پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ (6) پیامدهای انتخاب ترامپ در سیاست خارجی

با توجه به رویکرد سیاسی دونالد ترامپ، یکی از بیشترین تمرکزهای ترامپ در حوزه مسائل سیاست خارجی بوده است. مسائل کره شمالی، سوریه، چین، روسیه، عربستان سعودی و ایران بیشترین نگرانی و حوزه عمل وی در حوزه سیاست خارجی بوده است. بحث مهاجران مرزهای جنوبی آمریکا و به ویژه احداث دیوار مرزی نیز از اولویت های ترامپ بوده است. 

دکترین سال2017 امنیت ملی آمریکا که در دوره ترامپ تصویب شد، رویکردهای وی درباره سیاست خارجی را تا حدودی منعکس می نماید. ترامپ در این دکترین مسائل و دیدگاههای راهبردی خود را در خصوص موضوعات داخلی و خارجی مطرح می کند. ایالات متحده برای حدود 70 سال قبل از انتخاب ترامپ، پروژه بین الملل گرایان با محوریت ساخت جهان بر مبنای جاه‌طلبی‌های واشنگتن را دنبال کرده و پایه‌های اساسی بعد از جنگ سرد را بنیان نهاده است. در انتخابات 2016 هیلاری کلینتون به‌عنوان نماینده بین الملل گرایان رأی نیاورد و ترامپ با شعار «نخست امریکا» و تغییرات بنیادین در سیاست خارجی به قدرت رسید.

دونالد ترامپ معتقد بود که سیاست‌هایش مذاکره، ثروت، قدرت و استقلال را در رقابت جهانی به همراه دارد. ترامپ اولین رئیس جمهوری در امریکا در بعد از جنگ جهانی دوم است که موضوع حقوق بشر را در عمل از دستور کار سیاست خارجی امریکا خارج ساخت. ادعای ترویج دموکراسی همواره یکی از بنیادهای اساسی ایالات متحده بوده است، اما ترامپ از این میراث فاصله گرفت. او استدلال کرد که ایالات متحده فاقد توان رقابت برای ترویج دموکراسی در خارج است و موضوع ارزشها از تجارت واقعی و اولویت امنیت ایالات متحده فاصله دارد. وی با این منطق موضوعات حقوق بشری و دموکراسی را در حاشیه قرار داد. در همین راستا ترامپ معتقد بود که امریکا به دلیل هزینه های مالی و نظامی زیاد، تعهدی برای حفظ امنیت متحدان خود در چارچوب صیانت از ارزشهای دموکراسی و حقوق بشری ندارد.

در این راستا دونالد ترامپ در آئین دکترین امنیت ملی سال 2017 آمریکا می گوید: مردم آمریکا من را انتخاب کردند تا عظمت آمریکا را بازگردانند. من قول داده ام که دولت من، امنیت، منافع و رفاه شهروندان آمریکا را در صدر اولویت قرار دهد. ما به منافع «نخست آمریکا» در سیاست خارجی شهروندان خود اولویت خواهیم داد و از حقوق مستقل خود به‌عنوان یک کشور محافظت خواهیم کرد. آمریکا بار دیگر در عرصه جهانی رهبری خواهد کرد. اکنون متحدان آمریکا سهم بیشتری در دفاع مشترک برعهده‌گرفته‌اند و ائتلاف‌های قدرتمند ما بیش‌ از پیش تقویت‌شده است. همچنین، ما به‌روشنی اعلام کردیم که آمریکا دیگر تهاجم اقتصادی یا شیوه‌های غیرمنصفانه تجاری را تحمل نخواهد کرد. ما سرمایه‌گذاری بی‌سابقه‌ای در ارتش آمریکا انجام داده‌ایم. ما مرزهای خود را کنترل می‌کنیم و روابط تجاری‌مان را بر اساس انصاف و سود متقابل برقرار می‌کنیم و در دفاع از حاکمیت آمریکا هیچ عذر و بهانه‌های نمی‌آوریم.

چنان‌که ازدکترین امنیت ملی آمریکا برمی‌آید شعاراول آمریکا، کانونی‌ترین هدف ترامپ بود که در رقابت‌های انتخاباتی او نیز عنوان می‌شد. از این منظر، در دوره ترامپ، هرهدف با اولویت‌های دوم یا بعدی باید با توجه به هدف کانونی اول آمریکا تفسیر و یا برنامه‌ریزی می شد و هدف اول آمریکا در تمام حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و سیاست خارجی ایالات متحده ارجحیت و برتری داشت. هدف اول آمریکا، یکی از روشن‌ترین  اقدامات ترامپ در تعریف «خود» و «دیگری» و تفکیک آنها بود و بر اساس آن تمام تمام کشورهای دیگر باید در خدمت هدف اول آمریکا قرار گیرند.

اجرای مدل مد نظر ترامپ در اقتصاد جهانی و سیاست خارجی آمریکا، موجب ایجاد «خود» و «دیگری» در عرصه سیاست خارجی امریکا شد و اساساً دیگران در رویکرد اعلامی ترامپ جایی نداشتند، مگر آن‌که به‌عنوان ابزار مورداستفاده یا استناد باشند. این رویکرد در توئیت های ترامپ در توئیتر کاملاً انعکاس داشت و موجب تقویت نژادپرستی و تنفر در داخل و سرخوردگی متحدان آمریکا در آسیا و اروپا گردید.

در واقع روی کارآمدن ترامپ در عرصه سیاست خارجی تضاد بین دو جریان جهان‌گرایی (بین الملل گرایان) Cosmopolitanism و ناسیونالیسم را نمایان تر ساخت. حضور ترامپ در ریاست جمهوری به عنوان نماینده جریان ناسیونالیستی نشان داد که استمرار جهان‌گرایی با 70 سال سابقه در سیاست خارجی آمریکا مورد تایید اکثریت  رای دهندگان آمریکایی نیست. بنظر می رسد از چهار مکتب مربوط به سیاست خارجی آمریکا یعنی مکاتب جفرسونی، ویلسونی، جکسونی و همیلتونی، ترامپ از منظر تاکید بر اولویت امنیت و رفاه اقتصادی آمریکا و بدبینی به روابط خارجی؛ پیرو مکتب جکسونی و از منظر انتقاد از اتحاد ها و ائتلاف های خارجی و بدبینی به آنها و تاکید بر برتری امریکا در تجارت خارجی، پیرو مکتب جفرسونی بود.

چنان‌که از اقدامات ترامپ در دوره‌ی تصدی ریاست جمهوری برمی‌آید، ترامپ در ایجاد بدعت‌های بی سابقه در سیاست خارجی امریکا پیشرو بوده است. فاصله گرفتن از متحدان، به راه انداختن جنگ‌های تعرفه ای و تجاری، اهانت به ترویج دموکراسی و گرامیداشت اقتدارگرایان در کشورهای خودکامه  از جمله عربستان سعودی از جمله این اقدامات است. او از بازگشت به شکنجه به بهانه مبارزه علیه تروریسم حمایت کرد و از ملی‌گرایی بیگانه هراسانه، استقبال کرد. ترامپ مرتب تکرار می کرد که جهانی شدن روندی دروغین است که ایالات متحده را به تخریب سوق می دهد. ترامپ با گرایش به انزوا گرایی نژادپرستانه در مقابل بین الملل گرایی، از بسیاری از کنوانسیون یا نهادهای بین المللی نظیر شورای حقوق بشر، سازمان بهداشت جهانی، یونسکو و معاهده پاریس خارج شد.

در یک جمع بندی کلی می توان گفت سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ موفق نبود چرا که باعث شد که انتقادات از ترامپ و اعتماد به آمریکا نه تنها در آسیا، بلکه در اروپا نیز کاهش بی سابقه ای پیدا کند. بطوریکه بر اساس نظر سنجی موسسه پیو، تنها 26 درصد آلمانی ها و 16 درصد فرانسوی ها نگرش مطلوبی به ترامپ داشتند. سودا دیوید ویلب محقق اندیشکده بنیاد مارشال امریکا در تبیین این موضوع معتقد است: « از یک سو دونالد ترامپ به متحدانش از جمله اروپا بی اعتنایی می کرد، تا کنون هیچ رئیس جمهور امریکا، اروپا را دشمن نخوانده بود از سوی دیگر اروپایی ها به عملکرد منفی ترامپ در داخل امریکا نگاه می کنند و به این نتیجه می رسند که امریکا نمی تواند حتی در دوره بایدن شریک خوبی برای اروپا باشد».

پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ (تلاطم امریکای ترامپی)/۴

روی کار آمدن دونالد ترامپ با تدوین سند جدید استراتژی امنیت ملی آمریکا مطابق با نظر وی همراه بود. در این سند درباره مباحث آموزش و علم آمده است: پیشتازی در تحقیقات، فناوری، اختراع و نوآوری در اولویت قرار دارد. هدف این این موضوع تقویت صنایع، ایجاد مشاغل جدید و ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان می باشد. برای حفظ برتری رقابتی آمریکا، باید سرمایه گذاری روی فناوری های نوظهوری همچون علوم داده ها، فناوری های خودکار، نانو فناوری، فناوری های رایانه های پیشرفته و هوش مصنوعی از خودروهای خودران گرفته تا تسلیحات خودکار باید تقویت شود چرا که اینها لازمه رشد اقتصادی و امنیت پایدار است.

در بخش دیگری از سند استراتژی امنیت ملی آمریکا تاکید شده است که ما باید مسیرهای آسان تری را برای جریان ورود و خروج دانشمندان و مهندسان به آمریکا ایجاد کنیم. دولت آمریکا از دانش و مهارت فنی بخش خصوصی و ظرفیت های تحقیق و توسعه به طور مؤثرتر استفاده خواهد کرد. تاکید بر این موضوع در شرایطی است که اساسا سیاستهای مهاجرتی دولت ترامپ ، در تناقض آشکار با این هدف سند امنیت ملی بود. بیش از 25% دانشمندان فعال آمریکا از مهاجران هستند. سهم فزاینده مهاجران در بین دانشمندان و مهندسان فعال حاکی از این است که وابستگی ایالات متحده به دانشمندان متولد خارج و مهاجر افزایش چشمگیری داشته است. اما تحت تاثیر رویکرد ترامپ، تمایل نخبگان در سراسر جهان برای حضور در دانشگاههای آمریکایی در مقایسه با گذشته کاهش یافت. همچنین رشد تولید مقالات علمی آمریکا به طرز قابل توجهی آهسته تر گردید و در نتیجه سهم آمریکا در دانش جهانی در دوره ترامپ کاهش و هرچه  بیشتر دچار افول شد.

سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در دوره ترامپ، نسبت به مسایل بیولوژیکی نیز نقشه راهی را ترسیم کرده و این حوادث را علیه آمریکا در حال افزایش و نیازمند اقدامات سریع و ضربتی اعلام کرده بود. در این سند با نگاهی بدبینانه نسبت به کشورهای جهان، اعلام شد، شیوع و بروز طبیعی ویروس هایی مانند ابولا و سارس و همچنین، حمله عمدی علیه آمریکا با شیوع سیاه زخم در سال 2001 ، بیانگر تشدید تهدیدات بیولوژیکی علیه امنیت ملی آمریکا است. بر اساس این سند، تلفات جانی، ایجاد خسارت های اقتصادی و سلب اعتماد مردمی از نهادهای دولتی از جمله پیامدهای تهدیدات بیولوژیکی علیه آمریکاست. این در شرایطی است که در دوره ترامپ نیز گزارش های متعددی درباره فعالیت آزمایشگاه های فرامرزی بیولوژیکی و نظامی آمریکا از جمله در آفریقا، آسیا و اوراسیا منتشر شد اما هیچ کدام از آنها تعطیل نشدند. در واقع رویکرد آمریکا برای تحقیق، توسعه و کاربرد سلاحهای بیولوژیکی در دوره ترامپ نیز ادامه پیدا کرد.

دولت ترامپ با نوعی توهم و کینه نسبت به جهان در سند استراتژی ملی اعلام می کند: پیشرفت های علوم زیستی که برای بهداشت، اقتصاد و جامعه ما سودمند هستند، ممکن است ابزارهای جدید در اختیار گروه هایی قرار دهد که به دنبال آسیب زدن به آمریکا هستند. احتمال دارد که برخی فعالان خاص دولتی، سلاحهای زیستی پیشرفته تری تولید کنند و این تجهیزات به دست فعالان غیردولتی تبهکار بیفتد. ما برای کشف و مهار زودهنگام شیوع بیماری و پیشگیری از گسترش بیماریها، با سایر کشورها همکاری خواهیم کرد. ما سایر کشورها را به سرمایه گذاری در سیستم مراقبت های اولیه بهداشتی و تقویت امنیت بهداشت جهانی ترغیب خواهیم کرد تا از شیوع بیماری های عفونی جلوگیری شود. این ادعای دولت ترامپ نیز در شرایطی بود که آمریکا به بهانه نفوذ چین در سازمان بهداشت جهانی، از این سازمان خارج شد و عملا در فعالیت های سازمان بهداشت جهانی برای مقابله با بیماری کووید- 19 اخلال ایجاد کرد .

یکی از مهم ترین سیاست هایی که در حوزه بهداشت و درمان ، ترامپ در بدو ریاست جمهوری آن را مورد تجدید نظر قرار داد، سیاست  دولت اوباما موسوم به Obamacare (اوباماکِر) بود که موجب مناظره های گسترده در داخل شد. هدف از «لایحه حفاظت از بیمار و مراقبت مقرون‌به‌صرفه» موسوم به «اوباماکر»، کاهش هزینه های درمان، تقویت بیمه ها  و کیفیت خدمات بود اما ترامپ با آن مخالفت کرد.

همزمان با گسترش کووید19 در آمریکا، مخالفت ترامپ با ماسک، قرنطینه، فاصله اجتماعی و مخالفت با سازمان بهداشت جهانی زبان زد همگان شد و یکی از علل کاهش آرای او نیز در این بخش قابل ارزیابی است. به همه این انتقادها، درخواست خروج آمریکا از سازمان بهداشت جهانی در ژوئیه 2020 را نیز باید اضافه کرد. خروج ترامپ از این سازمان، نشان داد که آمریکا هیچ تعهدی برای همکاری مشترک جهانی جهت پیشگیری از از بیماریهای همه گیر، برای خود قائل نیست .عبدالباری عطوان سردبیر روزنامه "رای الیوم" چاپ لندن  درباره مواضع دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا علیه سازمان بهداشت جهانی گفته است: اینکه ترامپ به چین درباره کرونا حمله کند برای همه شناخته شده و غیرقابل بحث است اما اینکه خشمش را بر سازمان بهداشت جهانی  که خدمات آن به بشریت برای همگان آشکار است، پیاده کند نشانه نفرت، تحقیر و نژادپرستی است.

ترامپ علیرغم وعده هایی که برای بهبود زیرساخت های بهداشتی آمریکا و تقویت خدمات سلامت و درمان داده بود، از طریق اقدامات اجرایی و قضایی متعدد، برای برچیدن قانون مراقبت مقرون به صرفه معروف به اوباماکر تلاش کرد. ترامپ همچنین از پیشنهاد کنگره برای جایگزینی اعتبارات مالیات حق بیمه حمایت کرد.این اقدامات ترامپ در عمل برخلاف شعارهای تبلیغاتی وی و به نفع سرمایه داری و نه مردم امریکا بود. سیاستهای اشتباه و شعارهای پوپولیستی ترامپ در مورد سیستم بهداشتی آمریکا با شیوع اپیدمی کووید 19، بیشتر آشکار شد. انتقاد به سیاستهای بهداشتی ترامپ تا جایی پیش رفت که عدم استفاده ترامپ از ماسک توسط وی و طرفدارانش به یکی از انتقادهای پر تکرار دموکرات‌ها علیه وی در انتخابات ریاست جمهوری 2020 شد.در واقع حوزه بهداشت و درمان در دوره ترامپ یکی از مهمترین حوزه هایی در داخل آمریکا بود که مورد انتقاد قرار گرفت. براساس تحقیقی که «صندوق رفاه عمومی» در آمریکا انجام داده است. نظام بهداشت و درمان آمریکا بدترین وضعیت را در مقایسه با ۱۱ کشور ثروتمند دارد.استفان موریسون مدیر مرکز سیاست‌های بهداشتی در اندیشکده «مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی» امریکا می گوید در هفت گزارش مقایسه‌ای که صندوق رفاه عمومی امریکا به عنوان یک بنیاد خصوصی منتشر کرده، نظام بهداشت و درمان امریکا در مقایسه با استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، هلند، نیوزلند، نروژ، سوئد، سوئیس، انگلستان همواره در جایگاه آخر قرار گرفته است. وی با انتقاد از سیسم بهداشت و درمان امریکا، گفته است بسیاری از آمریکایی‌هایی که بیمه درمانی دارند هم از پوشش‌های کافی بیمه‌ای برخوردار نیستند.

پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ (تلاطم امریکای ترامپی)2؛

در قسمت قبلی برنامه، به بررسی «استراتژی امنیت ملی ترامپ درسال 2017 » پرداختیم. در نوشتار پیش رو، به «پیامدهای انتخاب ترامپ در سیاست داخلی امریکا بویژه در زمینه زیرساخت ها و اصلاحات مالیاتی» می پردازیم.

دربررسی پیامدهای انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری در حوزه های سیاست داخلی ایالات متحده، یکی از مهمترین مولفه ها، توجه به وضعیت ساختارهای آمریکا، تبعیض نژادی در داخل و رویکرد سلطه طلبانه این کشوراست. ساختار کلان ایالات متحده بر استثمار، بهره کشی و امپریالیسم فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی و نظامی استوار است و هر رئیس جمهور فارغ از جمهوری خواه و یا دموکرات،  پیگیر این نوع خط مشی است.

ویل نیکولاس هاتون William Nicolas Hutton، روزنامه نگار و استاد دانشگاه آکسفورد، درباره رویکرد امپریالیستی ایالات متحده در حوزه مالی می گوید:" ایالات متحده با سوء استفاده از سازمان های جهانی و پافشاری بر هژمونی دلار محیطی پدید آورده است که در آن اساساً بقیه جهان خودشان را با انتخاب های اقتصادی آمریکا سازگار می کنند و برده ایدئولوژی مالی و اقتصادی ایالات متحده شده اند"

اگرچه شکاف روزافزون بین افراد بسیار ثروتمند و بقیه مردم امریکا، چیز جدیدی نیست اما این موضوع در دوره ترامپ نیز حل نگردید. در طول دهه های اخیر بویژه پس از جنگ جهانی دوم ، در آمریکا همواره انتقال ثروت از طبقه متوسط در خانواده های کارگر به ثروتمندترین افراد در جامعه صورت گرفته است. بطوریکه ثروت 50 نفر از ثروتمندترین افراد در آمریکا، از ثروت بیش از نیمی از اقشار پایین جامعه آمریکا یعنی 165 میلیون نفر بیشتر است. شاید باور نکردنی است که جف بزوس Jeff Bezos و ایلان ماسک دو ثروتمند آمریکایی، اکنون نسبت به ۴۰ درصد دهک پایین جامعه آمریکایی ثروت بیشتری دارند. ترامپ علیرغم وعده برای بهبود وضعیت اقتصادی امریکا در چارچوب شعار «نخست آمریکا» تنها باعث ثروتمند تر شدن ثروتمندان گردید و این موضوع بر تشدید شکاف طبقاتی دامن زد . 

در ارزیابی پیامدهای  انتخاب ترامپ در سیاست داخلی امریکا به عملکرد دولت وی در زمینه بازسازی زیرساخت های عمدتا فرسوده آمریکا نیز باید توجه کرد. سوال این است که آیا ترامپ با وجود نابرابری ها در جامعه آمریکا و مشکلات ساختاری، توانست تحولی در وضعیت داخلی از زیرساخت ها تا مالیات و آموزش و حقوق زنان ایجاد کند؟ اهمیت این موضوع از آن جهت است که زیر ساخت های آمریکا بسیار فرسوده و بسیاری از آنها در حال فروپاشی هستند . چنانچه برنی سندرز سناتور دموکرات معتقد است : «ما باید برای بازسازی زیرساخت‌های در حال فروپاشی خود اعم از جاده ها، پل ها، تصفیه خانه های فاضلاب، آبریز ها، سد ها، مدارس و مسکن ارزان قیمت میلیون‌ها شغل با درامد خوب ایجاد کنیم و با تغییر بنیادی سیستم انرژی خود از سوخت‌های فسیلی به سمت بهره‌وری انرژی و انرژی‌های تجدیدپذیر که میلیونها شغل پردرآمد نیز ایجاد می‌کند با تغییرات اقلیمی مبارزه کنیم.»

بررسی کارنامه ترامپ در این خصوص گویای آن است که ترامپ تلاش کرد با سیاست هایی نظیر تشدید قوانین مهاجرتی، ایجاد انقباض در سیاست های مهاجرتی، تشویق بخش خصوصی به سرمایه گذاری، ارایه طرح برای بازسازی زیرساخت ها و همچنین حذف برخی از محدودیتها و ممنوعیت های زیست محیطی، تغییراتی در حوزه زیرساخت های اقتصادی و همچنین اجتماعی ایجاد نماید.اما منتقدان معتقدند وی حتی به طرح های خود در این خصوص نیز پایبند نبوده است .   

"سارا سندرز سخنگوی مطبوعاتیِ سابق کاخِ سفید می گوید: «مسأله­ ی زیرساخت ها محلِ توافقِ دموکرات ها و جمهورخواهان است.  ترامپ از بخشهای عمده ای از طرح زیرساخت­ها را که در 2018 از آن رونمایی کرد «نفرت داشت»، طرحی که 200 میلیارد دلار از سرمایه ی دولتِ فدرال را می­طلبید تا در محلِ پروژه ها و مرمّت های تازه هزینه کند و در عینِ حال مشوقِ سرمایه‌گذاریِ بخشِ خصوصی باشد.»

براساسِ گزارشِ سال 2017 جامعه ی مهندسینِ مدنیِ آمریکا (ASCE) پیرامونِ زیرساختها که هر چهار سال یکبار منتشر می شود، زیرساختهای آمریکا نمره ی D+ می گیرد؛ همان نمره ای که در سالِ 2013 گرفته بود. طبقِ برآوردِ ASCE، آمریکا برای به سازیِ وضعِ جاده ها، پل ها، سدها، فرودگاه ها، مراکزِ آموزشی و دیگر زیرساختهای کشور، تا سالِ 2025 به هزینه ای بالغ بر 4.5 تریلیون دلار نیاز دارد. موافقان معتقدند ترامپ اقدامات محدود اجرایی در جهت توسعه زیرساختها انجام داد. بعنوان مثال در ژانویه 2017 سه فرمان را در مورد ساخت خطوط لوله جدید امریکایی از جمله احداث ساخت خطوط لوله به داکوتا و کیستون Keystone را امضا کرد. اما مخالفان معتقدند این فرمان ها با هدف تامین منافع برخی بنگاه های کوچک امریکایی و پس از ملاقات با آنها صورت گرفته است. از دید منتقدان، دستور ترامپ برای ساخت خطوط لوله جدید انتقال انرژی همراه با اعمال فشار به تولیدکنندگان لوله برای استفاده از فولاد تولید شده در امریکا بوده است.

راهبرد ملی ترامپ درباره مباحث مالیاتی، فدرال رزور و بودجه سالانه بر حذف قوانین دست و پا گیر، مکانیسم های نظارتی و کاهش بدهی ها متمرکز بود. ترامپ ادعا کرد که دولت اش با کنگره برای تدوین نظامنامه مالیاتی ساده، عادلانه تر و حامی رشد اقتصادی، همکاری خواهد کرد تا ایجاد مشاغل با دستمزد بالا را تشویق کند و به خانواده های دارای درآمد متوسط معافیت های مالیاتی بدهد. علیرغم این، دونالد ترامپ به دلایل مختلف که در ادامه ذکر خواهیم کرد موفق نشد بطور کامل این امر را محقق کند.

در زمانیکه ترامپ، دولت را از اوباما تحویل گرفت، اعلام کرد که بدهی ملی امریکا، بالغ بر 20 تریلیون دلار است و این تهدیدی جدی برای رفاه بلندمدت و امنیت ملی آمریکاست. ترامپ اعلام کرد که با ایجاد محدودیت در هزینه های دولت فدرال، دولت کارآمدتر شده و با نوسازی نظام مالیاتی و افزایش توان رقابتی،  کسب کار را در عرصه جهانی رونق داده و باعث رشد اقتصاد خواهد شد و نتیجیتاً بدهی های موجود را بازپرداخت خواهد کرد. بر این مبنا در ژانویه 2017 ترامپ دستوراتی را برای کنترل هزینه ها صادر کرد.

علیرغم وعده های ترامپ ، در عمل پس از پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ، شواهد حاکی است که برنامه های اقتصادی وی اجرایی نشد. در سال  2018 دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا قانون جنجالی 1.5 تریلیون دلار اصلاحات مالیاتی را امضاء کرد. قانون اصلاحات مالیاتی آمریکا که در نوع خود در 30 سال منتهی به 2018  بی سابقه بود، مالیات شرکت ها را از 35 درصد به 21 درصد کاهش داد اما مالیات افراد حقیقی به طور متوسط تنها 900 دلار در سال به طور موقت کاهش یافت. منتقدان می گویند این قانون که پس از ماهها کش و قوس و در میان مخالفت دمکرات ها تصویب شد، ظرف 10 سال 1.5 تریلیون دلار به بدهی های خارجی آمریکا که تا آن زمان بیش از 20 تریلیون دلار بود، خواهد افزود.

نظرسنجی ها از جمله نظرسنجی های موسسه تحقیقاتی پیو pew در سالهای 2018 و 2019 نشان داد اکثریت قابل توجهی از مردم آمریکا با طرح اصلاحات مالیاتی دولت ترامپ، مخالفت کردند و آن را در راستای منافع شرکت ها و ثروتمندان می دانستند. ثروتمندان آمریکا که تنها یک درصد از مردم این کشور را تشکیل می دهند، براساس این طرح اصلاحی، به طور متوسط از کاهش 51 هزار دلاری در مالیات سالانه خود برخوردار شدند، این در حالی بود که طرح کاهش مالیاتی ترامپ تنها 900 دلار کاهش در مالیات سالانه افراد عادی کم درآمد که جمعیتی برابر با 99 درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند، پیش بینی کرده بود.

 به این ترتیب سیاست های اصلاح مالیاتی ترامپ،  فدرال رزرو و مالیات کشور را وارد فاز جدیدی از بدهی های گسترده کرد و کسری بودجه سالانه را برای اولین بار از سال ۲۰۱۳ به بیش از یک تریلیون دلار رساند. ضمن اینکه ترامپ در حالی ریاست جمهوری را در سال 2021 به جوبایدن تحویل داد که بدهی ملی آمریکا به حدود 28 تریلیون دلار رسیده بود . همچنین به نظر می رسد دولت ترامپ در پیشبرد بحث زیرساخت ها به دلیل عدم اعتبار کافی، معطل ماندن و تصویب نشدن بسیاری از طرح ها در کنگره و بدلیل رویکرد های تبعیض آمیز، ناموفق بود و مشکلات زیرساخت های آمریکا به جوبایدن  رئیس جمهور بعدی منتقل شده است.

انتشار پژوهش «بررسی پیامدهای ریاست جمهوری دونالد ترامپ بر سیاست داخلی و خارجی امریکا

پژوهش «بررسی پیامدهای ریاست جمهوری دونالد ترامپ بر سیاست داخلی و خارجی امریکا (با تاکید بر رویکرد رسانه ای)» در آبان ماه 1400 توسط واحد پژوهش های کاربردی معاونت برون مرزی صدا و سیما منتشر شد.

    عملکرد و پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ در سیاست داخلی ایالات متحده (مشتمل بر بحث زیرساخت ها، مالیات -فدرال رزرو-بودجه، انرژی، آموزش و بهداشت، سیاست های مهاجرتی، محیط زیست، تبعیض نژادی و برترپنداری سفیدها و حقوق زنان)؛ عملکرد و پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ در سیاست خارجی؛ (از جمله دیدگاه های کلان سیاست خارجی دولت ترامپ و عملکرد وی در قبال چین، روسیه، کره شمالی، عربستان سعودی و کشورهای غرب آسیا، سوریه، جمهوری اسلامی ایران، کشورهای اروپایی، آمریکای لاتین، خروج از پیمان های آب و هوایی پاریس و آی ان اف، نفتا، دیوار مرزی و مهاجرت)؛ رویکرد مقایسه ای به سیاست های داخلی و خارجی ترامپ و اوباما؛ رئوس افتراق سیاست داخلی و خارجی ترامپ و اوباما و تاثیرات آن بر جامعه و جایگاه امریکا در سطح بین المللی؛ پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ بر سیاست داخلی و خارجی امریکا از دیدگاه دموکرات ها و جمهوری خواهان؛ پیامدهای ریاست جمهوری ترامپ بر سیاست داخلی و خارجی امریکا از نگاه صاحبنظران و اندیشکده های جهانی؛ نحوه بازنمایی پیامدهای سیاست داخلی و خارجی ترامپ در رسانه های امریکایی؛ به همراه ارایه پیشنهادهای رسانه ای از جمله ارکان اصلی این پژوهش است.

پژوهش «بررسی پیامدهای ریاست جمهوری دونالد ترامپ بر سیاست داخلی و خارجی امریکا» به اهتمام واحد پژوهش های کاربردی و توسط دکتر هادی اعلمی فریمان، نگاشته شده و دکتر محمدرضا میرطاهر نظارت علمی آن را بر عهده داشته اند.

http://arc.irib.ir/%DA%86%DA%A9%DB%8C%D8%AF%D9%87_%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82_%D9%87%D8%A7-i1255