آرمان امروز : پدیده نفوذ و جاسوسی در روابط بین‌الملل همواره به عنوان یکی از ابزارهای مهم سیاست‌های میلیتاریستی کشورها علیه یکدیگر مورد توجه بوده است. در این چارچوب، ارتش، پلیس سیاسی و نهادهای اطلاعاتی نقش اصلی را ایفا می‌کنند و تلاش دارند با بهره‌گیری از شبکه‌های پنهان و جریان‌های ذی‌نفع، بر سیاست‌ها و تصمیمات کشور هدف اثر بگذارند.
به باور تحلیلگران، نفوذ در معنای سیاسی خود شباهت زیادی به روندهایی دارد که در بستر کودتای نظامی شکل می‌گیرد. کودتا معمولاً محصول تصمیمات غلط سیاسی، عقب‌ماندگی‌های اقتصادی، از دست رفتن مشروعیت حاکمیت غیرنظامی و گسترش اختلافات داخلی است. هنگامی که این عوامل با زمینه‌های مساعد بین‌المللی همراه شوند، می‌توانند به تغییرات خشونت‌آمیز یا حتی سقوط یک نظام سیاسی منجر شوند. نفوذ و جاسوسی نیز با استفاده از ابزارهایی مانند جمع‌آوری اطلاعات حساس، تبلیغات و پروپاگاندا یا حمایت از گروه‌های خاص همین هدف را دنبال می‌کند؛ یعنی ایجاد بی‌ثباتی در کشور هدف و تغییر موازنه قدرت به سود کشور متخاصم.
این روند معمولاً پیامدهای سنگینی به همراه دارد. افزایش تنش میان کشورها، گسترش درگیری‌های منطقه‌ای، تشدید بی‌اعتمادی متقابل و حتی بروز جنگ‌ها و درگیری‌های مسلحانه داخلی از نتایج مستقیم چنین اقداماتی است. نمونه بارز آن پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل رخ داد؛ جایی که فعالیت‌های جاسوسی در داخل کشور آشکار شد و برخی عملیات‌ها از طریق عوامل داخلی و تجهیزات پیشرفته همچون ریزپرنده‌ها انجام گرفت. کارشناسان این رویداد را نشانه گستردگی شبکه نفوذ اسرائیل و توان عملیاتی سازمان موساد می‌دانند. انفجار پیجرها در لبنان نمونه دیگری از این اقدامات بود که نشان داد برنامه‌ریزی و حمایت لجستیکی گسترده‌ای در پشت این عملیات‌ها وجود دارد. در مقابل، در یمن چنین شبکه‌هایی کارآمدی لازم را نداشتند و نتوانستند تأثیرگذاری قابل‌توجهی بر تحولات آن کشور داشته باشند.
کارشناسان ریشه این فعالیت‌ها را در برنامه‌های بلندمدت اسرائیل برای نفوذ در کشورهای مختلف می‌دانند. به گفته آنان، اسناد تاریخی مانند «پروتکل‌های دانشوران صهیون» نشان می‌دهد که اسرائیل راهبردی منسجم برای نفوذ در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طراحی کرده است. در کشورهایی نظیر ایالات متحده این نفوذ از طریق لابی‌های قدرتمندی همچون آیپک به صورت آشکار اعمال می‌شود. اما در کشورهای مسلمان، به دلیل تفاوت‌های فرهنگی و عقیدتی، این نفوذ بیشتر در قالب شبکه‌های پنهان و اقدامات امنیتی جلوه می‌کند.
در لبنان و سوریه شبکه‌های نفوذ وابسته به اسرائیل توانستند در بزنگاه‌های حساس نقش‌آفرینی کنند، اما در یمن به دلیل تفاوت‌های ایدئولوژیک و شرایط جغرافیایی چنین موفقیتی حاصل نشد. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که نفوذ در هر کشور بسته به ساختار اجتماعی، اعتقادی و سیاسی آن کارکرد متفاوتی دارد.
برای مقابله با چنین تهدیداتی، کارشناسان بر لزوم انسجام ملی، همبستگی اجتماعی و افزایش اعتماد عمومی به نظام سیاسی تأکید می‌کنند. به باور آنان، تنها در شرایطی که مردم به کارآمدی و شفافیت ساختار سیاسی اطمینان داشته باشند، می‌توان از سوءاستفاده شبکه‌های نفوذ جلوگیری کرد. هویت ملی و حس ایران‌گرایی در این میان به عنوان مهم‌ترین سد دفاعی در برابر فعالیت‌های جاسوسی و خرابکارانه معرفی می‌شود.
در عین حال، انگیزه‌های مالی و نارضایتی‌های سیاسی از جمله عواملی است که برخی افراد را به همکاری با دشمنان سوق می‌دهد. برخی از جاسوسان توسط وعده‌های مالی فریب خورده و برخی دیگر به دلیل نارضایتی از ساختار سیاسی داخلی جذب شبکه‌های خارجی شده‌اند. اتباع بیگانه نیز در برخی پرونده‌ها نقش داشته‌اند که بررسی میزان و گستره نفوذ آنان به عهده نهادهای اطلاعاتی کشور گذاشته شده است.
کارشناسان امنیتی هشدار می‌دهند که در شرایط بی‌ثباتی داخلی، زمینه برای جذب افراد توسط شبکه‌های جاسوسی خارجی بیشتر فراهم می‌شود. به همین دلیل، تقویت انسجام اجتماعی و افزایش شفافیت در مدیریت کشور به عنوان راهکاری اساسی برای مقابله با این تهدید مطرح است. آنان معتقدند که مقابله با نفوذ تنها با ابزار امنیتی امکان‌پذیر نیست، بلکه باید در کنار آن زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز اصلاح شود تا دشمنان نتوانند از ضعف‌های داخلی بهره‌برداری کنند.
در مجموع، بررسی روندهای اخیر نشان می‌دهد که نفوذ و جاسوسی صرفاً یک فعالیت اطلاعاتی محدود نیست، بلکه بخشی از راهبرد گسترده قدرت‌های متخاصم برای تأثیرگذاری بر آینده سیاسی کشورهاست. مقابله با این پدیده نیازمند نگاه جامع، همبستگی ملی و اعتمادسازی درونی است؛ مسیری که در صورت تحقق می‌تواند امنیت ملی را تقویت کرده و مانع از گسترش دامنه نفوذ خارجی شود.