مناسبات انرژی ایران در پساجنگ:

این یادداشت من در مجله صنعت نفت و گاز دلوارنامه تابستان ۱۴۰۴ منتشر شده است که به سناریوهای مختلف از جمله بستن تنگه هرمز می پردازد.
مناسبات انرژی ایران در پساجنگ:
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نقطه عطفی در منطقه پرآشوب خاورمیانه ایجاد کرده است. به نظر می‌رسد نظمی جدید: نامشخص و مبهم در مناسبات در حال ظهور است. برآیندها و تحلیل محتوای اظهارات دونالد ترامپ نشان می‌دهد تمام هدف او آوردن جمهوری اسلامی به‌ پای میز مذاکره با هدف تسلیم در سه مسئله نابودسازی غنی‌سازی پایان‌دادن به مسائل منطقه‌ای و محدودیت در تولید موشک‌های بالستیک و با برد بالاست. در سیاست هویج و چماق پس از حملات چماق وار گسترده علیه تأسیسات نظامی؛ بلافاصله پس از آتش‌بس تنها یک هویج تشویقی داده شد که همان مجوز صدور نفت به چین بود تا شاید مذاکرات احیا شود؛ اما گزارش‌های صادرات نفت نشان نمی‌دهد که این تشویق از سوی ترامپ صورت‌گرفته باشد. گزارش‌های رسمی از سوی نهادهایی نظیر شرکت «ورتکسا» و یا مرکز «کپلر» حاکی از این است که ایران در همین بحران نظامی توانسته روزانه 1.8 میلیون بشکه نفت به چین صادر کندو حتی در هفته اول منازعه تا ۴۴ درصد افزایش صادرات داشته است. البته سیاست چینی‌ها که تغییر نکرده است. بر اساس گزارش جان کالابرسه چینی‌ها همان سیاست قدیمی تأثیر بر بازارهای منطقه‌ای را دارند تا ۱- جا پاهای تازه‌ای پیدا کنند؛۲- چونان بازیگرانی مهم سر برآورند؛۳- مناسبات وابستگی متقابل پیچیده‌ای برقرار کنند و ۴- قطب‌های جدید و پویایی از رشد اقتصادی انرژی نگر ایجاد کنند؛ بنابراین چین از هر تحولی در زمینه گشایش انرژی با ایران استقبال می‌کند. اما مناسبات ایالات متحده با ایران و موضوع اسرائیل اضلاع مثلثی را تشکیل داده‌اند که مستقیم بر وضعیت صدور نفت ایران تأثیر می‌گذارد. به نظر می‌رسد تا زمانی که جمهوری اسلامی مناسبات صلح ابراهیم و شناسایی اسرائیل را به‌ صورت یک دولتی و دو دولتی (اسرائیل - فلسطین) نپذیرد و با پارادایم جدید به مذاکرات صلح و نظم موردنظر غربی نپیوندد و در برابر این جریان مقاومت کند صدور نفت و سایر منابع انرژی مناسبات محدودیتی شدیدی خواهد داشت. این وضعیت سناریوهای مختلفی در پیش رو خواهد داشت.
گزارش تحریم‌های جدید
به استناد وزارت خزانه‌داری ایالات متحده دونالد ترامپ از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، ۱۱ بسته تحریمی جدید را ذیل فشار حداکثری ۲ علیه شبکه فروش نفت و محصولات نفتی ایران اعمال کرده است که ۶ بسته آن در زمان مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در مسقط و رم اعمال شده است. در این ۱۱ بسته جدید تحریمی، ۱۴۴ شرکت، ۸۳ نفتکش و ۲۹ فردِ مرتبط به فروش نفت ایران وارد لیست تحریم‌ها شدند که مجموعاً شامل ۲۵۶ تحریم جدید است. این تحریم‌ها در ۴ فاز علیه صادرات نفتی ایران به چین اعمال شد. فاز اول شامل تحریم شبکه انتقال نفت ایران یا شبکه ناوگان سایه ایران بود. فاز دوم بر تحریم شبکه خریداران نفت ایران در چین، یعنی پالایشگاه‌های کوچک (تی‌پات) چین متمرکز بود و سه پالایشگاه لوکینگ، شنگ‌شینگ و هبی‌شین‌های به‌عنوان بزرگ‌ترین خریداران نفت ایران تحریم شدند. فاز سوم فشار حداکثری ۲، شامل تحریم شبکه فروش فراورده‌های نفتی و پتروشیمی ایران بود و وزارت خزانه‌داری آمریکا در فاز چهارم برای انهدام شبکه بانکی در سایه ایران اقدام کرد تا مانع از انتقال پول نفت و محصولات نفتی ایران شود. این حجم از تحریم نفت ایران قبل از حمله نظامی اسرائیل نشان‌دهنده ایجاد بستر برای یک امر مشخص است؛ تحریک به برافروختن نارضایتی داخلی ناشی از مشکلات اقتصادی و معیشتی برای ایجاد تغییر تدریجی رژیم سیاسی که حمله نظامی اسرائیل فاز دوم آن بود.
سناریوهای آینده
به نظر می‌رسد سناریوهای پیش رو در مناسبات انرژی و صدور نفت ایران ارتباط مستقیمی با سیاست‌گذاری داخلی کشور داشته باشد. بر این مبنا دو طیف متضاد و مخالف دو رویکرد متفاوت را در پیش گرفته اندکه سیاست هریک به عواقب مختلف و متفاوتی منجر خواهد شد.
طیفی که مقاومت در برابر نظم موردنظر ایالات متحده را در پیش گرفته‌اند بیشتر به تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی؛ ادامه و استمرار غنی‌سازی و عقب‌نشینی‌نکردن از آن؛ خروج از NPT ؛ گسترش امنیتی‌سازی داخلی؛ حذف اینترنت جهانی و اظهارنظرهایی مبنی بر لزوم ساخت بمب اتمی؛ بستن تنگه هرمز؛ افزایش برد موشک‌های بالستیک تا ایالات متحده و افزایش تنش با غرب و ادامه دشمنی‌ها می‌اندیشند. بدیهی است این روند به افزایش تصاعدی بحران با طرف‌های درگیر و بحران‌های داخلی به‌ویژه در مسئله اقتصادی و معیشتی منجر می‌شود. تأثیر مستقیم این روند بازگشت اسنپ بک برجام و تحریم‌های همه‌جانبه سازمان ملل خواهد بود. بدیهی است که آمریکایی‌ها تمایل زیادی دارند تا مسئله ایران با همکاری سایر شرکا با فلج کردن اقتصاد روزانه انجام بگیرد.

پس از این اجماع صدور نفت به شکل عادی و حتی با دورزدن تحریم‌ها بسیار دشوار خواهد شد. چینی‌ها به دلیل ملاحظات اقتصادی ضررهای ناشی از معامله با ایران مناسبات عادی خود را با ایالات متحده فدا نخواهند کرد و فروش نفت به صفر خواهد رسید و به نظر نمی‌رسد فروش ناشی از دورزدن تحریم‌ها بتواند گره‌گشای حل مشکل اساسی کشور باشد. مهم‌ترین آسیب این کار مختل‌شدن کسب‌وکارهای عادی و ناتوانی دولت از مدیریت اقتصادی خواهد بود.
مسئله بستن تنگه هرمز
یکی از مهم‌ترین ابزار عملیاتی و در دسترس این نوع نگرش توصیه به بستن تنگه هرمز است. این واکنش شدیدترین تهدید از سوی ایران است. حدود یک‌سوم از کل نفت دریایی از این گلوگاه عبور می‌کند و بسته‌شدن تنگه، باعث توقف صادرات نفت از کویت و قطر شده و صادرات از عراق، امارات متحده عربی، عمان و عربستان سعودی را محدود می‌کند. این امر، قیمت نفت برنت را به ۱۳۰ دلار در هر بشکه افزایش خواهد داد. تورم می‌تواند در ایالات متحده به ۶ درصد و در منطقه یورو به حدود ۴ درصد برسد. حتی برخی تحلیل‌گران افزایش هر بشکه نفت را تا ۳۰۰ دلار پیش‌بینی می‌کنند. در نهایت برخی تحلیل و جمع‌بندی می‌کنند که 1- قیمت نفت به شدت افزایش می‌یابد. 2- زنجیره‌های تأمین به هم می‌ریزند. 3- اروپا به دنبال جایگزین خواهد بود. 4- جهان بیشتر به فکر انرژی های جایگزین خواهد افتاد. اما من فکر می کنم موضوع مهم این است که انتهای این تاکتیک چه خواهد بود؟. به احتمال قوی اتخاذ این سناریو در کوتاه مدت منجر به‌ نوعی همگرایی کشورهای عرب منطقه به خصوص عراق علیه ایران و همراهی با مقابله به مثل همه‌جانبه ایالات متحده در حمله به نیروهای نظامی ممانعت کننده از صدور نفت به شکل شدید خواهد شد و به نظر نمی رسد در نهایت تاکتیک موفقی باشد زیرا انتهای آن درگیری مستقیم نظامی است. اتخاذ یک سیاست خوب آن است که بتوانید تا انتهای یک بحران را پیش بینی کنید؛ اتخاذ این سیاست در کوتاه مدت ممکن به افزایش بهای نفت منجر شود و بازارهای مالی را تحت تأثیر قرار دهد؛ اما تجربیات این نوع منازعات نشان داده است که قدرت‌های جهانی به سرعت با اجماع نظر علیه تهدید به فاصله کوتاهی موفق به مهار بحران شده اند و لذا فاقد کارکرد مطلوب برای جمهوری اسلامی خواهد بود. لذا توصیه می‌شود سیاستگذاران و توصیه کنندگان به سناریوهای محتمل پس از بستن تنگه هرمز بیشتر بیاندیشند.
طیف دیگر در داخل خواهان مذاکره جامع با ایالات متحده در همه حوزه‌های هسته‌ای و منطقه‌ای هستند تا به‌تدریج به حل‌ و فصل منازعه کهنه و قدیمی با ایالات متحده نزدیک شویم که این کار نیازمند تغییرات جدی در سیاست‌گذاری داخلی خواهد بود به‌ نوعی تغییر شیفت به سمت ملی‌گرایی داخلی؛ حفظ انسجام ملی با محوریت و تمرکز بر عناصر هویتی ایرانی شهروند ایرانی خواهد بود. این تغییر رویکرد با هدف عادی‌سازی روابط با غرب مناسبات صدور انرژی را مجدد احیا خواهد کرد و موضوع اسنپ بک را منتفی می‌کند و تحریم‌های وزارت خزانه‌داری ایالات متحده به‌تدریج برطرف خواهد شد. این سناریو فرصتی بی‌نظیر برای توسعه داخلی اقتصادی ایجاد خواهد کرد و به‌تدریج مشکلات اقتصادی را حل‌ و فصل خواهد کرد که البته شرط ضروری آن اتکا به سرمایه‌های داخلی و نیروهای توانمند متخصص ایرانی در داخل و خارج و بهره‌گیری از خدمات آنان خواهد داشت.
یک سناریوی کمتر محتمل در روابط مرتبط با انرژی گسترش رابطه با کشورهای بریکس و شانگهای و یا روسیه است. به نظر می‌رسد خود روسیه گرفتار بحران اوکراین است و تا آن حد به حفظ روابط حتی با رقبای خود می‌اندیشد که جمهوری اسلامی از اهمیت کمی برایش دارد. به‌ علاوه کارکرد شانگهای ابتدا امنیتی و سپس اقتصادی است و بریکس نیز فعلاً در مرحله جنینی قرار دارد و فاقد کارکردهای رقابتی با قدرت ایالات متحده است. سازمان و ساختار بریکس در چارچوب نو کارکردگرایی میترانی و یا اتحادیه اروپا متفاوت است. زیرا ترکیبی از قدرت‌های کوچک و بزرگ آن را تشکیل می‌دهند که ابتدا تضعیف هژمون موردنظر - ایالات متحده - بوده است، اما اکنون مزایا و عواید اقتصادی اهمیت بسیار بیشتری یافته است. ساختار نولیبرالی به دلایل مختلف داخلی و یا ناهماهنگی با ساختارهای دولت‌های عضو و یا هژمونی دلار در مبادلات جهانی به این نوع نگرش‌های واگرایانه در کشورهای عضو بریکس دامن می‌زند؛ لذا فعلاً جمهوری اسلامی نمی تواند امیدی به این ساختار داشته باشد.

مرز باریک صلح خواهی و جنگ طلبی

آرمان امروز- عرفان بیوک‌نژاد: یکی از جنجالی‌ترین و حیاتی‌ترین موضوع‌های علم سیاست، موضوع جنگ طلبی و صلح طلبی است. شاید این سوال مطرح شود که چرا هنگامی که آدمی می‌تواند صلح را برگزیند به سراغ جنگ برود؟
اما تاریخ و سیاست نشان داده است که انسان‌هایی که همواره صلح طلب بودند و از جنگ طلبی اجتناب می‌کردند گاهی مجبور به پذیرش دفاع از خویشتن و وارد شدن به جنگ شدند. پس این موضوع به خوبی نشان دهنده پیچیدگی موضوع جنگ و صلح بوده است.
مسعود پزشکیان نیز خود به عنوان رئیس جمهور به این موضوع واقف است و در تازه‌ترین اظهار نظر خویش گفته است.
وی گفت: آمادگی خود را برای همکاری و همگرایی با نهادهای بین‌المللی به منظور رفع ابهامات و شبهات ادعایی درباره فعالیت صلح آمیز هسته‌ای کشورمان اعلام می‌کنیم، گرچه امروز دنیا نیز به این باور رسیده که ایران اسلامی بدنبال صلح و امنیت در جهان است.
رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود به شرایط بحرانی منطقه و وقایع تلخ و تاسف بار در غزه و لبنان ناشی از تجاوزگری و جنایتگری رژیم صهیونیستی اشاره کرد و گفت: «بنده با شعار ایجاد وفاق و همدلی در داخل و تأکید بر صلح و دوستی و توسعه روابط با دنیا وارد انتخابات شده و از سوی مردم به عنوان رئیس جمهور برگزیده شدم، اما متاسفانه در اولین روز آغاز به کارم رژیم صهیونیستی در اقدامی جنایتکارانه دست به ترور اسماعیل هنیه زد و آنچه که ما بدنبال آن بودیم را خدشه دار و در ادامه نیز با آتش افروزی و خونریزی منطقه را به بحرانی شدید دچار کرد.»
ایران همواره نشان داده است که خواهان صلح است و در ادوار تاریخ به دنبال جنگ طلبی نبوده اما در زمانی که لازم باشد حق دفاع مشروع خود را محترم می‌شمارد و برای دفاع از این مرز و بوم دست به سلاح می‌برد. البته این که چه شخصی و با چه رویکردی در پاستور باشد نیز در تصمیم‌گیری‌های امنیتی- سیاسی بسیار متفاوت است چرا که امیرحسین قاضی زاده هاشمی در تازه‌ترین صحبت خود، گفته است که اگر من رییس جمهوری شده بودم به اندازه ۱۰ برابر موشک‌هایی که اسراییل به ایران فرستاد موشک می‌فرستادم. یعنی اگر آنها ۳۰۰ فروند، ما ۳۰۰۰ فروند و لابد اگر اسراییل بار دیگر ۳۰۰۰ تا ما ۳۰ هزار تا. متخصصین معتقدند که در این برهه زمانی چنین رفتارهای احساسی و هیحانی برای کشور نتنها مفید نیست بلکه آسیب زا خواهد بود، پس مجددا روحیه صلح طلبی و متانت مسعود پزشکیان را در قامت رئیس جمهور ستوده اند.
هادی اعلمی فریمان، پژوهشگر مسائل سیاسی به روزنامه «آرمان امروز» گغت: مفهوم جنگ و صلح از دیرباز تا کنون نقش کلیدی در زندگی بشر داشته و همواره دو مؤلفه اصلی و جدایی‌ناپذیر از تاریخ انسانی محسوب شده‌اند. از منظر رئالیستی، جنگ به معنای اقدامات دفاعی، تهاجمی یا تجاوز خارجی از طریق نیروهای مسلح تعریف می‌شود. هدف اصلی این اقدامات غالباً حفظ توازن قدرت و بقا است. دیدگاه رئالیستی، که بر اساس نظریه تنازع بقا شکل گرفته، انسان را در محیطی رقابتی تصویر می‌کند که در آن قدرت فیزیکی و استفاده از ابزارهای نظامی اولویت دارد. در مقابل، دیدگاه صلح که در مکتب ایده‌آلیسم جای می‌گیرد، بر سازش، تفاهم، و همزیستی مسالمت‌آمیز تأکید دارد. این دو نگرش، یکی بدبینانه و دیگری خوش‌بینانه، در طول تاریخ همواره در تقابل بوده‌اند.
وی ادامه داد: در ایران، تجربه تاریخی ملت و دولت از مداخلات خارجی، نظیر دخالت روس‌ها و انگلیسی‌ها یا کودتای ۲۸ مرداد، و همچنین تهدیدهای تجزیه‌طلبانه، موجب ایجاد نوعی فوبیای تاریخی شده است. این ترس سبب شده تا سیاست‌گذاران ایرانی در طول زمان همواره به سمت دفاع پیشگیرانه و هوشیاری نسبت به تهدیدات خارجی گرایش پیدا کنند. این موضوع، اگرچه در فضای سیاست بین‌المللی رویکردی طبیعی به نظر می‌رسد، اما به‌ویژه در دهه‌های اخیر لزوم تغییر به سمت سیاست‌های اخلاق‌محور و خوش‌بینانه‌تر بیشتر احساس می‌شود.
این پژوهشگر افزود: با بررسی وضعیت کنونی ایران در عرصه بین‌المللی، می‌توان مشاهده کرد که موضوعاتی مانند تغییرات اقلیمی، هوش مصنوعی، جهانی‌شدن، و ترتیبات منطقه‌ای و جهانی نظیر سازمان بریکس یا شانگهای به دغدغه‌های اصلی تبدیل شده‌اند. در این شرایط، تمایل ملت‌ها به صلح و اقدامات مسالمت‌آمیز بیشتر شده و این رویکرد در حال نهادینه‌شدن است.
وی خاطر نشان کرد: در دولت چهاردهم به ریاست آقای پزشکیان، گرایش به صلح و اخلاق در سیاست‌گذاری‌ها برجسته است. ایشان با استناد به مفاهیم قرآنی و نهج‌البلاغه، سیاست‌هایی مبتنی بر اخلاق و فضیلت انسانی را دنبال می‌کنند. این نگرش، که ریشه در آموزه‌های دینی و مفاهیمی نظیر داستان هابیل و قابیل دارد، بر سیاست‌های دفاعی قدرتمند و پرهیز از لحن تهدیدآمیز تأکید دارد. یکی از چالش‌های کنونی در سیاست خارجی ایران، استفاده مکرر از زبان تهدید است. در مقایسه با بسیاری از کشورها، این لحن کمتر در گفتار دیپلماتیک دیده می‌شود و اصلاح آن می‌تواند به تقویت روابط ایران در عرصه بین‌المللی کمک کند.

https://armandaily.ir/?p=67461