نتیجه سیاست خارجی در امریكای لاتین باید موجب رفاه مردم ایران شود

فریمان در مصاحبه با رادیو گفت‌وگو با اشاره به تروریسم، حقوق بشر و تسلیحات هسته‌ای كه امریكا درباره ما مطرح میكند، گفت: امریكا این گونه مطرح میكند كه ایران میخواهد در منطقه بیثباتی ایجاد كند و سفر رئیس‌جمهور به امریكای لاتین را نیز رصد میكنند.

وی افزود: امریكا همواره به طور كلان این مسئله را مطرح میكنند و معتقدند امریكای لاتین حیاط‌خلوت آن‌هاست.

اعلمی فریمان با بیان این كه مطرح میشود ایران، روسیه و چین قصد دارند جای امریكا را در خطه لاتین بگیرند، گفت: چند سالی است كه نفوذ امریكا در منطقه كم شده و بعد از چین به شریك دوم تبدیل میشوند.

وی با اشاره به اولین ورود چین به منطقه و تمركز روسیه بر اوكراین گفت: ایران نیز تلاش دارد وارد این فاز شود و رسانه‌های امریكایی مرتباً هشدار میدهند و رسانه‌های طرف‌دار ایران نیز از این سفر تعریف كرده و از آن حمایت میكنند.

اعلمی فریمان در بخشی دیگر از مصاحبه با رادیو گفت‌وگو با بیان این كه كشورهای موردنظر ایران برای سفر اخیر تحت تحریم شدید هستند، گفت: بین ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ تحریم علیه این كشورها تعریف شده و از ۲۰۱۸ كوبا نیز مجدد مورد تحریم قرار گرفت و نیكاراگوئه به دلیل مسائل بشری تحت تحریم قرار دارد.

وی ارزیابی درباره تفاهم‌نامه‌های اقتصادی را موكول به آینده كرد و ادامه داد: باید دید این تفاهم‌نامه‌ها تا چه حد در آینده عملیاتی میشود. در این راستا اگر قرار بر ورود به فاز توسعه روابط باشد، مكزیك باید اولویت اصلی ما باشد؛ البته به‌شرط رفع تحریم و حل‌وفصل شدن روابط دلاری و شیلی كشور بعدی است و كلمبیا و برزیل و آرژانتین نیز دارای بنیان‌های اقتصادی گسترده‌تری هستند و ایران میتواند به‌راحتی با آن‌ها وارد رابطه شود.

اعلمی فریمان ادامه داد: تا زمانی كه مسئله تحریم حل‌وفصل نشود، دورنمای روشنی را نمیبینم تا وضعیت بهتر شود؛ البته ممكن است راه تنفسی ایجاد شود كه در راستای تهاتر كالایی باشد و سیاست خارجی ما زمانی موفق عمل خواهیم كرد كه در داخل كشور بتوان مزایای آن را در راستای رفاه و تأمین اجتماعی مردم ببینیم.

این كارشناس حوزه سیاسی در مصاحبه با رادیو گفت‌وگو با اشاره به این كه افول امریكا به مباحث تاریخی باز میگردد، گفت: این بحث آكادمیك بوده و بحث جدیدی نیست.

وی با بیان این كه نمیتوان به‌راحتی از انهدام و تخریب و فروپاشی سخن گفت، ادامه داد: این نوع نگرش عدالت‌خواهانه انسانی نیست. این بحث‌ها حاشیه‌ای است؛ ولی ما وارد فاز جدیدی از حیات انسانی شده‌ایم و مشكلات كنونی اقلیمی، آب‌وهوایی، بر اساس آب شرب و... است.

اعلمی فریمان ادامه داد: ما باید مسئولانه‌تر عمل كرده و با سازمان ملل وارد كار شویم؛ ولی تعجب میكنم كه آقایان نشسته‌اند و از افول صحبت میكنند؛ ولی اگر همین امروز ایالت متحده دچار فروپاشی شود، آیا مشكلات جامعه ما حل‌وفصل میشود؟!

وی ضمن انتقاد به این نوع جریان فكری خاطرنشان كرد: ما باید مسئولانه عمل كرده و وارد یك دستورالعمل جدید در دنیا شویم.

خط قرمز جریان رسانه ای سرمایه داری

زمانی مک لوهان گفت که رسانه همان پیام است و ژان بودریار نویسنده پست مدرنیست فرانسوی نیز رسانه های گروهی را عناصری دانست که چیستی دنیا را برای ما تعریف می کنند.این دو تعریف زمانی در انحصار سرمایه داری جهانی بوده است.زمان هایی که حاشیه ها ،پیرامون ها و توسعه نیافته ها دسترسی به اخبار و فناوری ها نداشته است،رسانه های جریان مسلط در فضایی مسلط تاخت و تاز می کرده و هر آنچه دوست داشته اند به عنوان پیام خود منتقل می کردند.بدیهی است که این جریان مسلط رسانه های گروهی در قالب خبر،فیلم،داستان و آثار مختلف و متنوع اکنون نیز پیام را می رسانند.اما واضح است که جریان پیام رسانی به مرور از تک گویی،تک قطبی و انحصار خارج می شود.شبکه های تعاملی موبایل،ماهواره و توان کشورها در ایجاد فناوری ارسال پیام در حال گسترش است.اگر زمانی پیام صادره از رویتر و آسوشیتدپرس و سی ان ان و فاکس نیوز جریان غالب موثر بر اذهان بود،اکنون نیز می تواند بر همان شکل موثر باشد،اما با یک علامت سوال و یا چند علامت سوال مواجه است.ممکن است شنوندگان این پیام ها با دریافت اخبار متفاوت از سایر شبکه های در اختیار اظهار تردید کنند.یااگر هالیود با روایتی خاص سریالی با محتوای پیام های سوگیرانه و القاگرانه می سازد،مخاطب فعلی مانند مخاطب 20 سال گذشته نیست.ممکن است هر روایت را به راحتی نپذیرد و این سرآغاز بلوغ فکری برای اندیشیدن به سایر روایت هاست.لکن در مجموع یک نکته کماکان ثابت و پابرجاست.آنچه جریان های خبری مسلط دوست دارند برجسته و ارسال کنند و آنچه را که پنهان می کنند.خبرهای زیادی هست که در فضایی پنهان مغفول می ماند و خبرهایی که برجسته شده و ارسال می شود.لذا این قدرت هنوز در اختیار جریان های رسانه ای غرب براقی مانده است.بدیهی است که شما به طور کامل در حوزه جغرافیایی اسالات متحده،کانادا و مکزیک حضور ندارید و نمی دانید چه اخبار و حوادثی به وقوع پیوسته است،اما عوامل و نمایندگی های خبری این جریان های قدرتمند هستند که گزینش می کنند شما چه اخباری را بشنوید و چه پیام هایی را دریافت کنید.این مساله کماکان قدرت و سلطه است.شاید بزرگ ترین جریان خبری غالب معاصر را در جریان حمله ایالات متحده به عراق و حمله به برج های دوقلو در 11 سپتامبر بتوان تحلیل کرد.دو فضایی که تنها یک روایت داشت و همه ی روایت های دیگر مغلوب فضا و زمان و مکان القای رسانه ها شد.شاید در زمان مشخص صاحبان رسانه ها از عملکرد خود در قالب تک گویی و یکجانبه گرایی خشنود بوده اند،اما ماه و خورشید همیشه پشت ابر پنهان نمی مانند.همین دو حادثه را با دو حادثه بزرگ دیگر یک حمله 6ژانویه 2021 به کنگره و خروج ایالات متحده از افغانستان مقایسه کنید.دردو جریان اخیر رسانه های غالب سرمایه داری دیگر قادر به انتقال پیام یکسویه نشدند،زیرا همزمان شبکه های رقیب از روسیه،چین،هند،پاکستان،جمهوری اسلامی،طالبان و شبکه های مجازی تعاملی خود مردم افغان به سرعت روایت های خود را منعکس کردند،شاید اگر کماکان عصر سنتی رویتر و سی ان ان بود،این خروج به یک پیروزی بزرگ تعبیر می شد.این همان جریان مقاومت در برابر سلطه است.جایی که مانوئل کاستلز می نویسد:" هر جا سلطه هست،مقاومت در برابر سلطه هم هست.هرجا با تحمیل معنا روبرو هستیم،پروژه هایی از معنای بدیل هم داریم و قلمرو این مقاومت و این معنای خودسالار همه جا را در بر می گیرد"

امروزه این مقاومت ها –البته مرهون فناورهای مختلف به ویژه شبکه های اجتماعی- گسترش زیادی یافته است.اگر این فناوری ها نبود،مشکلات و تخلفات پلیس در ایالات متحده تا این حد به سرعت آشکار نمی شد.انتقال این پیام های شخصی موجب شد تا تحولات سیاسی تبعیض نژادی و حمله به کنگره به سرعت بازتاب یابد.به نظر می رسد فضای رسانه ای در ایالات متحده در حال تغییر است.آنچه خط قرمز نظام سرمایه داری تلقی می شد،اکنون با جریان رقبای متنوع و مختلف از سراسر جهان دیگر شکسته شده است که البته دلایل مختلفی دارد.مایکل چادسون[1] در مطالعات روزنامه نگاری کلمبیا[2]  درباره بی اعتمادی به روزنامه نگاران در رسانه ها می نویسد:" این زنگ خطر لحظه ماست، و این حس را ایجاد می کند که فضای فعلی مملو از احساسات ضد مطبوعاتی است که از زمان تأسیس جمهوری تاکنون بی سابقه بوده است. در واقع روسای جمهور از جرج واشینگتن  تا توماس جفرسون ، روزنامه ها را پر از دروغ قضاوت کردند. سردبیران توجه چندانی به همکاران خود نداشتند، گاهی یکدیگر را با دوئل ها به چالش می کشیدند و سابقه خشونت مردمی علیه رسانه ها وجود دارد، به ویژه علیه روزنامه های قبل از جنگ داخلی و علیه روزنامه نگاران و نهادهای سیاه پوست در نقاط مختلف ،موضوعی که  بی اعتمادی  نیست بلکه نفرت و ترس است. بسیاری از مردم به رسانه‌ها اعتماد نمی‌کنند ، به خصوص وقتی که سیاستمداران مورد علاقه آن‌ها یا احزابی که با آن‌ها شناسایی می‌شوند ، با بررسی و نقد شدید روزنامه ، اطلاعات یا عقیده مواجه هستند . آنچه مردم در مورد رسانه‌ها دوست ندارند، انتقاد صریح و صریح از قهرمانان آن‌ها است . " رسانه " اکنون مسئول تر ، دقیق‌تر ، و بیشتر با تحلیل پیچیده ( به جای واکنش متعصبانه ) نسبت به قبل است . اما افکار سیاسی بیشتر قطبی شده‌است  و این توسط مطبوعات تقویت می‌شود.  سیاست قطبی در حال تبدیل به یک موضوع طنزآمیز برای خروجی‌های بسیار رقابتی می‌شود . به عنوان مثال پوشش دادن تعطیلی دولت در بازی  رقابتی به عنوان یک تعارض بین دونالد ترامپ و نانسی پلوسی بسیار جذاب تر است تا اینکه توضیح دهیم که تعطیلی دولت در واقع  چه خساراتی ایجاد خواهد کرد. "

به علاوه گرایش روزنامه ها و رسانه ها به یکی از دو حزب جمهوری خواه و دمکرات نیز همواره بی طرفی رسانه ها را زیر سوال برده و به نوعی افول حرفه ای رسانه ای را دامن زده است.سایت سیاست بازرگانی در نظری جالب از تحلیل گری به نام جان اسمیت[3] توجه آورده است:" همه ما داستان‌هایی را در چند سال اخیر دیده‌ایم که نشان‌دهنده مهاجرت خوانندگان, بینندگان و تبلیغ کنندگان از روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی روزمره است. حقیقتی در این اظهارات وجود دارد که اینترنت یک مشکل است , اما حقیقتی عمیق‌تر وجود دارد که نادیده گرفته می‌شود , که این است که بخش‌های بزرگی از مردم چیزی که می‌خواهند را از جریان اصلی رسانه‌ها و تلویزیون دریافت نمی‌کنند . بسیاری از خوانندگان / بینندگان چیزی که می‌خواهند را دریافت نمی‌کنندو بسیاری بر این باورند که آنچه که دارند به واسطه تعصب آلوده می‌شوند . آن‌ها بر این باورند که آن‌ها نظرات و تفسیر خود را در زمانی که آنچه آن‌ها می‌خواهند از طریق اخبار بدون دستکاری هستند , تفسیر می‌کنند. وقتی مردم چیزی را که می‌خواهند تحت قانون عرضه و تقاضا دریافت نمی‌کنند , به جای دیگری می‌روند . شواهد قطعی است : تیراژ روزنامه در حال کاهش است و مشاهده تلویزیون در حال تغییر است و دلیل اصلی آن این است که بسیاری از مردم به آنچه که در حال انجام شدن است علاقه‌مند نیستند .هر گزارشی که ارزش خبری داشته باشد ،  رویکردهای را ارایه می‌دهد که گزارشگر می‌تواند برای چگونگی درمان این داستان انتخاب کند . اکثر گزارشگران خبری  آن‌ رویدادها  را در داستانی برای دامن زدن به تعصب شان  منحرف می‌کنند . اغلب اوقات ، گرایش آن‌ها به سمت چپ است . بسیاری از روزنامه‌ها در صورت افزایش جهان‌بینی سیاسی و اجتماعی خود ، اخبار مانده را حفظ می‌کنند و اخبار را نادیده می‌گیرد و یا اخبار را دفن می‌کند که با آن جهان‌بینی تناقض دارند.این چیزی است که باعث بدگمانی عمیق عینیت رسانه‌های اصلی و مارپیچ مرگ روزنامه نگاران به آن‌ها شده‌است ".

بی اعتمادی به رسانه ها نیز در حال گسترش است.مرکز تحقیقاتی پیو در مقاله ای به قلم گادفرید و لیدکی[4] می نویسد:"در عرض پنج سال , درصد جمهوری خواهان با حداقل برخی اعتماد در سازمان‌های خبری ملی از ۷۰ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۳۵ درصد کاهش پیدا کرده‌است . این کاهش به گسترش فزاینده شکاف حزبی در اعتماد به رسانه‌ها دامن می‌زند .یک نمودار خط نشان می‌دهد که شکاف‌های حزبی وسیع‌تر در اعتماد سازمان‌های خبری ملی و محلی ، رسانه‌های اجتماعی نزدیک به هشت نفر از دموکرات‌ها و جمهوری خواهان دموکرات - ۴۳ درصد بیشتر از جمهوریخواهان و جمهوریخواهان جمهوری‌خواه ( ۳۵ % ) - - براساس تحقیقی که در روزه‌ای ۱۴ تا ۲۷ ژوئن سال ۲۰۲۱ انجام‌گرفته است ، پدیدار شده‌اند . این شکاف حزبی بزرگ‌ترین فاصله زمانی است که این سوال از سال ۲۰۱۶ پرسیده می‌شود . و حتی بیشتر از ۵۳ امتیاز بین دموکرات‌ها لیبرال ( ۸۳ % ) و جمهوری خواهان محافظه‌کار ( ۳۰ % ) رشد می‌کند .۳۵ % از جمهوری خواهان که حداقل برخی از اعتماد به سازمان‌های خبری ملی را در سال ۲۰۲۱ دارند ، نیمی از سال ۲۰۱۶ ( ۷۰ درصد ) است - و از اواخر سال ۲۰۱۹ ( ۴۹ درصد ) ۱۴ امتیاز به دست آورده‌است . در مقایسه ، دموکرات‌ها در پنج سال گذشته نسبت به جایی بین ۷۸ % و ۸۶ % ثابت ماندند .چگونه این کار را به طور کلی انجام دادیم ، در حدود شش تا ده بزرگ‌سال آمریکایی ( ۵۸ % ) می‌گویند حداقل به اطلاعاتی که از سازمان‌های خبری ملی می‌رسد ، اعتماد دارند . در حالی که هنوز اکثریت دارند، این کوچک‌ترین سهم در طول پنج سال گذشته این سوال است . وقتی آخرین بار در اواخر سال ۲۰۱۹ مورد سوال قرار گرفت ، ۶۵ درصد حداقل برخی از اعتماد را ابراز کردند . و کم‌تر ( ۱۲ درصد ) ابراز می‌کنند که " اعتماد زیادی به اطلاعاتی که از سوی سازمان‌های خبری ملی می‌آید " دارند .آمریکایی‌ها تمایل دارند به سازمان‌های خبری محلی اعتماد بیشتری داشته باشند - هر چند تا حدی در اینجا نیز کاهش وجود دارد . اکثریت زیادی از آمریکایی‌ها ( ۷۵ % ) هنوز می‌گویند که حداقل به اطلاعاتی که از سازمان‌های خبری محلی می‌رسد، نسبت به سهامی که در سال ۲۰۱۶ ( ۸۲ درصد ) و در اواخر ۲۰۱۹ ( ۷۹ % ) گفته بودند ، اعتماد دارند . و باز ، بسیار کم‌تر سطح اعتماد ( ۱۸ % ) را نشان می‌دهد .

شکاف حزبی مشابه وقتی پدیدار می‌شود که به اخبار محلی می‌رسد ، هرچند به میزان کم‌تر . تا ماه ژوئن سال ۲۰۲۱ ، دموکرات‌ها ۱۸ درصد بیشتر از جمهوریخواهان هستند که حداقل به اطلاعاتی که از سازمان‌های خبری محلی می‌رسد ( ۸۴ % در مقابل ) رسیده‌اند . ۶۶ % به ترتیب ) - شکافی که دوباره بزرگ‌تر از هر زمان در سال‌های اخیر است . پنج سال پیش ، ۸۵ % دموکرات‌ها حداقل به سازمان‌های خبری محلی اعتماد داشتند ، در حالی که ۷۹ % از جمهوری خواهان این کار را کردند .وب سایت‌های ارتباط جمعی به ایجاد یک سطح اعتماد بسیار پایین‌تر ادامه می‌دهند . در حدود یک چهارم از آمریکایی‌ها ( ۲۷ % ) می‌گویند که حداقل به اطلاعاتی که از سایت‌های شبکه‌های اجتماعی می‌آید اعتماد دارند ، تنها ۴ درصد بیان می‌کنند که اعتماد زیادی به آن دارند . این مربوط به اواخر سال ۲۰۱۹ بود که ۲۶ درصد گفتند که حداقل برخی اعتماد دارند ، اما تا حدی کم‌تر از ۳۴ % کسانی که در سال ۲۰۱۶ این کار را کردند . ( در سال ۲۰۱۶ این سوال از اینترنت با استفاده از بزرگسالان آمریکایی پرسیده شد .)رسانه‌های اجتماعی توسط اقلیتی از هر دو حزب مورد اعتماد قرار می‌گیرند ، هر چند که یک شکاف حزبی هنوز وجود دارد . حدود یک سوم از دموکرات‌ها و نامزدهای مستقل متمایل به دموکرات ( ۳۴ % ) و ۱۹ درصد از جمهوریخواهان و جمهوریخواهان جمهوری‌خواه می‌گویند که حداقل در اطلاعاتی که از رسانه‌های اجتماعی حاصل می‌شود ، حداقل یک اعتماد وجود دارد که یک شکاف ۱۵ امتیازی است. این شکاف بزرگ‌تر از فواصل هر زمان دیگر در سال‌های اخیر است و از اواخر سال ۲۰۱۹ به دو برابر شده‌است ."

تمام شواهد موصوف نشان می دهد که افول رسانه ای و تک گویی و انحصار غالب شکسته شده است و فضای انتقال پیام به مراکزی چندگانه در تمام جهان تبدیل شده است.امروزه رسانه های ایالات متحده توان کمتری برای مخابره نکردن پیام ها دارند،زیرا عرصه رسانه تبدیل به عرصه رقابت قدرتمند شده است و هر شبکه مجازی خود تبدیل به ابزاری موثر برای انتقال پیام به شکل مستقیم  از سوی افراد،احزاب و کشورها شده است. نقطه عطف این ضدانحصارگری با توئییتر آغاز شد و اکنون با کلاب هاوس در اوج است و همه این ها به افول رسانه ای ایالات متحده دامن زده است و شاید بر همین مبناست که هالیوود به شکل گسترده به سریال سازی برای انتقال پیام های جدی مبادرت ورزیده است.

 


[1] -Michael Schudson

[2] - The Fall, Rise, and Fall of Media Trust

[3] - https://www.bizpacreview.com/2019/07/09/the-decline-and-fall-of-the-mainstream-medias-empire-772923/

[4] - Partisan divides in media trust widen, driven by a decline among Republicans

BY JEFFREY GOTTFRIED AND JACOB LIEDKE

نقش حزب جمهوری خواه در تنش زایی رژیم سیاسی ایالات متحده

منشتر شده در ماهنامه مطالعات افول آمریکا

رقابت دوحزب سیاسی برجسته جمهوریخواه و دمکرات که انحصار حکمرانی رژیم سیاسی ایالات متحده را در همه ارکان در اختیار گرفته اند،در سال های اخیر شکاف های گسترده ای را در ساختار سیاسی دولت، کنگره و ساختار قضایی ایالات متحده ایجاد کرده است.از این منظر فرض بر این است که دو حزب به عنوان ساختار با تغییر شرایط و فضای سیاسی ناشی از پیروزی کارگزاران باراک اوباما،دونالد ترامپ و سپس جو بایدن وارد مرحله ای از تنش های سیاسی شد که به نظر می رسد ناشی از شکاف ها و گسل های فکری و اختلاف نظر گسترده دو حزب جمهوریخواه و دمکرات است.دمکرات ها عموما دیدگاه های سنتی،ثابت و یکسانی داشته اند که روند بین الملل گرایی و تقویت رژِیم های بین المللی و حمایت از حقوق بشر و تجارت آزاد را تجویز کرده اند که البته با جمهوری خواهان در تجارت آزاد مشترکند.اما دیدگاه های سیاسی داخلی و خارجی جمهوریخواهان بیشتر ناشی از تغییر روندهای فکری مجموعه تئوریسین ها یا اندیشکده ها و خصوصا در چهار سال اخیر ناشی از تاثیر رفتار سیاسی دونالد ترامپ بوده است که سبب ایجاد تنش زایی گسترده ای در کشور شده است و اساسا به بحث ها و مناظرات درباره تضعیف ساختار رژیم ایالات متحده دامن زده است.اختلافات بین دوحزب از زمان شکل گیری ساختار دوحزبی در ایالات متحده وجود داشته است،اما مهم آن بوده که روسای جمهور ایالات متحده از هر دو حزب پس از انتخاب و تصدی نوعی ساختار توازن و مصالحه را بین قوای سه گانه کشور از طریق مشورت های نمایندگان کنگره پذیرفته و پیگیری کرده اند.ساختار بیشتر در کنگره بر مصالحه و معامله در موارد اختلافی بوده است،مگر آنکه در استثناهایی به حدی اختلاف دو حزب گسترده شده است که از توان مصالحه خارج بوده،اما  در همین زمان هم نوعی کاربرد ابزار قانونی مانند معطل کردن لوایح در کنگره،تاخیر در تایید و یا دیگر ابزار سیاسی به کار برده شده است.باراک اوباما نمونه ای از الگوی پیشبرد امور در هماهنگی و مصالحه با کنگره محسوب می شد،با وجود آنکه جمهوری خواهان همواره نگاه تردیدآمیز و شکاکانه ای نسبت به بحث های مهاجرتی و سیاست خارجی او داشته اند.اما پس از اوباما و در دوره ترامپ و یا اختلافات آشکار نشده این تضعیف ساختار از سوی دو حزب ریشه هایی داشته است.فرید زکریا بر این باور است که کاستی‌های اقتصادی آمریکای امروز محصول ناکارآمدی های ریشه دار اقتصاد این کشور ،نشان دهنده پوسیدگی فرهنگی ان نیست، بلکه پیامد برخی سیاست‌های دولت آمریکاست و بنابراین با اتخاذ سیاستهای متفاوت ،آمریکا می‌تواند نسبتا آسان و سریع به وضعیت با ثبات تر بازگردد، اما مشکل اینجاست که نظام سیاسی آمریکا توان تن دادن به دشواری‌های اتخاذ این سیاست ها و تحمل بار آنها را از دست داده است .زکریا سیاست آمریکا را سیاست" هیچ کاری نکن" می‌خواند که به جای حل مسئله گرفتار نبردهای بین حزبی است و در طول ۳ دهه گذشته بیشتر و بیشتر حزبی و بی اثر شده است و هر چند این نظام سیاسی در بحران‌های اقتصادی پیشین موفق بوده است اما آمریکا در هیچ یک از آن بحران ها با رقابت اقتصادی شدید کنونی روبرو نبوده است. (کلارک و هوک 1393)

اختلافات بین دو حزب به واقع پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق  در نحوه اقدامات و عملکردهای یکجانبه گرایانه با آرامی آغاز و سپس در دوره دونالد ترامپ تشدید شده است و در انتخابات 2020 میلادی ایالات متحده و در ژانویه 2021 در مراسم تحلیف بایدن به اوج خود رسید که هنوز تبعات آن رژیم سیاسی ایالات متحده را گرفتار کرده است و می توان این نوع تنش زایی عمدتا ناشی از عملکرد جمهوریخواهان را دارای تبعات دراز مدت موثر بر تضعیف دولت فدرال ارزیابی کرد. نوام چامسکی زبان شناس و تحلیل گر سیاسی درباره برخی تفاوت های مثلا بین کلینتون و بوش براین باور است که" تفاوت های زیادی وجود دارد. مثلا بمباران گسترده ی سوریه یکی از این تفاوت هاست. و یا توافق هسته ای با ایران. جمهموری خواهان در پی شکستن این پیمانند، البته در این صورت این امریکاست که منزوی می شود، زیرا اروپا به راه خود ادامه خواهد داد. مهمترین مشکل روبه رو، ویرانی زیست محیط است. هر یک از کاندیداهای جمهوری خواه یا منکر تغییرات اقلیمی است یا به راه حل آن با بدبینی برخورد می کند. آن ها در پی ویرانی دنیا هستند. آیا باید در مخالفت با آن ها رأی داد؟ البته! دلیل آن که پارسال امریکا نتوانست در کنفرانس زیست محیط پاریس خود را متعهد کند عدم همکاری کنگره ی جمهوری خواه بود. سیاست این دو حزب کاملا متفاوتند" (چامسکی 1394)

البته دیدگاه های سنتی لیبرال ها را آرمان گرا،آزادی خواه و در سال های اخیر مدافع برابری جنسیتی و لیبرال گرا می داند و جمهوری خواهان را محافظه کار سنتی،عدالت محور،مخالف حداقل دستمزد و طرفدار کاهش مالیات و مخالف دیپلماسی و موافق اقدامات نظامی معرفی می کند.لکن واضح است که با روی کار آمدن ترامپ در خود حزب جمهوری خواه نیز سیاست های ترامپ در قبال مسائل داخلی،مالیات ،پیمان نفتا،مهاجرت،دیدگاه ها درباره کشورهای مسلمان با موافقان و مخالفانی مواجه شد.البته ترامپ در دوران تصدی خود تقریبا بدون مخالفت حزب جمهوری خواه توانست برنامه های خود در عرصه های مختلف را پیش ببرد و اکثریت جمهوری خواهان نیز با اقدامات او در نهایت موافقت کردند.تشدید اختلاف های جدی و عمیق که گسل در ساختار سیاسی ایالات متحده را نشان می دهد در رقابت های انتخاباتی بروز یافت.البته ریشه اصلی این گسل ها به نگرش حزب جمهوری خواه به تفاوت ها در دیدگاه های اقتصادی، نابرابر دانستن سیاهان و سفیدها و برتر دانستن آمریکایی ها در همه امور باز می گردد.بدون شک منظور پژوهشگران و یا مخالفان یک درصدی ها به نابرابری های ناشی از تفکر جمهوری خواهان باز می گردد. لازم است تعبیری از کتاب یک درصدی‌ها و بقیه ما که به زیبایی و درستی وضعیت جدید ایالات متحده آمریکا تحت ریاست جمهوری ترامپ و یا آینده را واکاوی می‌کند و می‌نویسد: «اقلیت یک‌درصدی در سطح جهان، نه‌تنها یک اقتصاد جداگانه برای خود و خانواده‌هایشان به وجود آورده‌اند، بلکه بر اساس نگرشی متمایز، جهانی به وجود آورده‌اند که با انباشت قدرت نمادین به‌واسطه‌ی پول مهم‌تر از معاش به نمایش درمی‌آید. دیدگاهی که هیچ نگرانی نسبت به سرنوشت بشر و محیط ‌زیست ندارد. نگرانی‌های اخلاقی میان این اقلیت‌های کوچک قابل ‌تشخیص نیست. زیرا نگرانی‌های اخلاقی با میل شدید آن‌ها در تناقض است. علاوه بر این یک درصد جهانی و خادمان مالی و سیاسی آن‌ها، نه‌تنها اقتصاد و دیدگاه جهانی جداگانه ایجاد کرده‌اند، بلکه به‌طور فزاینده‌ای خود را از سایر بشریت جدا می‌کنند. آن‌ها دنیای مجازی خود را ساخته‌اند و خود را از نگرانی‌های 99 درصد جدا کرده‌اند. یکی از نمونه‌های عمده تعداد رو به رشدی از محیط‌های حفاظت‌شده مانند وسایل نقلیه ضدگلوله، دستگاه‌های دفاع موشکی نصب‌شده در قایق‌های خصوصی، انجمن‌های دروازه‌ای و پناهگاه‌های آخرالزمانی است» (Tim 2015). هرچند برخی اوقات این تفکیک ها و جداسازی ها توسط مسائل غیر مترقبه ای مانند ویروس کووید19 معادلات زندگی،تجارت و اقتصاد برخی از یک درصدی ها را نیز از تحت تاثیر قرار می‌دهد،اما آثار آن بر طبقه متوسط و فرودست کشورها بسیار سهمگین بوده است..شیوع این ویروس از ابتدای سال 2020 به بعد به نحو موثری بر رکود اقتصادی کشورهای مختلف دامن زد که کمتر به قرنطینه باور داشتند و قطعا تاثیرات فراوانی بر مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای جنوب و شمال تاثیر خواهد گذاشت.علاوه بر آن کشته شدن جرج فلوید یک سیاه پوست آمریکایی به دست پلیس سبب شد تا موجی از جنبش اعتراض به تبعیض نژادی-ساختاری و یا غیر ساختاری در ایالات متحده و تمام کشورهای جهان ایجاد شود که نابرابری نظام سرمایه داری و تناقض های ساختاری آن را به شدت آشکار شد و جبنشی ضد برده داری کهن و جدید را ایجاد کرد که منجر به محو آثار برده داران از جمله مجسمه های آنان در ایالات متحده و اروپا شد. در این تحولات مجسمه‌های کریستف کلمب به عنوان نماد استثمار و برده داری در سراسر ایالات به زیر افکنده شده که تحولی راهبردی در اندیشه امریکایی‌های معترض تلقی می‌شود.بسیاری این نابرابری را نتیجه زایش تفکرات دیرینه جمهوری خواهان دانستند که اکنون جامعه آمریکا را وارد تحولات عمیق کرده است.مساله بعدی اختلاف جمهوری خواهان  با دمکرات ها درباره علاقه به بازگشت مجدد ترامپ به عرصه قدرت،مخالفت با برنامه های بازسازی زیرساخت های کشور،مخالفت با برنامه های مالیاتی ،مخالفت با مذاکره مجدد برای احیای برجام با جمهوری اسلامی،اعتقاد به تقلب و غیرمنصفانه بودن در پیروزی جو بایدن،بحران مرزی،مخالفت با ایجاد تسهیلات برای مهاجران و برنامه های سلامت و واکسیناسیون  با عنوان شورش علیه ماسک است.به عنوان مثال بیش از 100 تن از مقام های سابق حزب جمهوری خواه تحت عنوان فراخوانی برای تجدید آمریکا ضمن مخالفت با بخش موافق حضور ترامپ در رقابت های اینده تهدید کرده اند که اگر ترامپ بازگردد ،آن ها از تشکیل و حضور حزب سوم حمایت کرده و خود را منطقی های مقابل رادیکال ها به شمار آورده اند.مساله تحقیق برای شورش علیه کنگره نیز از تاریخی ترین مسائل جاری کشور است.بنابراین به نظر می رسد حزب دمکرات از یکپارچگی و انسجام فکری بیشتری برخوردار است و کمتر وارد مرحله انشعاب و یا تضعیف رژیم سیاسی شده است و بیشتر جمهوری خواهان وارد مرحله،شکست،تغییر؛انشعاب؛دگرگونی و یا استحاله شده  ویا در آینده نزدیک با انتخابات میان دوره ای کنگره و سپس ریاست جمهوری 2024 خواهندشد و به تدریج ساختار رژیم سیاسی ایالات متحده  را وارد تغییرات ماهوی و فکری جدی خواهند کرد.این اختلاف و گسل های عمیق را به وضوح می توان از اظهارنظرهای مقامات دو حزب دریافت.

 

 

Tim, Di Muzio. 2015. The 1% and The Rest of US:A Political Economy of Dominant Ownership. London: Zed Book.

چامسکی, نوام, مصاحبه توسط شبکه الجزیره. 1394. گفتگویی جالب با "چامسکی"/ تفاوت دموکرات ها و جمهوریخواهان ایالات متحده چیست؟ کابل: خبرگزاری صدای افغان(آوا), (23 حوت). https://avapress.com/fa/8991

کلارک, شان, و سابرینا هوک, . 1393. جهان پیش رو،مناظره درباره جهان پس از آمریکا. با ترجمه علیرضا طیب. تهران: نشر نی.