندانی میان ایالات متحده و ونزوئلا نبودیم. این به دلیل خروج جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری امریکا است. به واقع جان بولتون یکی از طراحان اصلی فشار بر ونزوئلا در ایالات متحده بود. اما اکنون شاهد یک نقطه عطف مهم در مساله ونزوئلا در سال 2020 بودیم که با دیدار خوان گوایدو و دونالد ترامپ در کاخ سفید و حضور گوایدو در نطق سالانه رییس جمهور امریکا در کنگره رقم خورد. که این مساله نشانگر آن است که ایالات متحده مصمم بر سیاست تغییر رژیم در ونزوئلا است و با توجه به اینکه ترامپ مکررا در سخنرانی‌های خود سیستم سوسیالیستی ونزوئلا و مادورو را فاسد و دیکتاتور خطاب کرده مشخص است که این دیدار مبنایی بر ادامه و استمرار این سیاست در سال 2020 است. مهمترین جنبه عملی و اجرایی که این سیاست دنبال کرده در تحریم شرکت «نفت روس» به عنوان یک شرکت ثانوی برای فروش نفت ونزوئلا بوده است. راه‌های تامین بودجه ونزوئلا نیز عمدتا از طریق استخراج طلا ، ارزهای مجازی و مساله فروش نفت از طریق چین و روسیه بوده است که امریکا با تحریم شرکت نفت روس عملا وارد یک منازعه جدی و کامل با ونزوئلا شده است.

به نظر می‌رسد فشار اقتصادی بر این کشور طی ماه‌های آینده تشدید شود و با توجه به اینکه ساختار اقتصادی دولت ونزوئلا بر پایه فروش نفت بنا نهاده شده و سیستم کاملا تک محصولی دارد، فشارها بیش از گذشته تشدید شود و موجب اعتراضات و استمرار فشار اقتصادی بر مردم خواهد شد. قطعا تحریم نفتی که وزارت خزانه داری علیه شرکت نفت روس اعمال کرده تاثیرات بسیار مهمی را در ساختار اقتصادی خواهد داشت و کاهش درآمدهای نفتی نیز بر بدنه هواداران آقای مادورو تاثیر بسیار زیاد و منفی خواهد داشت. یکی از مهمترین تاثیراتی که بر بدنه هواداران حکومت مادورو خواهد گذاشت اثر آن بر هیئت های بولیواری است. در ونزوئلا حدود 20 هیئت بولیواری در دوره چاوز تشکیل شد که کماکان در دوره مادورو فعال هستند که از جمله آن میتوان به هیئت بولیواری سواد آموزی، خدمات عمومی و توزیع رایگان مواد غذایی اشاره کرد که این هیئت ها به نظر می‌رسد که با کاهش درآمدهای نفتی عملا با مشکل مواجه می‌شود. چرا که هزینه این هیئت ‌ها از درآمدهای نفتی تامین می‌شد که اکنون همه اینها برای مادورو مشکلاتی را در پی خواهد داشت.

منبع: سالنامه اعتماد

https://etemadonline.com/content/396944/%D9%88%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A6%D9%84%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%A8%D8%B3%D8%AA