تندروها و منافع ملی
آرمان امروز : چند نکته اساسی درباره تندروها و منافع ملی باید مدنظر قرار گیرد. نخست آنکه در ساختارهای دموکراتیک، همه احزاب، گروهها و اقشار از طیفهای مختلف — از محافظهکار و راست تا چپ و میانه، و حتی رادیکالها — حضور دارند. شرط اولیه اداره و فعالیت این گروهها این است که به مراکز قدرت یا منابع ثروت دولتی دسترسی نداشته باشند. بر مبنای سازوکار انتخابات، مردم برنامههای مختلف را بررسی و به آنها رأی میدهند و در صورت عدم انتخاب، آن گروهها باید به حاشیه روند و از سیستم حکومتی و قدرت فاصله بگیرند.
در کشور ما اما وضعیت متفاوت است. تندروهایی که مطرحاند، با وجود اینکه در یک ساختار جمهوریگونه بارها از سوی مردم با رأی منفی روبهرو شده و از صحنه قدرت دور شدهاند، به منابع بودجهای دولتی متصلاند و از آن ارتزاق میکنند؛ بنابراین همچنان میتوانند نفوذی داشته باشند. بر این اساس چند نکته ضروری است:
نخست اینکه از نظر فلسفی و ریشهشناسی، تندروها هیچ ارتباط و نسبت معتبری با مفاهیم اسلام و آموزههای قرآنی و سنت پیامبر ندارند؛ زیرا قرآن مومن را به اخلاق، صبر، بردباری و رفتار حسنه با همگان توصیه میکند. جوانانی که جذب این جریانها میشوند باید آگاه باشند که این گروهها علاوه بر تفسیرهای نادرست از دین، به ساختار اجتماعی و انسجام ملی آسیب میزنند و زمینهساز دو قطبی شدن جامعه میگردند.
دوم اینکه این جریانها به نظر میرسد گروههایی هستند که تحت نفوذ افرادی با ماهیت وکالتی قرار دارند و هدفشان برهم زدن آرامش روانی کشور و ناتوان جلوه دادن دولت است تا بهزعم خود قدرت سیاسی را بهدست آورند. این گروه باید بدانند وقتی مردم در صندوق رأی به نفع گروهی دیگر تصمیم گرفتهاند، لازم است کنار بکشند؛ اما آنها گمان میکنند فضای سیاسی همچنان انتخاباتی است و تلاش میکنند دولت را به شکست بکشند. تا زمانی که این گروه نتوانند بهصورت مشروع از مردم برای دورههای بعدی رأی کسب کنند، هرگونه فعالیت آنها غیرقانونی و نامشروع تلقی میشود.
سوم اینکه این جریانها نزد مردم جایگاهی ندارند؛ انتخابات مختلف نشان داده مردم آنها را انتخاب نکرده و این گروهها مطرودند. تلاشهای جاری آنها بیثمر است.
چهارم اینکه وابستگی مالی این اقلیت به منابع بودجهای بالادستی باید قطع شود. دستگاههای اطلاعاتی قادرند عقبه و پشتیبانان مالی آنها را شناسایی و قطع رابطه کنند؛ همچنین عناصر وابسته به این جریانها نباید به مراکز قدرت دسترسی داشته باشند.
در نهایت، لازم است سیاسیون بالا رده تعیینتکلیف جدی درباره حضور این جریانها در مراکز قدرت انجام دهد و آنها را به حاشیه براند تا مردم خود دربارهشان تصمیمگیری کنند. همچنین بخشهایی از این افراد که ممکن است در مراکز راهبردی قدرت باقی مانده باشند، باید جای خود را به عناصر منسجم و همسو با مردم و سیستم سیاسی بدهند تا بتوانند جایگاه شایستهای برای کشور در داخل و خارج ایجاد کنند و سیاستهای داخلی و خارجی حاکمیت را پیگیری نمایند.
وبلاگ به نوشته های من درباره ادبیات- سیاست منتشر شده در مطبوعات یا سیاست عمومی یا نوشته های شخصی اختصاص دارد.در برخی از موارد مقالات یا مطالب خوبی که به نظرم می آید با ذکر منبع و ماخذ/نویسنده یا مترجم یا سایت/می اورم.