ترامپ در راه کاخ سفید؛ از پرونده ایران تا بحران منطقه، چه خواهد شد؟

هدف ترامپ مجبورکردن ایران به مذاکره با ایجاد اعتراضات در داخل است / پیامد تغییر دکترین هسته‌ای، فلاکت مردم و حمله نظامی گسترده به ایران است.

یک کارشناس ارشد مسائل آمریکا به خبرآنلاین گفت: پرونده هسته ای، احتمالا مهمترین پرونده ای خواهد بود که ترامپ درباره ایران در دست خواهد داشت. با توجه به تیمی که الان در حوزه سیاست‌گذاری چیده است به نظر می رسد که فشار حداکثری و بازگشت مجدد تحریم‌ها و فشار به چین برای خودداری کردن از خرید نفت ایران انجام شود. هدف از این کار فروپاشی اقتصادی، با ایجاد اعتراضات در داخل و وادار کردن ایران به میز مذاکره است.

زهره نوروزپور: دونالد ترامپ ۲۰ ژانویه رسما ساکن کاخ سفید می‌شود و برای بار دوم با یک وقفه ۴ ساله سوگند یاد می‌کند که از منافع آمریکا محافظت کند. او که حالا برای یک چهار سال پیش رو فرمانده کل قوای ایالات متحده می‌شود، با پرونده‌های بسیاری در جهان دیپلماسی مواجه است. ترامپ همچنان بار دیگر با شعار عظمت آمریکا کمپین‌های انتخاباتی خود را گرم می‌کرد و اکنون نیز بر وعده خود پافشاری کرده و سیاست تعرفه و مهاجر را دنبال می‌کند. فارغ از مسائل داخلی، ترامپ در مساله خارجی دو پرونده مهم دارد؛ یکی جنگ فرسایشی اوکراین، دیگری پرونده هسته‌ای ایران. دراینباره با دکتر هادی اعلمی فریمان کارشناس ارشد آمریکای شمالی و لاتین گفتگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانیم:

ترامپ، به احتمال قوی همان ترامپ گذشته خواهد بود

*** کمتر از دوهفته دیگر دونالد ترامپ ساکن کاخ سفید خواهد شد. بازگشت مجدد او را پس از یک وقفه ٤ ساله چه طور ارزیابی میکنید؟
ترامپ در ۲۰ ژانویه مجددا قدرت را به دست می گیرد. به احتمال قوی همان ترامپ گذشته خواهد بود. ما شاهد تغییرات جدی در رویه ترامپ نخواهیم بود. کماکان رفتارها و رویه قبلی را خواهد داشت. مضاف بر اینکه تنها تغییری که ممکن است داشته باشد، تغییر درترکیب سیاستگذاری و اتخاذ روش‌های صحیح‌تر در بروکراسی ایالات متحده خواهد بود.
تمرکز ترامپ بیشتر بر شعار اول امریکا و بازگشت به عظمت امریکا است که با روش دلار کراسی انجام خواهد شد. به نظر می‌رسد دور دوم او مشابه همان روش‌های دوره اول، البته با تجربیات بیشتر باشد. در کمپین‌های انتخاباتی دیدیم که ترامپ در دو مساله مهاجرت و تعرفه حساس است.
در بحث مهاجرت او بیشترین حساسیت را روی امریکای جنوبی دارد. البته ممکن است درباره دیگر کشورها هم سخت‌گیری کند اما تمرکز ترامپ بیشتر بر روی آمریکای جنوبی است. به این دلیل که معتقد است مهاجرانی که از حوزه آمریکای جنوبی وارد امریکای شمالی می‌شوند با خود یک سلسه جرائم مانند؛ قاچاق مواد مخدر، روسپیگری، گنگستری و ... را با خود به داخل ایالات متحده می‌اورند.
ترامپ تا حد توانش سعی خواهد کرد مهاجران را به کشور خودشان مسترد کند.حدود ۶ یا ۷ میلیون مهاجر غیرقانونی در ایالات متحده وجود دارد که عمده آن از امریکای جنوبی است. اینکه می‌گویم تا حد توان به این دلیل است که خب نیروهای فدرال به تنهایی توانایی دستگیری و بازگردان آنها را ندارند. به همین دلیل ممکن است بحث سامان‌دهی مهاجران را دنبال کند یا اینکه ناچار به گزینش نخبگان شود. به هرحال به دلیل شعار سمبلیک خود در کمپین‌های انتخاباتی مجبور است بخشی از آنان که پرونده‌های کیفری دارند را خراج کند.

ترامپ دیوار مرزی را احیا می‌کند

مساله دیگر اینکه؛ او ناچار است که با کشورهای مهاجر فرست مذاکره کند و به احتمال قوی یک سری مشوق مالی به آنها خواهد داد که از مهاجرت‌های بیشتر جلوگیری کنند. بیشتر کشورهایی که مهاجرت به ایالات متحده دارند از السالوادور، مکزیک، هندوراس، ونزوئلا و ... هستند که این‌ها همگی در بحران‌های سیاسی و اجتماعی هستند. به این سبب به نظر می‌رسد که ترامپ احداث دیوار مرزی را مجددا پیگیری و احیا کند.
مساله دوم بحث تعرفه است. اگر او بخواهد عظمت امریکا را دنبال کند تنها جیزی که برای ترامپ درباره مسائل مالی مهم است بحث تعرفه‌ها است که به ناراحتی سایر کشورها دامن خواهد زد.
ترامپ به کاخ سفید هنوز نیامده اما بحث بازگشت کانال پاناما را مطرح کرده، او از بازگشت گرینلند می گوید و از الحاق کانادا صحبت می کند که این مسائل به خودی خود این کشورها را ناراحت کرده است. در بعد اقتصادی تعرفه‌ها قطعا زیان‌های اقتصادی هم به همراه خواهد داشت؛ مثلا مکزیک که ۲۵ درصد پیشنهاد کرده و چین ۱۰ درصد افزایش تعرفه که قطعا انها اقدامات متقابل خواهند داشت. بحث اجرای تعرفه‌ها به افزایش بیکاری در داخل امریکا و گرانی و تورم بیشتر برای مردم ایالات متحده دامن خواهد زد.

ترامپ زلنسکی را وادار به مذاکره با پوتین خواهد کرد

*** ترامپ احتمالا با انبوهی از پرونده های ناتمام و باز، مواجه است. در سیاست خارجی به طور اخص پرونده اوکراین را چه طور ارزیابی میکنید؟
درباره اوکراین، ترامپ احتمالا تجدید نظرخواهد کرد. او در کمپین‌های خود قول هایی داده که ۲۴ ساعته این بحران را پایان می دهد! که البته ۲۴ ساعته پایان دادن به یک جنگ ۴ ساله بیشتر به شوخی شبیه است. ولی شواهد و قرائن اینطور نشان می‌دهد که او یک تجدید نظر جدی خواهد داشت.
از سوی دیگر ایلان ماسک نیز که حالا از همه به ترامپ نزدیک‌تر است مطرح کرده که زلنسکی بزرگترین سرقت تاریخ را مرتکب شده است!
امریکا از ابتدای جنگ روسیه و اوکراین، حدود ۱۷۵ میلیارد دلار کمک های مالی به اوکراین کرده‌اند که حالا ماسک مطرح کرده است که شفافیت و نظارت درباره این پولها باید انجام شود. که این مبلغ در دولت ترامپ ارزیابی سنگینی خواهد بود.
به نظرم زلنسکی را وادار خواهند کرد به مذاکره با پوتین تن بدهد. یا اینکه او را از حضور در ناتو منصرف کنند، یا مناطقی که روسیه گرفته است حائل معرفی بشود و در دسته مناطق صلح قرار بگیرد. با اینحال دو کشور را احتمالا وادار به مذاکره خواهند کرد. به نظر می رسد که ترامپ این خط مشی را دنبال خواهد کرد چون بیشترین وابستگی زلنسکی به ایالات متحده است.

و همانطور که وعده داده از ناتو خارج خواهد شد؟
در بحث ناتو هم ممکن است دو راه حل را مثل سابق پیگیری کند. اول اینکه مسائل مالی را خود اعضای ناتو متقبل بشوند و آمریکا فقط کنار آنها باشد، در غیر اینصورت خارج خواهد شد.
من فکر می کنم اروپا یی ها از الان که ترامپ اتتخاب شده این زمزمه ها به گوش می رسد که ساختار دفاعی و مستقل‌تری را با ترامپ در پیش بگیرند.

هدف ترامپ کشاندن ایران پای میز مداکره با ایجاد اعتراضات در داخل است

*** در رابطه با ایران و پرونده هسته‌ای، تحلیل شما چیست؟
پرونده هسته ای، احتمالا مهمترین پرونده ای خواهد بود که ترامپ درباره ایران در دست خواهد داشت. با توجه به تیمی که الان در حوزه سیاست‌گذاری چیده است به نظر می رسد که فشار حداکثری و بازگشت مجدد تحریم‌ها و فشار به چین برای خودداری کردن از خرید نفت ایران انجام شود. هدف از این کار فروپاشی اقتصادی، با ایجاد اعتراضات در داخل و وادار کردن ایران به میز مذاکره است. این روند پروسه‌ای خواهد داشت که به زعم او فشار حداکثری در حدود شش ماه می‌تواند تاثیر جدی بر رفتار ایران بگذارد و سبب شود که تهران تصمیم جدی درباره مذاکره بگیرد. به احتمال قوی یک پنجره دیپلماسی محدودی را در اختیار ایران قرار خواهند داد که بتواند مذاکراتی را در اینباره شروع کند.

خبر مذاکره ایران با ایلان ماسک فقط تست افکار عمومی و سیاسی در ایران بود


*** چرا در این بحبوحه، مذاکره نماینده ایران با ایلان ماسک مطرح شد؟ تحلیل شما چیست؟فرض بگیریم ملاقات انجام شده و اگر نشده انتشار این شایعه چه دردی را دوا میکند؟
بحث مذاکره با ایلان ماسک هم مشخص نیست که از کدام طرف ماجرا مطرح شده است. به نظرم ممکن است اشاعه این خبر یک "تست" برای افکار عمومی باشد. آنهم در داخل ایران، چون امریکا که ابایی از مذاکره ندارد! آنها به این موضوع افتخار هم می‌کنند که با هر سیتسم و حکومتی وارد مذکره می شوند. به نظرم تستی در عرصه سیاست داخلی ایران بود تا واکنش‌ها را درباره این موضوع ارزیابی کنند.
اگر فرض را هم بگیریم که این مذاکره انجام شده، به نظرم امر مطلوبی بوده است! پنجره دیپلماسی نباید بسته بشود کما اینکه در ارتباط با امریکا در رابطه با بحران‌ها همیشه باز بوده است مانند بحران عراق و افغانستان، همین‌طور در مذاکرات هسته‌ای و برجام قطعا این مذاکرات به صورت شفاف انجام شده است. الان هم به صورت غیرمستقیم با عمان، عراق، ژاپن و با سفارت سوئیس این مذاکرات در جریان است. این مساله نشان می‌دهد که پنجره دیپلماسی ایران درباره مذاکره هیچگاه بسته نبوده است.منتهی ایران چون همیشه از موضع رعایت مصلحت و عزت مذاکره را دنبال کرده، اینکه از طرف امریکایی‌ها مقبول باشد، دشوار بوده است. در مقاطعی شاهد بودیم که امریکا سعی کرده اشتباهات گذشته را جبران کنند، به خصوص درباره مساله مصدق که خانم مادلین البرایت مطرح کرد. تمایل امریکایی ها در مواقع بحران این است که سعی میکنند تنش ها را کاهش دهند.

جمهوری اسلامی ایران باید در ایالات متحده لابی‌گری گسترده‌ای انجام دهد

من معتقدم که مذاکره حتی اگر صورت گرفته باشد مشکلی ندارد. به این دلیل که همه کشورهای جهان لابی‌گری را در امریکا دنبال می‌کنند. جمهوری اسلامی هم می‌تواند این کار را انجام دهد و هم باید انجام دهد. به نظر مانعی نباید باشد. اگر مذاکره ای قرار باشد صورت بگیرد. حتی مذاکرات درسطوح پایین، مانند کنگره،یا افراد نزدیک به ترامپ که به عنوان لابی جمهوری اسلامی عمل کنند. تنها راهی که ما می توانیم به کاهش تنش‌ها کمک کنیم مذاکرات خواهد بود. یک نکته اینکه این نوع مذاکرات، تماس‌ها و پیام‌ها در روابط بین‌الملل به "تلفن قرمز بحران" تشبیه می‌شود که در مسائل مهم بین دو کشوری که در بحران عمیق به سر می برند می تواند به کاهش تنش‌ها و به کلیت موضوع کمک کند.

تنها و اولین مشکلی که ترامپ برای مردم ایجاد خواهد کرد مشکلات گسترده اقتصادی خواهد بود


هیچ کشوری به جز کشورهای بحران ساز، فقیر و فلاکت زده مثل کره شمالی نتوانسته‌اند بدون مشارکت جهانی، یا با کمک آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مشکل انرژی هسته ای کشورشان را حل و فصل و مدیریت نمایند. لذا ما باید مشارکت جهانی بر مبنا و منطق صلح را بپذیریم. در غیر اینصورت پرونده هسته‌ای ایران همچنان لاینحل باقی خواهد ماند.

به قول نوام چامسکی: «بشریت فعلی به حل مشکل در دوجا نیاز دارد و در اولویت است؛ یکی بمب هسته ای و دیگری تغییرات اقلیمی، بشریت باید برای اینها راه حل داشته باشد.»
به هرترتیب آمدن ترامپ به کاخ سفید، در وهله اول تنها مشکل بزرگی که در ابتدا برای جمهوری اسلامی ایران و مردم ایجاد خواهد کرد، ایجاد مشکلات متعدد اقتصادی خواهد بود. ما همین الان هم همانگونه که دولت اعلام کرده است ناترازی بسیار گسترده ای در کارکرد اقتصادی کشورداریم که اینها با امدن ترامپ تشدید خواهد شد، مهمترین مساله اقتصادی است. پرونده هسته‌ای هم به جایی رسیده که باید حل و فصل شود و به نظرم یک سال اینده برای ایران بسیار حیاتی خواهد بود.

*** از بحث ایران خارج شویم؛ ترامپ با اقدامات اردوغان چه خواهد کرد؟ آیا در سوریه با او همراه می شود؟ یاد در رابطه با کردها به اختلاف خواهند خورد؟

دنیای سیاست، یک دنیای پارادوکسی است. هیچ بازیگری قادر نیست که تمام منافع خود را تامین کند و رضایتمندی کامل داشته باشد. تصمیم بازیگران گاهی متضاد، گاهی مخالف و گاهی موافق است. در مساله آمریکا و ترکیه؛ بحث کردی است. در مساله اکراد نه فقط آمریکا بلکه خیلی از بازیگران منافع متعددی دارند. نکته‌ای که یقین است؛ ترکیه تحت هیچ شرایطی مذاکره با کردها و مساله "پ ک ک" را نخواهد پذیرفت. ترکیه کماکان سیاست کشتار و خلع سلاح این گروه را دنبال خواهد کرد. این سیاست قطعی ترکیه است.

اردوغان وارد یک رقابت منطقه‌ای با ایران شده است

اکنون ترکیه از یک موضع قوی تری برخوردار شده است. به لحاظ تحولات سوریه، این سیاست را با قدرت بیشتری دنبال خواهد کرد. چون اردوغان دچار بلند پروازی‌های جاه‌طلبانه‌ است و وارد یک رقابت منطقه ای با ایران و دیگر کشورها با هدف تاثیرگذاری در منطقه خواهد شد. ممکن است در اینده جهت گیری‌های اردوغان به کشورهای عربی منجرشود.

انچه واضح است در حال حاضر اردوغان دو قطب اصلی را مقابل خود دارد؛ یکی ایران که در سوریه آن را تضعیف کرده است و دیگری چالش هایی با کشورهای عربی در بحث ترتیبات و نظم منطقه ای خودش داشته باشد که در آینده قابل بررسی خواهد بود. از سویی آمریکایی‌ها سیاست خودشان را در قبال کردها ادامه خواهند داد. چون همیشه به کردها خوشبین بوده‌اند و انها هم روابط خوبی با آمریکا داشته و دارند.


اینها بستگی به نوع و ساختار اینده سوریه خواهد داشت. اگر جولانی موفق بشود که حکومتی با ترکیب ملی شکل دهد و حقوق اکراد را به رسمیت بشناسد و توافقی هم با اردوغان داشته باشد برای کنترل مخالفان ترکیه، وضعیت متفاوت خواهد شد و در نهایت آینده همه این نظریات را مشخص خواهد کرد.

*** برخی از تحلیلگران می گویند ناارامی های امریکا مانند حادثه نیواورلئان کار خودی‌های امریکایی است برای اینکه ترامپ همانطور که وعده داده از سوریه و عراق خارج نشود.نظر شما چیست؟
درباره نیواورلئان به دلیل فقدان اطلاعات کافی و محرمانه‌، از نیت بازیگران مطلع نیستیم پس نمی‌توانیم ارزیابی صحیحی داشته باشیم. اما انچه واضح است طراحی سناریوها و حوادث مختلف از سوی بازیگران داخل و خارج آمریکا است. یک مساله مشهود است؛ در درون ایالات متحده موضوع حملات مسلحانه و خودنمایی عناصر وابسته به داعش، در کنار این‌ها افرادی که سرخورده ارتش و جنگ هستند، نظامیان بازنشته و افسرده و خسته از جنگ که در ارتش به لحاظ روانی سرخورده شده‌اند،گاها سرخوردگی خودشان را با انجام این عملیات‌ها جبران کنند که نمی شود به صورت قاطع مطرح کرد.

ترامپ نظامیان آمریکایی را در منطقه کاهش خواهد داد


با اینحال فارغ از این اتفاقات، به احتمال قوی ترامپ نیروهایش را در منطقه کاهش خواهد داد. منتهی نه به نحوی که ساختار حضور امریکایی ها صفر شود. این ساختار به شکل حرفه ای و کارکردی که بتوانند نقش موثر خودشان را داشته باشند حفظ خواهند شد. به معنای شعار انتخاباتی‌اش کامل از منطقه خارج نخواهد شد چون آمریکایی ها نمی توانند سیاست انزواگرایانه در پیش بگیرند.
ترامپ مانند روسای جمهور پیشین امریکا، برنامه مشخص و مدونی ندارد. او همراه با بحران‌ها پیش خواهد رفت و در زمان وقوع بحران در لحظه تصمیم می‌گیرد و نظام سیاسی او بر اساس مهاجرت و تعرفه خواهد بود. مثلا روزولت برنامه "نیودیل و طرح نو" را مطرح کرد. یک برنامه ۴۰ ساله بود که با مقررات سیاست های کنزی پیش برد. یا ایزنهاور که همان برنامه را دنبال کرد و ریگان نیز طرح مبارزه با کمونیسم و شوروی را طراحی و دنبال کرد. همچنین کلینتون، احیای لیبرالیسم را دنبال کرد و اوباما که طرح او به اوباما کر معروف شد. این‌ها روسای جمهوری بودند که از قبل برنامه منسجم و منظبط داشتند و آن برنامه ها را در ریاست خود دنبال کردند اما ترامپ هیچ برنامه مدون و منسجمی ندارد. برنامه‌های ترامپ حول افزایش مبادلات بر مبنای دلاراست که بتواند منافع مالی بیشتری را به عمل بیاورد و قول های خودش را برای اینکه کارگران در رفاه باشند و بحث مالیت ها را دنبال خواهد کرد او برنامه مشخصی ندارد و در منطقه هم همین شکل عمل خواهد کرد.

ایران باید بپذیرد که ساختار جهان تغییر کرده است

*** و برای جمع بندی بحث؛ خب ترامپ آمد ما باید چه کنیم؟چه راهبردی را باید در این بلبشوی خاورمیانه اتخاذ کنیم؟
جمهوری اسلامی ایران در و هله اول باید بپذیرد که وارد یک دستور کار جدید شود. به این معنا که بپذیریم که بسیاری از ساختارها و نظم قدیمی جهان فرو ریخته و ساختارهای جدیدی در حال ظهور است. یکی از مشخصه ها این است که ساختار جدید بر خلاف انکه تا کنون در مقابل آن مقاومت می کردیم یعنی همان نظم و ترتیبات امریکایی-غربی در حال حاضر دیگر مطرح نیست چون ساختار جهان تغییر کرده است.


ساختار جدید اینگونه نیست. ساختاری است که بازیگرانی جدید، متنوع و متکثری را در درون خودش دارد. تا کنون تصور می‌کردیم درمقابل ساختار نظم تحمیل شده امریکایی مقاومت می کنیم! باید بپذیریم که این ساختار نظم جدید، بازیگران جدید دارد. مثل ترکیه، چین، عربستان، یا بلوک‌های منطقه ای جدید و ساختارهایی که قادر و توانمند برای قدرت نمایی بیشتری خواهند بود، مانند بریکس، شانگهای و یا ساختارهایی که ممکن است در آینده تضعیف شوند مثل ناتو، یا ایالات متحده به یکی از بازیگران موثر و البته متفاوقت با ابرقدرت تبدیل شود که ساختار و هویت این‌ها در آینده متولد خواهد شد.

باید رقابتی را پایه گذاری کنیم که مبنای مذکرات باشد نه تهدید محوری و نه تهدید انگاری یا ایجاد دشمنان متنوع و گسترده!

الان باید تصمیم بگیریم که با این نظم جدیدی که در حال تحول است همراه بشویم. بر این اساس باید دو مشخصه ساختاری داشته باشیم؛ نقطه مرکزی را به گرایش صلح قرار دهیم، در کنار ان با رقابت مسالمت آمیز و غیرمسلحانه، بایستی به واقع از درون رقابت های اقتصادی و بلوک های اقتصادی منطقه ای، بتوانیم قدرت و تاثیر خودمان را به نمایش بگذاریم و یک رقابتی را پایه گذاری کنیم که مبنای مذکرات باشد نه تهدید محوری و نه تهدید انگاری یا ایجاد دشمنان متنوع و گسترده!

بنابراین اگر ما در دستور کارمان، مساله محوری صلح را بپذیریم، در مسائل داخلی و سیاست خارجی تغییرات شگرفی ایجاد خواهیم کرد که ما را به مسائلی جدید رهنمون خواهد کرد. ما در بحران ها اگر یک تصمیم گیری معقولانه و منطقی داشته باشیم؛ به عنوان مثال اگر کشوری یا رئیس جمهور سقوط کرد باید در لحظه تصمیم بگیریم و ارزیابی منافع کنیم و ساختار جدید را به صورت دو فاکتو به رسمیت بشناسیم و در ان ساختار با ان کشور همکاری کنیم. در بحث سوریه این کشور از یک سیستم مورد حمایت و طرفدار چین و روسیه، تبدیل شده به یک سیستم طرفدار ایالات متحده و یا سیستمی که حداقل فعلا با اسرائیل خصومتی ندارد و روابط عمیقی با کشورهای عربی را شروع کرده است. ترکیه نیز بازیگر اصلی این کشور است.
به نظرم به جای اینکه درمقابل تغییرات ساختاری حکومت در سوریه حساسیت نشان دهیم، بایستی برای حفظ منافع خودمان، همکاری‌هایی را شروع کنیم ما در چند مساله متفاوت در انجا منافع داریم از جمله منافع اقتصادی و قراردادهای پیشین میان دوکشور است که باید حفظ شود، سرمایه گذاری‌هایی که مشترک است. سرمایه گذاری نفتی ما که کماکان می تواند ادامه داشته باشد. سوری ها هم به آن نیاز دارند. الان عربستان به شکل گسترده‌ای برای بازسازی سوریه وارد شده است. همچنین امارات، قطرو ترکیه در حال سرمایه‌گذاری گسترده اقتصادی هستند. ما بایستی رابطه دیپلماتیک عادی با این کشور برقرار کنیم که منافعمان حفظ شود و حساسیتی در تغییر رژیم‌ها حالا نه در سوریه در جای دیگر هم نداشته باشیم.

تغییر دکترین هسته‌ای ایران به معنای فلاکت مردم و حمله نظامی گسترده علیه کشورمان است

مساله دوم؛ پس از چندین سال مذاکره و تحریم درباره پرونده هسته‌ای که لاینحل مانده، باید آن را حل و فصل کنیم، پرونده‌ای که هزینه‌های زیادی را برای کشور ایجاد کرده و خواهد کرد. برخی در داخل کشور صحبت از دکترین هسته‌ای می‌کنند آیا به عواقب آن فکر کرده‌اند؟ ساخت بمب هسته‌ای با حساسیت شدید غربی‌ها مواجه خوهد شد که کشور را به جنگ و درگیری بی‌سابقه پیش می‌برد.


ما کشوری هستیم که با ارزش‌ها و فضیلت‌های انسانی انقلاب را شکل دادیم و سرمایه ما هم همان فضیلت مردم است، سرمایه ما مردم و فضیلت انسانی بوده و هست. بمب هسته‌ای جز نابودی مردم خومان چیز دیگری ندارد ما باید با بازسازی درونی در داخل کشورمان به مردم بازگردیم که این تنها سرمایه و دارایی کشور است و مسائل داخلی را هرچه زودتر حل و فصل کنیم.درگیری نظامی هیچ دستاوردی برای کشور و مردم نخواهد داشت جز فقر، نابودی و فلاکت.

به طور قطع حشدالشعبی در عراق منحل می‌شود/قبل از اینکه شیعیان حوثی آسیب ببینند،پیشقدم صلح شویم

از سوی دیگر در مساله عراق آمریکا بسیار مصمم است که گروه حشدالشعبی و شبه نظامیانی که با جمهوری اسلامی سمپاتی دارند را در داخل ارتش ملی عراق ادغام کنند. این ادغام اتفاق خواهد افتاد. این هم چون جزء همان نظم جدید جهان است. اگر الان شرایط را بپذیریم و کمک کنیم به حل این مسائل برای ما منافع ملی ما موثمرالثمر است. ولی اگر مقاومت کنیم نفعی نخواهیم برد چون این کاری انجام شده است و دیر یا زود انجام می‌ شود.
در مساله یمن، قبل ازاینکه حوثی‌ها به عنوان یک گروه شیعه، صدمات شدیدی ببیند و منابع مادی آنها نابود شود، باید سریعا فرایند صلح را تقویت کنیم و مشارکت بیشتری داشته باشیم و از آسیب بیشتر به یمن جلوگیری کنیم. برای حل و فصل مسائل منطقه ای به نظرم اتخاذ رویکرد صلح، تنها راه‌ خوب، مطلوب و بهینه خواهد بود. موجب می شود که جمهوری اسلامی ایران به یک بازیگر عزتمند و شرافتمند در منطقه تبدیل شود.
حفظ این بازیگری موجب اورده های بسیاری برای مردم و کشور خواهد شد، منافع ملی ما را در دراز مدت تحکیم خواهد کرد. مضاف بر اینکه مذاکرات جامعی را با امریکایی‌ها داشته باشیم. امیدوارم مسائل مختلف و اختلافات گسترده‌ای که از سال ۵۷ به وجود آمده و تا امروز ادامه داشته، بتوانیم حل و فصل کنیم. این مذاکرات لزوما به این معن نیست که یک شبه ره صد ساله رود ممکن است مجبور شویم که یکسال مذاکرات فشرده و گسترده ای با انها داشته باشیم که در واقع به حل و فصل تاریخی دوکشور منجر شود که قویا پیشنهادم این است ایران این مذاکره را انجام دهد.

http://khabaronline.ir/xn4Sg

عوامل موثر در تشدید اعتراضات اخیر در عراق

شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: نارضایتی آمریکا از سیاست خارجی عادل عبدالمهدی در گرایش به چین و روسیه و مساله مقاومت از جمله عوامل تشدید اعتراضات اخیر در عراق است.
هادی اعلمی‌فریمان – کارشناس سیاست خارجی

تظاهرات در بغداد و برخی استان‌های دیگر عراق از روز سه‌شنبه نهم مهر ماه در اعتراض به فساد و بیکاری آغاز شد، اما به سرعت با خروج از مسیر مطالبات اصلی، وارد فاز سیاسی و فرقه‌ای شد و به درگیری میان تظاهرات کنندگان با نیروهای امنیتی انجامید. به دنبال این تحولات، دولت عراق به درخواست ملت عراق و مرجعیت عالی دینی که خواهان رسیدگی فوری به مطالبات برحق تظاهرکنندگان مسالمت آمیز بود، بسته‌های اجرایی فوری را در چارچوب انتظارات مرجعیت عالی دینی و مطالبات مردمی اعلام کرد و به این ترتیب فعلا شاهد فروکش کردن این اعتراضات هستیم. البته تداوم این وضعیت به چگونگی انجام اصلاحات و استمرار آن بستگی دارد.

درواقع در روزهای اخیر با توجه به تعهد و قول اصلاحات از سوی دولت عادل عبدالمهدی و برخی دستگیری‌ها، تظاهرات فروکش کرده است، اما نکته مهم این است که عدم انجام اصلاحات ساختاری موجب خواهد شد مطالبات به صورت آتش زیر خاکستر باقی بماند که هر لحظه امکان برافروختن آن وجود خواهد داشت. همچنین باید توجه شود که عراق دارای هویت و ساختاری موزاییکی است و به نظر می رسد راه حل نهایی عبور این کشور از بحران امروز را می‌توان از دموکراسی انجمنی اقتباس کرد؛ نوعی از دموکراسی که مختص جوامع غیرمتجانس یا چند فرهنگی است. درواقع تنها راهی که عراقی‌ها می‌توانند برای برون رفت از بحران‌ها در پیش گیرند، افزایش مشارکت سیاسی است. از سوی دیگر، اگر ویژگی‌های حکمرانی خوب را در نظر بگیریم، زنان، جوانان و همه اقشار مردم هنگامی که به یک حکومت می‌نگرند و آن را مورد بررسی قرار می دهند، به کارآمدی آن توجه ویژه دارند.

لذا دولت عراق باید چند نکته را برای جلب رضایت ملت خود مدنظر داشته باشد؛ نخست مسئله شفافیت است که در دولت‌های نفتی باید به بالاترین وجه اعمال شود. دیگری، موضوع پاسخگویی است. همچنین مسئله مبارزه با فساد و به کارگیری عناصر پاکدست و دارای سابقه خوب در مبارزه با فساد نیز از جمله مواردی است که دولت عراق باید به آن توجه جدی معطوف دارد.

علاوه براین باید توجه داشت که همواره در چنین شرایط اعتراضی، گروه‌های فرصت‌طلب و انتقام‌جوی دارای کینه‌های سیاسی و امنیتی به سرعت گسل‌های غیرفعال را فعال می‌کنند؛ گروه‌هایی که طیف‌های مختلفی را دربر‌می‌گیرند. از جمله می‌توان به بعثی‌های بازمانده از دوره صدام، عناصر داعش یا وفاداران آنها و قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی مانند آمریکا یا رژیم اسرائیل اشاره کرد که برای اجرای اهداف خاص خود به این اعتراضات دامن می‌زنند و بر شدت آن می‌افزایند. بنابراین دخالت خارجی در وضعیت اعتراض به مسائل داخلی در هر کشوری، همواره وجود داشته و متصور است. از سوی دیگر برخی بر این باورند که قدرت‌های جهانی و نیز برخی قدرت‌های منطقه‌ای در رقابت هستند تا دولت عراق را سرنگون کنند و این دولت با یک توطئه خارجی مواجه شده است. در این بین می‌توان به نارضایتی آمریکا از سیاست خارجی عادل عبدالمهدی در گرایش به چین و روسیه و یا مساله مقاومت اشاره کرد. این نکته با توجه به رقابت‌های استراتژیک قدرت‌های خارجی قابل تبیین است. عراق همواره در دوره صدام و ماقبل او صحنه رقابت‌‌های منبعث از جنگ سرد بین شوروی سابق و ایالات متحده بوده است و این رقابت‌ها بیشتر به دلیل منابع غنی نفت، ماهیتی خشونت‌بار یافته است. اکنون در داخل عراق احتمالا به دلیل ورود روسیه و چین به عنوان بازیگری موثر در این کشور، این واکنش‌ها طبیعی خواهد بود؛ زیرا چین در دکترین امنیت ملی ایالات متحده اکنون بازیگری کانونی به شمار می‌رود و آمریکایی‌ها در همه جای دنیا در رصد و تعقیب چین فعال هستند. به هر حال برای بررسی تحولات دقیق عراق به مجموعه‌ای از مولفه‌های گوناگون داخلی، خارجی و منطقه‌ای نیاز است تا بتوان درک مناسبی را به دست آورد.

دلیل شورش ها در عراق چه بود؟

برابر تئوری های انقلاب؛ اعتراضات مردمی از بحران ناکارآمدی،بحران عدالت،ناکامی های ملی گرایانه ویا ناتوانی درتامین رفاه مردم،وجود فساد،محرومیت های سیاسی واقتصادی وبیکاری منجر به فقر ناشی می شود.اما آنچه امروز در عراق، شاهد آن هستیم را می توان در مثلثی از بحران عدالت،فقدان ملی گرایی و محرومیت اقتصادی به علاوه رقابت قدرت ها بر سر منابع تفسیرکرد

سرزمین کهن عراق سالیان طولانی است که با رانت نفتی اداره می شود؛ از این منظروابستگی به نفت وداشتن اقتصاد تک محصولی، اثرات بسیار جدی و مهم در مباحث اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی و ساخت درونی این کشور گذاشته است.ساختار نفتی از زمان آغاز استخراج نفت در عراق تا امروز جامعه ای منطبق با انسان هیدروکربنی خاورمیانه ای را شکل داده و هویت دار کرده است که هیچ ارتباطی با سایر هویت های دیگر نداردو اگر هم ارتباط داشته باشد،هویتی متناقض است.رقابت بر سر منابع قدرت و ثروت در عراق در دوره صدام حسین هم ماهیتی منطقه ای و هم بین المللی داشت.ساختار سیاسی صدام در عراق، باوجودآنکه او شخصا فاقد رویکردی ایدئولوژیک بود، اما مرکز سیاستگذاری کشور وابسته ودر اختیار سنیان بود و صدام نیز به عنوان کانون اصلی، منابع وکشورراحکمرانی می کرد. پس از سقوط صدام و فروپاشی حکومت او،باتغییر وجابجایی قدرت، شیعیان کانون سیاستگذاری عراق را در اختیار گرفتند و به این ترتیب، بخشی از اهل سنت-خواه،ناخواه، در حاشیه قرار گرفتند.

اکنون درمرحله ی جابجایی تدریجی قدرت از دوساختار ایدئولوژیک پیشینی و متاخر دارای هوادار و توانمند در بسیج عمومی و دارای حامیان منطقه ای در عراق امروز می باشیم.بحران اخیر در عراق و شورش های عمومی وضعیت و ویژگی متفاوتی دارد که تنها در قالب ادارک وضعیت فعلی جهان منطبق با تکنولوژی رسانه ای،جوان گرایی وآگاهی طبقاتی نیروهای سابقا منفعل و درحاشیه قابل فهم است. این تغییر و جابجایی فکری و قالب عملی آن را می توان فراتر از ایدئولوژی نام نهاد.نوعی اندیشه  که تنها به کارآمدی حکومت ها فراتر از نوع و ساختار ایدئولوژیک می نگرد.مجموع این شواهد نشان می دهد تغییر شیفت از اهل سنت و شیعیان به سمت و سوی عدالت خواهی محض، شفافیت گرایی و مطالبه پاسخگویی برای حل مشکلات این کشور، در حال انجام است.امروز جوانان بدون نگاه به احزاب و شخصیت ها مطالبه گر هستند.البته تحلیل های متفاوت دیگری نیز مطرح است.برخی بر این باورند که قدرت های جهانی و نیزبرخی قدرت های منطقه ای در رقابتی هستند تا دولت عمدتا شیعه متمایل به جمهوری اسلامی سرنگون شود. در این مسائل اعتراضی،بسیار روشن است که گروه هایی فرصت طلب به سرعت گسل های غیرفعال را فعال می کنند؛ گروه هایی که طیف های مختلفی را دربرمی گیرند و ازآن​جمله می توان به بعثی های بازمانده از دوره صدام،عناصر داعش یا وفاداران او و قدرت های منطقه ای و قدرت های جهانی که برای اجرای اهداف خود، به این اعتراضات دامن می زنند و بر شدت آن می افزایند.

بنابراین دخالت خارجی در وضعیت اعتراض به مسائل داخلی در هر کشوری، همواره وجود داشته و متصور است و این به تنهایی نمی تواند عامل محرک برای شکل گیری اعتراضات باشد. در این میان، برخی تحلیل گران آتش زدن پرچم کشورها در جنبش های اعتراضی را نشانه قوی بر خشم مردم به دخالت کشورها در امور داخلی یک کشور برمی شمرند، حال آنکه همواره عناصری از احساسات ناسیونالیستی هم در این جنبش های اعتراضی قابل مشاهده است. در عراق نیزبه نظر می رسد معترضان حامل احساسات ناسیونالیستی هستند که با مطالبه گری عدالت همراه شده و در واقع میان دو مولفه احساسات ناسیونالیستی و مطالبه گری عدالت، هم​پیوندی به وجود آمده است. از سوی دیگر، برخی تحلیل گران به این اعتراضات درعراق نام بهار عربی می دهند، اما باور نگارنده بر این است که وضعیت امروز این کشور از آنچه بهار عربی خوانده می شود عبور کرده و نه تنها ملت عراق که همه ملت ها به دنبال جریان عدالت محض در حکومت ها هستند. به این مفهوم که سیستم حکومتی شکل گیرد که حاکمان شبیه مردم باشند. و به نحوی از همه اشتباهات و خطاهای که حکام انجام می دهند و در سایه آن به قدرت و ثروت دست می یابند، دوری کنند.این موضوع امروز با نوعی از شکل حکمرانی خوب مورد مطالبه ی ملت هاست. برخی دیگر نیز آنچه در عراق به وجود آمده را به موضوع اربعین وتلاش برای مسکوت نگاه داشتن آن نسبت می دهند،هر تفسیری که از جریان این شورش ها داشته باشیم،شواهد متناقض آن نیز قابل ارزیابی است.

یکی از شواهد نگاه فراتر از ایدئولوژی جوانانی درعرصه رسانه ها هستند و هیچ گونه شواهدی از بی احترامی به اهل بیت دردست نیست،زیرا بخش زیادی از مطالبه گران از شیعیان هستند،لذا شاید نگرشی عرفی و سنتی به مذهب در جریان باشد. اما با رویکردی واقع بینانه نسبت به عراق، به نظر می رسد مسئله اصلی که آتش اعتراضات اخیر را روشن کرده، فساد درونی هم پیوند با دولت رانتیردر این کشور است و نحوه پیشبرد اصلاحات اساسی از سوی دولت عادل عبدالمهدی، می تواند از شدت و تداوم اعتراضات بکاهد.حال این سوال مطرح است که آیا این اقدامات می تواند منتج به نتیجه مثبت شود؟ در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به این موضوع توجه شود که عراق دارای هویت و ساختاری موزاییکی است و به نظر می رسد راه حل نهایی عبور این کشور از بحران امروز را میتوان از دموکراسی انجمنی (Constitutional Democracy)اقتباس کرد؛ نوعی از دموکراسی که مختص جوامع غیرمتجانس یا چند فرهنگی است. درواقع تنها راهی که عراقی ها می توانند برای برون رفت از بحران ها در پیش گیرند، افزایش مشارکت سیاسی است.از سوی دیگر، اگر ویژگی های حکمرانی خوب را درنظر بگیریم، زنان، جوانان و همه اقشار مردم هنگامی که به یک حکومت می نگرند و آن را مورد بررسی قرار می دهند، به کارآمدی آن توجه ویژه دارند. بی شک کارآمدی فراتر از مسائل ایدئولوژیک است و امروز مطالبات معترضان عراقی نیز صرفا بر کارآمدی حکومت و میزان پاسخگویی آن متمرکز است. یکی از ویژگی هایی که در حرکت اعتراضی اخیر در عراق مشاهده می کنیم، نفی احزاب و اشخاص ذی نفوذ از سوی معترضان است زیرا آنان را ازجمله سوءاستفاده کنندگان مقام و جایگاه خود می دانند از این رو موضوع «گذر از احزاب»، در نتیجه این اعتراضات در حال شکل گیری است.

آتش زدن دفاتر احزاب، روزنامه ها و ... نشانه ای از این امر است و تایید کننده آنکه معترضان به دنبال مطالبات عدالت جویانه محض خود هستند. عراق چه با دولت شیعی و چه با دولت اهل سنت ویا ترکیبی از ائتلاف ها، راهی نخواهد داشت مگر آنکه چند مسئله را در دولت های نفتی خود درنظر گیرد؛ نخست مسئله شفافیت است که در دولت های نفتی باید به بالاترین وجه اعمال شود. دیگری، موضوع پاسخگویی است. همچنین مسئله مبارزه با فساد و به کارگیری عناصر پاکدست و دارای سابقه خوب در مبارزه با فساد نیز ازجمله مواردی است که دولت عراق باید به آن توجه جدی معطوف دارد. بر این اساس به نظر می رسد حرکتی که عبدالمهدی در مواجهه با معترضان تحت عنوان بسته های پیشنهادی حاوی برخی مزایا در نظر گرفته و آغاز کرده است، حتی در کوتاه مدت نیز نمی تواند پاسخگوی مطالبات معترضان باشد. تنها پاسخی که می تواند دولت او به جامعه مخابره کند و آبی بر آتش اعتراضات باشد، آن است که شفافیت، پاسخگویی،مبارزه با هرفساد و حکمرانی خوب را به شکلی قابل قبول در سیستم سیاسی خود اعمال کند.برای نتیجه گیری نهایی شما را تنها به عنوان مقاله  عباس کاظم و نکته پایانی مقاله او ارجاع می دهم .او در مقاله  آن سوی بلای نفت:دولت ثروتمند وجامعه تهیدست عراق می نویسد:"بنابراین عراقی ها باید همزمان برای بهبود زیرساخت صنعت نفت خودشان وپیشرفت نظام اداره گری شان برای استفاده بهینه ازدرآمدهای افزایش یافته توازن برقرار کنند.برپای نهادهای سیاسی موثر،پاسخگو بودن سیاسی و اقتصادی رژیم که تاامروز تقریبا نشانی ازآن درعراق از آن نبوده است، حکمرانی را تضمین خواهدکرد.عراقی ها جزو بی بهره ترین مردم از خدمات و ناایمن ترین وفقیرترین مردم جهان هستند."

منتشر شده در هفته نامه تجارت فردا